در عالم کودکی به مادرم قول دادم
که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.
مادرم مرا بوسید.
و گفت : نمی توانی عزیزم !
گفتم : می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم .
مادر گفت : یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی .
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم .
ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم .
معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم !
بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم .
ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛
کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود .
همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی !
من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم ،
او با آمدنش سلطان قلب من شده بود .
من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم .
آخر من خودم مادر شده بودم ...

۹ پاسخ

تکراری بود ولی من خیلی دوسش دارم

امیدوارم تکراری نباشه خیلی متن قشنگی بود

آخی چقدر قشنگ....

اشکال نداره تکراریه ولی خیلی قشنگه مرسی عزیز 🌹🌹🌹

خیلی قشنگ
واقعانم اینطوره بچه ی چیزدیگس

خیلی قشنگ بود دلم برا مامانم تنگ شد😢

عالیییی👏👏👏👏👏👏👏

عالیه این متن😍😍😍😍😍

خیلی قشنگ واقعا هم اینطوریه

سوال های مرتبط

مامان علیرام مامان علیرام ۱۷ ماهگی
💕💕


از ویژگی‌های کودکان سروصدا، بازی، جنب‌وجوش، گریه و هیجان می‌باشد، اما معیار اینکه چه کودکی پرخاشگر است کار ساده‌ای نمی‌باشد تا برچسب آن را به هر کودکی زد.
.
نمونه ای از پرخاشگری کودک:
امین که 3 سال دارد خیلی عصبانی است، جایی که می روند اصلاً حساب نمی برد، قصه های وحشتناکی که در آنها حیوانات، همدیگر را می درند را دوست دارد، حیواناتِ اسباب بازی اش را به جان هم می اندازد و آنها را به شدت به هم می کوبد، با صدای بلند جواب می دهد و وسایلش را پرت می کند.
از مهم ترین عوامل مؤثر در ایجاد پرخاشگری، فضای تربیتی، روانی و اجتماعی رشد کودک است. از جمله، عدم ارتباط عاطفی والدین با هم و با کودک، احترام نگذاشتن به شخصیت کودک، وجود امر و نهی و نصیحت، وجود الگوهای منفی در خانواده، نقش منفی بستگان نزدیک کودک به ویژه اگر با هم و یا در نزدیکی هم زندگی می کنند. - اگر شرایط لازم برای فرزندآوری ندارید از آوردن فرزند دیگر که فکر می کنید به درمان پرخاشگری کودک کمک خواهید کرد پرهیز نمائید. یا قبل از فرزندآوری با یک مشاور صحبت کنید.
.
- گاهی اوقات اطرافیان نزدیک کودک مثل پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، دایی و ... با رفتارهایی که دارند پرخاشگری را در کودک تشدید می کنند مثلاً خیلی سر به سرش می گذارند، به او القاب ناشایست می دهند، مقایسه می کنند، خیلی امر و نهی می کنند، لوسش می کنند و ... .
این جاست که کودک در انتخاب و پذیرش پیام ها دچار مشکل می شود و نمی داند باید به حرف پدر و مادرش و یا به توصیه ها و تذکرات اطرافیان گوش دهد و این به اصطلاح چند تربیتی شدن، مشکلاتی را نظیر پرخاشگری، بیش فعالی و ... به دنبال دارد.پس ارتباط را با این اقوام و یا دوستان کاهش دهید.

نشونه های پرخاشگری رو در فرزندتون می بینید؟؟
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه‌ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگتر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد.

قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند. هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید.

با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید؛ زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود. می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید.

در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید؛ زیرا ترس‌های ناشی از این مسال سبب افزایش کابوس ها میشود
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه‌ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگتر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد.

قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند. هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید.

با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید؛ زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود. می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید.

در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید؛ زیرا ترس‌های ناشی از این مسال سبب افزایش کابوس ها میشود
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱ سالگی
اسم کودک را فریاد نزنید.

گاهی خانواده برای متوقف کردن کودک،از کاری که در حال انجام دادن است،اسم او را فریاد میزنند:
محممممممد نکن.
نگااااااااار.
بهرااااااام بشین.

اگر هدف متوقف کردن کودک و فهماندن کار اشتباه و سوق دادن او به کار خوب است،این روش جواب نمیدهد.

زیرا با فریاد زدن اسم کودک،او فقط میفهمد که من کاری کردم که اونها نپسندیدند.

با این کار شخصیت کودک مورد انتقاد قرار میگیرد،نه آن رفتار.
بگویید: « دخترم» « عزیزم» « پسرم» .

سعی کنید اول آن رفتارش را متوقف کنید،بعد احساستان و دلیل اشتباه بودن آن را براش توضیح بدهید و به او یک کار جایگزین پیشنهاد دهید.

مثلا بگویید: عزیزم وقتی میزنی روی میز،مامان اذیت میشه،دستت هم درد میگیره،بیا با هم توپ بازی کنیم.

اگر كاري كه مي كند آسيب جسمي ندارد مثلا مرتب روي ميز مي كوبد جمله دستوري را تكرار نكنيد چون كودك از كنترل احساسات شما و مخالفت با شما احساس پيروزي و لذت مي كند.

بي توجه شويد تا كودك زودتر رها كند.
مامان ‌‌‌ایلیا مامان ‌‌‌ایلیا ۱ سالگی
روی صحبتم بیشتر با ماماناییه که تازه مادر شدن، مادرایی که مثل اون روزهای خودم حس می‌کنن توی یک باتلاق گیر افتادن و قرار نیست هیچ وقت از توش دربیان و هیچ کسی نه درکشون می‌کنه نه می‌تونه کمکی بهشون بکنه، مامانایی که با وجود این که جوری عاشق نوزادشونن که تا قبل از اون عاشق کس دیگه‌ای نبودن ولی خسته‌ن و بی‌نهایت احساس تنهایی می‌کنن، می‌خوام بگم خیلی از ماها این شرایط رو تجربه کردیم، حالا بعضی‌ها کمتر بعضی‌ها بیشتر، من خودم تا سه ماه اول فقططططط نشسته بودم داشتم بچه شیر میدادم چون شیرم کم بود و دائم زیر سینه بود پسرم و واقعا حتی حموم رفتن هم برام سخت بود چه برسه به کارای خونه و آشپزی، این در شرایطی بود که بارداریم هم برنامه ریزی شده نبود و درست تو شرایطی که من درگیر دفاع ارشدم و مقاله و شروع دکترا و این مسائل بودم پیش اومد، با این که هیچ وقت ناشکری نکردم بابتش ولی خییییلی خییییلی سخت گذشت، فکر می‌کردم دنیا دیگه برام تموم شده و همه اهداف و آرزوهامو باید ببوسم بذارم کنار، ولی اگر بخوام منصف باشم هر چی جلوتر رفت بیشتر تونستم به روتین زندگی خودم قبل از به دنیا اومدن بچه نزدیک شم،
ادامه تو کامنت
مامان علیرام مامان علیرام ۱۷ ماهگی