خیلی خوش حال
فعلا نشده
دخترمن ک روز شماری میکرد داداششو ببینه الانم ک هست خیلی دوسش داره اما زیاد از حد بوسش میکنه محکم منم مجبورم بعضی وقتا دعواش کنم
دقیقا منم همین کارو با خواهر کوچیکم کرده بودم😂😂😂اون موقع من دوسالم بوده خواهرم تازه بدنیا اومده بود همش حسودیشو میکردم ولی الان جونمه
ازتنهایی مدام و وابستگی به بچه های دیگه خلاص میشن
پسر من وقتی خواهر کوچولوش به دنیا اومد خیلی خوشحال بود الانم خیلی کمک میکنه بهم
من بچه سومم
وقتى بدنيا اومدم تا ده روز دو تا داداشام نيومدن منو مامانمو ببينن موندن خونه خالم وكلى هم شاكو بودن كه چرا اينو اوردى مردم به ما فحش خواهر ميدن🤣🤣🤣😂از اون بچگى غيرتى بودن 🤣🤣🤣🤣🤣
پسر اولم ۴ سالش بود کهودومی اومد..الان دو ماه و نیمه کهوداداش دار شده و واقعا فکر نمیکردم انقدر زود و راحت قبوا کنه انقدر داداششو دوست داشتهوباشه..خیلی منتظر حسادتای وحشتناک بودم اما خداروشکر با زمینه ای که اماده کردهوفودم و وقت کافی که برای بازی با اولی میزارم فهمیده جاش تنگ نشده و همش در حال محبت به داداششه..گاهی اوقات از دوست داشتن زیاد محکم بوسش میکنهویا میگه بیدار باشه باهاش بازی کنم که میدونم وز دوست داشتنه
من اولی بودم...دومی هم خواهر بود خیلی همدیگه رو دوست داشتیم فقط گاهی طبق معمول دعوامون میشد و همدیگه رو میزدیم....بعد دوتا خواهر یه داداش بود خیلی دوسش داشتیم.ته تغاری هم یه ابجی قشنگ سیزده ساله....که اینا هم پارسال تو تصادف خدا مادرم و دوتا خواهرامو ازم گرفت.الان من موندم و یه داداش و بابام....قدر خواهراتونو بدونین واقعا😭😭😭😭
من پسرم تا دخترم ب دنیا بیاد همش عجله داشت کی ابجیم میاد بعد اینکه ب دنیا بیاد خیلی دوسش داشت ولی از طرفی خودش مریض شد ناخن های دست و پاشو میخورد اخلاقش عوض شد شیطنتش زیاد شد و شب ها تا سه چهار ماه نخوابید و.....خلاصه بد وضعی شد و الانم ک خواهرش یک سال و هشت ماه داره خیلی دوسش داره ولی فقط با هم از صبح تا شب دعوا میکنن😓😓😓موندم چیکار کنم😓😓😓
الان بخاطر اومدن آبجی برای دخترم سعی کردیم رفتارمون جوری باشه ک بیشتر توجهمون ب دختر اولم باشه خداروشکر تا الان خوب پیش رفتیم
من بچه آخر بودم وحسابی مواظبم بودن ولباسای آبجیای قبلی رو میپوشیدم تا چندسالگی😂
پسر منم خیلی اصرار داشت براش آبجی یا داداش بیاریم و الانم خیلی خوشحاله و بهاش حرف میزنه ولی هنوز بدنیا نیومده تا ببینم حسادت میکنه یانه
فعلا که بچه اول مون هست وقصد بچه دوم هم نداریم
سلام نمیدونم پسرم بعد اینکه بچه دوم بیارم چه حسی پیدا میکنه حسودی میکنه یا نه خودم یادم نمیاد به خواهر برادرم حسادت کردم یا نه
من دوتادختر۶و۷ساله دارم.اززمانی ک باردارشدم میدونستن ولحظه شماری میکردن ک ب دنیابیاد.ذره ای ب برادرشون حسادت نمیکنن ولی خودشون دوتاچشم همو درمیارن.دخترم همش میگه داداش مالنگه نداره.
من خواهرزادم هرچی برا نی نی میخریدم میگفت خاله جون منم خونمو عوض کنیم بابام گفته از همش برات میخرم.فداااش بشم دلمو کباب میکرد با این حرفاش😂😂😂😂حالا بخدا تو چیزی نشده اراده کرده باشه و براش نخریده باشن ولی هرچی بگی بچن دیگه حسادت میکنن
سلام دعاکنین پسرمن باداداشش بسازه اخه الانم توشکمم هست علاقه ای نشون نمیده زیاد
من چون پسرم خیلی دوست داشت خواهر داشته باشه براش یه خواهر اوردم الان عاشقشه و خیلی مواظبشه
من بچه اخر فرزند پنجم بودم ولی دوساله که شده بودم مامانم اینا میگن به داداشم که بزرگتر از خودم بودخ خیلی حسودی میکردم ولی الان که دیگه خیییییلی عاشقشممم
واکنش دخترم به خواهر کوچولو خیلی خوبه بعضی وقتا بیدارش میکنه😅😅😅
من خودم بوه اخر و تک دختر بودم داداش کوچیکم میخواست سر به تنم نباشه 😂 چون ته تغاری بود و عزیز کرده من که اومده رفت تو حاشیه اما الان عاشق همیم😍
دختر من که الان۱۱ سالشه از بچگی یه داداش میخواست که همیشه میرفتم دکتر اما باردار نمیشدم یه روز که دخترم آرزو کرد فرداش باردار شدم دخترم خیلی خوشحال شد که داداش دار شده بود الان خیلی باهاش بازی میکنه پسرم همیشه میره اتاق خواهرش
پسرم اولش مث عروسک باهاش رفتار میکرد😂ولی الان خیلی دوسش داره
قدش ۷۰ وزنش ۸نیم
دختر خواهر من سه سالشه... اما با دختر من مثل بزرگترها رفتار می کنه... میگه بش بگه خاله😊 و اگه یه وقت موهاشو بکشه یا اذیتش کنه یه جور بامزه ای نازش می کنه ... اینکه اینقد بزرگونه رفتار می کنه خیلی جالبه💓
من خودم بچه اولمممم ولي چون تك دخترم هواموووو دارن
والا من بچه دومم بيشتر مامان هر كاري كرده تا سقط كنه نشده با قرص ... خدا نگه داشته منو فقط😂😂😂تنها حامي من برادر بزرگم بود ك ازم ٥ سال بزرگه حتي بيشتر از مامانم بهم محبت ميكنه تو عكسا همه ميگفتن مامانت بود مراقبت بود تب ميكردم بعد واكسنا تا صبح نميخوابيد داداشم تا من خوب بشم الانم بزرگ شديم خيلي دوس داريم همو اگه دعوا كنيم هم باز اون مياد طرفم از بس از ته دل دوسم داره
هنوز خبر نداره دايي شده عاشق بچه اس مخصوصا دختر بچه
من پسرم همش میکفت برا من خواهر بیارین تا با دوچرخه ببرمش مدرسه الان بدنیا اومده دوسش داره و خیلی هم کمک میکنه ولی گاهی ناراحت میشه
من بچه اولم داداشم که به دنیا امد من اسم گذاشتم براش رفتیم بیمارستان که بیاریمش من میخواستم بغلش کنم نمیدادن دست من من هی میگفتم بچه ماست بدین من تو ماشینم وسط نشته بودم مادربزرگمم بچه بغلش کنار در فکر کن دستگیره در محکم گرفته بودم که باز نشه 😂😂😂😂خلاصه اون روز من ومادربزرگم کلی دعوا داشتیم ولی من همش براش قصه گفتم خوابوندمش خیلیی دوسش داشتم
من بچه اولم بود مامانم میگه داداشم اوردن من همه چی جمع کردم برا خودم تا چنذ وقتم چپ چپ نگاش میکرد ابجیم ک دنیا اومد گریه که چرا دختریه من میخام بدونه باشم برین پسش بدین😂
من خودم اول خوشحال اما بخاطر اینکه هرکارمیکردم سرزنش بود که تو بزرگتری و کلا دعوا زیاد میکررن از برادرم فاصلم زیاد شد و همیشه دعوا وناراحتی اه اه اه نمیخوام فککنم به اون دورلن نکبتی😐😐😐😐😐😐😕
من بچه اولم.مامانم میگه داداشم که به دنیا اومد ی روز که مامان حواسش نبوده من رفتم رو ۲ تا پاهاش وایسادم. از گریه داداشم مامانم اومده دیده. 😆😆ی بارم خودم یادمه داشتم میرفتم مدرسه از پله ها هولش دادم چند تا پله بیچاره قل قل افتاد پایین.خوشبختانه پله ها موکت بود چیزیش نشد.عجب خواهری بودم 🤣🤣
من خودم بچه اولم.وقتی خواهدم بدنیا اومده بود بغلش کرده بودم بندازمس بیرون...ک بهم رسیده بودن😂😂
خوشحالن خیلی هر روز لحظه شماری میکنن
حس حسادت 😆😆😆
تاالان تجربه نکردم
من که وقتی داداشم بدنیا اومد چهارسالو نیم بودم انقدر غصه خوردم تو خاب تشنج کردم یه هفته بیمارستان بستری بودم😪از بس به داداشم توجه میکردن عمه هام مامان بزرگم همش لج منو در میاوردن از قصد😓😓
پسرمن وقتی دخترم ب دنیا امد اوردیمش خونه هی نگاش میکرد میدوید اینو اونور اخرش میومد دست میکشید صورتش میگفت لپش چقد نرمه
من بچه خواهرم وقبل من یه خواهر ودوتابرادر بودن.خواهروبرادر بزرگم که هیچ حسادتی نکردن ولی برادر دومی که دوسال ازخودم بزرگتره موقع بدنیااومدن من از حسادت مریض میشه .یه چیزی شبیه فلج اطفال.منودیگه میسپارن به همسایه هامیفتن دنبال درمان اون.آخر هیییچ چیزی نشون نمیده و معلوم میشه حسادت بوده.الانم هنوزم باهمه ما فرق داره وحسادت داره نسبت به ما
دختر بزرگم عاشق خواهرشه هم اون موقع که تو شکمم بود کلی باهاش حرف میزد هم الان
من وقتی پسرم ب دنیا اومدپسربزرگترم خیلی نق نقو شده اما برادرشو خیلی دوستداره و حمایتش میکنه مثلا وقتی میگیم داداشیت ب دردنمیخوره میگه خودتون ب درد نمیخورین چرا ب داداشیم اینجورین میگین ۵سالشه
ای جااان
من هر چی میوه ریز تو میوه های یخچال بود قایم میکردم برا داداشم که تو راه بود... البته تصورم این بود که میرن از بیمارستان میخرن و میارن خونه
سلام پسرم 40 روزش هسته خیلی عطسه میکنه ازهمون روزی که به دنیا آمد
من بچه وسط هستم وقتی خواهر کوچکم به دنیا امد اصلا بهم توجه نمیکردن میگفتن بزرگ شدم دیگه حس حسادت ندارم وقتی خواهر کوچیکم به دنیا امد من ۹سالم بود هر چند ناراحت بودم ولی زیادم برام مهم نبود
بعضی بچه ها احساس حسادت دارن ولی بعضی بچه ها خوششون میاد
من تجربش رو نداره ولی قصد دارم عید بزارم حامله بشم برا اینکه داداشش حسادت نکنه چند تا چیز یاد گرفتم اونارو انجام میدم تا شاید کمتر حسادت کنه
ما که خودمون 7بچه ایم و من آخریم خواهرام میگن بهت میخاسیم همش دارو خواب بدیم ک بخابی نیس اخری بودم زیادی بودم میخاسن از طریق دارو خواب ی جوری از شرم راحت بشن ولی ی خواهرای دیگم نزاشته میگف من دارو خوابا را ازشون میگرفتم..ولی الان خواهرام همه دنیام هستن البته داداشم دارم..3تا...
ولی حالا ک بچم ب دنیا اومده ی خواهر زاده دارم خیلی منا دوست داشت و بهم وابسته بود وقتی بچم ب دنیا اومد افسردگی گرف وهمش بچما اذیت میکرد همش5سالشه ولی حالا بهتر شده دیگ ولی هنوز حسادتا داره..
پسر من هفت سالشه خیلی آجیشو دوست داره و اصلا حسادت نمیکنه به قول خواهرشوهرم میگه چون شما برای خودش از محبت و رسیدگی کم نزاشتین الانم دلیلی نداره حسادت بکنه خداروشکر
پسرمنم اصلان دوست نداشت الا ن خیلی خواهرشو دوست داره
تجربه ندارم نمیدونم ولی معمولا حسودی میکنن یا اینکه خیلی عاقلن وباهاش کنارمیان
من وقتی خواهر کوچولو به دنیا اومد با پدر رفتم بیمارستان واونو آوردی هیچ وقت یادم نمیره این خاطره 28 سال پیش
بچه ها فامیل ما وقتی میبینن توجهشون مامان باباشون به بچه کوچیکس سعی میکنن قایمکی اذیتش کنن خودمم دیدم😂 داداشم ک بدنیا اومد یکی دیگه از داداشام ک هفت سالش بود میگفت ای کاش من جا اون بودم همه دوسش دارن هر چی ب فامیلا میگم اینا هم گناه دارن انگار نه انگار😓😓😓😓😓😂😂😂😂😂
دختر من ۳سال و ده ماهشه. هنوز که داداشش به دنیا نیومده ولی خیلی دوسش داره و میاد شکممو بوس میکنه دیگه بعدشو نمیدونم😄😄
من وقتی داداشم ب دنیا اومد ۵ سالم بود از حسادت ب اینکه پدر مادرم دورور اون بیشتر بودن بهش محبت میکردن چون کوچیک بود داشتم میترکیدم ی روز ک هنوز چهلش نرفته بود ی گاز جانانه ازش گرفتم و الفرار 🏃♀️ولی با کتک مامانم حسو حالم پرید😑😂😂ولی با اینکه اونا منو بیشتر مورد توجه قرار میدادن بازم حسودی میکردم اما از اون روز ب بعد با اون کتک دیگه آدم شدم😁👩
من خواهر زاده هام چون قبلا همش پیشم بودن مث مادر براشون بودم اما حالا وقت ندارم دیگه بهشون برسم حسودی میکنن اگه یه لحظه چش بردارم از پسرم کلش میکنن
من پسرم ک دوسال ۳ماهشه خیلی حساس شده اخلاقش هم عوض شده هواسمون نباشه بچه رومیزنه
وای پسررررررم8سالشه اوایل شیر میدادم میگفت باید به منم بدی یا ی چیزی میگرفتم باید دو برابرش و براش میگرفتم میگفت منم باید بغل کنی الانا خودش پولاشو جمع میکنه واسه خواهرش لباس میگیره
با اينکه 9 ماه منتظرش بود ولي وقتي اورديم خونه تا يک چند ماهي اصلا نميتونست ارتباط برقرار کنه باهاش❤
من بچه آخری بودم داداشم که همش اذیتم میکردن خدارو شکر بچه های خودم اینجوری نیستن
من دخترم ۷ سالشه داداشش که دنیا اومد خوشحال شد دوسشم داره اما با من بد شده شیرش که میدم یا میخوابونمش میگه پس من چی.با اینکه رعایت میکنم اما بازم بدتر میشه
خانم ها سلام
من یه پسر نه ماهه دارم وسه ماهه دیگه دخترم به دنیا میاد اگه خدابخاد احساس میکنم خیلی سخته 😥😥
سلام خانم ها من ۳۷ هفته هستم درد لگنم زیاد باید چیکار کنم شب اصلا خواب ندارم راه نمیتونم زیاد برام
دوره ما ک اصلا این چیزا مد نبود ک مثلا ناز کنیم یکی دیگه اومد تازه میشدیم خدنگ اون ...خخخخخ من خودم اولی هستم خواهرام ک ب دنیا اومدن دوستشون داشتم ...البته بگم سرخواهر آخریه ب زور میگفتم ب مامانم باید بندازی گریه میکردما اصلا یه وضعی ....چون عاشق برادر بودم میدونستم اینم دختره 😂😂😂😂😂😂ولی الان ....دخترم وقتی ارشیا ب دنیا اومد میگفت یا جای من اینجاس یا این 😂😂😂😂😂😂😒
دخترم عاشق بچهاست
توفامیل یه رادین داریم دخترم بغلش میکنه میگه خدا خدا.. من دلم میخواد بخاطر دخترم یه بچه بیارم ولی شرایط 😩😩😩😩
پسرم ۶سالشه از وقتی مانیا بدنیا اومده، خدا رو شکر اصلا بهش حسودی نمیکنه و خیلی دوستش داره
فرزند دوم نه به ارشد حسادت کردم نه به تع تغارهیچ وقت از چیزی ایراد نمیگرفتم اگرم ناراحت میشدم یه جایی خودمو پنهون میکردم حتی پدر مادرم فکر میکردن من بی احساس و سنگ دلم ۰😖الان پسرم بزرگه خیلی هم شیطونه ولی میترسم یه خواهر یا برادر براش بیارم
.تمل. ض ب طزیتنزیش
ای لنت
من بار دارم تا الان که پسرم که سه سالشه همش میگه خواهرم کی میاد دلم براش تنگ شده هرروز هم شکمم رو می بوسه وبا خواهرش حرف میزنه و میگه خیلی دوست دارم اما نمیدونم وقتی به دنیا بیاد هم همینطوره یا نه
حس خوشایندی هست... من بچه اول هستم واقعا وقتی اون 4 تا دنیا اومدن با هرکدومش خدامیدونه چقد بازی کردم و کیف کردم... چقد لالاییشون میکردم و گاهی هم از دستم افتادن و...😅
سلام دوستان من پسرم الان ۱سال و۸ ماهشه ومن دوباره باردارم و نمیدونم با این پسر شیطونم چیکار کنم چون وقتی یکی خواب کتکش میزنه😂😂
منم بچه اولم و یه داداش ۴سال کوچیکتر از خودم دارم
خودم اخری بودم وبچم هم میخواهیم یه دونه باشه به دومی فکرنمیکنیم
پسر جاریم سه سالش و خیلی حسادت میکن بهش میگیم بچه خواب بیشتر جیغ میزن و چیز پرت میکن نمیدونیم چه طور باید باهاش رفتار کنیم حتی کادو بهش دادیم ولی با پسرم ارتباط بر قرار نمیکن😕
من بچه اولم با خواهرم 8 سال و با داداشم 16سال فاصله دارم حسودی ک اصلا نمیکردم ولی خب اینجوریم نبود ک همش دوروبر بچه بشم یا خیییلی دوسشون داشته باشم کلا سرم ب کار خودم بود😁برای بچه دوم فعلا ک زوده اما دلم میسوزه برا دخترم میترسم ی وقت کم بذارم براش یا کمبود محبت بگیره
من بچه اول بودم مامانم میگ وقتی داداشت ب دنیا اومد از هرفرصتی استفاده میکردی اذیتش کنی و هیچ وقت تنهاتون نمیزاشتم.مامانم میگ ی دفعه رفتم اشپزخونه حواسم بهت نبود دیدم ساکتی تا اومدم دیدم داری انگشتتو میکنی تو چشم داداشت ک دیگ جاییو نبینه😂😂
پسرای من دوسال ونیم وهفت ساله هستن
پسرمن ک خیلی داداششو دوس داره از اولم اصلا حسودی نکرد فداش بشم😚😚
من که دختر از وقتی فهمیده نی نی دارم هر روز شکممو بوس می کنه نازش میکنه اسباب بازی براش کنار میزاره..تازه از وقتی آزمایش دادم که گفت بارداری دیگه بغلمم نیومد
من ک بچه اولمه ولی خواهرزادم عاشق کیاشاس. و همش میگ خاله کیاشا داداشمه؟ منم میگم بله که داداشته من عاشق خواهرزادمم فک میکنم یکی از دلایلی ک اونم خیلی پسر منو دوس داره بخاطر همین رابطه عاطفی منو اونه😊
هه من که تهتغاری بودم ولی اصلا خواهر برادرم رو دوست نداشتم ،میخواستم همه توجه ها یه من باشه،،،ولی البته الان عااااشقشونم بیشتر از هر چیزی تو دنیا بعد بچم اونارو میخوام ،
وای من بچه دومم 2سالشه خیلی به اجی کوچولوش حسادت میکنه
من بچه آخرخونه بودم هرچی تونستن منواذیت کردن الان دوتادختردارم دختراولم اوایل یک کم حسادت میکرداماالان آجی شوخیلی دوست داره خداروشکر
تجربه ای ندارم چون همین ی پسرو دارم
من خودم بچه دومم به دنیا اومدن برادر کوچیکم و یادمه خیلی دوسش داشتیم همین الانم عاشقشم پسر دومم ک باردار بودم پسربزرگم ک 12سالشه کلی ذوق کرد و خوشحال شد و خدارو شکر از زمان بارداری تا الان ک داداشش 7ماهشه خیلی هوامو داره و خیلی خیلی مراقب داداششه میگه من از اون بزرگترم بعداز شما و کنار شما باید مراقب داداش باشم حتی بعضی وقتا داداششو میخوابونه با اینکه باردار نیستم اما میگه مامان اون یکی نی نیو کی بدیا میاری 😁😁😁😁
من ک تاتغاری بودم و بقیه ازم حمایت میکردن ولی همیشه ترس تو دلم بود ک مبادا اشتباهی بشه و بعد من کسی بیاد 😂آجیم بزرگه همش منو میترسوند یا میگفت من اشتباهی ب بابا و مامانم دادن 😐
منم دختر کوچیک بودم رفته بودین مسافرت خواهر های بزرگترم عمدا همش منو گم میکردن و از دور تماشا میکردن ک من گریه کنم اونا خوشحال بشن😁😁😁
الان پسرم دوسالو سه ماهشه،مطمئنم اگه رقیب تو خونه داشته باشه لهش میکنه😂چون من که مامانشم یه ذره بیسکویتش برمیدارم دادوبیداد میکنه از وقتی هم از شیر برداشتمش این حسش بیشتر شده
خودمم بچه آخر بودم داداشم که اولی بوده موقعی که اوردنم خونه گفته چرا از فروشگاه یه پسر نیاوردین😊الانم هفت سال اختلاف سنی داریم و ارتباط اصلا
پسرمن فوق العاده عصبی و پرخاشگر ش ده با اینکه دوسش داره
نسبت به ما پرخاشگره
پسر خواهر من وقتی ۷ سالش بود خواهرش بدنیا اومد،از موقعی که بدنیا اومده تا الآن که خواهرش شده ۷ ساله مثل یه حامی پشتشه، انقدر این حس بزرگه که خواهرشم همه جا هوای داداشش رو داره
والا من دختر۱سالو ۱ماهشه تا دومی دنیا بیاد میشه ۱سالو ۳ماه واقعا نمیدونم واکنشش چیه الان ک عاشق بچهاست و خیلی دوسشون داره ولی میخواد چکارکنه نمیدونم
پسر من که ۳ سالشه عاشق بچه تو راهی دستشو رو شکمم میزاره میخوابه
من که دخترم خوبه ولی حس حسودی داره ولی بزنه به سرش خف اش میکنه 😔😔😔
من خودم بچه اولم بعد من ٦ خواهر وبرادر بدنيا اومده نميدونم يادم نمياد احساسم چجور بوده خودم الان باردارم بچه اولم يكسال وپنح ماهشه نميدونم چجور واكنش نشون ميده خيلى وابسته به من وباباشه
من ک خودم ته تغاری بودم تجربه ندارم ولی از اینکه خواهرام بچه دار میشن خیلی خوشحال میشم پسرمم بچه اولمه تا بزرگ شد واکنششو میبینم🤣🤣🤣
من تک دخترم چهارتا داداش و من تنها همش میگفتم ابجی میخوام بخاطر من پدرو مادر زحمت کشیدن یه بچه دیگه آوردن تا دختر بشه و من از تنهایی دربیام مه اونم پسر شد خخخخخخ اما من واقعا میمیرم واسه داداشام عاشقشونم
من خودم بچه دومم ۱۸سالم بود ک مامانم سومی بود اینقد دوسش داشتم و دارم ک حد نداره عاشقشم ینی قلب منه
دخترمم ولی ابجیش اومد اصلا هیچ عکسالعملی نشون نداد اصلا اذیتش نمیکرد حتی الان ازمنم بیشتر مواظب ابجیش هست بااینکه خودش ۷سالشه سنی نداره ولی خیلی با درک هست
مادر من دوبار زایمان کرد و ۴ تا بچه آورد من و برادرم و خواهرام باهم اختلاف سنی ما با خواهرام ۱۳ سال بود ولی چون بابام من و خیلی خیلی دوست داشت اصلا حسادت نمیکردم به اونا و کمک مادرم میکردم
دختر من لحظه شماری میکرد واسه به دنیا اومدن داداشش الان داداشش سه ماهش وعاشقش
من آخری هستم
یه مدتی عجیب با خواهر و برادرم که 10 و 11 سال از مت بزرگترن بد شده بودم
جوری که هر روز یه جوری کرم می ریختم ولی الان خیلی دوستشون دارم
البته اون بیچاره ها همیشه من رو دوست داشتن 😍
من ک دخترم ب هر طریقی در هر موقعیتی ازش میپرسم میگه من نی نی دوست ندارم،باباش یادش داده ها بش میگه بگو من تنها کافیم
پسرم دوسالشه و گاهی دوسش داره اما بیشتر وقتا حسادت و اذیت کردن.نمیدونم چیکار کنم
منم ته تغاریم ناخواسته بودم مامانم خواست از سقطم کنه خخخخ الان عزیز خونه شدم بعد ازدواج بیشتر عزیزتر شدم
همه خواهرام و برادرام عاشقمن
بخصوص داداش کوچیکم و داداش بزرگه خیلی هوامو دارن
خواهرم هم خیلی هوامو داره تو سختی ها اون بمن می رسید
الانم دخترم به من اضافه شد بعد من عشقشونه
در کل ما خواهر برادرا عاشق همیم تنشون سالم دلشون شاد قربونشون بررررم💞
مامانایی که باردارید و خوشحال از اینکه بچه اول با خواهر یا داداشش که هنوز به دنیا نیومده خیلی خوبه و خوشحالن چون طفلی ها نمیدونن چه بلایی داره سرشون میاد وقتی یواش یواش و ناخوداگاه مجبور باشید بیشتر وقتتون و با نی نی بگذرونید یخورده بزرگتر بشن سر اسباب بازی دعوا میکنن و شما مجبورید بزرگ رو دعوا کنین که صدای کوچیکه در نیاد
من خودم دو تا دختر به فاصله سنی ۴ سال دارم یه شبهایی که خوابن برا دختر بزرگم گریه میکنم که مجبوره همش اسباب بازیشو بده همش کوتاه بیاد
واقعا دو تا بچه خیییییییلی سخته
پسر من که خیلی خوشحال شد انقد دوسشون داره تازه هیجان زده هم شد گفت دوتا نی نی
ممنونم از مادر ای عزیز که با هام همدردی کردید امیدوارم که فرزندان عزیز تون زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن
من همین یه دخترو دارم ولی دخترم همش میگه مامان برام ابجی بیار مطمئنم حسودی نمیکنه چون تمام لباسا که کوچیک میشه میگه نگه دار برای ابجیم و مدام میگه ببین این کارم بلد شدم کی پس ابجی میاری ببین دیگه بزرگ شدم میتونم نگه دارم .
وای خدا بخیر بگذره 3ماهه دیگه دختر دومم دنیا میاد خیلی میترسم از واکنش دختره5ساله ام یکم اخلاقاش عوض شده تازگیا و زود میزنه زیر گریه اشک صورتشو میگیره ها
سلام.من بچه ششم بودم هفتمی ک دنیا اومده بود من تو خلوتیا کشونده بودم سرش کرده بودم زیر یه پایه فشار میدادم...ک اومدن نجاتش دادن نزاشتن خفه ش کنم شانس آورد.خخخ.
اما الان خودم دوتا بچه دارم بچه اول واقعا واقعا دلسوزشه ..مثل یه حامی هست برای من ..عاشقانه دوستشون دارم
من خودم ازهمه کوچکترم یادم نمیاد ک خواهر ما باهم چیکار کردن ولی خواهر م میگه سرما خوردگی گرفته بودم تو گهواره خوابیده بودم خواهرم اومده بود گهواره رو تند هول داده بود افتاده بودم ی بارم در اتاق رو روم بسته بود ولی دخترم هر بچه ای رو می بینه دوستش داره وبوسش می کنه به هیچ بچه ای حسادت نمی کنه
من بچه اول بودمکلاس اول بودم یادمه با عمم دست به یکی کردیم خواهرمو ۵ماهه بود گذاشتم تو سطل گذاشتم جلو در بیان ببرنش عمم هواسش بهم بودا چقدر به کارم خندیدن الان جونمم براش میدم
ووای خواهر من ۳تا بچه قد و نیم قد داره ک پشت بند هم بدنیا اومدن پسر اولش اون دوتا بچها رو انقد اذیت میکرد ک نگو 🤣
یهو میدی صدا جیغ خواهرش میومد نگو گازش گرفته بود یا من یبار دیدمش تف میکرد تو چشم اون برادر کوچیکش وقتی ۶ماهش بود
من همش به مامان گفته بودن برام خواهر بیاره ، وقتی فهمیدم برام برادر آورده کلی ناراحت شدم ولی بعد از چند مدت که داداشم بزرگ شد خیلی دوستش داشتم .
من پسرم خیلی ذوق داره که خواهرداره اماجدیا خیلی حسودش شده واذیتش میکنه ولی اگه جای بریم بیشترازمن حواسش است پسرم ۷/۵ است
من خودم بچه اولم وقتی خواهرم به دنیا اومد یادم نمیاد ولی الان تا روزی ۲.۳ ساعت با تلفن با هم حرف نزنیم روزمون شب نمیشه.
من بچه ی اول بودم به داداشم حسادت نمیکردم ازبس بدبختی کشیدیم که اصلا حسادت یادم نمیفتاد
اره بنده خدااا
منبچه ششم هستم خواهرکوچیکم ک دنیا اومد هی گریه کردم بندازینش داخل پلاستیک ببرم پرتش کنم خوشم ازش نمیامد
من پسرم6سال ونیمه ازحالا میگه مامانی اگه داداش یاآبجی دنیاآمدخودم برات نگهش مطدا م توفقط پوشکش راعوض کن بقیه کارابامن🤣قربونش برم حتی اگه بابابزرگ یامامان بزرگش یک شیرینی بهش بدن نمیخوره میاره برای من میگه بخورکه به داداش یاآبجی برسه همیشه هم میگه مامان تو2نفری بایدبیشترازبقیه غذابخوری
من پسرم الان یک سال و ده ماهشه خیلی ام به من وابسته اس،الان ماه آخر بارداری دومم هستم و بشدت از واکنش پسرم میترسم
دختر منـ الان یه داداش چهار ماهه داره از همون اولش بهونه گیر و لجباز و گریه عو شده که خوب البته همش هم به این دلیل نیست
وقتی باردار شدم پسرم خیلی خوشحال شد ولی متاسفانه دختر من ۸ماهه اومد من بطور ۳هفته پسرمو ندیدم پسرم از شدت دلتنگی وناراحتی لکنت گرفت الان بهتر شده عاشقه خواهرشه ونمیزاره کسی ادیتش کنه ولی جداییمون خیلی سخت بود
دختر من که از خودم به بچه مون حساس تره دخترم ۹سالشه ولی مامان دوم براش عاشقشه یک جور میگه جیگر ابجی که من دلم براش ضعف میره
من ته تغاريم سومين دختر خونه داداشم انقد ذوق داشته كه به همه محل ميره ميگه مامانم يه آبجي خوشگل برام آورده، عوضش الان نميخواد سر ب تنمون باشه😂😂😂
دختر بزرگم خیلی حسادت میکنه خواب و آرام و از بچه گرفته دیگه خسته شدم
هنو اولیه
من دوقولوهام سه سالشونه یه پسر پنج ماهه هم دارم خیلی خوب باهاش کنار اومدن خیلی هم دوستش دارن
از۷ب۵بحله🍹🍯🍯🍥🎇🍣🍯🍣🎇🥮🐊🦐🦠🐸🥮🐸
وقتی خواهر کوچیکم به دنیا اومد خوب یادمه رفتبم بیمارستان دستای کوچیکش رو تودستم گرفتم خیلی ناز بود ازاون موقع همیشه دوسش داشتم داداش کوچیکم هم که یکی یه دونس عزیز دلمه
من وفتی که داداشم به دنیا اومد خیلی خوشحال بودم دوستش داشتم تاالان هم دوستش دارم بهش حسادت نکردم.
ولی برعکس الان پسرم وقتی که خواهرش به دنیا اومدخیلی بهش حسادت داره خیلیم دوستش داره طاقت دوریش نداره ولی وقتی میبنتش حسادت ازش میباره،😆
سلام فاصله سنی بچه هام خیلی زیاده پسرم ۱۸ سالشه و دخترم ۷ ماهه به نظرم دیگه حسادت معنا نداره بیشتر مراقب و عاشق خواهرش ه چون سالها تنها مونده الان خیلی دوستش داره و بیشتر از من مراقبشه
من ابجی کوچولو دارم از وقتی دخترم اومده خیلی حسودی میکنه نمیزاره شیر بدم ی جوری کردهمه خونه مامانم نمیتونم برم خیلیم بهش توجه میکنیم اما خوب نشده
من بچه آخر بودم این حس تجربه نکردم اصن
مثل ی موجود عجیب و غریب که از فضا میاد بهش نگاه میکنه و هیی درموردش سوال میپرسن چرا دندون نداره و ....
ممنون عزیزم
ایتقدر ذوق داشتم که تحملم خیلی زیاد شده بوده 😁😅
بچه من سیر نمیشه از صبح تا شب دارم شیر میدم چیکار کنم سینه هام هم زخم شده واقعا راه چاره میخوام
پسرمن عاشق خاهرشه...باید همیشه کنارش بخابه.مواظبشه...همشم بغل میکنه ومیندازه😯
من ۶سالم بود ک خواهرم ب دنیا اومد.
خیلی حسادت میکردم همش میگفتم منو دوست ندارین اونو بیشتر دوست دارین 😂😂مامانم کتاب قصه سفید برفی و هفت کوتوله برام گرفته بود . بهم گفت خواهرت اورده برات😏
وااااااااااااای خواهرم دیوانه شده از دست پسرش،
3سال و 9 ماه از خواهرش بزرگتره.
هی از عمد بیدارش میکنه،بالشت رو میکشه،جیغ میزنه و...
حداقل باید 7سال فاصله داشته باشند...
هرچند بچه فقط و فقط یکی
پسر منم عاشق داداشه همش بوسش میکنه خدا رو شکر تا الان خوب بوده
من ۵ سالم بود داداشم دنیا اومد ایقدر حسادت میکردم ک همع بهش توجه میکردن ک ی روز ک همه خواب بودن برش داشتبودم از پله های خونمون انداخته بودمش پایین
بچه دوم که به دنیا اومد بچه اولم عزیت میکرد گریه وبهونه در میاورد الان که خوبه شده با داداشش بازی میکنه
امیرحسینم اصلا تو بارداری درکی از داداشش نداشت هر چی میگفتیم باورش نمیشد
ولی از موقعی ک دیدتش تمام و کمال هوادارش و مراقب اصلا ی وضعی
❤😍🤭
من بچه اولم. مامانم میگه وقتی داداشت بدنیا اومد.، تقریبا 2_3ماهه ک بود یبار بالشت گذاشته بودی رو بدنش. خودتم نشسته بودی روش. 😀😀😀
اخیی
ای جاانم خداحفظ کنه دوتاشونو براتون عزیزگ
وای چه خطرناک!
ای عمه ی بد!!
بذر حسادتو کاشته
پسرمن که دخترموخیلی اذیت میکنه...
جالب بود!! خخخ گول میزدن مارو
سلام پسر من خیلی وابسته به من و همسرم هستش برای همین اصلا نمیشه بچه دیگری رو نمیشه بغل کردخوب طبیعی
من نسبت به خوارکوچیکم خیلی الان تازه حسادت دارم ودقیقاپسرابجیم به بچه خودم خیلی حسادت داره 😁😁😁😁
منم
مامانای عزیز لطفا سن ۲تا بچتون رو بگین که بفهمیم چه فاصله سنی ای مناسب.من که یکی دارم و نمیدونم دومی روبیارم یا نه اصلا.این بچم خیلی بچه خوبیه لطف خدا.ولی خودم ۳۸سالم تموم بشه بچم۱سال و ۵ماهش میشه از جهتی دوست دارم بقیه عمرمونو خوش بگذرونیم.بچه درگیریش زیاده.نظر شماها چیه؟
من دخترم خیلی ذوق داره ک اجیش بدنیابیاد...ولی هنوزک بدنیانیومدتارفتارش ببینم..امیدوارم خوب باشن باهم حسودی نکنه..❤
من خودم بچه آخرم همیشه تو خانواده همه دوستم داشتن از بدو تولدتاالان که خودم مادرم کسی بهم حسادت نمیکرد.الانم ازهمه کوچکترم همه خانواده ازم مشورت میگیرن و دوستم دارن
من بچه دوم به دنیا امد بچه اولم هم دوستش دارو وهم حسودی میکنه وتوجه من به هردوتاشون هستش چون هردوتاشون کوچک هستند اولی ۳ ساله و۳ ماهش میشه ودومی هم نزدیک ۳ ماهش بشه
من ک خودم ته تغاری بودم خخخ
من که خودم هم نوه ی اولی بودم هم دختر اولی پسرمم نوه ی اولی بود خیلی حال میده پیش همه عزیزی😉😁😀😆
من ته تغاریم ولی به داداشمکه ازمن بزرگتر بود حسودی میکردم ولی خب من سلطنت میکردما 😁😁😁کل محبت خانواده رو واسه خودممیخواستم خیلی عزیز گرامی بودم😂😂😂🤦♀️
اره برا جفتشون میگیرم
منم ته تغاریم بعد یه داداش بهمون اضافه شد منم تا بدنیا اومد مامانم تو تخت خوابش خوابوندش منم یواشکی یه دمپای بردم براش تا بزنم به کلشه ههههツ
رجض
ژژژکصضض
fggy
من هم اولی ام هم یدونه دخترداداشم دنیا اومدکلاس اول بودم شاگردممتازولی افت درسی پیداکردم تامعلمم بازبارفتارش باعث شددرس شه هنوزم چهرش یادم خانم خوشحال مهربون💖
من بچه اخر بودم مادرم میگه همه روشهای سقط رو امتحان کرد حتی از پشت بوم هم پریده بود که من سقط شم ولی خواست خدا بوده که بیام به این دنیا
دختر من همین کارو با بچه ۱ ماهم میکنه که تو عکس هست
ما جمعیتمون زیاده ۶ تا بچه چهار خواهر و دوتا بردار من اخرین دختر بودم وبرادرامم یکی پنج سال یکی ده سال ازم کوچیکتره با این وجودم دوست داشتم از همه سرتر باشم همیشه باهاشون دعوا میکردم ولی وجودشونو دوست داشتم
من که خواهرم ۱۰سال ازمن کوچکتر بود مثل مامان بودم براش
پسرمن وقتی ۳سال ونیمش بودداداشش دنیااومد.یکسره میومدکنارش درازمیکشیدودست بهش اصلانمیزد.ولی الان که داداشش ۱سالش شده باهم قشنگ بازی میکنن ولی خوب این داداش کوچیکه حسابی اذیتش میکنه
🤗🤗🤗
بچه اول منکه پسربوددومی دختره خیلی هم دوستش داره
پسر بزرگ من وقتی داداش دنیا اومده بود خیلی پرخاشگر و عصبی شده بود ولی الان بهتر شده
عالی بیست پسر بزرگم خیلی داداششو دوست داره و اگه چیزیش بشه یا بخوره زمین میشینه گریه میکنه بعد میگه مامان بلند شو بچه رو شیر بده گناه داره نمیفهمه 4سالشه
اولش از اومدنش خوشحال شدن وذوق کردن وقتی که بدنیا اومد حسادت کرد .....پسر بزرگم اصلن شیر دوست نداشت وقتی من به پسر کوچیکم شیر میدادم اونم رفت از یخچال شیر برداشت گفت ببینم منم شیر میخورم .....😅😅😅😅
من بچه اولم دختره الان بزرگ۱۷پسرم ۱۰وسومی که معجزه خداست ۵۵روزه ست بچه های بزرگم نمی زارن من به بچه برسم فقط شیر میدم نمیدونم کی پوشکش عوض کردن کی خوابوندن🤭🤭
پسر من اصلا چشم دیدن دخترمو نداره خیلی حسودی میکنه😣
من بچه اولم و دو تا خواهر کوچیکتر دارم هیچ وقت بهشون حسادت نکردم و حس مادری نسبت بهشون داشتم با اولی ۴ سال و با دومی ۷ سال اختلاف دارم
خودم تک دخترم اولی سه تا داداش دارم اخری الان۱۴سالشه وقتی مامانم حامله بود میگفتم باید پسر باشه دختر باشه میکشمش،که الان میگم کاش دختر بود منم یه اجی داشتم
الانم خودم دوتا بچه دارم اولی رفت تو ۵سال دومی ۳ماهشه اولی پسر دومی دختر پسرم زیاد حسودی نمیکنه ابجی دوس داره فقط باباش زیاد بادختره بازی کرده حساس میشه،وقتی از بیمارستان دخترم اوردیم پوشکش وواسه بار اول عوض کردنی پسرم نشسته بود که وقتی ابجی دید گفت مامان ابجی تو بیمارستان اونجایی که جیش میکنه بریدن راس میگم بیا نگاه کن....که همگی زدیم زیر خنده....
من ک بچه اولم بعدمنم مامانم چندسال نمیتونست بارداربشه وقتی ک باردارشد آجیم آورد خیلی خوشحال شدم.یادمه روزی ک میخواستن ازبیمارستان مرخصیش کنن ب بابام گفته بودم مدرسه بیاددنبالم ک باهم بریم مامانم مرخصی کنیم،بابام هم اومددنبالم مدرسه توکل راه کلی ذوق داشتم ولی تارسیدم خونه دیدم مامانمو اورده بودن خونه وازخوشحالی بال دراورده بودم ک زودرفتم خودمو انداختم بغل مامانم.وای چقد زود گذش این روزها.حالا ابجیم ی خانومی شده واسه خودش.وای ک چقدعاشقشم
عزیزم الان هفت سال تموم رفته تو هشت سال
من یه پسر ۷ساله دارم ک خدارو شکر داداششو خیلی دوس دارع گاهی ک ادیت میکنه میگه کاش داداش نداشتم اه😂
من خودم بچه ی آخرم خیلی دوست داشتم یه خواهر کوچیک تر داشته باشم 😍😍😍 و برای آقا رادوین جونمم هر وقت دوست داشت یه نی نی داشته باشیم اقدام میکنم 😂😂
من خودم ته تغاری بودم ولی به اجی دارم چهار سال بزرگتر از منه هنوز که هنوزه بمن حسادت میکنه
دوس نداره کسی از من تعریف کنه ولی به موقعش هم خییلی باهم خوبیم
از وقتیکه دخترم اومده دنیا پسر خواهرشوهرم خیییلییی حساس شده رو مادرشوهرم میگه شما همش اونو دوس دارید قربون صدقش میرید مگه من ادم نیستم میخاید منو حرص بدید با اون حرف میزنید
بنده خدا خواهرشوهرم خواست بچه بیاره با این حرکت پسرش منصرفففف شده
ولی خواهرشوهر بزرگم دوتا شیر شیره داره خیییلی باهم خوبن
منن تصمیم دارم مث اونا بیارم
من که وقتی بچه دومم بدنیا اومد خیلی اذیت شدم پسرم خیلی اذیت کرد بامن قهر کرده بود پیش من نمیومد تایکسال عذابم داد
پسرم که خواهربرادرهنورنداره ولی خودم ته تغاری بودم مامانم میگه داداشم ازوقتی به دنیا اومدم خیلی ذوق داشته ودوستم داشته😊
در مورد پسرم ک بچه ی اولمه ولی اگر یروزی براش برادر یا خ واهر اگر بیارم بنظرم نسبت بهش حس حسادت داشته باشه بیشتر بچه ها همین حسا دارن..من خودم بچه اولم با خواهرم یکسال اختلاف داریم مامانم میگه تا چشم منو دور میدیدی بهش میزدی😆😆😂
من دخترم به شدت ناراحت شد و خیلی بهانه میگیره و اونو و منو میزنه میشه کمکم کنید بهتر شه؟
همه بچه های داداشم خوشحال شدن هم بچه های خواهرشوهرم،،،،علل الخصوص پدرشوهر😋😋
انشالله تا چن روز دیگه یه عضو کوچولو به خانوادم اضافه میشه میخوام یه جشن کوچولو بگیرم و پسرم رو با دخترم(عضوجدید)آشنا کنم یه فیلم بگیرم یادگاری بمونه
من حتی ب ذهنمم خطور نمیکنه ک بعدی رو بیارم😫
من دوتا برادرزاده 4ساله دارم. وقتی خبر بارداریمو دادم یکیشون کلی خوشحال شد و اونیکی شروع کرد به گریه که دیگه از این به بعد تو منو هیچ جا نمیبری و بچه خودتو میبری. هرچیم کادو میخرید میگفت برای خودت گرفتما نه برای بچت😂
وای خیلی سخته من پسرم۲۷ماهشه دخترم۴ماه خیلی حسادت میکنه
من بچم 1 سالشه باردارم تا اون بیاد میشه 1 سال 9 ماهه نمیدونم چه واکنشی نشون میده
من از وقتی دختر کوچولوم بدنیا اومده دختر بزرگترم خیلی خیلی لجباز شده
خواهر زادم خیلی به من و شوهرم وابستس همش میگه نی نیت به دنیا اومد دوستش ندارم خوشم ازش نمیاد تو دیگه منو دوست نداری
من داداشم ک ب دنیا اومد کلا دیگ ترک خانواده کردم😄😄همش تنها بودم تا بزرگ شدم
هنوز بچه اولمونه تجربه ای نداریم😂😂😂
بچه خواهر من ک. دوست داشت سر به تن داداش کوچیکش نباشه😐 چون جاشو گرفته بود😂
منم پسرم خیلی دخترمو اذیت میکنه میزنش اصلا اگه کسی به اون نگاه کنه پسرم میره به اذیتش کردنش
دخترای من ۱۳ و ۸ ساله هستن و حسادت نمیکنن دختر بزرگم منو تشویق به بچه سوم اوردن میکرد. دختر کوچیکمم همش شکممو بوس میکرد . الانم عاشق داداششونن
من بچه اولم سر هر دوتا بردارم هیچ حسادتی نکردم به نظرم رفتار پدر مادر خیلی تو واکنش بچه ها تاثیر داره
پسر بزرگ من که ۸/۵ سالشه، نه تنها اصلا به برادرش احساس حسادت نداره تازه همیشه حواسش بهش هست و حتی وقتایی که من خسته میشم و غرغر میکنم به من میگه سعی کن آروم باشی و به نینی غرغر نکنی گناه داره غصه میخوره.چند روز پیشم میگفت من از روزی که به دنیا اومدم دلم یه برادر میخواسته😍🥰
سلام عزیزم من بچه سوم خانواده بودم ویه برادر وخواهر دارم انقدر دوستشون دارم که نگو
من وقتی خواهرم بدنیا امد احساس تنهایی کردم و کلا گوشه گیر شدم حتی تاثیرش الانم روم هست ...خیلی مهم که فاصله سنی بچه ها چقدر باشه و اینکه بچه هارو باید اماده ورود یه عضو جدید کنیم حتما و بی توجه نباشیم به بچه هامون وقتی یه کوچولو دیگه بهمون اضافه میشه ....خیلی باید مراقبه بچه بود چون روحیشون خیلی لطیفه و زود لطمه میخورن و این امکان داره تو زندگیشون تاثیر بزاره وسالهای سال اذیتشون کنه
خواهرم بچه دومیشو اورده بود پسربزرگش گریه میکرده که این بچه کی میره خونشون😃😃😃😃😃😃😃 باباش بیاد ببره خونشون خیلی باحال بود ولی بعد مدتی مامانش گف داداشته بزرگ بشه بازی میکنه باهات بعد مدتی عادت کرد الان انقد دوسش داره هواشو داره
من بچه دومم داداشهام که به دنیااومدن دوستشون داشتم مخصوصأدومی روچون بزرگترشده بودم
من كه ته تغاري بودم و خواهرام ميخواستن سر به تنم نباشه خخخخخ ولي بعد دنيا اومدنم به اندازه ي يه مادر برام مادري كردن نه خواهري
من که عاشق برادر کوچولوم بودم و هستم دوست داشتم دخترم به زیبایی و تپلی برادرم باشه نشد😩 ایقد تو بچگی برادرم تپل و عزبز بود که نگگگووو
بچه آخرم تجربه نکردم اضافه شدن عضو جدید رو!
تو فامیل هم بچه دار میشدن دیگه بزرگ بودم حسودی نمیکردم😂
من خودم بچه اخرم پسر بزرگم ۱۰ ماهه بود که فهمیدم حاملم اصلا حوصله یه بچه دیگرو نداشتم هرکاری هم کردم سقط نشد بالاخره به دنیا اومد الان هم ۹ ماهشه پسر بزرگم بعضی وقتا حسودی میکنه موقع شیر خوردن برادرش این هم باید بخوره دیکه جونی برام نمونده از دست این وروجک ها😓😓😓😓😓😓😓
😂😂😂😂😂
پسرمن خیلی اذیت میکنه 4سال فرقشونه
دارم دیونه میشم ازدستش
پسربزرگم خیلی خوشحال شدکه داداشی براش دنیااومدتازه یه عالمه اسم هم براش پیداکرد
من وسطیم فقط میدونم وسطیا بیچاره ن ..... خیلی گناه داریم ما . بزرگا که اولین و گل سر سبد.ته تغاریام که همه چی واسشون مهیاست.این وسط من با داداشم که بزرگتر از منه دعوام میشد خب بچه بودیم دیگه همه میگفتن اون بزرگتره باید بهش احترام بذاری .بعدا که آبجیم دنیا اومد همه میگفتن اون کوچیکتره نمیفهمه که تو باید کوتاه بیای.ما وسطیا بدبختیم😂😂😂😂
من پسر اولم یکسال و چهارماهش بود ک پسر دومم ب دنیا اومد و زیاد متوجه نمیشد ولی الان خیلی دوسش داره تا یه ساعت نمیبینتش همش دا دا میکنه.ولی یه وقتایی هم واسه اینکه مارو دنبال خودش بکشونه میره ب داداشش کرم میریزه بعد میخنده ولی درکل خیلی مراقب داداشش هست با اینکه خودشم کوچیکه مسئولیت پذیر هستش
نازگل وقتی به دنیا اومد دو ماه بود که خواهرش نگین دوازده ساله ام رو از دست داده بودم و حتما نگین از پیش خدا من نازگل رو میدید واو هم خوشحال بود
من خودم.ته تغاریم اماهمه داداشا وخواهرای خیلی دوستم داشتن والانم دارن والبته من به اصرارپسرم بچه دوم رو باردار شدم والانم باهاش خوبه البته بیشترسرگرم بازی های خودشه خیلی با روشا کاری نداره فقط وقتی روشا موهاشو میکنه میگه ببرش پسش بده یکی دیگه بیار که موهامو نکنه 😀😀😀
دختره من وقتی فهمید باردارم خیلی خوشحال شد همش میگفت من ابجی میخواهم ولی بعدا که فهمیدپسره یکه کم نارحت شدولی الان خیلی دوسش داره ومثل مامان دومش هواسش بهش هست قربونش برم
دختر بزرگ. من عاشق خواهرشه اصلا حسادت نمیکنه خداروشکر 4 سالشه
پسررر من که ۷ سالشه عاشقه خواهرشه وقتی خواهرش به دنیا امد انقد گریه کرد از سر شوق میگفت اصلا باورم نمیشه خدابهم یه خواهر کوچولو داده
دختر من ۷ سالشه پسرم ۴ سال..عاشق داداش کوچولوشون هستن.موقعی ک باردار بودم شب تا باهاش شب بخیر نمیکردن یا مثلا نازش نمیکردن نمیخوابیدن .الانم خداروشکر کلی مواظبش هستن.خیلی خیلی دوسش دارن..من اوایل باخودم میگفتم شاید حسودی کنن.ولی اگ کوچولو گریه کنه این دوتا دیونه میشن.نازش میکنن باهاش بازی میکنن.منم خیلی خوشحالم خداروشکر ک اینقد دوسش دارن.😚😘
پسر منم اصلا حسادت نمیکنه و تو بارداری خیلی مواظبم بود و باهاش حرف میزد الهی بمیرم که الانم مرد کوچولوم از خواهرش مراقبه که طوریش نشه
من
من خودم بچه اخرم چیزی یادم نیس پسرمم اولیه ک دنیا اومد فقط بچه برادرم ک سه سالشه اطرافمونه ک فقط دوست داره دست و پا رادوین رو بگیره ناز کنه و میخنده هی میگه گوگولی پُپُلی
طفلکی اصلا حسادت نمیکنه
خانوما من پسرم ۳سالو تموم کرده رفته تو۴سال حالا همش بچه میخاد وقتیم بیرون میریم باهمه بچه ها دلش میخادبازی کنه ومهربونه چی کنم بنظرتون بیارم یکی دیگه؟
من وقتی داداش کوپکترم دنیا اومد ۵سالم بود
چقد شبی ک اوردنش گریه کردم😕فقط میگفتم بندازینش سطل اشغال.. این زشته صورتش قرمزه دون دونه😂😂😂
هیچ وقت یادم نمیره ها مث ی فیلم همیشه برام تکرار میشه ولی الان داداشم ١٨سالشه و عزیزه برام
من آخری بودم مامانم میگف میخوام داداش بیارم انقد مشت میزدم به شکمش. خواهر قبل من از حسودی یکبار سر منو زد به دیوار هنو ردش هس
وای پسرم همش شکم مو بوس میکنه۳سالشه انقد ذوغ داره که نگو
والا منکه بدنیا اومدن داداشم که تتغاریه رو ندیدم ولی بچم که بدنیا اومد خودم کلی خوشحال شدم و بچم هم خواهر و برادر نداره که واکنشش بدونم
بردار شوهرم کوچیک 2سالش هستش حسودی میکنه نمیزاره بهش شیر بدم یا هرکسی دست میزنه میگه دست نزن نگاهش نکن
دخترم خیلی اذیت شد خیلی بداخلاق و پرخاشگر شده بود ولی الان میونشون خوبه پسرم هم خیلی دوستش داره
دخترم خیلی عصبی و پرخاشگر شده بود خیلی اذیت می کردولی الان خیلی بهتر شده
بله گلم فوت شدن
من ک بچه اولیم خیلی خوش حال ک داداشش ب دنیا میاد.
از همی الان داره براش نقشه میکشه ک چه کارایی براش انجام بده. میگه مامان تو فقط شیرش بده بقیش باخودم.
اما متاسفانه شوهرم راضی ب این بچه نیست. همیشه ی کاری میکرد ک سقط بشه.
هیچی از بچیگم یادم نی بچه سومم ی ابجی کوچیک ترم دارم هیچ وقت حس حسادت نداشتم چون خودم خودمو خعلی دوست واشتم توجه مادر پدر برام مهم نبود البته بب توجهی نمیکردن ب ما ولی الان ک باردارم و ابجی کوچیکم خعلی حسوده نسبت ب بچه من بابام میگفت نینی ک بیا تو میری کنار دیه اونم حسودی میکنه فقط رو بابام حساسه مادرم نه ولی خودشم عاشق بچمه از الان همه چی براش مهیا کرده ولی کلا حسادت چیزیه ک میشه کنترل کرد اگ اعتماد ب نفس بالا داشته باشی
هنوز تجربه شو ندارم
یکی دارم
حالا حالا هم نمیارم چون منو همین یکی دیونه کرده😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
من خودم بچه اولم کوچیک بودم به خواهرام حسودی نمیکردم ولی خب قدرشونم ندونستم چون بابام دوستم داشت وهرچی میخواستم برام فراهم میکرد برا همین ابجیام تا الان بهم حسودی میکنن ولی حالا ک ازدواج کردم هرروز زنگ میزنن بیا خونه ما حتی داداشم برام غذا نگه میداره ک این مال خواهری خیلی دوسشون دارم و عاشقشونم💋💋💋
سلام همیشه بچه اخری هاعزیزترن ولی ازوقتی پسرم بدنیاامددخترم همش میگیره لههش میکنه همش میزنتش هرچی میخادیابرمیداره ازش میگیره میزنتش من دعواش میکنم میگه انوبیشتردوستداری و... تااخربرو خلاصه همه جوردعواداریم
من خودم تک دخترم مسلماداداشای بزرگم خیلی دوسم داشتن وقتی چهارسالم بود داداش آخریم به دنیااومد واییییی من عاشق داداشمم ازبچه هام بیشتر دوستش دارم یعنی یه روزنبینمش مریض میشم الان دیگه مردی شده قربونش برم 21سالشه.خودمم به اصراردخترم باردارشدم افسردگی گرفته بودالبته من قبلش یه دوقلوسقط کردم اون خیلی روش تاثیر گزاشت الان دخترم واقعابرای امیرعلی مث مامان میمونه خیلی دوسش داره ومراقبشه جوری که من خریدمیرم اسراقشنگ امیرعلی رونگه می داره دخترمم هشت سالشه وامیرعلی 1/5ماه.
من فرزند اول خانواده بودم همیشه دعا میکردم خدا بهم یه خواهر بده وقتی فهمیدم مادرم بارداره کلی ذوق کرده بودم وقتی هم به دنیا اکمد همه فکر میکردن من حسادت میکنم ولی از ذوق و علاقم پوشکش را بردم خودم شستم 😅😅😅 بعد که دیدم خراب شد پوشک و پنبه هاش جمع شده بودن و یه جور دیگه با اینکه بردم روی بند آویزون کردم ولی گریه میکردم که خرابش کردم بعد همه فهمیدنا کلی بهم خندیدن
خواهرم ۱۰ سال بیشتر با ما نبود روحش شاد خیلی دوسش داشتم و خیلی جاش برام خالیه
بعد از خواهرم هم خدا بهم یه برادر داد که اونم از جونم بیشتر دوسش دارم
قدر لحظات باهم بودن را بدانیم
دخترم تازه یسالش شده منم دوماه دیگه زایمان میکنم وقتی میگم ابجی ناز کن ابجی تورو دوست داره میزنه محکم روشکمم چند وقت پیش برای دختر توراهیم لباس خریدم نفس گیر داد که بپوشه اخرشم پوشید ی روز بعد ول کرد 😂😁
الان واسه شما خوب شده مگه؟
روزی که پسرم بدنیا اومد همسرم که خواست دخترا رو بیاره عیادتم بخاطر اینکه یوقت حسادت نکنه قبلش یه اسباب بازی خربدکادو گرفت برا دختر کوچیکمون گذاشت پیشم وقتی اومد بیمارستان گفتم این کادو از طرف داداشت خیلی خوشحال شد بچه رو که دید کلی ذوق کردو بوسش کرد اصلا حسادت نکرد الان هم خیلی هم دوست دارن خیلی سرگرمش میکنه تا من به کارام برسم موقع که باردار بودم لحظه شماری میکرد تا بدنیا بیاد
من دیگه نمیخواستم بچه دار بشم ولی بخاطر دعاها ای دختر کوچولو خدا این گل پسر به من داد خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم 🙏😍😍💞💞
حسادت😂😂
من دخترم از اول بارداری تا الانم همش داره حسادت میکنه نمیدونم چطور میخواد کنار بیاد با این قضیه ک قرار چند وقت دیگه برادرش ب دنیا بیاد
من اختلاف سنی با داداش کوچیکم 15ساله، همش داداش بزرگم رو دوست داشتم منم ک اخری بودم خیلی خوب بود وقتی مامانم بهم گفت حامله ام همش دعا میکردم ک دختر نباشه من یکی ی دونه بمونم تا لحظه رفت سونوگرافی ک پسر بود خیلی خوشحال بودم، با خودم میگفتم اگه دختر بود همش میزدمش چ خوب پسر شد، اما من الان تنهام و مامانم45سالشه میگم مامان ی آجی واسم بیار خیلی سخته خدا نگهدار جان داداشام 😍باشه اما کاش خاهر داشتم واون همه دعا نمیکردم ک پسر شه ب شدت نیاز دارم ب یک خاهر 😔😔😔
کنده نشده بوده ولی خب تو جاشم نبود..میگف بالاسرت نشسته بود یهو دس کرد تو شکمت تو گریه کردی
من ته تغاري خونه ام از. ايناكه ناخواسته بودن😅برادرم همشو منو اذيت ميكرد پولامو ميبرد 😐😒ميترسوندم چون بابام خعلي منو دوس داشت منو اذيت ميكرد خواهرمم ب خوشگلي من حسادتش ميشد😐هر روز ميگفت من خوشگلترم حرصم ميگرفت😒😂ولي الان خعلي باهم خوبيم اونا منو خعلي دوس دارن و برام ارزش قائلن
من خودم ته تغاریم و پسرمم تونوه ها اخریه. وقتی اومدیم خونه خواهرزادم چون تک پسر بود ی نگاه بد کرد به پسرم بعدش گفت این چیه دیگه...😁
پسرم ازوقتی فهمیده یه عضوجدیدداریم اولش که خیلی ذوق کردتادوماه پیشم خوب بود ولی کم کم بهونه گیریاوحسادتش شروع شدجوری که یه لباسم برا توراهی میگرفتم فوری میگفت پس من چی😂😂😂😂
من همین یه دختر رو دارم خدارو شکر میکنم خودمم یه خواهر بزرگ تر و یه داداش کوچیکتر دارم فاصله همه ما یه ساله مامانم سه تا بچه شیر به شیر اورد چیزی حالیمون نبود خدارو شکر
من بچه اول بودم ولی هیچ وقت حس حسادت نسبت به خواهرام نداشتم ودنیااومدن برادرام تازه منو بی نهایت خوشحال میکردن فقط خواهرآخریم دوست نداشتم که دنیا بیادبه خاطراینکه بچه زیادبودیم هم اینکه مادرم خیلی اذیت شدو دوست دارم پسرمم مثل خودم حسودنباشه وعاشق خواهریابرادش که دنیا خواهد اومدبشه
من بعد از به دنیا اومدن خواهرم یه مدت افسردگی داشتم خانواده ام اصلا نفهمیدن انقدر که سرشون گرم خواهرم بود😔 فک کن یه بچه ۱۰ ساله که مدام تو تنهایی هاش گریه میکنه.واسه همین برای آوردن بچه دوم کمی دودلم دلم نمیخواد ناخواسته به دلبر آسیب روحی بزنم
دختر من که خیلی باپسرم خوبه خداروشکر
دختر من عاشق بچه هاس،بیرون بچه میبینه کلی ذوق میکنه،من اصلاااا قصد آوردن بچه دوم نداشتم اما دخترم ب پسر عموهاش میگفت داداش،ب دوستاش ابجی،همه اش از تنهایی گلایه داشت،الان ک باردارم خیلی خیلی خوشحاله،و همه اش روزا رو میشماره،وقتی برای داداش اش خرید میکنم کلی خوشحال میشه،حتی ی بار ی بیسکویت مادر خریده بود چند روز نخوردش نگه داشته بود برای داداش اش خخخ
اولش یکم حسادت میگفت بزار من شیرش بدم الان عاشق همن و منم مبپرستم جفتشونو خدایا مرسی، 😍❤️❤️❤️
من که خودم تکدفرزندم وبچه اولم هست ولی میگن کلا حسادت میکنن بچه ها یه مدت
من بچه اولم 6 سال بعد خاهرم ب دنیا اومد..یادمه دوسش داشتم..اما حسودیم بهش میکردم..
الان ک دیگه عشقمه
من که پسرم توی حاملگی هم با داداشش حرف میزد الآنم عاشقشه
من بچه اولم باخواهر دوم وسومم ۸ سالو۹سالو نیم فاصله دارم اصلا نمیتونستم تحملشون کنم ولی باداداشم ۱۶ سال فاصله سنی دارم عاشقشم
من ب دنیا اومدنی ابجیم نافمو کشیده بود از جاش الان یذره بیرون تره..مامانم میگ اون موقعه اندازه ی بند انگشت بیرون بود مث دودول پسربچها😆😂😂😂😂😂
خیلی برام جالب بود اولین دیدار امیرعلی با داداشش که اولش ذوق کرد اما دوست نداشت من وباباش کنار بچه باشیم.بعد کم کم عادت کرد من کنار بچه باشیم.داداشش رو خیلی دوست داره اونقدر که نمی ذاره مادرشوهرم بهش دست بزنه😂ولی بازم.حسادت می کنه بهش و بعضی وقت ها تو سر و صورت بچه میزنه
هروقت بچه بعدی اضافه شد اون موقع معلوم میشه😄😄
حسادتتتتتتت😁😁😁😁😁
من اصلا قصد بچه دوم رو نداشتم ولی چون پسرم خیلی اصرار داشت که چرا من مثل بچه های دیگه خواهر بردار ندارم.اقدام کردم واقعا مثل یه حامی تو دوران بارداری تا الان که برادرش شش ماهشه هوامو داشت به شدتم به برادرش عشق می ورزه.خداروشکر
منم الان پسرم نسبت ب خواهرش حسادت داره خیلی اذیتم میکنه همش باید دنبالش باشم ک نزنش
من ته تغاریم پنجمین دخمل خونه خدامیدونه میخاستن منوبکشن😂😂
من بچه اول بودم داداشم به دنیا اومد خیلی خوشحال شدم ..یه چیز جذاب زندگیم اینه که من و دختری داداش هامون ۷ساله بودیم به دنیا اومد😍😍
من خودم بچه اولم و مامانم میگه وقتی داداشت به دنیا اومده بود عمم بهم گفته بود که مامانم اینا دیگه منو دوس ندارن و اونو دوس دارن و من بغض کرده بودم و گلوم باد کرده بود و مریض شده بودم
متنفربودم ازاین حس ک یه خواهریابرادرجدیدب خونواده مون اضافه میشد میخواستم کلشوبکنم ولی ب دنیاک اومدن خیلی ام خوشحال میشدم وذوق میکردم😁😁😁ولی این حسونمیزارم پسرم تجربه کنه😄😄😄
دختر من که خیلی خوشحال شد حتی تو بارداری هم باهاش صحبت میکرد الانم که مثل مامان کوچولو هواسش به داداشش هست دخترم ۷/۵هست
من خودم بچه اولم ولی وقتی برادرم بدنیااومد حسادت نمیکردم یادمه بابابام رفتیم اسباب بازی فروشی برام اسباب بازی خرید گف اینو داداشت اورده😐😂😂😂باخودم خریده بودا😂
من خودم بچه اولم خواهرم که بچه آخره و سومی به دنیا که اومده بود همش ازش بدم میومد تا همین سه چهار سال پیشم همین حس و داشتم ولی الان شده قلبم از بس که دوسش دارم
من که خودم ته تغاری بودم و میدونم که خواهرام میخواستن کلمو بکنن 😂
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.