مسلما اوایل ازدواج خواه ناخواه مشکلاتی پیش میاد ... اگر در طی زندگی مشکلات رو کم نکنی و مدیریت نکنی منجر به اختلافات شدیدتر میشه. من مسکلات زیادی با مادر همسرم داشتم بعد از یک دعوای کلی و حرف زدن هم من و هم ایشون تصمیم گرفتیم به کار هم کار نداشته باشبم اگر حتی نمیتونیم هم رو دوس داشته باشیم. و من سعی میکنم از خانواده همسرم توقع و انتظاری نداشته باشم تا رابطه سالمتری داشته باشیم و رفت و آمد و فاصله ها رو حفظ کنم.
هیچی من همه خانواده شوهرم دعوت میکنم خواهر شوهرام با دوسه تا بچه میان خونم دوسه شب وایمیستن خودم باردارم دوتا پسر کوچیکم دارم هرچی احترام میگذارم کار میکنم آخرشم مادرشوهرم میگه خدا هیچکدوم از عروسامو اونجوری ک میخواستم نکرد شوهرم واقعا درک نداره من باردارم سختمع آخرم بهم یک چیزی میگه درصورتیکه مادرم بیچاره ن خونمون میاد ن هم من سه ساله میرم فقط ب خاطر بچه هام زندگی میکنم دوروزه دیگه مثل باباشون نشن و خودمم از الان قسم خوردم هرجوریم بودن عروسام مواضبشون باشم چون خداشاهده ک خیلی خودم عذاب میکشم و غصه میخورم خدا هیچ کسیو گرفتار آدم بد نکنه انشالله
من خیلی به مادر شوهر و پدر شوهرم احترام میذاشتم ولی تصمیم گرفتم باهاشون عادی بر خورد کنم مثل بقیه آدم ها چون هر کار کنم اونها پدر و مادر من نمیشن
سلام ، من خانواده خودم ک اصلا اهل دخالت نیست مامانم همیشه بهم میگه ب شوهرت و خانوادش احترام بزار،، شوهرمم خدا روشکر مرد خوبیه خانوادش هم خوب هستن اهل دخالت و فوضولی نیستن، اگر هم بر حسب اتفاق گاهی نظری بدن من اصلا محل نمیزارم و کاره خودمو میکنم نمیزارم حد و حدود خودشونو رد کنن،
ولی در کل نظر به دور و دوستی هست با اینکه به خونه مادرشوهر و خواهرشوهرام نزدیک هستم خیلی کم رفتوو امد میکنم
مادرشووهررم خیلی زن مهربونیه خدا ازش راضی باشه و عمر با عذت بهش بده
من میگم یه زندگی مشترک اینه ک فقط خود زن و مرد باهم مشکلات خودشونو حل کنن نباید کسی ورود کنه یا اجازه بدی سخت هست ک تصمیمات متفاوته بارها ناراحتی و دلخوری و قهرپیش اومده از هر دو سمت خانواده ها...سعی میکنم نذارم یا با احترام یا با طعنه و کنایه بفهمون اختیاربرخوردخوب و بدم باخودمه
از خانواده شوهرم متنفرم چون خوبی رو فقط واسه خودشون میخوان پررو وگستاخن و اصلا احترام سرشون نمیشه خودشونو ازهمه بهترمیدونن حالم ازشون به هم میخوره
به نظر من خانواده ها چه زن چه مرد نباید از تصمیمات زن و شوهر اطلاع داشته باشن
احترام مهمترین چیزه
من با پدر مادر همسرم هیچ مشکلی ندارم ولی یدونه خواهر شوهر دارم که اصلا دلم نمیخواد باهاش رابطه داشته باشم دو سال قهر بودیم تازه دخترش عقد کرده اومده اشتی ما رفتیم وظیفمون رو انجام دادیم ولی همین عقد رفتیم دیگه خونشون نمیریم حتی وقتی میان خونه مادرشوهرم نمیبینمشون با مادرشوهرم تو یه اپارتمان میشینیم... اصلا نمیاد به ما حتی سر بزنه ولی انتظار دارن من بچمو بفرستم خونه مادرشوهرم منم اول میفرستادم ولی دیگه نمیذارم بره حتی نیم ساعت هم نمیذارم
سلام مامانا خوبین؟ من ۱۸ هفتمه ولی دچار افسردگی شدم رابطم با شوهرم خوب نیست نه من حوصلشو دارم نه اون حوصله منو به خاطر شرایط زندگیو مالی که خیلی خیلی خیلی رومون فشار هست و از طرفی شوهرم خیلی کمتوجه شده نسبت به من اصلاً اینطور نبود از طرفی هم از خانوادهام دورم خیلی احساس تنهایی میکنم واقعاً از این وضعیت خستم هیچ دلیل مثبتی برای زندگیم نمیبینم و پشیمونم از اینکه باردار شدم اصلاً از دوران بارداریم لذت نبردم همش استرس استرس🥺
من اوایل ازدواج از بعضی رفتار های خانواده همسرم ناراحت میشدم و فکر میکردم به نظر من اهمیت نمیدن و میخوان تو کارام دخالت کنن اما همسرم خیلی کمکم کرد تا با اخلاقشون آشنا بشم و بعد فهمیدم از روی علاقه و صمیمیت بوده الانم من بیشتر از بقیه جاریهام باهاشون صمیمی هستم و رفت و آمد دارم
اول زیاد احترام میکردم ولی سزای کارمو دادن الان به اندازه که ماهی یک بار برم خونه شون حدومرزمو رعایت میکنم
من شوهرم همیشه طرف منه ومیگ تویی ک برام میمونیوبراخونوادشم ارزش قائله البته تازمانی ک باهام خوبن گفته بفهمم نارحتش کردید رفت امدنمیکنم
تامیتونید اززندگیتون ب هیچ کدوم ازطرف نگید چ پدرمادرخودتون چ همسرتون چون زندگیتون داغون میشه
سلام من دخترم این چند هفته اس ک نمیخوابه شب ک میخواد بخوابه فقط ی ساعت میخوابه بیدارمیمونه تا صبح خیلی اذیتم ی راحلی بم بدین دوسالشه
میشه بگیدچطورمصرف کردی قرصو
من روزی یکی دوبار میرم خونه پدر شوهر مادر شوهرم چون خونه هامون کنار همه خیلی راحتیم اونام همینطور ولی خونه مامانم که قبلاً یه کم دور بود دوهفته یا سه هفته ی چند روز میرفتم الان دیگه از شهر ما رفتن یه شهر دیگه منم ماهی چند روز میرم و برمیگردم
سلام مامانا برای سرفه نوزاد ۵۰ روزه چی بدم که بهتر بشه
من مادرشوهرم نه میاد نه میرم
سالی یه بار اونم عید دیدنی میریم
مادر شوهرم دوست نداره عروس هاش برن خونشون
منم خونه مامانم هفته ای دو بار میرم
اونم بابام بدش میاد میگه چرا همش میای اینجا
خونه مادر شوهرت برو دیگه
مادر شوهرم تا حالا نشده زنگ بزنه منو دعوت کنه شام
منم روم نمیشه اینطور برم
میگم اگه دوست داشته باشه زنگ میزنه دعوت میکنه دیگه
ما یک خانواده هستید هیچ مادر پدری بد بچشو نمیخواد ماهم یه روز مادر شوهر و مادر زن میشیم ان شاءالله پس از الان باید سعی کنیم عاقلانه برخورد کنیم تا بتونیم به یه پختگی برسیم که یک روز در چنین آپی نگن ای وای از دست مادر شوهرم😂😂اول باید خودمونو بسازیم و تغییر بدیم و این تغییر باعث میشه اطرافیان هم تغییر کنند .یک شی گلی حتی اگر خشک هم شده باشه اگر در معرض اب قرار بگیره بمرور میتونی شکلشو تغییر بدی فقط زمان و میخواد و حوصله که متاسفانه ما انسانها همه چیز و اماده میخواییم
خوب بودن ♥
سلام مامان من دخترم نزدیک ۶ ماهش شیر خشکی همونم نمیخوره حتی فرنی درست کردم یک بار اوق زد فقط اب جوش میخوره با آب قند
چه کار کنم؟؟ میش راهنمایم کنین چه غدایی بدم؟؟؟
چه جوری سوپ درست کنم ؟؟؟؟؟؟؟
تو شبکه اجتماعی گهواره چطور میشه پیام داد؟
من تقریبا ۵ سال اول بعد ازدواج رو طبقه همکف خونه پدر شوهرم زندگی کردم.هم خوبی داشتن هم بدی.با خوبیهاشون خوش بودم و هیچوقت جواب بدیهاشونو نمیدادم و به عشق همسرم تحمل میکردم.البته مطمئنم من هم عروس همه چی تموم نبودم.الان که تو خونه خودم هستم.از حمایت های بی دریغشون که از من و همسرم داشتن ممنونم.اما از طرفی حق تصمیم رو از ما میگرفتن.توصیه من به تازه عروسها اینه که تا میتونن مستقل باشن اونجوری هیچ دلخوری و بی احترامی پیش نمیاد و همیشه جایگاه و احترامت حفظ میشه.
یکسال تمام ب خاطر پدر مادر شوهرم ک فوت کرده بود و ۹۰ سالش بود از زندگی عقب موندیم خانم گفته ک ما ابهت داریم تا سال پدرم نره عروسی نمیگیریم،خلاصه موندیم،دیگه همسرم قبول نکرد با هم رفتیم نوبت تالار ارایشگاه همه چی زدیم ،امرو سالش بود فردا عروسی ما،خانم ناراحت بود انگار عروسی پسرش نیست ک باید می مونیدین دو سه ماه دیگه بعد سال همسرم هم گفته بود ب اندازه کافی موندیم،ولی رو در رو هیچ وقت حرفی تو روم نزدن چون همسرم اجازه نمیده ،فقط کاراشونو با تمام سیاست جلو میبرن انقد قول بهم دادن ب یکیشون عمل نکردن کلا دست خودم نیست نمیتونم ببخشموشون،خانواده سرد خشکی هستن حتی دوست ندارن کسی بره خونشون خداروشکر همسرم اصلا مثل اونا نیست،ولی در کل اوایل خیلی خوب بودن چون شرط خونه رو گذاشتیم از این رو ب اون رو شدن انگار ما میخاییم خونه رو جا ب جا کنیم مگ واسه پسر خودشون نیس،در کل الانم اصلا بدی نمیکنن میان میرن با خوشرویی ولی من دیگه اصلا خوشم ازشون نمیاد ولی بی احترامی هم نمیکنم بهشون ،
کاملا موافقم👍
من از وقتی عقد کردم مریضیام شروع شد پریودام بهم ریخت ماهی چندبار پریود میشدم خونریزام زیاد شد لخته لخته ازم میومد دکتر رفتنام شروع شد بی حال میشدم کم خونی آهنم اینقدر پایین بود ک دکترا تعجب میکردن من چجوری زنده م سرم آهن میزدم و کلی آمپول دوبار نمونه برداری شدم تا آخر سر فیبروم دراوردم مادرشوهرم صداشو شنیدم ک میگفت همش بی حاله حالا میگن عروسش مریضه نمیدونستن من چی میکشم همش تو حمام بودم و لباس عوض میکردم از پس خونریزی داشتم اینا ب کنار میگفت طلا دختری نداری همه دارن تو چرا نداری میرفتم از چ شهر دیگه خونش من و شوهرمو وسط سالن میخوابوند خودش میرفت تو اتاق رو تخت میخوابید پسراشم تو اتاق دیگه شوهرم بهش گفت فردا شب ما میریم تو اتاق دادو بیداد کرد ک جام تنگه هرکی ناراحته بره.....خیلی تیکه ها شنیدم ازش و نمیبخشمش
اوف گهواره عوض کن این موضوع رو معلوم کسی راۻی نیست از خانواده شوهر
سلام . در زندگی زناشوییم درسی آموختم که قسم میخورم راهگشای زندگیم بوده . هرچیزی رو که روش خیلی حساسی و خیلی میخواییش ، چه نوع رفتار همسرت ، چه کارایی که دوس داری برات انجام بده ، فققققط رهاااااا کن . دست از تحت فشار قرار دادن خودت و همسرت بردار ، سعی نکن به زور به همسرت بگی فلان کارو انجام بده . اول در ذهنت رهاش کن . دیگه بهش زیاد فکر نکن ، درگیرش نباش . فکر کن دیگه اصلا نمیخواییش ، فکر کن دیگه آنچنانم مهم نیست که اتفاق بیفته واست ، تمرکزت رو از روش بردار ، دربارش بحث و دعوا نکن ، نه اینکه واسه خودت نقش بازی کنی که فراموشش کردی ، وااااقعا نسبت بهش بی تفاوت شو و بععععد میبینی که خودش اتفاق میفته . میبینی که بدستش میاری . در این دنیا دنبال یکسری خواستههام هرچقدر دویدم بیشتر ازم دور شدن اما درست وقتی بیخیالش شدم اتفاق افتاد. اینو درباره پیشرفت در زندگی و ادامه تحصیل و کار نمیگم که کلا انسان بی عاری باشید و سمت تلاش و موفقیت نرید . اینو بیشتر توی روابط با همسرم موثر دیدم . الان که نوشتمش یه جوری شد بدنم . تمام حساسیتایی که قبلا داشتم توی ذهنم اومده که چطور با رها کردنشون موفق شدم اما خوشحالم که بالاخره فهمیدمش
سلام من پهلوی سمت چپم درد شدید دارم برای بارداری اقدام کردم و آزمایش و سونوی رحم وتخمدان هم دادم آزمایشم عفونت نشون داده و سونوم کیست کوچیک ،اما من قبلا این دردو تجربه نکردم بااینکه قبلا دچار عفونت شدم و درمان شدم ،امکانش هست درد بخاطره تخمک گذاری باشه چون برای بارداری اقدام کردم؟
به نطر من خانواده شوهر همیشه باید اونارو غریبه دونست نه دوستن نه فامیل نه حتی خانواده.
من ازشوهرم ازخانواده شوهرم کاملا رازی ام شکرخداگله ای ندارم
ماماناگهواره تغییرکرده مال من چرا
شوهر من ازاول نزاشت خانوادش حد خودشونو بدونن انگار دوست داشت تو همه چی دخالتشون بده فک میکرد کارش درسته و اونارو خوشحال میکنه،انقدر بهشون رو داد که الان افسار زندگیمون بیشتر دست اوناست،وقتی حرفشون جلو نمیره انقد تو گوشش میخونن تا حرفشونو پیش ببرن کلا جایگاه خودشونو نمیشناسن،من زیاد یادم نمیاد که ما سه تایی جایی رفته باشیم اصلا زندگی واسه من خیلی سخت شده میگم خدایا خودت رحم کن اگه اینا زیاد عمر کنن من دیگه از بین میرم از دست کارهاشون،خیلی اهل آزار و اذیت هستن،شوهرمم که پخمه تشریف داره هرچی میگن میگه چشم همش طرف اوناست،فقط خدا به جوونیمرحم کنه از دست اینا...😕
خدا بیامرزه پدرشوهر مادرشوهر من رو که عمه و شوهر عمه ام بودن
روحشون شاد بیییینظیر بودن و حسرت دوباره دیدنشون روی دلمه واقعا
سلام به همگی خسته نباشید، من با خانواده ی شوهرم باهم هستیم طبقه ی بالا هستیم ،من نمیتونم مادرشوهرم رو ببخشم،کارایی که کرده برام سخته روزعقدمون نیامد تولد دخترم پدر مادرم براش تالار گرفتن نیامد برام عروسی نگرفتن مثل بی کس و کارها رفتیم تو یه باغی دو نفری عکسی انداختیم و برگشتیم خونه یک ماه از عروسیمون نگذشته بود میامد بالا تمیزی میکرد مجسمه ها و چینی هامو میشکست هیچ وقت نه اونو نه شوهرمو حلال نمیکنم چون هرچی بهش میگفتم نیاد بالا من دوست ندارم میگفت مادرمه نمیتانم بهش بگم نیا بالا مادرم زحمت زیاد کشیده تا منو خواهرمو بزرگ کرده آخه پدرش نظامی بوده خلاصه رفتارهایشان خیلی زننده س
سلام مامانا کسی میدونه قطره آهن و مولتی ویتامین که درشو باز کردی تا چند روز میشه استفاده کرد
وااای خدا بعد خوندن پیامها چقد اعصابم خورد شد...چرا همه با خانواده همسرشون مشکل دارن
خداروشکر من بااینکه با خانواده همسرم مال یک شهر نیستیم اما ازشون راضی ام.حالا ی وقتایی ی حرف و حدیثی پیش میاد اما مادرشوهرم همیشه میگه ی چیزی رو کش ندین.همیشه هم بیشتر از پسراش هوای عروساشو داره.پدرشوهرم ک هیچی ماهه ماه خدا حفظشون کنه.خانواده خودمم ازشون دورم ولی خداروشکر همسرم باهاشون مشکلی نداره.رفت وآمدم داریم.
ولی هیچوقت دوست ندارم نزدیک مادرشوهرم باشم.همسرم میخاست توو محل مادرش خونه پیدا کنه گفتم ن...دوری و دوستی
سلام مامانای مهربون
از یه ماهگی که فهمیدم باردارم کلا کل شکمم موهای ریز دراورده نمیدونید علتش چیه؟
اصلا دوست ندارم به شکمم نگا کنم
شمارشوسیو کن بیاد بالا گلم
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
خدایاامیدم فقط تویی
سلام خانما اگه کسی سبد تریکو میخواد واسه جهیزیه یا سیسمونی من میبافم با هر رنگ و طرحی دوست داشتید به پیجم سر بزنید راهنماییتون میکنم .@trico.fatemeh
سلام خانما الان چندروزه ب پسرم قطره آهن ایرانی میدم معذرت میخوام الان چندروزه مدفوعش سیاهه ضرر داره یان ممنون
سلام تورخدا کمکم کنید بچم نافش یکم فتق داشت الان یه تیکه گوشت زده بیرون چکار کنم 😟یک ماه 17 روز داره
عزیزای دلم قربونتون برم خدا بزرگتر ازاین حرف هاست آن شالا درست میشه.ازدواج عین چاه آب می مونه انگار افتادی توی چاه آب بالا نمی تونی بیای باید تحمل کرد
تست سوزن
باید همش مشکی بشه یعنی دختره ؟
مال من سرش یکم به اندازه سوزن سیاه شده بقیش نه
تازه ازشون 700کیلودور هستم آخر برج 3زایمانم هستش موندم چه کار کنم خداپدرمخوب فقط میشینه حساب کتاب میکنه چقدر وام فرزند آوری بهتون میدن چنددرصد سود داره اینجور بگم اگه خودم وخواهرام بخوایم یه قاشق به وسایل خونمون اضافه کنیم پدرومادرمان تا قرن قیامت میشینند حساب کتاب زندگیمون میکنند الان 18ساله ازدواج کردم همسرم کارگر روزمزد هستش مستاجر هم هستیم بیمه هم فقط روزانه برامون حساب میشه همسرم هرکاری کرد که استخدام بشه برای توشرکت نتونست ازبس خانوادم میشینند حساب کتاب مالون میکنند
به بزرگی خدا همیشه همه جا به دردشون خوردم حتی مادرم بیشتر از خودم دوست داشتم الان میفهمم که اشتباه کردم خیلی خیلی خیلی دلم شکوندن هم پدرم هم مادرم خدا ازشون نگذره همین میگم
نمیدونم به خدا اما پدرومادرم واقعا من خواهرامون دوست ندارند خیلی خیلی خیلی بهمون بی حرمتی میکنند با این اخلاق و رفتار بدشون همین ایام عید رفتم خونشون مادرم کلی دروغ گذاشته بود دهنم به بابام گفته بود اصلا انگار مادر نیست زن بابا هستش خیلی خیلی نفرینمون میکنه همین سری کلی نفرین بچه که توشکمم دارم کرده بود خیلی خیلی دروغ میگه خانواده من کارشون برعکس هستش با عروس خوبند بادختر نه ازخدا میخوام من همسرم دراینده مثل پدرومادرم نباشیم الهی آمین
واقعا جواب میده اوناهم ادمن از روی اینکه آگاهی ندارن خیلی کار رو انجام میدن .الان من خیلی رفقاتی برخورد میکنم اگرم ناراحت بشم میگم
برای رابطه با خانواده همسر و زندگی بهتر
حفظ حریم خیلی مهمه
مثلا من بالای خونه مادرشوهرم هستم
ولی بیشتز هفته دوبار اونجا نمیرم
تا دعوتم نکنه برا شام یا ناهار اونجا نمیرم
حفظ حریم بسیار بینمون هست
هرچی نزدیک دهنش میبرم دهنشو میبنده . فقط شیر میخوره . چیکار کنم قاشق میبرم نزدیک دهنش دهنشو باز کنه
خانواده خودم هم بدشون از همسرم می اد مخصوصا دادش هام با همسر خانمم به نظرتون من چکار کنم
با سلام من همسرم واقعا اذیت می کنه خواهر شوهرها زیاد دخالت از زندگی مان می کنند
سلام خانوما
کمر درد تو با داری هفته ۱۴ام کسی داشته صبحا کمرم درد میکنه
خوب وقتی یه موضوعی ک میدونم همسرم میخواد بره بگه من زودتر میگم و اونا رو اماده میکنم و میگم اگر اینکارو انجام بدیم بهتر یا میگم حرف شما خیلی برش داره شما بگید بهش اونکارو انجام بده .اونا هم کیف میکنن ک من این حرف و میزنم اگرم انجام نده دعواش میکنن😂😂بعدم من سعی کردم با مادر همسرم رفیق بشم حتی چیززم بدونم باهاش در میون میذارم ک فکر کنه بلد نیستم که هم خوشحال بشه هم زندگی کردن راحتره .بعد توی طول روز مجتبی رو به بهانه های مختلف میذارم پیشش که خوشحال بشه حتی میگم ببر بگردن ..
خوش به حالتون خانوادتون تماس میگیرند من مادرم کلی نفرین خودم وبچهتوشکمم کرد هیچی پدرم هم اصلا اصلا اصلا زنگ نمیزنه ببینه چه کار میکنم هستم نیستم چه کار میکنم واقعا خیلی خیلی ازدست پدرومادرم ناراحت هستم خیلی دلم شکسته از دستشون
س
مامان علی ممنونم از جواب دادنتون. خدا عمرتون بده استرس الکی گرفتم . یعنی انشاا... که دیگه پایین نمیاد تا آخر بارداری؟
سلام دوستان معذرت توی بحث روزانه نظرم و میگم نگرانم پسرم ۱۱ ماهشه بقلش که میکنم زانوش صدای تق تق میده کسی میدونه دلیلش چیه باید ببرمش دکتر ولی تا ببرمش دکتر دلم هزار راه رفته کسی میدونه باید چه کار کنم خیلی حالم بده تو رو خدا اگر کسی میدونه راهنماییم کنه ممنون میشم
درسته عزیزم منم پیش اومده ناراحت شدم از دستشون ولی بیان میکنم که تو دلم نمونه
سلام
من وهمسرم تو این زمینه خیلی مدیریت میکنیم؛بالاخره گاهی وقتا دخالتهاشون از سر دلسوزی؛واینکه فقط شنونده هستیم......
مامان علی اکبر کوچولو ممنونم. خیلی ارامش گرفتم. یعنی مشکلی نداره
مامانا توروخدا اگه سوالمو دیدید جواب بدید پسرم شیر خشک میخوره وزنشم خوبه تمایل داره ب شیر خوردن همش میخاد دندون دربیاره یه هفته اس کمکی هیچی نمیخوره همش دهنشو میبنده چیکار کنم بخوره . شیر و بهتر میخوره.بتظرتون شیرخشک بیشتر وزن میده یا کمکی
خانم ها آیا کودکان یا نوزادان چشم یا نظرمیش اگه راسته چیکار باید بکنیم
سلام مادرهای گلم یک سوال دارم خواهش میکنم جوابمو بدید حدود 4 روز میشه پسرم اسهال شده هشت ماه دارد عثلا اشتها هم نداره این روزها دخترمم ازدیروز اسهال شد دوسه روزهست فقط آب میوه میخوره بنظری شما دکتر ببرم یا مشکلی دیگه ی هست ویروسه عثلا نمیدونم چیکار کنم بچه هام دارن لاغر میشن مامانم میگه چشم شدن اینطوری شده میشه خواهری کنید برام راهنمایم کنید چیکار کنم
چمیدونم والا اینم شانس ماست
یک ضربالمثلی هست میگه با کون لخت و آتیش بازی ، حکایت ایناست
خانواده خودمم ک اصلا اهل دخالت کردن نیستن ببیشتر تمرکزشو تو راحتی و آسایش منه .ولی خانواده همسرم چرا تو هر اموری دخالتشونو دارن قبلا خیلی ناراحت میشدم ولی الان یاد گرفتم دخالتشونو به نفع زندگیم سوق بدم 😊
من که کل روز خونه پدر شوهرمم شوهرمم میخواد نره خودمو جا نمیگیره
تا حدودی تونستم حد و مرز رو برقرار کنم و نذارم کسی تو زندگیمون دخالت کنه اگر هم کسی دخالت کنه یعنی نظری چیزی بده اخرش هم با همسرم کار خودمون رو انجام میدیم
من با دوقلو هم شکم نداشتم، کلا الان جنینت ۳۰۰ گرمه
مامان محمد ...بسته به نظر و برداشت هرکس متفاوت هست نه وقتی این کارو میکنم متقابلا خونه اونها هم که مهمون هستم اونا اجازه نمیدن من دست به سیاه سفید بزنم و خیلی محترم هستم ..این یعنی قانون مند بودن تو رابطه
سلام مامانا من ۲۷ هفته باردارم پلاکت خونم ۱۴۱ خیلی کمه به نظرتون؟ دارم از استرس میمیرم
متاسفانه خونواده خودم از اول مداخله گر بودن و هستن خیلی اذیت دارم میشم هنوزم اگه یه روز نرم اونجا منو نبینن یا روزی دو سه بار تلفن نکنن ول نمیکنن. اگه خونه نباشم هی موبایل رو میگیرن که وااااای کجایی چرا دکتر تنها رفتی چرا دیر اومدین خونه خبر ندادین و ....... دلم نمیخواد ببینمشون
سلام ،من هفته ۱۶ بارداریم هستم ،خیلی حالت تهوع دارم،چیکار کنم بنظرتون،پیش دکتر گوارش برم یا صبر کنم،اصلا شکمم دیده نمیشه ۵۱ کیلوهم هستم،همش استرس دارم میگم چرا شکمم بزرگ نمیشه پس
من 4 ساله مستقل شدم.. دوسال پیش مادرشوهرم زندگی کردم بعدگفت اگ حامله نشی برای پسرم زن دوم میارم.. ب همسرم گفتم کلی دعواشون کرد.. خلاصه حامله شدم چهلم دخترم تموم شد ماروتوزمستون بیرون کردپدرشوهرم ندارم قبل عروسی فوت کرده بود.. ماروپرت کردنه پولی نه خونه ای پدرم بهمون کمک کردخونه گرفتیم الان وضعم خیلی خوبه رفت امد داریم فقط بخاطرکلمه مادربودنش بخاطرهمسرم وگرنه دوسشون ندارم بشدت ازشون دلخورم.. ولی قطع ارتباط نکردم ماهی یه بار میرم اونجا اونم بعدشام میریم.. الان ارتباطمون خوب شده نه دخالت میکنن ن کاری ب کارهم داریم دوری دوستی.... باخانواده خودم هم همینطور منوبرای شام زیاددعوت میکنن دیگ منتظرمیمونم تادعوتم کنن اگ هم باهم بریم خونه پدرومادرم بعدشام میرم کلی میخندیم میاییم
خونه عزیزترین کس ت هم باید کم رنگ بری تااحترام داشته باشی همسرم خانواده منوخیلی دوست داره چون نذاشتن دامادشون تنها بمونه خانواده خودشو زیادنه ولی خوب ماییم میریم فقط بخاطرمادربودنش...
سلام من خانواده همسرم حتی یک زنگ بهم نمیزنن با اینکه بدی بهشون نکردم حتی که الان بچه دارم بچه محل نمیزارن نمیدونم با این رفتارشون چیکار کنم من خودم رفت امدمون کم کردم چون اینجوری راحت ترم شما هم کمکم کنید
من ازخانواده خودم خیلی دورم ولی با خانواده همسرم تویه شهرهستیم رفت وآمد آنچنانی ندارم بخاطر حرفهایی که مادرشوهرم میبره میاره .دوست ندارم زیاد درارتباط باشیم .شوهرمم وقتی میرم شهرستان با من نمیاد به مادرم که مریضه سربزنه .من تلافی شو درمیارم .منم عیدخونه مادرشوهرم نرفتم تقریبادوماه ازخونشون اومدم.البته من ودخترعمه ام جاری هستیم ومادرشوهرم بین من واون حرف میبره میاره منم خوشم نمیاد.شوهرمم رفتارای مادرشو میبینه .ولی قبول نداره میگه چرا تو مادرم چشت برنمیداره
هیچ گونه رفت و امد نداریم با خانواده همسر واجازه ی تماسم ندادم، با خانواده ی خودم داعم در رفت و امدیم
من از خانواده خودم پدرم ک ب رحمت خدا رفته چندین ساله مادرم هستن ک همسرم حدودا ۴ساله موافقت کرده با خودمون زندگی میکنه تو ی خونه مستاجری ۲خوابه
خواهرمم ک متاهله بچه داره خودش بماند ک ی سری مشکلات و حرفایی پیش میاد این وسط بخاطر باهم زندگی کردنمون بین مادرم و شوهرم و مامانمم هیچ رقمه تنهایی و نمیپذیره ترس داره حاضره غرغرای دامادو بشنوه اما تنها جدا زندگی نکنه
خانواده همسرمم ک فعلا دورن ازمون ما اصفهانیم اونا اهواز ادمای ساکتین خیلی کار ب کار هم نداریم اجازه دخالتم ندادم و نمیدم البته در اینده قصد مهاجرت ب اصفهان و دارن امیدوارم داستانی پیش نیاد
حد و مرزمون اینه که اگر از خانواده همسرم چیزی شد حرفی زدن یا هرچی همسرم برخورد کنه و در مورد خانواده خودمم همینطور توی یه ساختمون با جاری ها و مادر شوهر زندگی میکنیم ولی مشکل خاصی نداشتیم تا حالا چون این راهکار باعث شد رو توروی هم باز نشه
من ۱سال ونیمه که ازشون جدا شدم بماند که اون موقع ها بخاطربچه دارنشدن چه سرکوفت هایی شنیدم الانم که جدام و بچه دارم مجبور برن دوهفته بمونم راهمونم خیلی دورنیست یه ساعته هرکاریم میکنم هرچی میگم گوش شوهرم بدهکارنیست که منو نزاره اونجامیگه دلشون واسع بچه تنگ میشه تازه شوهرمم نمیمونه الانم نزدیک خانواده ی خودمم
بجای نقش بازی کردن خودمون باشیم هر کی دوست داشت چه خوب نداشت که هیچی
من از خانواده خودم و همسرم دورم ولی خانواده همسرم خیلی خیلی خوبن احترامشونو دارم اونا هم متقابل
سوال:سلام
با گرفتن فال تاروت..فال پاسور ..کلی انرژی مثبت بگیر فقط کافیه یکبار امتحان کنی مطمعن باش که پشیمون نمیشی ♥️ اینم شمارم دوستان09232690793
سلام به نظر من تمام این مشکلات با کمی فاصله گرفتن و رعایت کردن رفت و آمدها و رعایت کردن حد و مرز ها حل شدنیه.ما نمیتونیم آدمای درجه ۱ زندگیمون رو حذف کنیم ولی میتونیم رابطه رو کم رنگ تر کنیم.از هر جایی که آرامش خود و خانوادتون رو ازتون میگیره کمی فاصله بگیرین.ونکته دیگه اینکه به هر حرف و حرکتی همون لحظه واکنش نشون ندین سکوت راه حل خیلی از مشکلات هستش
سلام من الان قریب ده ساله ازدواج کردم من و شوهرم با هر دو خونواده ها رابطه مون عالی بود ولی شوهرم همیشه بهم خیانت میکنه و این موضوع باعث شد رابطه منو با خانواده همسر کمرنگ کنه چون با اینکه بالعینه میدیدن و میفهمیدن پسرشون داره ب من خیانت میکنه بهم میگفتن ولش کنه بذار هر کاری دلش میخاد بکنه و دنبال هرکی دوست داره بره وقتی من و همسرم بحثمون بالا میگرفت چون از خانواده خودم خیلی دورم اونا در جریان مباحث ما نمیشدن ولی خانواده همسرم تا به گوششون میرسید ک ما داریم بحث میکنیم مادر شوهرم و خواهر شوهر بزرگم میومدن تو خونه مون این مسئله باعث شد خواهر شوهر توی یکی از بحث های ک با همسرم داشتیم دست روم بلند کنه و منو بزنه و مادر شوهرم فحش و حرف بارم کنه....بجای رسید ک شوهر از این مسئله خیلی ناراحت شد و تو همون بحث از من حمایت کرد و ب خانواده ش گفت تو زندگیمون دخالت نکنید همسرمو در عین حال دوست دارم.ولی خانواده من اینقد ب همسرم احترام میذارن ک خودهمسرم هیچ وقت روش نشده حتی با صدای بالا باهاشون حرف بزنه....این موضوع باعث شده فاصله مو از خانواده شوهرم حفظ کنمچون چندین بار ب منم تهمت زدن و ناروا گفت ب طوری ک همسرم خودشم ازشون شاکی شده بود
منو شوهرم اولا خونوادش دخالت میگردن و سختم بود ولی خودم ب شوهرم گفتم ببین منطقیه گفتم خانوادت رو بخوای و من نمیخوام این حقو ازت بگیرم ولی ب هر دو خانواده باید احترام بذاریم اگر ب خانواده من سر میزنیم در هفته یه بار ، ب خانواده توام سر بزنیم همونقد، اگه برا روز زن و مرد برا مامان بابات چیزی خریدی برا مامان بابای منم باید بخری، و خودم هم دقیقا مساوی هر کاری میخوام بکنم برای هر دو خانواده میکنم با اینکه خیلی خانواده شوهرم در حقم بد گردن، حتی برام جلسه نگرفتن، یا مادرشوهرم هیلی دخالت میکرد تو زندگیم یا حتی روز ک خواستم برم ماه عسل نیامد بدرقه ام کنه و رفتن روستا، حتی وقتی اومدم از مسافرت نیامد جلوم یه اسپند دود کنه، ولی با همون حال گذشت کردم و بخشیدمش و اینکه الان خودش منو دوس داره و خودش میاد سراغم خودش برام هدیه میگیره و هزار کار دیگه میکنع،، سعی میکنم همیشه احترام رو تا حدی ک میتونم حفظ کنم و اونم مجبوره وقتی احترام میبینه احترام بذاره
من خانواده همسرم رفت آمد ندارم به خاطر بی احترامی ک به من کردن و من چیزی هم نگفتم ولی خانواده من خیلی به شوهرم احترام بیش ازحدمیزارن و به شوهرمم گفتم هیچ گونه اجازه بی احترامی نداری اگه بی احترامی به خانوادم بشه ترکت میکنم 5ساله هنوز کوچک ترین بی احترامی به خانوادم نکرده ولی خانواده اون خیلی به من بی احترامی کردن و هیچ وقت نمیبخشمون ولی بازم ک منو اذیت کردن همچنان احترام بهشون میزارم
همیشه حدمرز گذاشتن توروابط چه خانوادگی چه دوستانه باعث حفظ احترام شده و میشه من همیشه با هر دوطرف تقریبا یکسان بودم قطعا هر کسی با خونواده خودش راحتره ولی بعد ازدواج به خاطر حفظ احترام ارامش هر دو سمت حد مرز باشه خیلی خوبه
من با اینکه خونم نزدیک خونه مادرمه اما رفت امدم باهاشون در همون حد خانواده همسر
منو۴ساله ازدواج کرم برعکس شماـ
پدرشدپوهرم خیلی رومخمه توهرکارکه میکنم دخالت میکنن خواهر شوهرمم که خیلی ازم کوچک تره مسل یک ادم صدساله عقب ماندست اصلاامروزی واجتماعی نیست اصلا خنده بلد نیستن منم که ادم شوخی هستم همش سرکوفت میزنن اونااصلاازخونه نمیرن بیرون وقتی ماهم میریم پدرشوهرم همش زنگ میزنه یا اگه برمیگردم کوفتمون میکنه
بنظرم بعد ازدواج اولین چیز حداقل دو کوچه ازخانواده همسر و هم خانواده خودت دور باشی .من اول زندگی بخاطر وضع مالی مجبور شدم با خانواده همسرم زندگی کنم یکسال زندگی کردم ولی انگار صد سال .همسرم قبل ازدواج بهم نگفته بود که مادرش افسردگی شدید داره و از نظر ذهنی مشکل داره .بعدها بهم گفت که فایده ای نداشت هر روز عذابم میدادبا رفتاراش و حرفاش و الان که سه ساله ازاون خونه رفتم بازم دلم باهاشون صاف نمیشه
به نظرمن باید احترام برای هر دوطرف باشه من هرچی رو برای خانواده ی خودم خواستم برای خانواده ی همسرم بیشتر خواستم من نزدیک به مادرشوهرمینام مثلا غذایی درست کنم یا خوراکی بخرم دلم نمیاد تنها بخورم میبرم با هم بخوریم جایی بخوایم بریم ببینم اونا تنهان بهشون میگم باهم میریم دوروز دنیا ارزش نداره بالاخره اونام پدرومادرن چه فرقی میکنه
خانواده شوهرم خوبن . خانواده خودم خوبن تو زندگیمون دخالت نمیکنن هیچ کدوم .هر موقع ناراحت بودم کنارم بودن نزاشتن ناراحت باشم .اگه چیزی شده باشه به هیچ کس نمیگم با شوهرم حل میکنم .تازه تو یک ساختمان هستیم
دوری دوستی خیلی بهتره نه پیش خانواده خودت باشی نه پیش خانواده شوهرت
عزیزم من چون جاقم زیاد تو دید هستم و گرنه خواهر شوهرام خودشون جلو همه شیر میدن یا حاری ها من سینه هام بزرگن بخاطر اون
بعد میخوام برم جایی دیگ میگ مگ عریبه ایم
واقعا دوری و دوستی بهتره .طبقه بالای پدرشوهرم زندگی میکنم اصلا درک ندارن ظهرمیخواد بچم بخوابه مادرشوهرش سر میزاره میاد نمیزارم بچه بخوابه یا اخرشب میاد اصلا آسایش ندارم همش به شوهرم غر میزنم .اگ بیان حرف خونمم نبرن بیرون مشکلی نیست ولی مادرشوهرم فضولع
به منم زیادی گیر میدن سر شیر دهی با اینکه خانوداه بی خجابی هستن هم خانوده خودم هم شوهرم اما نکاه خانوده شوهرم بده
من راسياتش يه خواهر شوهر دارم خوبه مهربونه همونطور ك من حد خودمو ميدونم اونم حد و مرز خودشو ميدونه خانم فهميده اي هست/ولي خاله هاي شوهرم افعي هستن
من ک ازوقتی ازدواج کردم متاسفانه دوبارهم شکست خوردم ازهمون اول پیش خانوادم بی ارزش شدم تا ب الان الان ک دیگ هرجوردلشون میخادباهام رفتار میکنن دیگه دلم نمیخاد رفت امد کنم بقدری اذیت میشم ک حد نداره درکل بگم وقتی ک شوهرمیکنی دیگه توخونه پدرت مثل عریبه ها باهات رفتارمیکنن معذب میشی
سلام
چون وقتی کینه ای هستی هی دنبال انتقام هستی هیچ وقتم آرامش وقرارنداری ولی وقتی برات مهم نباشه روزی میرسه که همونا درخدمت توباشن چون چرخ فلک میگرده دیدم که میگم من جای شماهانیستم وفکرنکنید خوشی زیردلم زده نه اتفاقااین قدرسختی دیدم این قدر تحقیرشدم اونم ازطرف خانواده خودم منم ی زمانی باخودم فکرمیکردم که فقط ی روزی برسه که به جایی برسم ازایناانتقام بگیرم ولی بلاخره دعاهای مامانم جواب دادهمونادرخدمت من شدن اصلابرام مهم نیس چی میگن بقیه
قطره استامینوفن ندارم فقط دیفرام هس
من که خداروشکر خوبن حالای ذره اختلاف نظر داریم اتفاقاخواهرشوهرام وپدرشوهرم وخونه مای خیابونه
خانما لطفا زود راهنماییم کنید پسرم پنج ماهس شربت تب نداره میشه دیفن هیدرامین بدم
مادر شوهرم خیلی لاشیه ی آدم دورو و هفت خط و سلام
از خانواده همسرم کلا بدم میاد مخصوصا مخصوصا مخصووووووصاااااااااا اون مادرشوهر آشغال و احمق. حالم ازش،بهم میخوره دوست دارم با دستای خودم خفه ش کنم 😑😑😑😑😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤
چیکارکردی سقط شدچ عذابی باهاته عزیزم؟
من کسیو تواین شهری ک زندگی میکنم ندارم پدرم فوت کرده و مادرم تو یه شهر دیگس مدام منو بی کسو کار میخونن و هرچی دلشون میخاد بهم میگن واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم
🔴🔴🔴🔴🔴خانما ختم قرآن انجام میدم
برای معیشت زندگیم اگه کسی میخواد هدیه قرآن منصفانه میگیرم 🙏🙏🙏🌷🌷
یعنی من در حدی از تنفر بهشون رسیدم که زنگم که میزنه به شوهرم و سوال پرسش میکنه میریزم کل روزو بهم و میخوام اسمشونو نشنوم دیگع چون زیااااااد بدی بهم کردن
سلام دخترا و عروسای گل
من از اول تمام سعیما کردم
حرمتامون حفظ بشه احترامشونا نگه داشتم و سعی کردم بین خانواده هامون فرقی نباشه اگه من به خانواده ی خودم سر میزنم به شوهرمم از همون اول گفتم به خانوادت سر بزن بالاخره من خودمم بچه دارم و میدونم چقدر بزرگ کردن بچه زحمت داره اونم با امکانات قبل گر چه ممکنه بعضی مواقع ناخواسته بی حرمتی هم شده باشه
ولی من عجیب اعتقاد دارم هرجوری که دوست داری بچه هات باشن باید با پدرومادراتون همونطور باشین چون بچه ها ناخودآگاه سبک زندگیمونا یاد میگیرن
یعنی صبور بودم اگر هم مسئله ای بوده خیلی بزرگش نکردم اگرچه شاید دلخوری هایی هم بوده چون احساس کردم تازه با رفتارهای هیجانی مسئلمون مشکل میشه و غیر قابل حل
بالاخره هرکسی هم خانوادش براش عزیزه اگر بعد از چند وقت ببینه احترام خانوادشونا نداری رابطه خودمون دچار مشکل میشه و اینکه خوب اینکه اگر شرایط جور باشه و از اول مستقل باشیم خوب بهتر میشه همه چیزا اداره کرد و خیلی از مسائل بعدی کمتر اتفاق میفته مگر اینکه خانواده ها واقعا همراه و فهمیده باشن و همچنین خود زن و شوهر
سعی کنند جوری باخانواده همسرشون رفتار کنند که دوست دارن همسرشون با خانواده ی خودشون رفتار کنه
من حس میکنم بعد از ده سال ازدواج اینطور رفتار کردن شما را عزیزتر میکنه و محترم تر اگرچه که آخرش همه ی ارتباط ها دلخوری ها و ناراحتی هایی داره و البته شرایط آدما هم باهم فرق داره
خدا کمک کنه بتونیم رابطمونا مدیریت کنیم
موافقم
سلام دوستان راهنمای میخوام لطفاکمکم کنیدخیلی حالم بده 27م اسفندپریودشدم انداختم عقب دیشب بی بی زدم مثبت شدحالاچیکارکنم سقط بشه بچم 1سال هنوزنشده نمیخوامش
در کل به نظر من دوری و دوستی آدم هرچی ازشون دور تر باشه راحت تره خودشم اعصابش آروم تره
من الان ۵ ساله ازدواج کردم یه پسرم دارم باهم تو یه خونه زندگی میکنیم ولی با اینکه خودم سعی میکنم هرچی بهم میگن نادیده بگیرم بعضی اوقات از حرفا ورفتاراشون ناراحت میشم الان باردارم مادرشوهرم به جای اینکه یکمی کمکم کنه یا پسرمو صدا بزنه بره پیشش هرچی منو میبینه میگه بچه آوردن که مهم نیست آدم هی بزاره باردار بشه تربیت بچه مهمه که آدم درست تربیتشون کنه حالا چه بی احترامی یا چه بدی از من یا پسرم دیدن این منو ناراحت میکنه بچه بهشون دستم بزاره بخواد بازی کنه میگن بی احترامی
اینم بگم بزا اونایی ک میگن فقط احترام
ی نسخه پیچیدن برا همه جوابگو نیست .
بعضیا اصن احترام حالیشون نیس .
باور کن گاهی هر چقدر خوب باشی
فایده ای ندارع
با کسی ک خوب خوبی
با کسی ک بد میکنه بد نکن ولی دور شو .
آدمای سمی زندگی باید حذف بشن .
براتون بگم ک ی ساله بیشتره ک متاهلم .
با خانواده شوهرم رابطه خوبی داشتم چون خودم خوب بودم بدون اغراق .
زمانی ک منو رنجوندن دقیقا موقع زایمانم.
برا همیشه روشون خط کشیدم .
الان در حد سلام و خوش آمدین .
دیگه خبری از صمیمیت نیس.
در ضمن اینم بگم ک دوتا خواهرشوهرای من با هیچکدوم از عروساشون خوب نیستن .
فک میکردم ب من زهر نریزن
همیشه میریختن جزیی ولی من نشنیده میگرفتم ..
آخرم بدون بحث فقط دور شدم .
چون ذات خراب اونا درست نمیشه .
چون زندگی جاری مو تا طلاق رسوندن .
خدا همه آدمای مریض رو شفا بده .
سلام به نظرم من مستقل بودن از خانواده دو طرف باعث میشه حرمتها و احترام ها بیشتر سر جاش بمونه. در کل درک و شعور متقابل هم باعث میشه کمتر حرف و ناراحتی در بیاد.
خانما خیلی دلتنگ مادرم هستم. یعنی هرچی سنت بره بالاتره به مادر بیشتر نیاز داری
متاسفانه طبقه پایین خونه ما هستن اصلت دوست ندارم حد و مرزش و رعایت نمیکنه مادرشوهره
جرمتا دیگه داره از بین میره
س کسی است از بینتون قرص لیزل گولتا استفاده کرده سفید کننده است
من دوساله و نیمه ازدواج کردم بخاطراینکه پدرشوهرم فوت شده بامادرش اینا تو ی خونع زندگیمونو شروع کردیم مادرش هم خالمه ولی نمگم ک چقدر پشیمونم من مثلا خواستم ثواب کنم کبابم کردن بخدا.اومدم با اینا زندگی کنم ک تنهانباشن خرجشونو شوهرم بده .پدرمنواینادراوردن خدالعنتشون کنه این دوسال اندازه ۴۰سال گذشته برام هیچ خیری هم ندیدم ازشون ازخدافقط میخوام ک همین کارایی ک بامن میکنن یکی دراینده باخودشون بکنه تابفهمن
خانوما ازبحث خانواده شوهربیایم کنار من ۱ ماه دیگه زایمان میکنم لطفابهم بگین گیلاس کی میادوحشتناک هوس دارم🤣🤣
سلام مامانا خوبین به نظرتون خواهر تو هم مثله خواهره منه حسودی زندگی شما رو میکنه
من ک خانواده شوهر رو خیلی دیر به دیر می بینم ولی خانواده خودم خیلی تو زندگیمونن. خسته شدم
هر چیزی تو زندگیمون پیش میاد با عنوان درد و دل به خواهر و مادرمون منتقل نکنیم
هرکسی هر رفتاری رو بادیگران میکنه ریشه در کودکی و تربیت خانوادگیش داره
اگه رفتارهایی که مارو ناراحت یا اذیت میکنه سعی کنیم اونارو در کودکمون کمرنگ کنیم
البته که رعایت کردن حد ومرز در رابطه با خانواده به فهم و درک متقابل زوجین هم ربط داره
ولی گاهی اوقات پدر ومادر های بزرگ امروزی فکر نمیکنن وخیلی تو تصمیمات جوونا تاثیر میزارن گاهی اوقات زندگیشونو دچار ناراحتی میکنن
هرکی تو زندگی سختیای خودشا داره مه خونواده ها هم مثل هم نیستن شاید یکی سختی نکشیده اونی که سختی کشیده را درک نکنه من از دوتا خونواده دورم نمیگم خیلی خوبه ولی اینجوری بهتره چون شوهرم خودش اینجوری دوست داشت دوری از خونواده برعکس من التماس میکنم که به پدر مادرش سر بزنه ...اونایی که میگن شوهرامون گوش میدن به مادراشون یا خواهراشو نباید زود از کوره در برن یا با عصبانیت با شوهرشون حرف بزنن بنظر من آدم به همسرش نباید فقط به عنوان همسر نگاه کنن سعی کنن با همسرشون رفیق باشن دوست از خونوادشون بد نگین چون بدتر میشه سعی کنید با همسرتون آروم آروم حرف بزنید تا بهتون اعتماد کنه نمیگم خونوادشونا فراموش کنه ن اما شما را اولویت قرار بده
رابطه من باخانواده شوهرم از خانواده خودم خیلی بهتره خیلی هم منو دوست دارن ن بی احترامی دیدم ن بی احترامی کردم
میگن احترام بزاری احترام میبینی ولی دروغه آدمی باید آدمیت داشته باشه حد و مرز رو شوهر باید برات بزاره وقتی ازدواج کردی باید کل زندگیتو دست بگیری ولی متاسفانه مادرشوهر و جاریم زندگی منو دس گرفتن یه شوهر خاک تو سر دارم ک تنها برامن ده متر زبون داره و تنها من براش آدم بده زندگیش هستم درصورتیکه تاالان ب هیچکس از اعضای خانوادش حتی با صدای بلندم حرف نزدم راسته ک میگن باید بد باشی تا تاجت کنن ما بلد نبودیم
من سعی کردم همیشه احترام بگذارم ب خانواده همسرم،اون هاهم همینطور.
ولی بعضی وقتا یه سری توقعات به وجود میاد همین باعث سو تفاهم میشه و ناراحتی.
ولی همیشه سعیمون این بوده حرمت ها حفظ بشه.
شوهرم هم خیلی با درک و شعوره و همین به من خیلی کمک کرده.
شوهرمم همیشه ب خانواده من احترام میزاره.
به بزرگتر های فامیل که بلد نیستند بزرگی کنن الکی احترام نذارید بخاطر سنشون ..چه میخواد از اعضای خانواده باشه چ دوست چ فامیل ..خودتون و زندگیتون رو الویت قراربدید و انقد ب خانواده وابسته نباشید ..حداقل ۲۰سال با خانواده زندگی کردید ۲۰سال بعدی رو درکنار همسر و فرزند خودتون بگذرونید ..حاشیه زندگیتون هم کمتر میشه ..الکی هم تعصب نکشید ..هم مرد ها هم زن ها 👋🌱
سلام خانما دوره درمان با شربت کورتیماکسازول چند روزه ممنون میشم راهنمایی کنید
من سه ساله ازدواج کردم و از همون اول احترام گذاشتم، محبت کردم، هررررجا خواستیم بریم مادرشوهر و خواهرشوهر نفر اول نشستن تو ماشین رفتیم، هربار به شوهرم میگفتم ما مستقل شدیم یکبارم بیا خودمون بریم سفر، گوش نکرد، یک سری هم که گوش کرد و رفتیم هزاااااری پشتم حرف زدن، گفتن پسرمونو میخوای ازمون بگیری و.... سه ساله دونفری پارک نرفتیم، هروقت بریم چون خواهرشوهرم طبقه بالاییمونه میفهمه و میوفتن دنبالمون، اونوقت خواهرشوهرم حتی اجازه نمیده مادرشوهرش تا سر کوچه باهاش بیاد!!!
اینکه میگین احترام و... همه کشکه!!!
شوهر باید پشت آدم باشه
شما حد و مرز بذار، شوهرت نذاره، حرف میشه حرف شوهر
حالا هی خودتو بکش احترام بذار، یک جا از حقت که شوهرت پایمالش کرده دفاع کن میشه نفرت انگیزترین موجود دنیا.
۱. از خانواده هاتون حدالامکان دور باشید
۲. شوهری انتخاب کنید که چسب خانوهدش نباشه
احترام میذاریم احترام میبینیم
ولی در کل جفتمون سختمونه به خونواده هامون نه بگیم
ممنونم عزیزم🙏🌸
مامان علی اصغر وقتی مهربون باشی و احترام بزاری خودشون شرمنده میشن از رفتار زشتشون وقتایی که باهات خوبن خیلی بیشتر مهربون باش تا تفاوتو بفهمن زیاد نباید پیش مردا گله از خانوادشون کنی وگرنه حساس میشن و قضیه تکراری میشه
من ک خانواده خودم و شوهرم هیچ کدوم خیر ندارن اینم شانس مایه
فقط فقط احترام
👏👏👏
سلام خانوما وقتتون بخیر،من هفته ۱۶هستم،گفتن تیرویید داری،ازمایش مجدد بده،خیلی استرس دارم کسی تجربه داشته
باشه واتساپ خوبه لینک داره گروه
فقط احترام.من ۸ ساله ازدواج کردم و بی احترامی نکردم و ندیدم.خدا حفظشون کنه مادر و پدر شوهرمو و همچنین خواهرشوهرامو و برادرشوهرمو.
من از وقتی بچه ام به دنیا اومده سعی دارم میکنم رفت و آمدم رو با خانواده همسرم کمتر کنم
یعنی بشه هفته ای یک بار
چون قبلا خیلی میرفتم
من همسرم با من اوکی هستش خانواده شوهرم اذیت میکن توجهی نمیکنه ۴سال پیش خیلی حساس بودم الان دیگه هی خودش قهر میکن آشتی ولی بعضی ها فکر میکن که خودشون دانا تر از ما هستن و دخالت میکن وقتی توجهی نشه اوکی باید دور باشی ما نزدیک بودیم اذیت میشدیم دورشدیم خیلی آ امش داری
دور باشی از هر دو طرف خوبه
دوری دوستی برا خانواده شوهر
👏🏻
۵۰تومان
خیلی به هردو طرف احترام میزارم واز،خودگذشتگی دارم سرزده خونشون نمیرم اگه دعوتشون کنم چندجور غذا درست میکنم نمیزارم ظرف بشورن وکار کنن ..برای همین موردتایید دوطرف هستم
خودتو اذیت نکن چون شوهر منم همینجوری هست مادرشوهر گرامی پسر رو پرمیکنه
سلام قرص اورژنسی صبح خوردمااثرداره
سلام پدرمادرنعمت هرخونواده ی هستن واحترامشون واجبه متاسفانه تو جامعه ی الان یکسریا مجبورن بخاطر معیشت خودشون بجای مستقل بودن درکنار خونواده زندگی کنند و این شروع دخالت هاست چون خودبه خود تو زندگی افراد تاثیر میذاره احترام ازبین میره بنظرم جدا زندگی کردن خیلی بهتره چون من یه روش تربیت برای بچه ها هستش و اون پدر ومادره
سلام خانمای اصفهانی ،کسی جدیدا پیش دکتر هفت برادران سزارین کرده؟چقدر ازش پول گرفته؟؟
به من .گفته ۵تومن زیر میزی میگیرم
اگر کسی توی اصفهان دکتر خوبی را میشناسه که زیر میزی نمیگیره لطفا بهم معرفی کنید
سلام من با خانواد همسرم زندگی میکنم مادر شوهرم وبرادر شوهرم هستن مادر شوهرم وبرادر شوهرم خیلی باهم دعوا میکنن و دخترم میشنوه و همه رو یاد گرفته من و همسرم بهشون میگم اما کو گوش شنوا برادر شوهرم وقتی ماد تو خونه ما در نمیزنه چندین بار بهش همسرم گفته اما گوش نمیدن جای هم نمیتونیم بریم چون کرایه خونه نمیشه بدیم خونه اگه نسف میکردن مشود اما مادر شوهرم نمیکنه در کل این بگم خوبی یک طرفه نمیشه دوطرفه میشه من باهاش خوب تا میکنم کاری ندارم اما اون وقتی همسرم نیست میره تو حیات داد میزنه منم تو خونه سر صبح میبینم اسم من میگیره از خدا نا خبر وقتی به همسرم میگم بهش میگه خوبیت نداره بعد میگه زنت دروق میزنه خدا که شاهد هست بازم بخاطر همسرم کوتا میام همیشه مامان میبینه کاراش رو ولی میگه بخاطر شوهرت هچی نگی چون شوهرم خوبه مادر شوهرم جلو همسرم وبقیه خودش خوب نشون اماکسی نباشه عوض میشه نمیدونم چرا من فقط دوتا برادر شوهر دارم یکی زن دار رفت این نداره
وای مال من خیلی دخالت میکنن
مادرشوهرم میگه من بچه رو از تو بیشتر دوست دارم(یعنی نوه شو)
اصلا نمیزاره بچمو تربیت کنم هر چی میخواد بهش میدن بچم تبدیل شده ب یه بچه لوس لجباز .دارم دیوونه میشم هر چی میگم نمیفهمنننننن
مثلا پدر و مادرامون هی دخالت میکنن تو تربیت بچمون.
من بچه رو هر دو روز میبرم حموم میگن نبر مریض میشه. بچم گرماییه لباس آستین کوتاه مبپوشم میگن بچه رو سینه پهلو میکنی .
منم اول چیزی نمیگفتم اما الان میگم بچم فرق داره و من میخوام تربیتش کنم به روش خودم لطفا بزارین کار خودمو بکنم .
س
خانما سوالا خوب بخونین گفته چه حدی بزارین بهتره.بنظر من اگه با هر دوتا خانواده عادلانه و یکسان رفتار بشه و احترام گذاشته بشه مشکلی پیش نمیاد رابطه ها به اندازه باشه زیاد رفت و امد داشتن اختلاف میاره .بهتره یکم صبور باشیم بخصوص ما خانما و سریع همه حرفا بزرگ نکنیم و واسه شوهرمون تعریف نکنیم .من ۱۶ سالم بود ازدواج کردم خانواده همسرم بخاطر یسری عقاید خیلی اذیتم کردن ولی من از روز اول با شوهر صحبت کردم که اول مشکلمونو خودمون حل کنیم اگر نشد خانواده ها رو در جریان بزاریم .الان خداروشکر هم همسرم و هم خانواده اش خیلییی دوسم دارن این شد پاداش صبوری و مدیریتم .متاسفانه عروسای الان فقط میگن خانواده خودم خودم خودم
من یکسال و4ماه ازدواج کردم باخانواده شوهرم زندگی میکنم دوتا خواهر مجرد داره و دوتا برادر مجرد همه باهم تو یه خونه زندگی میکنیم خداروشکر مشکلی نداریم همه از همه لحاظ خوبن
ما ۵ساله ازدواج کردیم خانواده خودم که اصلا دخالت نمیکنن و خودمم اصلا از مشکلاتم بهشون نمیگم که کدورت بشه. مادر شوهرم فوت شده فقط پدر شوهرم با ما زندگی میکنه ۸۱ سالشه ولی روحیه هنوز جوان ۲۰ سالسه . بهش میگیم زن بگیر قبول نمیکنه. کلا خیلی اذیتیم ازش هم من هم شوهرم و حتی جاریم که خونه اش کنارمونه. کاش مادرشوهرمون زنده بود جا این خیلی دخالت و اذیت میکنه .روانیمون کرده. خونه رو هم نمیفروشه هرکی سهمش ببره و بره پی کارش
سلام ما چهارساله عروسی کردیم خداروشکر هیچ مشکلی با خانواده همسرم ندارم
خانوما بنظرتون چرا پسرم بعد از واکسن دوماهگی لاغر شده و دیگه چاق نمیشه چیکارکنم ؟ خیلی فرق کرده انگار همون بچه نیست
سلام من پنج ساله ازدواج کردم رابطه ام با خانواده همسرم خداروشکر تا الان خوب بوده و این در صورتی هست که من خیلی جاها سکوت کردم و جیزی نگفتم
مثلا در خانواده همسرم یکسری اخلاق بخصوص هست مثلا مادرشوهرم زیادی حساسه چون یک پسر داره و همش نگران ما هست و همین حساسیت ها اوایل زندگی باعث دلخوری منوهمسرم میشد اما خودم کم کم یاد گرفتم باهاش کنار بیام و به همسرم هم فهموندم که ما دیگه برای خودمون زندگی مشترک داریم و بیش از حد وابسته بودن به خانواده برای ما فقط ضرر داره و اینجوری مدیریت کردیم روابط رو
و در ارتباط با خانواده خودم هم همینطور
توی مسائل زندگی مون گاهی اونارو در جریان قرار میدیم وگاهی هم نه
چون خانواده همسرم یک پسر دارند و زیادی حساسیت نشون میدن سعی میکنیم بیشتر اتفاقها رو مطرح نکنیم
و خداروشکر تابه الان هیچ کدورتی بین خانواده ها پیش نیومده
به نظر من همه دخالتها از رفتار خود آدم ها نشات میگیره.یعنی از زن و مرد.اگه زن و مرد اجازه بدن و با همدیگه متحد نشن ،همه توی زندگیشون دخالت میکنند.
نود درصد همه ی اینا برمیگرده به مرد،
من پنج سال ازدواج کردم.خانوادم کلاباهام قطع رابطه کردن اوایل خوب بودن ولی چون خانواده همسرم عروسی نگرفتن وطلاوخریدی واسم نکردن بااینکه وضعشون خوبه.واسه برادرشوهرای دیگه سنگ تموم گذاشتن.علتشونمیدونم بااینکه همیشه احترام گذاشتم ولی به ماکه رسیدن گداشدن.الان چندوقته باهمسرم درگیرم میگم تمام ارزوهاموبه دلم گذاشتی.خداازشون نگذره زندگیموجهنم کردن
من از وقتی ازداوج کردم دارم با مادر شوهرم زندگی می کنم و یک اتاق خواب دادیم بهش ..
من چون همسرم پسر کوچکه مادرشوهرم با ما زندگی میکنه خیلی دخالت میکنه کلافه شدم دوس دارم راحت شم ولی چه کنم گیر افتادم نه راه پس دارم ونه راه پیش😔
من ۱۲ سال ازدواج کردم با هردو خانواده ارتباطی هوبی دارم
من ك چهارساله ازدواج كردم كلا پنج بار خانواده همسرمو ديدم
من و همسرم كلا با خانواده خودم راحتيم
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
سلام
ما که واسه خودمون حد و مرز داریم اگه خانواده ی عفریته ی شوهرم بزارن و هر شب هرشب نیان خونمون و بگن در و باز کنید ما جلو در خونتونیم هرکی میخواد دوتا تاپیک آخرمو بخونه
خانواده من روز بعد از عقدمون با شوهرم قطع رابطه کردن و شب عروسی هم دعوا و ناراحتی ایجاد شد که تا الان بعد ۴-۵ سال برطرف نشده و قطع رابطه هستن 😔😔😔
مامانا درخواست دوستس بهم بدین
♥
سودا
ممنونم عزیزم خدا از دهنت بشنوه
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
ما آب می خوریم باید از مادر شوهر اجازه بگیرم همش تو زندگیم دخالت میکنن خدا صبرم بده با هفت تا خواهر شوهر و یک برادر شوهر خون خوار هر چی هم شوهرم کار کنه بیشترش برای بردارش وقتی میگم این کار و نکن آقا می فرمایید من جای پدرشم ولا چ بگیم
منم قطع رابطع کردم جاریم با مادر شوهرم تو یگ خونه زندگی میکنن همش تا منا میبینن سرکوفت میزنن چون ارث پدری را فروختن و شوهرمنا بهش ارث ندادن مام قهر کردیم میخایم بریم شکایت کنیم ازشون
هزینه اش ۵۰ تومان
از اینکه کسی بخواد تو زندگیم دخالت کنه ب شدت متنفرم و متاسفانه بدلیل آماده نشدن خونمون هنوز باهاشون تو یک خونه زندگی میکنم و اصلا راضی نیستم هر کی پیاممو خوندبرام دعا کنه پولمون جور شه زور تر پاشیم بریم
بچم وخودم واقعا اذیتیم همیشه دلم گرفتست💔😢
من مشهد تنهام از دلتنگی مادرم بعضی وقتا گریه میکنم انگار افسرده شدم شوهرمم صبح میرع شب میاد منم همش تو خونه تنها بابچه ام .
سلام ن من ون شوهرم نمیزاریم خانواده هامون دخالت کنند.اگرم نظر بدن اخرش نظر من وشوهرم مهمه ولی مادرشوهرم طلاست و خانوادمم بخصوص بابام اصلادخالتی نمیکنن
من از مادر شوهر ضربه های بزرگی خوردم ۱۶ساله بودم ک با حقه بازی منو خانوادمو گول زد ک عقدت کنیم و ....اما الان جاری عقه باز منو اذیت میکنه اونیکی جاریا خوبن اما دوتا از جاریا همیشه در تلاشن ک منو اذیت کنن حالا ب هر طوری ک بشه منو زمین بزنن
من نزدیک دو هفتس شوهرم برای کارش همش مسافرته مامانمم با خاله هام مسافرته من همش تنهام باردارم هستم اسباب کشیم دارم اما مادرشوهرم نه تنها زنگ نزد بهم و دعوتم کنه حتی جواب تلفنای منم نمیده دوبار ویار غذا داشتم به روی مبارکشم نیورد
مادرشوهرو پدرشوهرم دخالت دارن ولی من خیلی صبورم فعلا که تا الان هیچ مشکلی نداریم رابطمون خیلی خوبه
کاملا قطع رابطه داریم با خانواده شوهرم اصلا به درد نمیخورن
من ک کل خانوادشوهرم گوه خور ماهستن خست شدم با اینک فاصله گرفتم ولی زنگ میزنه مادرش ب شوهرم میگ پول بفرس خدایا چقد اینا پرون اخه... وقتی خیری بهمون نمیرسه. چرا نمیکشن بیرون اینا 🤨🤨🤨
والا همسر بنده اونقدری که پدر مادر منو دوست داره قبولشون داره پدر مادر خودشو نداره ، خوشبختانه خانواده من اصلا اهل دخالت کردن نیستن هر جا از نظر مالی کم داشته باشیم کمک میکنن خانواده همسرم برعکسه مثلا همین عید مادرشوهرم رفته مبل خریده ۴۶ میلیون به همه بچه هاش گفته باید شما قسطاشو بدید حالا خبر ندارم بقیه دادن یا نه ولی من نزاشتم شوهرم بده نه اینکه حسودی کنم هااا ، نه فقط برام قابل هضم نیست دختر من بدنیا اومد نه زنگ زدن نه اومد دیدنم پدرشوهرم فقط مادرش اومد دست خالی تا الآنم یک جفت جوراب به دخترم کادو ندادن ، ولی خوشبختانه از خواهرشوهر و برادرشوهرام خیلی راضی هستم خیلی هوامونو دارن امیدوارم هر چی از خدا میخوان بهشون بده💚
تا جایی که بتونم مسائل زندگیمو به هیشکی نمیگم.حتی خانواده خودم.تا جایی که بتونم کمتر کمک میگیرم و سعی میکنم رو پای خودم باشم.از
خدایاامیدم تویی
واقعا که اینجور آدما خیلی رو اعصابن
سلام من خداراشکر باخانواده همسرم مشکلی نداریم آقام از بچگی روپای خودش بوده ونمیگذاره کسی تو زندگی مون دخالت کنه
من و همسرم خونمون هنوز کامل آماده نیست برا همین فعلا با خانوادم زندگی میکنیم و خیلی راضی ام
سلام خانم ها پسرم یه سالشه اگه تو این فصل هندوانه بدم بهش مشکلی نداره یعنی مصموم نمیشه
مرده شور پدر شوهرم و ببرن حالا خدا وشکر که مادر شوهر ندارم ولی باباش اندازه ده تا مادر شوهر بدجنس یعنی ازش متنفرم از وقتی بچه اومده به همه چیزش کار داره انگار خودم نمیفهمم
خوشبختانه نه من ،نه همسرم ،اجازه نمیدیم کسی وارد حریم شخصی ما بشه چه برسه تصمیم گیری کنن
عزیزم من یه گروه روبیکا زدم. میخوام مامانا رو دور هم جمع کنم از تجربه های هم استفاده کنیم اگه دوست داری این آیدی روبیکای منه اونجا پیام بدین لینک بدم بهتون Zohreh138209
این آیدی روبیکا فقط اعداد اینجا فارسیه روبیکا انگلیسی وارد شه اعداد
من از بس تو خودم ریختم چندین مشکل پیدا شده
۰۹۳۸۸۳۲۷۵۶۵
نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه خانواده شوهرم همیشه از اول توی زندگی من بودن خیلی از شوهرم حمایت میکنن نمیذارن خودش روی پای خودش بایسته مثلا وقتی بیکار تمام خرج خورد و خوراک ما رو میدن به نظرم دیگه زیادی دارن حمایت یا بهتر بگم دخالت میکنن به خاطر همین شوهرم نه سر کار میره نه به فکر ترک اعتیادش هست این کار باعث نابودی زندگی میشه. اما متاسفانه هر وقت گفتم شدم آدم بده شوهرم میگه تو قدر نشناسی ولی نمیدونه که همیشه اونا نیستن. نمیدونم واقعا باید چکار کنم؟؟؟
سلام مامانایه دعانویس حرفی سراغ نداریدتوروخدابگیدیه مشکلی دارم کمکم کنه کارش جواب بده خیلی سپاس
لایک همین کارو باید بکنم
سوال:سلام
با گرفتن فال تاروت..فال پاسور ..کلی انرژی مثبت بگیر فقط کافیه یکبار امتحان کنی مطمعن باش که پشیمون نمیشی ♥️ اینم شمارم دوستان09232690793
من یه ترکیم و اونا ایرانن
فقط در حد تماس تصویری میتونیم ارتباط داشته باشیم و پست
مامانای عزیز یه روزی هم عروس ها اینجوری مارو قضاوت می کنند
خانوم لینگ ارایشی بهداشتی زدم واتساپ باقیمت مناسب خواستید پیام بدین
نه بابا از ما بیشتر خرج میکنن گردش میرن میخرن میپوشن میخورن شوهر من زبون داره هااا ولی فقط واسه من
سلام به نظر من کمک گرفتن مخصوصا از خانواده شوهر راه دخالت رو براشون باز میکنه یا باید کمک نگیری یا اگرم گرفتی اینقد قدرت داشته باشی که رک حرفتو بهشون بزنی
سلام مامان گلا.صورت پسرمنو حشره از سه جا نیش زده خیلی بدجور شده چیکار کنم ک جاش سریع بره
سلام من حالا مادر شوهرم از لحاظ نگه داشتن بچه ام اینا کمک میکنه اما یه چیزش بعد وقت رو نمیدونه هر وقت دلش بخواد میاد میره دختراشم بیان خونه خودش میاره خونه ما من بچه هامو دعوا میکنم پشتشون درمیاد من حرف نزده میگه من از دروغ بدم میادا اینقدر اینو گفته پسرم به من میگه مامان تو دروغ میگی منم اینقدر این کلمه تو مخم رفته حتی یه چیزایی از خانواده ام میخواد بپرسه من میخوام نگم نمیشه بخوامم بگم میترسم شوهرم از جلو بهش گفته باشه در اصل مجبور میشیم زندگی مادرمم براش بگم که مادرم از این قضیه ناراحته چرا مادر شوهرت من هر وقت میشینم پیش تو تا دوکلمه حرف بزنم اونم اونجاست موندم بخدا
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
خانمها من یه گروه روبیکا زدم. میخوام مامانا رو دور هم جمع کنم از تجربه های هم استفاده کنیم اگه دوست داری بگو آیدی روبیکامو بدم پیام بده لینک بدم بهت
باید حد و مرز ها مشخص باشه و از اول نشون بدیم از چی بدمون میاد و ناراحتمون میکنه در مقابل هم باید حریم های خانواده همسر رو رعایت کنیم ،،گاهی هم خوبه به عنوان کوچکتر کوتاه بیایم اما در کل اگر خانواده همسر ،پسرش دوست داشته باشه عروس هم عزیزه واسشون وگرنه که .....
خانوما من یه مشاوره میخواستم شوهر من یه زندایی داره هروقت گیر پوله به شوهر من پیام میده همش هم اونو عزیزم اینا صدا میکنه دیگه کفری شدم خودش شوهر داره پسر داره برادر داره ولی هروقت گیر بودنی میاد سراغ شوهر من شوهر من هم میده
خانواده شوهر درصورتی که پسرشون عزیز باشه براشون زندگی پسرشون براشون مهم باشه مطمعن باش عروسشون اذیت نمیکنن...غیر اینصورت بدونین در واقع پسرشون براشون ارزشی نداره ک این رفتارارو میکنن....
قطع رابطه
تو روابط با خانواده ها فقط و فقط احترام مهمه
به قول همسرم هم خانواده اون هم خانواده من اخلاقایی دارن که قطعا مورد پسند من یا اون نیست، من قبلا خیلی وقتا گله میکردم ولی همیشه میدیدم ناراحت میشه، گاهی میگفت خب خودت همونجا بگو، گاهی وقتا میگفت خب اخلاقشونه من که نمیتونم اونارو تو این سن تغییر بدم، گاهی وقتام میگفت تو اشتباه میکنی...
ولی وقتی گفت خب بالاخره خانواده تو هم رفتارهایی دارن که ممکنه من ناراحت شم ولی من هیچوقت نمیگم، چون اینو در نظر میگیرم که اگر 2 تا اخلاق بد دارن 10 تام اخلاق خوب دارن.
از اون موقع به بعد منم دیدم حق با اونه، پدر و مادرامون دیگه سنی ازشون گذشته نمیشه که تغییرشون داد و خب در کنار اخلاقای بد هزارتا هم اخلاق خوب دارن، باید سعی کنم اونارو ببینم.
ازاون زمان سعی کردم هرجور که هستن احترام بذارم، اخلاق بدی دیدم ندید بگیرم و فراموش کنم...
جالب اینجاست که دیگه یا من بدی نمیبینم یا اونا هم تغییر کردن، خیلی بیشتر از قبل هوامو دارن، (البته قبلا هم داشتن...)
من فکر میکنم بیشتر مشکلات برمیگرده به خودمون و نوع نگاهمون...
اونای ک ازدواج کردن خوبه یکی مونده مجرده منم با خانواده شوهر زندگی میکنم نمیدونین ک رزالتی هس بقرآن از دستشون خسته شدم ی بار هم آدم ب دل خودش زندگی کنه مگ چی میشه شوهرم هم آدم خوبیه اما بعضی وقتا اونقد بهم فشار میاد میگم طلاق میگیرم میرم
هر چیزی حدی داره .ما به مشکلات خودمونم نمیرسیم ولی باید جور مشکلات اونام بکشیم این خیلی ازاردهندست .ولی درک نمیکنن
مادرشوهرم دوست داره همیشه ازش مشورت گرفته بشه و نظر مهندسی بده،ولی ما کار خودمونو میکنیم در نهایت اطلاع میدیم،البته که ادمای دخالتی نیستن،اما مادر شوهر حسادت های خودشو داره
اگر یادبگیریم رسمی و با احترام از همون اول برخورد کنیم و مسائل خیلی معمولی رو اصلا باز نکنیم.
هیچکس نمیتونه، تاکید میکنم
، نمیتونه حال مارو بد کنه
سلام
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
پدر شوهر که ندارم ولی ادم خیلی خوبی بود خداروشکر خانواده شوهرم عالین دیگه همه یک ذره نیشو دارن ولی با صبوری درست میشه چون سنی گذشته ازشون و سنگ سنگین پیش پا نمیخوره ...
خددابیامرزتشون امیدوارم خداکمکتون کنه برابزرگ کردن بچه چون خودم مادرم میفهمم مسئولیت مادرافتاده گردن شماکه خیلی سخته مادرشایدبتونه جای پدرروبگیره که اونم نمیتونه ولی واقعاپدرنمیتونه جورمادرروبکشه
یکی ک باید روخودت کار کنی.. ن ب خودت اجازه ورود ب زندگی اونا بدی و ن اجازه بدی اونا ورود پیدا کنند. و بین هم خونواده خودت و همسرت. حریم خصوصی زندگی تو حفظ کنی.. اینجوری بهترین روابط رو تجربه میکنی. و هرکس حدو مرز خودش و میدونه.. نیاز ب مهارت و تکرار و تمرین داره..
قوم الظالمین
جماعتی دو روووووو
جلو رو غش و ضعف میکنن برات پشت سر پدرتو میارن جلوچشات
مرگ بر همشون از دممممممم
سلام
دارم نابود میشم
ازبس تو خودم ریختم
وتنهایی گریه کردم
هر کسی نظر خودش رو میده و در نهایت نطر و تصمیم خودموم رو انجام میدیم چون صلاح زندگیمون رو خودمون تشخیص میدیم و خدارو شکر اونها هم حامی هستن...
سلام وقتتون بخیر ببخشید خانم ها یه سوال داشتم من تازه پسرم شیش ماهش تموم شد یعنی وارد هفت ماهگی شد فرنی بزور میخورد اصلا خوشش نمیاد براش سرآل گندوم شیر دکتر تجویز کرد گفتم یعنی چاق کننده کسی تجربه اینو داره آخ پسرم خیلی لاغر هم هست ممنون میشم جواب بدین باتشکر مامان محمد
خداروشکر خانوادش خوبن و دخالت نمیکنن تو زندگیمون ما همیشه تصمیم نهایی رو خودمون میگیریم
فکر نکنم حدومرزی باشه
همه چی عالی 🤌🤌🤌
الهی بحق بزرگی خودت خانواده شوهرم خیر نبینن و گرفتار بشن که من و بچه م از یادشون بره و دست از سر دخالت و زخم زبون و نیش و کنایه و مهمتر از همه دست از سر شوهرم بردارن همش پرش نکنن
سلام مامانا شبتون بخیر باشه.
من یه ۱۵ روزی هست پریودم عقب زده و آزمایش هم دادم منفی بود بارداری. الان سه روز هست آمپول استروژن زدم و هنوز خبری از پریود نیست. من پریودم منظم بودن قبلا...
شما تجربه ای ندارین تو این زمینه.
دارم نگران می شم
خانواده همسرم خوبن الحمدلله ولی همسرم آدم سردیه اذیت میشم اینش بدع
خدااز پدر شوهرم نگذره نذاشت اسم پسرم روخودم انتخاب کنم
بخدامنم همینم الان که براشون نوه اوردم همش بغلش میکنن ونیش میزنن که چه قدر لاغر این بچه اصلا اوناهم اولین نوه شونه توهمه چیزش دغالت میکنن
سلام وقتتون بخیر ببخشید خانم ها یه سوال داشتم چطور میشه دخترم از پوشاک بگیرم تا چه سنی باید پوشاک بشه ممنونم راهنمایم کنید
کسی سرکتاب دعا طلسم. باطل طلسم و ..... خواست درخواست دوستی بده
هزینه اش هرچقد درتوانت بود
سلام خانوم ها من که ازاوایل زندگیم تاالان هیچ خوبی ازشون نه دیدم پدرشوهری دارم شاه نه داره ازبداخلاقی تا نه داره بخدا شوهرمم که هیچی نمی گه همش میگه اخلاقش انجوری یا حتما توکاری کردی که عصبی بشه
حد و مرز حالیشون نیس خیلی بی فرهنگن خیلی
فال به صورت تلفنی گرفته میشه هزینه اش ۵۰ تومان
منم از شوهرم و خانوادش خیلی راضیم خیلی هوای منو دارند تشکر ازشون،🌹🌹🙏🙏
من واقعا خیلی خیلی از خانواده شوهرم راضییم مادرشوهرمو خیلی دوس دارم ،اونم منو خیلی دوس داره ،،باور کردین😂خسته نباشید ،مادر شوهر عقده ای تر از مادرشوهر من هیشکی نداره😂 ی روز زده سطل زبالمو شکوند
با توجه به سوال
چون منو همسرم کلا عقاید و تفکراتمون با دو طرف خانواده ها متفاوته معمولا کار خودمون رو میکنیم و در اخر میگیم و یا اینکه اگر موضوعی قرار هست بهشون بگیم رو میگیم و اونا نطر میدن و باز هم کار و تصمیم خودمون رو میگیریم و اجازه دخالت نمیدیم
تنها چیزی ک میتونم بگم یا اونا نمردن یا من دخالت میکنن نظر میدن مثل یه برده میخوان عروس باشه ک شوهرممم دهن بین منم خسته از همشون و تو یه آپارتمان قرارع انگاری تا آخر عمرم یه مرده متحرک ب زندگیم ادامه بدم 😔
ما خیلی راحت و صمیمی هستیم بله کاملا با احترام خواسته رو مطرح میکنیم و اصولا هیچ دخالتی در زندگی همدیگر نداریم خیلی خوب درک میکنیم که شاید اون تصمیم در یک شرایط خاصی باید انجام بشه
سلام وعرض ادب
همسر یعنی همسفر یعنی همراه اگربتوانید به درک عمیقی ازاین جمله برسید ان وقت حتما خواهید توانست زندگی ورابطه ای موفق با اطرافیانتون داشته باشید وباید ونبایدها رو رعایت کرده وپذیرید که انسانها متفاوت هستند.
ممنون از سوال خیلی خوبی که مطرح کردید وخداقوت به تیم گهواره...
شب برهمگی دوستان خوش
اگر یه برنامه باشه ک بخوام متفاوت با تصمیمات خانواده همسر باشه نه من نه همسرم توانایی رک گفتن نداریم. چیه جوری غیر مستقیم کار خودمون میکنیم و توانایی گفتن رک راست نداریم
سلام خدمت همه عزیزان.
فکر می کنم کمتر کسی به سوال متن توجه کرد، سه تا سوالی که آخر مطرح شده .
خوبیم باهم ولی اوایل زندگی پدر شوهرم خیلی اذیتم کرد خیلی دخالت کرد بهترین دوران زندگیمونو زهرمار کرد الان خدا رو شکر فاصلمون زیاد هفته ای یه روز میرم ۲ ساعت بر میگردم ولی الانم هرکاری میکنم نمیتونم پدرشوهرمو ببخشم همش کینه دارم تو دلم چون بهترین روزای زندگیمو با گریه گذروندم اصن حلالش نمیکنم هرچقد الان خوبی کنه فراموش نمیکنم نذاشت جوونی کنیم اوایل زندگیمون هم بچه دار شدیم همش عقده خیلی چیزا موند تو دلم اصلا حلاالش نمیکنم
بنظرم الان دوره بدیه زمانش یعنی بده همه چی شده چشم هم چشمی دشمنی هر کاریم کنی باز یکی گند میزنه
خداروشکر من باهمسرم و خانوادش خوبم
مادر شوهرمو خیلی دوست دارم
بهشون احترام میذارم اوناهم همینطور
وقتی دورهم جمع میشیم فقط میخندیم و شادیم
من یکی دو سال اول زندگی نسبت به رفتارهایی که برام ناخوشایند بود سکوت کردم و عکسالعمل نشون ندادم همه رو تو خودم ریختم.دلم نمیخواست بینمون شکرآب شه و بیاحترام بشم و بیاحترامی کنم.حتی به شوهرم هم نمیگفتم.الان خیلی راضیم چون بعد از یکی دوسال دیدم خیلی از برداشتهای بد من سوءتفاهم بوده و خیلیهاش ناشی از فرهنگشون و خیلیهاش اخلاق ذاتیشونه و با همه همینطوری هستن.مثلا خواهرشوهر همیشه اخمو بود و درمقابل رفتار گرم من با سردی برخورد میکرد، فکر میکردم برای من افاده داره بعد دیدم کلا همینطوریه.الان طوری شده که اگه اگه اگه گلهای کنم شوهرم پشتمه و خانوادش سعی میکنن دلخوریم رو برطرف کنن.برای شناخت هرشخص حداقل یکسال زمان لازمه و تو این یک سال فقط باید رفتارها رو دقت کرد و تحلیل کرد و منصفانه فقط حق به جانب نبود.
سلام دوستان من خداروشکر از خوانواده شوهرم کاملا راضیم وقتی مریضم مادر شوهرم واسم غذا درست میکنه خواهرای شوهرم خونموجارو میکنن خلاصه اینکه من خیلی ازشون راضیم شوهرمم واقعا دوستم داره خانوادش از همه بیشتر خلاصه اینکه با اینکه پیششون زندگی میکنم اگه هروز نبیننم همه شون دورم جمع میشن
من اصلا نمیتونم باهاشون راحت باشم اصلاااا
اصلا همش میگم چرا ازدواج کردم چرا خدا منو نمیبینه
منم همینطوری دق مرگ شدم
الان که بچه ۴تو راهه,😔
کاش اصلا ازدواج نمیکردم ایمان زندگی همه چیزو از من گرفت تو خونه پدر خیلی چیزا داشتم اینجا فقط عذاب بخدا قسم ,چند بار خانواده ام خاستن طلاقمو بگیرم گفتم شاید خوب بشم ,کاش مرده بودم بهتر بود
اصلا ازدواج نکنن بهتر
من اوایل ازدواجم خیلی اذیت شدم بقدری اذیت شدم ک ارتباطم با شوهرم ی جوری بهم خورد ک هنوز بعد ۵سال زندگی نتونستیم برگردیم ب ۸سال دوران عاشقیمون یعنی شوهرم همش از من گذشت میخواست و من واقعن توانایی این همه گذشت و تو اون زمان نداشتم رفته رفته بخاطر علاقه ی ک ب شوهرم دارم سعی کردم دیدمو نصبت بهشون عوض کنم خدارو هزار مرتبه شکر جواب داد الان مادرشوهرم غش میکنه برام همه جا تعریفمو میکنه منم کینه رو گذاشتم کنار قبلن فکر میکردم اگه ارتباطمو باهاشون خوب کنم همسرم برمیگرده ب اون۸سال دوستیمون همه چی ب روال پیش میره ولی اشتباه فکر میکردم درسته ارتباطم با مادرشوهرم عالی شده با این حجم از تعریف مادرشوهرم اما شوهرم همون آدمه هیچ تغییری نکرد همچنان گله مند و ناراضیه خلاصه بنظرم ادم مردش باید باهاش باشه پشتش باشه ک متاسفانه من محرومم از این قضیه
خیلی وقتهاشده دلم روشکوندن میخوام رفت واامدموکم کنم شایدبهتربشن شماهم یه نظربدید
من هر وقت یه چیزی بخرم خاهر شوهرم همش میپرسه چند خریدی از کجا خریدی مادر شوهرمم از اون ور میگه پول بابت لباس الکی هست زن باید زندگی کن باشه ..به جایی رسید که اگه برم خونشون مجبور میشم همون لباس قدیمی بپوشم لباس جدیدا بزارم واسه خونه مامان خودم
من از خانواده ی همسرم راضی هستم ، مادرش رو دوس دارم و باهاش راحتم ، فقط دلم میخواس اگر زمانی از رفتاری رنجیده شدم همسرم حمایتم کنه چون ذاتاً حاضر جواب نیستم و ناراحتیم رو میریزم تو خودم و خود خوری میکنم(بزرگترین عکس العملم اینه ک شاید چهرم نشون بده دلخورم)
تو خانواده شوهر اگ خواهر شوهر نباشه همه چی عالی میشه بخدا
سلام
خداروشکر ارتباط بسیار عالی باخانواده همسرم دارم کلا خیلی باهاشون راحتم حرف دلموباهاشون میزنم وخیلی صمیمی خونه مادرشوهرم 2ساعت از مافاصله داره یه هفته درمیون میریم خونشون، وباخواهروبرادرشوهرهام باماتویه محله هستیم وتقریبا هرروز رفت وآمد هست ویک روزبچه هامونبینن میگن کجاییدچرانمی بینیمتون🥰
خلاصه ازاینکه باخانواده شوهرم اینقدر راحت هستم خوشحالم چون حال دلمم همیشه خوبه خیالم راحته هیچ کینه ای بینمون نیست
ببین ما خر نیستم ما احترام میزاریم اونا فک میکنن ما خریم
اتفاقا باید همه چیز انتقال بدی فک میکنن خری سوارت میشن
دخالت هاشون ب درک شوهر من ک هیچوقت ب حرفم گوش نمیده همش ب حرف خانواده خدش .مادرشوهر من خیلی حسود از عمد ی دخالتهای بی جایی میکنه ک اصلا خشم نمیاد هر وقت دخترمو میبینه میگه چ لباس زشتی تنش تو سلیقه نداری لباس نداش ک اینو کردی تنش
من معمولا هر چیزیم بگن جواب نمیدم به شوهرمم انتقال نمیدم که بخواد شرمنده بشه یا بخاطر این مسائل بین من و خانوادش قرار بگیره آدمهای خوبی هستن ولی در کل دخالت میکنن از نظر خودشون بعضی حرفا ناراحت کننده نیست و میزنن دیگه چکارشون کنیم نمیشه که کشتشون یا قطع ارتباط کرد من هروقت مادرشوهرم خیلی ناراحتم کنه جای اینکه به شوهرم بگم خودمو جاش میزارم میگم مادره دیگه چرا جگر گوشش رو به جونش بندازم پس تحمل میکنم و نهایتا خیلی بخواد بهم فشار بیاد با دوستای مجازی گهواره دردو دل میکنم که به گوششونم نرسه ناراحت بشن اونا هم دیگه خانواده هستن میگن یه چیزایی رو شاید بعدا که سنم بره بالاتر بیشتر درکشون کنم
من با مادرو خواهر شوهرم زندگی میکنم چون مغازه دارم و همیشه میرم مغازه دوتا پسر ۴ و ۱.۵ ساله منو همیشه پیششون میذارم همیشه هم مواظب بچه هام هستن هم کارای خونه و آشپزی و...خدا سایشونو مستدام کنه اگه اونا نباشن من نمیتونم برم سر کار باید واقعا مغازمو جمع کنم مادرمم که مریضه نمیتونه بچه هامو نگه داره خلاصه قدر همو بدونید چند روز عمر کوتاه ارزش ناراحتی نداره
خانواده همسرم تویه شهردیگه زندگی میکنن.ماسالی چندمرتبه میریم.دخالت هم هست حرفای نبش دارهم هست اماخوب من کلن نشنیده میگیرم واهمیت نمیدم.حال خوب خووموپسرهای عزیزموباحرفای اوناخراب نمیکنم.فقط گاهی اوقات حال شوهررومیگیرم که اونم لازمه.مامانای گل حرفای خانواده شوهرو به دل نگیرید زندگی خیلی زیباترازچیزیه که بخوای بااین حرفا اوقاتتوتلخ کنی.
ولی میگم بیچاره عروسمون۵ساله طبقه پایین مامانم زندگی میکنه مامانم ناهاروصبحانه وشام عروس عزیزمونوآماده میکنه اما خوب میدونم که بازهم زندگی کنار مادرشوهرسخته.بنده ی خدا جوونیش داره تموم میشه.خداکنه زودترمستقل شه
والا از دست هر دو طرف کلافه ام
سلام
کندلا جنتلمن2022
بهترین انتخاب بود واسه من تو شارژم و خیلی راضیم
اصلا ازدواج نکنیم بهتره والا
سلام مامانا کسی میتونه تو لیزر بهم کمک کنه
کدوم دستگاه برای لیزری خوبه :
الکساندرایت ۲۰۲۲
و کند لا و
تیتانیوم
سلام مامانا یه تلگرام ضدفیلتر چی نصب کنم؟
چقد همه از خانواده شوهر بد ميگن😳ماماني كه پسر داريد يه روزي خودتون هم خانواده شوهر ميشيد ، اختلاف نظر و سليقه و حتي بين خواهر و برادرا هم هست چه برسه به خانواده ي شوهر و عروس ،نبايد به خاطر نظر دادن و سليقه هاي متفاوت ادم ناراحت بشه يا اسمشو بزاره دخالت مطمعنن مادراي خودتون هم خيلي راجب زندگي و شوهرتون و يا حتي تربيت بچه تون نظر ميدن ولي چون مادر خودتونه به دل نميگيريد
خانواده شوهرم خیلی خوب هستن و من و دخترم رو هم خیلی دوست دارن و همه کاری واسه ناراحت نشدنمون میکنن منم قدرشون رو میدونم سایشون مستدام
من مادرشوهرم چون خودش سختی کشیده و از سمت خانواده شوهرش پذیرفته نبوده، چشم دیدن آرامش منو نداره و بی محلی میکنه به صورت واضح منو دخترم را نادیده میمیگیره میگه من پسر دوست دارم
بعضی وقتا خوبه بعضی وقتا رو مخه مادر شوهر😐
با هرکی مثل خودش☺👍
مادرای ایرانی فقط برای پسرشون زن میگیرن که براشون نوه بیاره وگرنه دوس دارن تا آخر عمر پسرشون ور دل خودشون باشه.ما که هیچ خیری از خانواده همسر ندیدیم انشاالله که در آینده ما همچین مادرایی نباشیم و پسرهایی مستقل و با اعتماد به نفس تربیت کنیم.مردهایی که برای همسرشون احترام و ارزش قائلن و اونهارو فقط بخاطر خودشون دوست دارن نه برای خدمت به خواهر و مادرشون...
منکه فکر میکنم از قصد یکارایی میکنن که منو همسرم و به جون هم بندازن! فکر میکنن کم بچه ۴ ۵ سالم که بتونن منو جوری که میخوان تربیت کنن! منم همین عیدی که گذشت تو ذهنم برای همشون مراسم خاکسپاری برگزار کردم و عین یه مرده باهاشون برخورد میکنم، اینجوری نمیتونن برن رو اعصابم و آرامش خانوادم رو بهم بزنن
سلام دخالت دارن توهمه چیز خیلی حتی تربیت بچه ها
دوستان اینه کنسول چوب راش دارم درحدنوکسی خواست درخدمتم
🤩🤩🤩🤩
من اوایل خیلی حرمت گذاشتم چون مطابق تربیت حانوادگیم ونصبحتای پدرومادرم که همیشه مبگفتن اونام مث خانواده خودتن دوسشون داشته باش حرمت بزار واقعا حرمت میزاشتم.با برادرشوهرام مث برادر خودم با خواهرشوهر مث خواهر وبابقیه درست مث خانواده خودم رفتار کردم..ولی از روزی که عروسی کردم کم کم فهمیدم که اینا ادمایی هستن دنبال سو استفاده هرچی من حرمت میزاشتم بیشتر بی حرمت میشدم درصورتی که جاری بزرگم اصلا محلشون نمیده هیچ تازه همه جا میره بشون فحش میده.
خلاصه منم دیکه ارتباطمو محدود کردم درحد همون هفته ای یبار زنگ زدن وساید خیلی کمترم بشه
نوددرصد دعواهامون سر همین خانوادش دخالتاشون سو استفاده های مالی بی اندازشون از شوهرم و.... بود
خوبیم باهم اماخب مادرشوهر کم و بیش دخالت میکنه تو کارامون
🤩🤩😘😘😘
ههههههههههه ،🤲🤲🤲🤲
اول احترام برام اولویت خاصی رو رقم میزنه تو زندگی ک خداروشکر هم ب همسرم وخانوادش داشتم ودارن دخالت تو کار هم نمیکنیم فقط اگه مایل باشن انتقاد کوچیک داریم درکل باهم خوبیم چون احترام پایه مهم زندگیه چ شخصی چ عمومی
خدایاامیدم تویی
ادم وقتی ازدواج میکنه چه زن چه مرد تصمبمات زندگی و فقط خودش و همسرش باید بگیره، و باید بپذیره که دیگه خودش تشکیل خاتواده داده و اولیت خانواده خودش هست بعد پدر و مادرش. این دلیل بر بی احترامی و یا ندید گرفتن اونا نیست، هرکسی که ازدواج میکنه خوب را توجه به شرایط زندگی خودش باید تصمیم گیرتده باشه نکه مثل جوجه اردک دنباله رو پدر مادرش باشه.
من کلا باهاشون مشکل دارم خاهرشوهرمادرشوهرپدرشوهر خود شوهرم ک ازهمه بدتره دهن بینه ازقدیم گفتن کرم ازخود درخته تاشوهرم نخاد هیشکی نمیتونه مارو اذیت کنه ک ذاتش خرابه انشالله خیرنبینه من راضی نیستم ازش
مامان رایان جون درسته که بچه ها متفاوتن ولی خوبه که هوشیار هم باشیم که کوچیکترین مشکل رو از همون اول بدونیم و حل کنیم ارزیابی پیش متخصص دلسوز عالیه
مرسیی 💓🌹
مامانا توروخدا اگه میشه جواب بدید ۳ شبه نخابیدم بچه ام تب داره بروفن بهش میدم دندونش یکم ورم کرده ۴ تا از بالا دراورده الانم باز میخاد در بیاره کی بنظرتون میزنه بیرون . سرش همش داغ تبش گاهی تا ۳۷ ونیم تا ۳۸ میره ب جز شیر چیزی نمیخوره
همسر من خیلی ماهه هم اخلاقش عالیه هم فهم و درکش، خانواده اش هم خیلی خوبن انگار خانوادن خودمن ، با اینکه پر جمعیت هستن عروس و داماد و نوه زیاد ولی خدایی یک بار هم نشده دل همو بشکنن یا از بدی هم بگن ، مشکلی هم هرکدوم داشته باشه انگار مشکل همست
شهره هستم به همراه خانواده مهاجرت کردیم و در حال حاضر ساکن *قبرس* هستیم، من بعد از بدست آوردن آرامش و آسایش در اینجا برای شما عزیزانی که تمایل به مهاجرت دارید و سوالی داشتید هر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم
خوشحالم که در مهمترین تصمیم زندگیتون کنارتون هستم.....
سوال:سلام
با گرفتن فال تاروت..فال پاسور ..کلی انرژی مثبت بگیر فقط کافیه یکبار امتحان کنی مطمعن باش که پشیمون نمیشی ♥️ اینم شمارم دوستان09232690793
زیاد صمیمی نشدن باعث میشه دخالت ها کمتر بشه چون هر کسی متفاوته و نظرها با هم فرق داره
وای کات کن عموی شوهر دیگه کیه
کاش از سادگی و روراستی آدما سو استفاده نمیشد هیچی برام نمیخریدن...عوضش میخاستم برم خونشون نامزدم زنگ میزد دیت خالی نیاها برا مامانم یه چیزی بگیر بیار منم که کارم لباس راحتیه براشون لباس میبردم یا جنس میخریدم برا مغازه از رو فاکتور براشون لباس میدادم ...الان وقتی به اونروزا فک میکنم میبینم چقد دلپاک بودم اونا چقدر بامن دل چرکین رفتار میکردن
قبل از بچه تقریبا هیچ حد و مرزی رو رعایت نمیکردن اطرافیان همه دخالت میکردن
از خانواده خودم یکم دور ترم و کلا مادرم اهل دخالت نیس ولی مادرشوهرم حتی با خواهر خودش سر دخالتاش دعواش میشه دیگه من ک عروسشم
اما از وقته محمد بدنیا اومده به هیچ کس رو ندادم تو هیچی اما مادرشوهرم پررو تر از این حرفاس مثلا پوشک بچه رو باز میکنه میگه بذار هوا بخوره همبنجوری میذاره رو فرش بدون زیر انداز یا اجازه از من
منم یه بار همین کارو خونه خودش کردم البته با زیرانداز🤣 نذاشت بیشتر از ده دقه اینجوری بمونه و یه مدت دخالت نمیکرد دوباره تا چند دوز پیش حالا میخام یه بار تو این هفته ببریم خونشون و قبلش هم پوشک عوض نکنم تا رسیدیم بگم مبخام آزاد بذارمش و باز تلافی کنم
هر دفه بهش احترام میذارم پشیمونم مبکنه
هزارتا کار در مورد بچه ب من میگه انجام بده ک هیچ کدوم مورد تایید علم نیس مثلا گیر داده بود بچه رو قنداق کنه بعد واکسن ولی من و شوهرم نذاشتیم
گفتم دکتر گفت نکنید اما اگه دیدم بیقراره خودم میکنم بلدم 🤕
حموم چله رو میگف من باید بیام تو حموم
همیشه دوست داشتم با خونواده شوهرم مثل خونواده خودم باشه ولی واقعا نمیشه تو نامزدی که شوهرم اصلا هیچی برام نمیخرید خونواده شوهرم حتی یه جوراب هم برام نخریدین هی بهم میگفتن دستمون خالیه ...منم چون بیرون کار میکنم فکر اقتصادیم خوبه درک اقتصادی دارم تو نامزدی ؛همسرم بزور برام یه دستبند خرید الکی گفت پونصدشو مامانش داده رفتم ازش تشکر کردم دیدم خودشم نمیدونه ..یدونه مدال این شد خریدای من تو نامزدی؛از خونواده همسرم دلم شکسته هیچوقت صاف نمیشه چون بهترین روزای زتدیگمو به حسرت تبدیل کردن ...ولی خداروشکر از همسرم خیلی راضیم بهم اعتماد داره منم بهش اعتماد دارم
من تنها مشکلم خواهر شوهرم بود که خیلی دخالت میکرد که اونم شوهر کرد یه استان دیگه حالا اینقدر نمیبینمش که دلم براش تنگ میشه
سلام تازمانی که به رشد شخصیتی نرسیده باشید عملا دچار اختلافاتی خواهید شد زیرا باید پذیرفت ازهرکدام از ما درخانواده ی متفاوت وبافرهنگ متفاوت خودش بزرگ شده این نیازمند خودشناسی هست که اگرهم مطالعه کنید میرسید ویا حداقل دوره های طرحواره ها رو بگذرونید کتاب هم تو این زمینه که خودم مطالعه کردم زندگی خودرا بیافرینید از جفری یانگ، ماندن دروضعیت اخر از تامس هریس، رازسایه واثرسایه ازدبی فورد، بازی ها از اریک برن، ومطالعاتی راجع به نظریات درمورد سایه ها از گوستا یونگ حتما داشته باشید
فقط وفقط با خودشناسی ورشد میشه یه زندگی موفق وفرزندانی درست تربیت کرد و رابطه ی موفق با اطرفیان داشت.
مامانای عزیز میشه لطفا راهنمایی کنید بچم ۲ سال و ۴ماهشه
فقط بابا دد ببه گاگا
و اعداد را تا ۱۰ میگم میشماره
در همین حد دیگه چیزی نمیکه خیلی خیلی نگرانم میشه راهنمایی کنید
خداروشکر خانواده همسر من خیلی خوبن همشون چه اونموقع ک نزدیک بودم چه الان ک دورم با من خیلی خوب و بااحترام رفتار میکنن تک تکشون
من ۵ سال با مادر شوهرم زندگی کردم تو یه خونه پدرم دراومد کلا نزدیک اونا بودم تا خانواده خودم الان حدود ۱ سالی میشه اومدم نزدیک مامانم و راحت شدم اگه نزدیک بود هرروز میومد
سوال:سلام
با گرفتن فال تاروت..فال پاسور ..کلی انرژی مثبت بگیر فقط کافیه یکبار امتحان کنی مطمعن باش که پشیمون نمیشی ♥️ اینم شمارم دوستان09232690793
من اوایل زیاد خونه مادرشوهرم نمیرفتم فکر میکردم خیلی زن خوبی هست همه جاتعریفشو میکردم ولی بعدنا میرفتیم چند روز مینشستیم اخلاقش رو از نزدیک شناختم واقعا شمری هست بنظرم من هیچ مادرشوهری خوب نیست کاش یه ذره به فکر اون دنیاشونم بودن
من بعد ازدواج به خاطر کار همسرم ساکن شهر دیگه ای توی گیلان هستم ولی به خاطر شرایط سخت بارداریم اومدم تهران خونه همسرم تا خیالم از دکتر و اینا هم راحت باشه ، و تا زایمان قرار هست اینجا باشم، پدر همسرم کلید ما رو داره برای مواقع ضروری بره سرکشی کنه ولی الان هر کدوم هر مشکلی توی خونه خودشون پیش میاد پا میشن میرن اونجا و من خیلی از این بابت دل چرکین هستم. نمیدونم باید چکار کنم! 😔😔😔
سلام، وای چند تا دیام خوندم دیدن جقدر همه دل شون پره، هم ناراحت شدم بابت این همه بی درکی و هم خندم گرفت که اکثراً مشکلات از سمت خانواده همسر مشابه بودند
من که خیلی خوب بودیم باهم تا اینکه فهمیدم اونی ک فکر میکردم نبودن اشتباه کردم کاش از اول زیاد رو نمیدادم ک اینطوری بشه
اونا با کاره من کاریی ندارم منم سعی میکنم باهاشون خوب رفکارکنم
چقدررررر دختر و پسر من شیر غصه دار خوردن از دست خانواده عاشغال همسر
خدا ازشون نگذره
من ک نمیگذرم.دارم نتیجه کاری ک باهام کردنو خدایی ک داره این دنیا جوابشونو میده رو میبینم
سلام مامانای با تجربه کسی از شما بوده که دوبار سزارین شده باشه وبعدش تونسته بچه های طبیعی به دنیا بیاره من خیلی دلم میخواد بچه هامو طبیعی به دنیا بیارم ولی میترسم اتفاقی واسه بچه ی تو شکمم بیفته با تجربه ها لطفاً جواب بدین
خانواده های شوهر کلا خیلی بد بدن کاش یه قانونی چیزی بود که حداقل قاضی قضاوت میکرد.اتفاقا همشو میندازن گردن عروس.
پسرم ۴ساله وپنچ ماه به لکنت افتاده چکار کنم همش مممان
مامانای عزیز میشه راهنمایی کنید پسر من ۱۱ ماهشه ولی هنوز نمیشینه خوب میخزه باید ببرمش دکتر؟
من از همون اول از سمت خواهرشوهرم که مثلا ادعای تحصیلات و روشن فکری هم داره مورد اذیت قرار گرفتم و تمام حرفا و دخالتاش متاسفانه رو اعصابم تاثیر گذاشته و بااینکه چندساله بهتر شده اما عمرا از ذهنم نمیره و باهاش یکدل نمیشم ؛ درکل منم سعی کردم سیستم خیلی صمیمی نشدن رو پیش بگیرم جالب اینکه بااینکه مادرشوهر و پدرشوهر سن بالاترن ولی اونا معقول تر رفتار میکنن تا خواهر شوهر جوون و تحصیل کردم 😄😄
از خنده این خانم معلوم پدر مادر خودشن چون خانواده شوهر انقد زخم میزنن ک جای خنده نیست هرگز
خانوادہ شوہر من عالیہ ان اما امان از دست عمو شوھرم
وای اره ی لحظه دو دل بودم بذارم یا ن
الان چطوری باید پاکش کنم
دوری و دوستی. بهشون اجازه دخالت ندین. ب هیچ وجه. من قبل بچه دار شدن مشکل نداشتم اما بعد از بچه در همه کار دخالت دارن مستقیم و غیر مستقیم
والا منم چندوقته دعوا دارم با همسرم. باید برم سرکار و اون میخاد بچه رو بده ب مادر یا خاهرش ک شهرستان هستن. بیان و خونه ما بمونن. من هم میگم ن. بدم ب خاهرزادم ک تهرانه نگه داره بعد میرم بچه رو میارم خونه. تنها بهانش اینه ک خاهرزادم بلد نیست. میگم یااااد میگیره.. ب گوشش نمیره ک نمیره
پدر شوهر مادرشوهر و برادرشوهر من واقعا ادمای بیخودی هستن...هم دورو هم متظاهر هم بی خیر...از روزی که عروسشون شدم روی خوش ندیدم ازشون...همیشه احترامشونو حفظ کردم ولی اونا دوستم ندارن...الان که حامله شدم اصلا نه ذوقی دارن نه چیزی انگار نه انگار که بچه ام اولین نوه اس...فقط بلدن نیش بزنن و دخالت کنن توی همه چیز نظر بدن و دلمو بشکنن ..من که ازشون نمیگذرم خدام ازشون نگذره ...با این شکم حامله تا تونستن زجرم دادن ..شوهرمم که هرچی پدرسوختگیشونو میبینه نمیتونه جلوشون وایسه خاک برسر همشون اه
قبلاماهی یک بارخونه مادرشوهر الان اصلا حتی زنگمنمیزنم خونه خواهرشوهرم تواین سه سال دوبار رفتم خونه برادرشوهرکلا نرفتم خیلیم راحتم ۴.۵ماهم هست دعوتشون نکردم
سوال:سلام
با گرفتن فال تاروت..فال پاسور ..کلی انرژی مثبت بگیر فقط کافیه یکبار امتحان کنی مطمعن باش که پشیمون نمیشی ♥️ اینم شمارم دوستان09232690793
سلا م بچه هامن تاحالاقرص ال دی نمیخوردم رابطمون طبیعی بودبعداعلان یه دونه خوردم رابطه داشتیم بعدشوهرریخت توش یعنی حامله میشم
فقط دوری دوستی ما قبلا تو یه آپارتمان بودیم اینقد دخالت میکردن که حد نداشت تا الانم دخالت میکنن ولی ما اهمیت نمیدیم
همسر من یدونس یا یه خواهر که سه تا بچه داره، من تا مادرشوهرم و زنگ نزنه دعوت نکنه نمیرم و خواهرشوهرمم همینطور اونام این جورین با ما تا دعوت نکنیم زنگ نزنیم نمیان
س
من اوایل ازدواج اصلا رفت وآمد نکردم، بخاطر اینکه عروسیمو خراب کردن... تا 5 سال نرفتم... دیدم شوهرم هی غرغر میکنه وبه نه میگیره، تصمیم گرفتم ک برم... و رفتم.... اینقدر رفتم ک شوهرم صداش درومد و مادر شوهرم از دستم فرار میکرد😄😄😄همونو بر علیه خودشون استفاده کردم، و خدا رو شکر شوهرم فهمید ک خانوادش آنچنان نیستن، و آلان همیشه پشتمه و ازم دفاع میکنه. خدارو شکر فهمیدم ک چ جوری رفتار کنم، کسی هم باهام بد تا نمیکنه چون شوهرم ازم دفاع میکنه
من درمورد چیزی ک بدونم خانوادم یا حتی خانواده همسرم میتونن کمکمون کنن ازشون کمک میگیریم.در مورد تربیبت بچم هر کی هرچی گفت گفتم باشه حتی پدر مادر خودم.برای هیچکارش ی نظر ذیگران توجه نکردم خداروشکر.همسرمم بعضی وقتا میخاست ب حرف مادرش گوش،بده میگفتم بچه های اون موقع با الان فرق دارن.
من یه مدت میگفتم میخوام بچم و بد تربیت کنم
نمیخوام خوب بهش برسم
غذای خوب بهش بدم
تربیت کردن بچه بلد نیستم
همینی که هست
ولی خب روشون زیاده
سرخ کن
سلام خانما ی راهنمایی ببخشید اینجا سوال میکنم
سرخ مونتینی ۱۲ لیتری مارکش خوب هست راهنمایی لطفا
رفت و آمد در حد کم باشه
من رفت و آمد کردم
و به شدت پشیمونم
بلایی سرم اومد که فکر کنم هر سال تولد پسرم من همین قدر حالم بشه
نمیگذرم از اونایی که تو این ناراحتی نقش داشتن
چون من یبار بچه دار شدم
اونا لذت بچه هاشون و بردن اگر هم نبردن مقصر من نبودم
ولی من یه بچه آوردم که ذوقشو داشتم
ولی ذوقم کور شد بابت ذوق اطرافیان
لذت بچه داریم و گرفتن ازم
صمیمیت یعنی اجازه دخالت و تصمیم گیری تو هر شرایطی
به نظر منم زیاد نباید رفت و امد کرد دقیقا دوری و دوستی خوبه حد و مرز زندگی رو ما و همسرمون مشخص میکنیم اگه هر دو اجازه دخالت به کسی ندیم و حد و مرزها رو به خانواده هامون نشون بدیم و احترام بزاریم بهم خانواده ها هم متوجه میشن حد و مرزشونو
سلام من سوال دارم من چهارتا تست گذاشتم هرچهارتایکی پررنگ یکی فقط هاله ای معلوم میشه امروزعصرگذاشتم فقط یه خط امدمیخوام بدونم باردارم یانه
به نظرم هیچ چیزی رودرموردخانوادتون به همسرتون نگیدحتی درحددردودل،به خانواده خودتون هم همینطور،سعی کنیدرفت وامدزیادنباشه واینکه بیشترخودتون تنهابرین.اینطوری خیلی احترام هاحفظ میشه.درموردهردوخانواده همینکاروکنید
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
تا جایی ک بتونیم ب هردو طرف کمک میکنیم
از نظر من که همه جور تجربه رو دارم با خانواده شوهر، پیشنهاد میدم زیاد صمیمی نشین، گول ظاهر نخورید، دوری و دوستی خیلی بهتر، آخه کجای دنیا رو دیدی خانواده شوهر بی کلک و شیله پیله در بیاد بلاخره یه روز یه جا میزنه بیرون، من خودم همه جا ازشون تعریف میکردم و اوناهم منو حلوا حلوا، بد دیدم و شنیدم پشت سرم جلو روی من چه آدمایی هستن همسرم هم فهمید ولی همیشه بهش میگم الان دیره
من زیاد میرم خونه پدر مادر خودم و الان پشیمون شدم تصمیم گرفتم دیگه کمتر بیام
سلام به همه ی مامانا
خانوما ازتون میخام تجربه هاتون رو باهام به اشتراک بذارید من نه ماهه ازدواج کردم و اجاره نشینم تو یه خونه دو طبقه که ورودی هاش جدا هست خدارو شکر تا به الان با همسرم هیچ مشکلی نداشتیم تو زندگیمون همسرم تک پسره دو تا خواهر داره خواهر بزرگش ازدواج کرده و خواهر کوچکترش ۱۴ سالشه و پدر شوهرم خونه نداره اونام اجاره نشینن الان که طبقه بالایی خونه ما خالی شد اومدن اونجا رو گرفتن و دو هفته است که اومدن طبقه بالایی خونه ما خواهر شوهر کوچیکم و مادر شوهرم خیلی سمجن خیلی میان و میرن و .... خلاصه مادر شوهرم جدیدا اخلاقش جوری شده میخاد شوهرم خرج شون رو بکشه در حالی که هنوز پدر شوهرم جوونه و درآمدش دو برابر ماست ازتون میخام بنا به تجربه های زندگیتون راهنماییم کنید چیکار کنم تو زندگیم دخالت نکنن و اخلاق شوهرم که تا الان خوب بوده هیچ تغیری نکنه و همین طور خوب بمونه و کمتر تو این شرایطی که دارم باهام رفت آمد کنن و بعد اینکه نمیخام راه کارهایی باشه که با دعوا و بی احترامی ختم بشه میخام با تجربه های که با سیاست میشه از خودم دوروشون کنم رو بهم بگین
هر چی بحث و دعوا هست بخاطر خانوداش هست با اینکه ازشون دوریم شوهرمم یه اشغالی هست مثل همون ها ،کاش راه برگشت داشتم ولی با یه دسته گل ۲سال و نیمه که دارم هیییییج. راااااهی ندارم ،جز اینکه خدا یه نظری به زندگیم کنه ،۱۰سال جوونیم کنارش به هدر رفت,
خوشابحالت🤭😃
سلام دوستان ببخشید برای دل دردبچه زیر یک ماه چی خوبه مادرچه چیزهای رونخوره که بچه دل دردنشه
من خانواده همسرم کلان باهام بد هستن چون با اونا زندگی میکنم بار دارم رعایت منو نمیکنن من همش باید ظرف بشورم خونه جارو کنم غذا بپذم حتی لباسشونم من میشورم باهام بد رفتاری میکنن مادر شوهرم شوهرم کاری کرده منو نمیبینه بد حرف میزنم باهام الان ماه اخرمه منو ولم کرده خونه مادرم،😔
من ده سال از زندگیم رو حدر دادم به خاطر این که خانوادهای شوهرم و خودم از ما ناراحت نشن با این که میدونستم دارن از ما سو استفاده میکنن ،،،،،ولی دیگه قید شون رو زدیم ،،الان چهار ساله ،،کلی پیشرفت کردیم شکر خدا ،،،،
فاصله نسبتا زیاد با خانواده خودم و همسرم خیلی موثر بود سعی میکنم چیزی درمورد خانواده همسرم ندونم نبینم نشنوم حالمم خوبه😁
سلام ببخشید من دیشب سفکسیم نمیتونستم بزارم توی یخچال یعنی خراب شود
من تلاش کردم فاصله ها و صمیمیت ها رو حفظ کنم البته که در اوایل ازدواج یه مقدار اذیت شدم ولی یاد گرفتم با هرکسی به اندازه ظرفیتش توجه کنم.
الان حالم خیلی خوبه.
ی
ظ
منم خیلی احترام گذاشتم رفتارهایشان رو تحمل کردم ولی دیکه کم آوردم ی چندتا حرف به مادرشوهر زدم دیدم اون طلب کار تر هست چون خودش شوهر نداره از خداشه پسره هم زن نداشته باشه با هم زندگی کنن
هردفعه هم به خانواده همسر نزدیک شدم چون میشینه آدم ی موقع حرفی چیزی پیش میاد ولی همون باعث میشه پشیمون میشم چون خانواده همسر سو استفاده گر هستن به خصوص مادر شوهر وخواهر شوهر
من خودم دوست دارم ی حد و مرزی باشه اما متاسفانه با مادرشوهر نزدیکیم به بهانه تنها بودن میاد پیشمون ولی متاسفانه فهمیدم پیشه شوهرم در مورد من می گه باهاش حرف زدم میزنه زیرش مثلا خوب من بچه کوچک دارم ی موقع ظرفی چیزی برام میشست همون سرم منت گذاشت بهش باشه هر دقیقه دختراش پیشش باشن ولی من آدمی هستم آرامش می خوام دوست ندارم تو زندگی نه سرک بکشن ولی مادر شوهرم صبح میشه فقط گزارش میده
رابطه ی همسرم با خانواده من خوبه البته صمیمی نیستن ولی تاحالا قهر و دعوا نداشتن خودم صمیمیت رو دوست ندارن چون بعدش دعوا و اختلاغ پیش میاد اعصابش رو ندارم.رابطه ی خودم با خانواده ی همسرم هم دوری و دوستی هست چون اصلا دوست ندارم زیاد نزدیکشون بشم حسادت و غیب و....پیش بیاد،از طرفی قهر هم دوست ندارم نه له خاطر اونا چون دوروز دنیا ارزشش رو نداره
رو عکس بچه که گذاشتم بزن واست در اومده دوست شید رو بزن
س
همه میگن دوری ودوستی...
ولی این واقعا غلطه... ما ازدواج می کنیم تا یه خانواده دیگه هم داشته باشیم..نه که دور تر و تنها تر بشیم...کاش همه خانواده ها طوری باشن که عضو جدیدی که وارد خانواده میشه بهش سخت نگذره..
یکم خوش قلب تر بشیم..
سلام خانما خوبی
میدونم اینجا جاش نیست ولی را دیگه ایی ندارم اگ درحد توانتون هست کمک کنید دعاتون میکنم دستمون خیلی خالیه🥲
به نطرم تو حرف زدنش خیلی باید رعایت کرد تباید هر چیو گفت که بعدها سواستفاده بشه کم صحبت کن بیشتر شنونده باش
تو تلگرام یا ایتا گروه بزنید بتونم بیام
به نظر من تا قبل از ازدواج. آدم قدر لحظه ب لحظه ای ک پیش پدر و مادرشان رو نمیدونه ولی وقتی از اون خونه میره. کلی چیزا تغییر میکنه حتی علاقتم بیشتر میشه ب پدر و مادر
خانما اگه میخوان وارد گروه بشید بم پیام بدهید تا اد کنم
هر چی از خانواده شوهر دورتر باشی راحتتری.
https://rubika.ir/joing/EBHHHIJE0CYHNGHIBZWSYVVCPWFHXQQW گروه روبیکا
دوری و دوستی باخانواده شوهر جز دخترو دامادشون هیشکیو نمیبینن
خلاصه کلام دوری و دوستی
البته پای همشون قلم😉
شهره هستم به همراه خانواده مهاجرت کردیم و در حال حاضر ساکن *قبرس* هستیم، من بعد از بدست آوردن آرامش و آسایش در اینجا برای شما عزیزانی که تمایل به مهاجرت دارید و سوالی داشتید هر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم
خوشحالم که در مهمترین تصمیم زندگیتون کنارتون هستم.....
خداروشکر از خانواده همسرم خیلی دوریم و نمیتونن دخالت کنن دیگه و زندگیم روی آرامشو دید
دیشب زدتوگوشم گوشم به صدادرومد الان صداهاروازگوش چپم خیلی کم می شنوم
به نظر منم جدا گروه تشکیل بدیم که راحتتر بشه صحبت کرد
سلام خانوما من چجوری با شوهرم رفتار کنم که بهم نگه بداخلاق اخه هرحرف کوچکی که میزنم بهم میگه چه قدبداخلاقی تو نه که خودش خیلی خوش اخلاقه یه جاعروسی بوده همه رفتن مانرفتیم به شوهرم می گم منم ببر می گه عروسی چیه جای دیگه هم نمیبره همش میگه این جاروتمیز کن اونجاروتمیزکن فقط دعوا
سلام خوبین خانم من همین طورخیلی دخالت میکنن
سلام بنظر منم خوب میشه تو روبیکا گروه بزاریم
تو بگو ماهیلین ماهلین ماهلین ،،،،،اسمشم به شوهرت بگو هیچی نگه و برین عوض کنید
با شوهرت نرم رفتار کن و راضیش کن برید اسمو عوض کنید بعدش میره مدرسه و دیگ واسه همیشه میشه ماهلین
من خداروشکر مادر شوهرم و پدر شوهرم خوبن
تو مسائلمونم نمیزارم کسی بفهمه چه خانواده خودم چه اونا
خیلیم اونجا نمیرم توی حرفاشونم دخالت نمیکنم یه گوشه میشینم گوش میدم فقط بعدش به شوهر تجزیه تحلیل میکنیم😂😂😂
به نظرم عروسم بعضی وقتا پر توقعه میشه بلاخره ممکنه یه روزی ماهم مادرشوهر بشیم پسرمونه گوشه جگرمونه ولی اینو قبول دارم که ازدواج کرد دخالت نباید تو کارشون بکنم
خیبی زیاده چون کلا آدم رابطه های باز نیستم،،،،همیشه روابط بسته دوست دارم ،خیلی صمیمی و گرم رفتار میکنم اما حد و مرزهامم زیادن
واسه من همش قربون صدقه بچشون میرن و میگن پشت سرش ایت الکرسی میخونیم کسی چشش نزنه توی فامیل های من
من میگم بگو یهو میبینی دوروز دیگه وقتی ببینی بهش رو نمیدی یهو تورو خراب میکنه یا یه جورابی به شوهرت بفهمون مستقیم نگو
برادر شوهرم به من چش بد داره حتی ب من پیشنهادم داد نمیدونم چکار کنم
خودم صداش میزنم ماهلین اما اونا فقط واسه این ک منو. عصبی کنن میگن تو شناسنامه مهمه اسمش روژانه
دوستان آتلیه آنلاین دارم برای دیدن نمونه کار پیام بدین
09025668375
خانوما راهنماییم کنین . پسرم قبلا قشنگ شیر میخورد تپل بود یه ماهه اصلا شیر نمیخوره مثلا ۴ ساعت یبار یکم میخوره لاغر شده چیکارکنم
روژان
اسم روژان رو براش انتخاب کردن میگن اسم ب این خوبی کجاش بده .آخه کسی نیست بگه وقتی خودتون بچه دار شدین اسمشو هرچی خواستین بزارین
درکتون میکنم مام مستاجریم من دوتا دختر دارم همسرم فقط یه حقوق هشت تومنی داره بدون هیچ درآمد دیگه ای منو همسرم از صفر شروع کردیم خیلی چیزا هست برای گفتن که با هم همزاد پنداری کنیم اما خب گذشته گذشته دیگه گفتن نداره شوهرت خواهرش و سربلند کرده انشالله که خدا سربلندش کنه حرف من اینه غر زدن ودعوا فقط حالتون رو بد میکنه بچتم اذیت میشه به جاش به همسرت بگو فکر یه کار دوم باشه یا خودت برو دنبال کار کمک حال زندگیت باش با دست گذاشتن روی دست و غر زدن هیچی درست نمیشه
خانواده ی همسر من واقعا آدم های مسخره ای هستن خیلی تو زندگیمون دخالت میکنن حتی توی انتخاب کردن اسم دخترم ک اونا اسمشو گذاشتم من خودم این اسمو ندارم الان 9ماهه ک من دخترم صدا نمیزنم ب خاطر اونا تا حدی دارم خود خوری میکنم ک دیگه شیرم خشک شده دخترم باید شیرخشک بخوره . شوهرم میگه میرم اسمشو عوض میکنیم اما تا میفهمن نمیزارن خدا ازشون نگذره .من ک نمیگیرم کجای دنیا دیدین ک آدم دختر خودشو صدا نزنه ب خاطر ی سری. آدم مسخره
من کلا دوست ندارم مسایل ومشکلاتمونو اونا بفهمن چه خانوادم چه شوهر یه جورایی یه حد مرز گذاشتم از دخالت بدم میاد وسط فقط زن شوهراذیت میشن خیلی کم پیش اومده مسیله ای بین منو شوهرم بوده اونا بفهمنن خودمون حل میکنیم بنظرم ارامشش می ارزه
خدا بگموچیکارش کن خاله منم شوهرش اینجور ۸تا پسر دار ولی این یه نفر ول نمیکن
گندشون بزنن ک انقدر دخالت میکنن
منم کم نذاشتم حسابی بهشون حالی دادم
ک دیگه دخالت ک هیچ سمت من میان بگن سلام فرمانده😂😂😂😂😂
🦢🦢چالش قوی برفی🦢🦢
[بزن روی قو ببین چی بهت میده](ble.ir/join/NWI2MDg0MW)
*شماره ۱*
[🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢🦢](ble.ir/join/NWI2MDg0MW)
[بزن روی برفا ببین چی بهت میده](ble.ir/join/NWI2MDg0MW)
[❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️](ble.ir/join/NWI2MDg0MW)
خانواده پدر شوهرم خیلی بدن هرچی بگم کم گفتن مزخرفن دوچشمی نگاه میکنن شوهرم خوبه ولی ب اونا هم بی احترامی نمیکنه ...
س
س
اوایل زندگی این مشکلات و دخالت ها بیشتره اما این خود ما هستیم که با رفتارمون حد و مرزها رو مشخص میکنیم
اینکه هر دو طرف درک کنن که خانواده طرف مقابل سالها زحمت کشیده و بچه بزرگ کرده و دوست داره شاهد پیشرفت و موفقیتش باشه خیلی میتونه تاثیر گذار باشه و چالش ها رو کمتر میکنه گاهی لازمه با خانواده ها مشورت کرد لازمه بهشون بها داد اما هر چیزی درحد تعادل
س
خانواده خودم اصلا کاری ندارن و دخالت نمیکنن و همیشه هم احترام میذارن ولی خانواده همسرم مادرشوهرم هم فضول و هم دو بهم زن تا کاری بخوایم کنیم کل فامیل میدونن که چیکار میخوایم کنیم یا کجا میخوایم بریم الانم که باردارم اصلا نمیاد بهم سر بزنه با اینکه تو خونمون نزدیک بهم هست خلاصه که تو هر موضوعیم دخالت میکنه انقدر بهش گفتم و محلش ندادم الان تقریبا بهتر شده البته رفت و ادمم کم کردم و یاد گرفتم رک باشم چیزی اذیت کرد بهش میگم
من خداروشکر خدبن طرف شوهرم کاری ب زندگیم ندارن مشکل شوهر بیفکر خودمه .. چند روزه ن گوشت داریم نا مرع . نوپول رفته کلی وام گرفته ک حقوقش فقط میره برا اونا دخترم چتد روزه میگه موز من ندارم پول ک بخرم براش کارم شده گریههههه . خسته شدم امروز مهمون دارم مجبور شم دروغی بگم نیستیم . حتی پول یه مرع و نداریم ک برا بچه یه چیزی بپزم اخا بیفکری تا کی من با این ادم چطور رفتار کنم
طرف شوهرم خوب هستن نه عالی نه بد.... اما دخالت دارن بخصوص خاهرشوهربزرگم .. و راحت طلب هستن. مثلا هی با تیکه ب شوهرم میگم دخالت کردن دوس ندارم ساده هست میگه از سر دلسوزی هست خسته شدم
اما پدرم مادرم کمکمون میکنن دخالت ندارن بیشتر غرمیزنه تشکرزیادنمیکنه
نمیدونم چکارکنم شوهرم سمت خانوادم خوب باشه خیلی
من خداروشکر شوهرم طرف من چون اخلاق بد مادرشو میدونه نمیزاره بهم بی احترامی کنه خیلی پشتم
سلام مامانای گل
من هرچه قدرفکرمیکنم رفتارخانواده شوهروخونواده خودم بدیاشون خوبیاشون بخاطررفتارخودمونه خودمون خودم وخودم هم خونواده خودم وهم خونواده همسرم رفتارشون بخاطررفتارمن بودم من عوض شدم کلا شوهروخانواده شوهرو خانواده خودمم عوض شدن انشالله که هرروزتجربه هام زیادبشه زندگیم بهتر
من خیلی راضیم چون منوخیلی دوست دارن خیلی بامن محبت میکنن انگارمن بچه خودشون هستم من ازخانواده خودم کرده خانواده شوهرم رودوست دارم خیلی ادم هایی خوبن😘
اولا خیلی سیع می کردم احترام بزارم ولی آنقدر اذیتم کردن که ی ساله مثل خودشون شدم دیگه دست از سرم برداشتن😂
سیاه قلم کار میکنم آف ویژه زدم کسی خواست درخدمتم
شوهرم اختیار زندگیش دیت خانوادشه ی خونه ی فسقلی ی زیرزمین زندگی میکنم هرچی میگم ی جا بزرگتر بگیر خانوادش میگن نه اینجاخیای هم خوبه
خانما آتلیه آنلاین دارم هرکی خواست نمونه کارببینه پیام بده 09025668375
خانواده شوهرم رو احترام میکنم تا احترام متقابل دریافت کنم ... اما خب گاهی برای همه پیش میاد که یادشون میره چیکارا کردی براشون اما روی هم رفته خوبیم باهمدیگه
وای همه میگن دخالت ...ما ههمون خواهر شوهرم هستیم توروخدا یکم فکر عروسامونم باشیم بیشتر درک کنیم محبت زیادی ممکن دخالت بشه
خانواده شوهر که نه زیاد، از وقتی پسرم به دنیا اومد از همون بیمارستان شوهرم یه ادم دیییییگه شد، هرررررچی بین من و اون بود شد بین پسرم و اون، دریغ از یه ذره محبت ، نمیدونم دلیلش چیه🙁، اصن منو نمیبینه😯 اخلاقش با خونوادمم بدشده،
مادرشوهرم خیلی دخالت میکنه بعد میگه تجربه هامه دخالت نیست
از وقتی پسرم به دنیا اومده آسایش ندارم میاد میره اخه پسرم لاغر و ضعیفه پیش خودش میگه من بلدنیستم بچه داری کنم...وقتی میان خونمون یا میریم جایی مادرشوهرم دور بچه میچرخه غذا دهنش میکنه جوری که وانمود کنه من چیزی بلد نیستم...غیر از این تو مسائل شخصی خیلی دخالت میکنه به شدت مذهبیه اما من و شوهرم نه
میگه نمازاتون قضا نشه
حتی به لاک زدنم گیر میده میگه مگه نماز نمیخونی غسل نمیکنی
خیلی بحث داریم دیگه خسته شدم ازش
هرچی به شوهرم میگم میگه از دلسوزیه
ز😬😇😗😕😢
از هردو خانواده ضربه خوردم ازشون زده شدم بعد از بدنیا امدن دخترم بینشون دعوا شد زندگی رو برام زهرمار کردن اخرش به خودم امدم دیدم دخترم شیر خشکی شده شیرمو دیگه نمیخوره.😭😭الان فقط میخوام از هردوخانواده دور باشم
سلام دندون درد شدید دارم مسکن خوردم ژل دندون درد هم زدم خوب نشده کسی راه کاری داره؟
خانواده مادر شوهر من که اینقدر حسادت میکن به زندگیم یک چیز میخریم تا یکی از اونا میاد میبینی همه جا رو پر میکنه که دارن مادر شوهر منم زنگ میزنه به شوهرم کلی حرف بارش میکنه تو پول داری چرا به ما نمیدی به خواهرت نمیده درصورتی که من فقط خودم بچه ها رو خاری میدم تا فقط یک چیز بخرم واسه خونم واقعا خیلی آدما بیشوری هستند خونه خریدم منفجر شدن دختراش میخورن میخوابن توقع داره اونا داشته باشن اما ما نه
کلا صمیمی شدن با خونواده شوهر حماقت محضه...واسه منم خیلی دخالت میکنن،و همسرم بلد نیس کلمه نه گفتن و بسیار پررو هستن...از عروسی دخالت و بحث شروع شده تا به امروز...متاسفانه با اومدن بچه که اوضاع بدتر شد.
من که پدر شوهر و مادر شوهرم قبل از ازدواجمون هردو فوت شدن، خواهرو برادرای همسرم با ازدواجمون مخالف بودن چون من یه نامزدی ناموفق داشتم اما همسرم جلوشون وایساد و گفت من خودم تصمیم میگیرم با کی ازدواج کنم فلان روزم میرم خواستگاری شمام دوست داشتید بیاید نداشتید نیاید، بعد از ازدواجمون خیلی به خواهر برادراش محبت کردم که عوض شن اما هر روز بدتر شدن همسرمم گفت که اینا عوض نمیشن بیخود خودتو خسته نکن و برای همیشه باهاشون قطع رابطه کرد حتی یکبارم اسمشونو نمیاره
مامان و بابام هم چون مامان و بابا نداشت چه عاطفی و مالی پشتش بودن همیشه همسرمم قدرنشناس نیست خیلی دوسشون داره و هرکاری براشون میکنه طوریکه محرم اسرار مامان بابامه و از پسراشون بیشتر بهش اعتماد دارن، خداروشکر میکنم برای داشتنش نه ساله ازدواج کردیم حتی یکبارم ازشون دفاع نکرده و نامزدی قبلی منو یکبارم به رخم نکشیده
فقط احساس کمبود دارم که از طرف شوهرم با هیچکس جز یکی از خاله ها و یکی از دایی هاش با کسی رفت و آمد نداریم و پسرم که الان هشت سالش شده از عمه و عموهاش میپرسه و واسش سواله چرا نیستن
وای گفتی منم مثل شما هستم مادرشوهرم علنی گفته من ولش نمیکنم پسرمو چون آخرین بچمه
پدرم و دراورده
اینجا کسی درمانی برای پیسی داره پسرم یک ساله مبتلا شده
صورتش پرشده
دکتر و دوا ام جواب نداد
😭😭
اره واقعا اگ بهترین هم باشی براشون بازم مث ی عروس می مونی
من تازع اوزدواج کرده بودم خیلی باهام خوب بودن منم از جونم بداشون مایه میزاشتم حتی بیشتر از خوانواده خودم ولی بچم دنیا اومد عوض شدن منم تصمیم گرفتم سرد باشم باهاشون بیشتر به فکر خوانواده خودم هستم شوهرمم حتی بخاطر رفتارشون حقو به من میده
شوهرم پسر آخریه با مادر شوهر زندگی میکنم ۱۰ ساله هر حرفی بهم زده شده تحمل کردم اما دیگه خسته شدم جوابشونو میدم.شوهرم دوستم داره اما نمیدونه طرف کی باشه یه طرف زنش یه طرف مادرش،دلم براش میسوزه
منو همسرم به هیچ عنوان رازها و اتفاقاتی که توخونمون میوفته به خانوادهامون نمیگیم و بهشون اجازه نمیدیم تو زندگیمون دخالت کنن هیچکدوم از خانوادها الآنم خانوادهامون اصلا ازمون نمی پرسن که چه مشکلی دارین چجوریاهستین هرچی بگن میگم خوبه همه چی خداروشکر شده منو همسرم کتک زده اما جلوی همه عادی وعاشقانه رفتار کردیم چون کسی حق نداره نظر بده راجب زندگیمون
عین من هستی عزیزم😭
ما که داریم جدامیشیم چون شوهرم بعداز ازدواج هنوز وابسته به مادرش وخانوادش بود هر روز صبح مادرش زنگ میزد وبهش میگفت امروز چیکارکن بدون ما میرفت خونه مادرش وتاشب نمیومد وبالاخره مادرش کلا بردش پیش خودش .
س
با سلام ب نظر من دخترا وقتی ازدواج میکنن ب اسم اینکه شوهر کردن خیلی راحت از خانواده جدامیشن و مستقل میشن ولی پسرا متاسفانه اینطوری نیستن و نمیتونن از دخالت خانوادشون توی زندگی مشترکشون جلوگیری کنن متاسفانه ی علت میتونه بخاطر ساپورت خانوادشون باشه مثلا دادن مسکن ک باعث میشه روشون نشه ب اونا بگن دخالت نکنید درحالی ک خانواده دختر هم جهازیه و سیسمونی میده ولی تعیین تکلیف نمیکنه برای زوج تازه وارد زندگی ملتهب شده.
همین که دختر ب جز خانواده خودش باید با خانواده شوهرش هم درگیر باشه بخاطر دخالتهای بی جا خیلی زندگی براش طاقت فرسا خواهد شد
ای کاش این چیزا رو ب پسرا یاد میدادن قبل ازدواج اون وقت شاهد تغییرات خوبی توی روابط عروسها با خانواده همسرهاشون بودیم.
چون هرکسی ب هرحال اخلاق و قلق خانواده خودشو بهتر بلده و اینکه چ جور بگه ک ناراحت نشن.
من از زمانی که ازدواج کردم؛سعی کردم خانواده همسرم رو مثل خانواده خودم بدونم؛حتی فراتر.........خداروشکر هم بهترین هستن؛همیشه بهم احترام گذاشتن ومتقابل بوده......
سلام عزیزان من مشاوره طب سنتی هستم میتونم کمکتون کنم در زمینه های مختلف پیام بدید
مادرشوهرم خیلی خوبه راضیم ازش همیشه منو شوهرمو از دختراش نمیگم بیشتر ولی کمترهم دوست نداره..
پدرشوهرمم خوبه ولی خب تو همه چی نظر میده خواهرشوهرامم کلا دوست دارن نظر اونا اجرا بشه ک من قبول نمیکنم شده باشه برعکسشو انجام میدم. همه کاراشونم ازنظر خودشون دلسوزیه ولی من دخالت میدونم..
همیشه باید رفت اوآمد ورابطه خانواده شوهر محدود باشه وگرنه زندگیت زهرمارمیشه
من خیلی بیجاره هستم همسری بد دهن و فاسد دارم هیچ دل خوشی تو این دنیا ندارم نمی خوام زنده بمونم
خوش به حالت مادرت خوب رفتار میکنه باهت مادر من وقتی دعوام میکنه پشت سرم کلی نفرین خودم وبچه هام میکنه پیش پدرم وخواهرام وشوهر خواهرام دروغ میزاره دهنم تازه زنگ میزنه به مادرشوهرم بدیم میکنه اصلا اصلا اصلا اصلا اصلا اصلا باور نمیکردم مادرم چنین کاری کنه هرکی بهم گفت گفتم نه مادرم اینجور اخلاقی نداره تا صداش برام ظبط کرده بودن من که هیچ رفتاروبرخورد خوبی از پدرومادر خودم ندیدم چه برسه به مادرشوهر مادرم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دلم شکونده خیلی هیچوقت نه پدرومادرم میبخشم نه مادرشوهرم خدا هم نبخشدشون الهی آمین
خانما دکتر برا پسرم ازاین او ار اس اونلایت نوشته گفته روزانه یکبار ولی نگفته چقد باید بدم کسی میدونه واسه اسهالش
مامانا بچه ام ۲ روزه تب داره گاهی هم نداره لثه اش هم درد داره یکم سفیدی لثهداش مشخص کی دیگه دندونش در میاد طول میکشه؟
دزک
خانما من نزدیک چهل روزه بچه رو از شیر گرفتم هنوزم تو سینه هام وقتی ک فشار میدم شیر درمیاد زردشده
من با خانواده ی خودم خیلی مشکل دارم در حدی که خیلی چیزارا ازشون پنهون میکنم و اصلا باهاشون راحت نیستم چون خیلی میخوان نظر بدن و ته توشو دربیارن 😶 از طرف خانواده همسرمم زیاد نمیزاریم چیزی بفهمن اما خب همسرم خیلی مدیریت داره روی رابطمون با خونوادش و به همشون یاد داده که تو زندگی ما سرک نکشن ولی من هنوز موفق نشدم و مدام در ارتباط باخانوادم استرس دارم و مضچطربم که چیو بگمچیو نگم
راهنمایی کنین همیشه باید خانواده شوهرم برا ما تصمیم بگیرین حرف من ب گوشش نمیره درس میشه آیا
خانواده شوهر من فقط پول دوستن و فقط انتطار دارند پسرها و عروس ها در خدمت دخترهاش و خودش باشند باورتون میشه ۲۰ ساله نونم خوردن یکبار فقط نون خونه خواهر شوهر خوردم خدا شاهده
من خیلی احترامشون گرفتم، هروقت از شهرستان اومدن با اینکه خونه دخترشون اینجا بود همیشه میومدن خونه من، برادرشوهرام بجای خونه خواهرشون خونه من میومدن، عمل میکردن من در اتاق عمل بودم و عیادت، با اینکه شاغل بودم و میدونستن مهمونداری سخته مادرشوهرم ۲ ماه با پسرش خونه ما بود، بعد ۵ سال که بچه دار شدم بجز مادرشوهرم هیچکس نیومد که اونم کاش نمی اومد، همه زحمتای من و پسرمو مادرم کشید اون اومد خورد و خوابید و دعوا راه انداخت و رفت، کلی خونوادم احترامشو گرفتن بعد پسرشو پر کرد و رفت یجوری که من به پسر ۱۵ روزه ام شیر تلخ دادم، هیچوقت حلالشون نمیکنم، شوهرم خودشو واسه خونوادش میکشه ولی اونا یه قدم سمتش برنمیدارن خیلی احمقه،من و شوهرم یکسال خوبیم تا مادرش میاد موقع رفتن گریه و زاری راه میندازه و پرش میکنه که دیگه شوهرم به زور با من حرف میزنه از خدا میخوام کمکم کنه هیچوقت مانع خوشبختی پسرم نشم دیگه تصمیم گرفتن رفتارمو عوض کنم دیگه سواری نمیدم دیگه اجازه دخالت بهش نمیدم
س
من خودم به شخصه خانواده همسرم همانطور رفتار کردم که با خانواده خودم به همین خاطر همسرم هم با خانواده من همانطور با احترام متقابل رفتار کرده خدا رو شکر .به نظرم احترام احترام میاره
من خودم خیلی تعادل برقرار کردم ی جور رفتارکردم که همسرم حساس نشه ولی شوهرم اصلا اهمیت نمیده هنوزم دنبال تایید گرفتن از خانوادشه
ی
مامانا برای رشد قد چی بدم به بچهام؟
جونمو واسه مادرم میدم ولی از مادرشوهر هیچ خیری ندیدم، وسط بدبختیام همراهم نبود وسط خوشی میخوامش چیکار،پسرم سه بار برای زردی بستری شد مادرم پابه پام بیمارستان می اومد وسط این گیرودار سینمو هم نمیگرفت، یه پام بیمارستان بود غصه بچمو میخوردم یه فکرم پیش این بود سینمو نمیگیره چه بدبختی به سر کنم، با شیردوش برقی شیرمو میدوشیدم بهش میدادم، چه گریه هایی که پسرم و من با هم میکردیم ولی سینمو نمیگرفت، تا یک ماه یک ماه و نیم درگیر بیمارستان برای زردیش بودم
من اینقد تو رابطه با خانواده همسرم سهل نگاری کردم تا ضربه خوردم تازه فهمیدم ک نباید زیاد صمیمی باشی باهاشون ک به خودشون جرعت هر حرفی و رفتاری رو بدن ولی از این بعد حواسم هست دیگه چ خوبی چ بدی شوهرم یا زندگیم رو جایی نمیگم چون میدونم حسود زیاد دارم
خانما چهل روز زایمان کردم هنوز پریدم اونم چند قطره هست چیکار کنم تا تمام بشه چقدر دیگ ادارمه داره ک تمام بشه😩😩
سلام خانما میخوام پسرمو از شیر بگیرم کلافه ام کرده موندم چکار کنم هم چسب زدم هم صبر زرد ولی هیچ فایده ندهره اصلا موندم باهاش چکار کنم میشه راهنمایی کنید
فقط موندم بعضیا چه طور تونستن شوهرشونو تو مشتشون بگیرن .شوهرمن هرچی من بگم برعکسشو انجام میده .هرباعث دلخوشی من میشه اون مخالفشه حتی یه فیلم .میگه نگاه نکن .
معمولا خانواده بچه های اخرو تا ابد بچه میدونن حتی اگه طرف ۷۰سالش باشه این باعث میشه همیشه امر ونهی کنن وفکر کنن میتونن دخالت کنن من از سمت خانواده خودم گاهی پیش میاد که سعی میکنم محکم باشم وبگم مادیگه بچه نیستیم ولی خانواده همسرم دورن واجازه دخالت ندارن ولی مادر شوهر از اون قدر نشناساس که نباید صمیمی شد باهاش سریع ادم میفروشه
از شوهر خیری ندیدم تا از خانواده ش 😏🤢😔
وای از مادر شوهر تا آرنج عسل بکن دهنش اخر دندونت میگیره نمیدونم چرا ایجوریه
مامان گندم
خداروشکر پدرومادرشوهرم خیلی خیلی مهربون و دلسوز و محترمن
میتونم بگم مادرشوهرم از مادر خودم بیشتر دوسم داره و بیشتر هوامو داره واقعن هم همینطوره.
خانواده شوهر نگو قوم الظالمین بگو
مخصوصا وقتی بچه دار میشی اصلا نه خودتو میخان نه نوه رو حتی پیش بقیه هم انگار نه انگار نوه دارند شوهرم هم سمت خونوادشه دیگه کم اوردم
پدر شوهر مادر شوهر من اینقدر پر رو هستن که اگه روشون بدی هر شب در خونه ی ما پلاسن با اینکه خونه هامون جداست
خانما واسه اسهال بچه چی خوبه
ولا من ۵ساله ازدواج کردم این چن سال هی ندیدمشون نیومدن خونم دوس دارم باهشون رابطه داشته باشم ولی هی خودشونو دور میکنن فاصله میگیرن
سلام خانمای اصفهانی
کسی بوده تازگیا پیش دکتر هفت برادران سز کرده باشه ،چقدر زیرمیزی ازش گرفته؟؟
س
حد وحدود هم میشنایم باخلقیات هم اشنای داریم بهم بی احترامی نمی کنیم خدارو شکر تو این چند سال ارزش خودم تو خونواده شوهرم حفظ کردم اونام به دیده احترام همیشه رفتار میکنن
من از همون اول به هردوتا خانواده نشون دادم که من و همسرم دیگه خانواده جدا هستیم و برای خودمون برنامه ریزی داریم. تو کار خانواده همسر اصلا دخالت نمیکنم، مامان و بابای خودمم خیلی کم.بدون مشورت با همسرم هیچ برنامه ای نمیریزم همسرمم همینطور
س
بستگی به رفتار خودت داری من به شوهرم میگم احترام پدر ومادر واجبه چه طرف زن باشه یا مرد هرکسی با رفتارش ارزش خودشو نشونمی ده.
س
سلام خانم ها کسی هست سرکلاژ کرده باشه من سوال دارم
نه همسر می تونه جای پدر یا مادر رو بگیره و نه والدین می تونن جای همسر رو بگیرن . هر کسی جایگاه خودش رو داره .
بابت کارهایی که انجام میدیم توضیح نمی دیم چون توضیح بیانگر اینه که شما حق داری توی کاری که دارم انجام میدم نظر بدی و دخالت کنی .
فرقی ام نداره چه خانواده همسر چه خانواده خودم.
هر چیزی رو برای اطرافیان ام تعریف نمی کنم ، مشکلی پیش بیاد خودمون حلش می کنیم و به خانواده ها منتقل نمی کنیم ، همینم باعث شده که بدونن نمی تونن دخالت کنن. البته هر وقت برخوردهایی که معنا و مفهوم دخالت بده رو سعی می کنیم دو تایی با هم صحبت کنیم و با مشورت هم رفتار مناسبی رو مقابل دخالت داشته باشیم .
خداروشکرباهم خوبیم بازخداروشکرشوهر اجازه نمیده که دخالت کننن توزندگیمون چیزی بگن جوابشونومبده
خانواده شوهر رو بدی بهشون سوارت میشن
ولی اگ یه بار بهشون چیزی بگی فوری پوزشون پرباده و تو عروس بده هستی
دوری و دوستی بهترین راه من نه توی کاراشون دخالت میکنم نه اجازهمیدم تو کارم دخالت کنن حرمتشونم نگهه میدارم بی احترامی نمیکنم چون با شماختی ک این مدت ک عروسشونم دارم صمیمی بشم کار زندگیم تمومه
دوری و دوستی 🌛
خداروشکر هزاران مرتبه شکر و ماشاالله به خانواده شوهرم که خیلی فهمیده و خوب هستن و هیچگاه دخالت نمیکنند تو زندگیمون
الحمدالله 🙂
مادرشوهرم آدم خوبی بود منم خدمتشو میکردم باهم خیلی خوب بودیم متاسفانه از دست دادیمش
دوری ودوستی
خونه توازشون جداکنی کاری باهات ندارن
ولی کاش بیچاره مادرشوهراهم میتونستن نظراتشون اینجا بنویسن 😂😂😂
دراصل روابط بین عروس و مادرشوهر بیشتر به مادرشوهر بستگی داره دختر مردم با هزار امید آرزو اومده تو خانواده شما پس باید بدونین چجوری باهاش رفتار کنید واحترام بزارید بزرگتر اگه بی احترامی کنه از کوچکتر نباید انتظار احترام داشته باشه بخصوص تو این دوره زمونه. عروس که تو خانواده شوهر غریبه این خانواده شوهرن که میتونن این رابطه رو به دوستی یا دشمنی تبدیل کنن البته بعضی از عروسها که واقعا اخلاقشون بده رونمیگم که هرچی بهشون محبت کنی پررو تر میشن .
خداروشکر بین من خانواده شوهرم یه مرزی هست نه اونا دخالت میکنن نه من تو کارشون. اگه هم مادرشوهرم یبار بخواد حرفی بزنه یا دخالتی کنه جوابشو میدم که بفهمه خوشم نمیاد (مهمترین چیز احترام احترام احترام
متعادل
ولی مامانم سالها با مادرشوهر زندگی کرد بهترین بهترین بود روحش شاد
به نظر من حالا که ما یه خانواده شدیم دیگه لازم نیست زیر سلطهخانواده های دیگر باشیم اجازه دخالت نه به خواهر خودم ونه به خواهر شو هرم نمیدم هر دو برام در یک سطح اند و خارج از دایره خانواد ه ما بهترهدر نامزدی حدو حدود را به همسرانمان نشان دهیم تا بعد ازدواج مشکلی پیش نیاد به نظرمتنها مرد خانواده میتونه این حدود را تعیین کنه
دورم خداراشکر.همین ک نزدیک میشن میان مادر شوهرم دعوا راه میندازه الآنم الهی شکر خودبه خود قهر کرده
پ
ما رسم داریم کلا با مادر شوهر و پدر شوهر و بچه هایی مجردشون که ازدواج نکردن یک جا زندگی کنیم و همیشه تصمیمات به عهده ی بزرگ خونه است وخیلی سخته زندگی کردن در چنین شرایطی و خوشبختانه الان مهاجرت کردم و دور شدم
دوری و دوستی
خدارو شکر هم اونا منو دوس دارن هم من اونارو 🙃
دوری و دوستی
خدا نعلتشون کنه انشلا
دوستان عزیز دوری دوستی بهتره .....امان از دست قوم شوهر.....بهترین راهکار دوری دوستی هست و البته احترام
گاز وِرمه ه ه ه
چه خبره همه از مادر شوهررر نالان هستن .
همه مون یه روزی مادر شوهر میشیم هااااااا .....
به نظر اگه عروس با مادر شوهر رفتار خوب داشته باشه بی احترامی نکنه .
مادر شوهر هم معمولا کاری نداره .
من خودم سعی میکنم کاری با هیچ کس نداشته باشم و هیچ حرفی سمت مادرشوهرمینا هم مشارکت نمیکنم .
همگی هم توی یه ساختمون با مادر شوهر و جاری ها هستیم ....
نصف کامنتا متاسفانه مادر شوهر دیو دو سر عروسی فرشته بی گناه، والا منم عروسم با مادر شوهرم هم اختلاف نظر و ناسازگاری دارم که حتی بحثمون بشه، ولی باز خودمونیم، آدم خوبی گاهی نگاهی به خودش بندازه، هیچ وقت در یک رابطه و رفتار صدرصد کسی مقصر نیست
ممنون فداتشم عزیزم
سلام مامانای عزیزخوبین انشاالله.میگم مامانای عزیزمن بچه ام ۶روزه رفته توی ۶ماهگیش هنوز غلت نمی زنه.چه کار بایدبکنم .هرزگاهی نیمه خودشوبلندمی کنه بدمی افته.بچه ام دختره
خانواده شوهرم دخالت میکنن وقتی شوهرم پیشش هست شوهرم جوابشون میده ولی از رو نمیرن
مادر شوهرم ابنا طبقه بالامون هستن.
آب میخوریم، میفهمن. در باز می کنیم میفهمن که چرا دو بار در باز کردید بستید.
من همیشه احترام گذاشتم اما به خودش اجازه داد بگه تو تنها نمیتونستی بچه داری کنی. یا تو دعوا با شوهرم و خواهرش ریختن رو من با حرفاشون. یا اینکه همسرم میگه نمک نشناس. با اینکه کاری نکردم.
براشون بچه م خیلی عزیزه. روزی دوبار میبرنش خونشون.
بعد مادرشوهرم میگه تو عروس خوبی نیستی.
خواهر شوهرم میگه تو آدم بد ندیدی ما باید بد باشیم.
حالا خوبه من کاریشون ندارم فقط احترام میزارم و تشکر می کنم.
جواب میدادم چی میشدم
سلام. اون کاری به منو خانوادم ندارن منم کاری باهاشون ندارم
بنام خدا حالم ازخانواده وفامیل شوهرم به هم میخوره بدجور😑😑
من پدرشوهرم ۱۰ سال پیش فوت شده.مادرشوهرمم تنهاست.شوهرم و یکی از داداشای دیگه اش مسئولیتشو به عهده گرفتن.بعضی شبا مجبور میشیم جدا از هم بخوابیم.خیلی سخته برامون.ولی بازم مامانش همیشه ازمون ناراضیه و مثل نوکرش با شوهر من رفتار میکنه.انگار ما به دنیا اومدیم که به ایشونسرویس بدیم!!منم تا بتونم تو خونه ام راه نمیدمش.وگرنه خودش دوست داره تو همه کار ما دخالت کنه.هرروز انقدر غر میزنه در گوش شوهرم که باید کارتو عوض کنی.خبر نداره کار پیدا نمیشه دیگه.شوهرمم تحت تاثیر حرفاش دعوا کرده با رییسشون.سه ماهه حقوقشو نداده.منم مجبورم بی پولی بکشم
من باهاشون خیلی خوب بودم بعد اونا اگر رفتاری میکردن من ناراحت میشدم الان شدم لنگه خودشون دیگه خودمو نمیکشم تا وقتی ازم چیزی نپرسن نمیگم فقط درحد حرفای معمولی باهاشون همکلام میشم خیلی اوضاعم بهتر شده
من نمیدونم چرا از وقتی زایمان کردم اخلاقم بدتر شده بد اخلاق شدم مثل سگ اینو اونو بچه ها مو. شوهرمو حتی مادرشوهرمو میقاپم
سعی میکنم توبحثی ک ب مامربوط نمیشه دخالت نکنیم ،احترام همونگه داریم
خانواده خانمم مرا خیلی دوست دارند و همسرم همیشه از من نزد خانواده اش تعریف و تمجید می کند من نیز به پاس خدمات همسرم به او احترام می گذارم و به هنگام دورهمی با بستگان از او به نیکی یاد می کنم
همه چیز متقابله
مثلا اگه قرار باشه مادرشوهر من هر روز زنگ بزنه یا بیاد خونه و دخالت کنه
درمقابلش هم پدرم هر روز باید به شوهرم زنگ بزنه و دخالت کنه اینجوری خوب میفهمن ک دخالتای مادرشون چ حسی برای ما داره.من نه زیاد زنگ میزنم
نه حرف خاصی بجز احوال پرسی دارم باهاشون.
هر رفتاری شوهرم با خانوادم داره منم عین همونو با خوانوادش دارم.
صمیمیت سمه
رفت و آمد زیاد سمه
حلال مشکلاتشون بودن سمه
تعادل همیشه جواب میده
ازچشمم افتادن😏
من ک زیاد ب خانواده شوهرم رو نمیدم خیلی پر رو هستن
من بخاطر بی احترامی هایی که دیدم کلا باهاشون قطع رابطه هستم. و تا جایی که من خوب بودم اونا خوب بودن تا وقتی که دیگه بهشون رو ندادم شروع کردن به بی احترامی کردن. و جوری بود که نمیشد باااشون رفت و آمد کنم غرورمو شکستن حرفایی زدن که نباید میزدن.
من به تجربه موضوع دوری و دوستی رو قبول دارم، برای زندگی باید کمی دورتر از پدر و مادر چه پدرشوهر مادرشوهر چه پدر و مادر خود آدم زندگی کرد، اومدو یه روز با شوهرت دعوا بیفتی ولی یک ساعت بعد خوب بشین ولی بقیه متوجه میشن و این خیلی بده،
مادرشوهر من خیلی وسواسیه و به همه چی گیر میده راست بری چپ بری گیر میده نمیتونی حتی به اختیار خودت یه لیوان بذاری روی میز، خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که خونم ازشون جداست و مثل بعضیا بالا پایین در یک ساختمون زندگی نمیکنم
کلا از خانواده شوهر خیری به ما نرسیده، دور باش و خوش باش اینجاست
این ماما تشخیص جنسیت میده .
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
ایتا. nini_bardari99
باهاشون کلا سر سنگینم چون طبق تجربه خیلی بهتره هیچ کس صد در صد بی عیب نیست اما سعی میکنم کمترین اشتباه رو داشته باشم و همیشه با برنامه و سیاست زنونه جلو رفتم خداروشکر عالیه و جواب داده
من مادرشوهر خیلی خوش قلبی دارم و خیلی توی این مدت کمکم کرد . خواهر شوهرهامم همینطور. شوهرمم عصبی و لجبازه ولی واقعا مهربونه .ولی با تمام اینها ب همه توصیه میکنم دوری و دوستی بهترین راهه . من الان بالا سر مادر شوهرم زندگی میکنم و بخاطر همین مهربونی ها زندگی مستقلی ندارم متأسفانه
من که از بس بدی از خانوادم دیدم دیگه قید اونا رو زدم دیگه هم کاری به کارشون ندارم اصلاً دلم میخواد ببینمت انشالله جواب همه بدی هاشون رو ببینن. الانم فقط به فکر زندگی شوهرمو دوتا پسرم هستم
س
من سال های اول خیلی به مادر شوهرم احترام میذاشتم و کاراشو میکردم ولی آنقدر ازش بی مهری و دوریی و بی احترامی دیدم که دیگه نه کاراشو میکنم نه باهاش گرم میگیرم کلا زیاد بهش رو نمیدم
ما دوادم لج هستیم اگه دیدیم کسی قسط آزار وعظیت ما راداره قیدش میزنیم نمیمونیم باهاش بحث کنیم
مادر شوهر من که کاری سرم آورده که اصلا باور نشدنی نزدیک به دو ماه که با شوهرم اختلاف دارم مادر شوهر شده دایه مهربان تر از مادر بچه هامو ازم گرفته برده و نمیزاره حتی ببینمشون یعنی خدا هست بنظرتون که حق منو اون دوتا بچه رو ازش بگیره
بله
من وشوهرم خانواده هآمون باازدواجمون مخالف بودن ووقتی که بهم رسیدیم قیدهٔردوخانوادزدیم ؤفقط خودمون دوتاییم چهاردورجهان هم مسافرت رفتیم حتئ مسرکه زلیخاه ویوسف بودن تو این چهار سال من شوهرم داشتم وشوهرم من وحالا هردوآرتمیس خانم داریم کاری به فامیل هم نداریم ک مردن یا زنده همین که عشقم دارم ویه دخترم نازازاون دارم شکر رانندم کردبرام ماشین گرفت وساختمان درست کرد الانم کباب بپز تهران باهم میریم ومیاییم برا علی دایی کار میکنه تهران قیطریه رستوران گل پایگانی
اجاره دخالت به کسی نمیدم
من ن خانوادای دارم ن کسی بخاطر این ک کسی نداشتم ازدواج کردم ب یک عرب زبان از زمانی ک ازدواج کردم تا الان یک روز خوش ندیدم خانوادش همشون باهام لجن انگار تو باغ وحش زندگی میکنم توی یک اتاق ک حالت بهم میخوره نگاه درو دیوار کنی سر یه موکت ک از روفرشی هم نازک تره نشستم هیچی ندارم تو زندگیم زندگی گدا بهتر از منه الان ۲۲سالمه جوری بهم شده دوست دارم چشمامو ببندم دیگه باز نکنم نمیدونم چیم از دخترا مردم کم بود ک این بلا سرم آمده مادرم ۱۴ساله فوت کرده پدرمم ک ترکم کرد اگه خانواده داشتم آلان تو ظلم بدبختی نبودم
من ک هیچ با مادر شوهرم رفت و آمد ندارم خیلی بیشعور و بی فرهنگ اصلا تو این پنج سال زندگیم ازش خوبی ندیدم جز نیش و کنایه و حرف
ما همین مونده بگه تشک بیارین تا جیش کنم همه کارو شو میکنیم اخرش میگ عروس هایی من بدرد نمیخورن😂😂😂 توی همه مسافرت ها هست باید جلو باشه دخالتم هست ولی اخر میگ من دخالتی ندارم
س
منکه از خانواده شوهرم ن خوبی دیدم ن احترام خواهر شوهرامم ب درد نمیخورن فقط یکسره دخالت رو آب بزارمشون
مامان خدایاشکرت آره عزیزم دختردارم دومیمم دختره
حالا همونایی که میان میگن مادرشوهرامون بدن وخانواده خودمون خوبن بری از عروساشون سوال کنی ببین چیا بگن واسه مادرشوهرا
خداروشکر خانواده شوهرم خوبن. با جاریامم مشکلی ندارم. هر کس سرش به زندگی خودشه. نه من دخالت میکنم تو زندگی اونا نه اونا تو زندگی من. خواهرشوهرمم که برام بیشتر خواهره تا خواهرشوهر. تمام درد و دلامو بهش میگم. مادرشوهرمم هوامو داره چون میدونه با چه شرایط سختی دارم با پسرش زندگی میکنم. در کل با اینکه خونه هامون بهم نزدیکه ولی رابطه مون خوبه خداروشکر
دوری ودوستی درموردهردوخانواده صدق میکنه که من متاسفانه نزدیک هردوتاشونم
مادر شوهر من خوبه عاااالمه تا وقتی هیچ مالی از پسرش به من نرسه.البته مادره حق داره.هر روز تو گوش همسرم میخونه که چیزی به نامم نکنه که اگه بکنه من میزارم میرم و طلاق میگیرم😂مگه من احمقم واسه مال دنیا پسر دسته گلمو بی پدر بزرگ کنم
پیش خودشون یه فکرایی میکنن بخدا🤯
ما که زندگی خودمونو میکنیم به این حرفا بی توجهیم
خانواده شوهرم خوب هستن همشون سروساکت کار به کارم ندارن و البته خوبی دوطرفس منم خوبم منم کاری به کارشون ندارم البته خداروشکر از همشون دورم من یه شهر دیگه غریبم اونا هم شهردیگه ...دوسه هفته یه بار بریم سر بزنیم ...مادرشوهرمم خوبه خب گل بی خار خداست همه ما یه عیبی داریم ایشونم یه عیبی دارن وگرنه همه چیزش خوبه اونم یه رگ شیشه خورده داره ...مثلا مامانم برا بچه ها لباس میخره میاد میگم اینو مامانم خریده به جای اینکه بگه دستش درد نکنه میگه پلاستیک جنسش درد نمیخوره درصورتی که همیشه خانواده من همیشه تعریف خانواده شوهرمو میکنن...نمیدونم چرا با مامانم لج هروقت یه چیزی میگم میگه مامانت بنده خدا سادس منم به شوهرم میگم حالا مامان تو که زیرک و آب زیر کاه چکار کرده ...سادگی خوبه نه هفت خط بودن ...
سلام به همگی صبح زیباتون بخیر
خدارو شکر تو این۱۵ سال زندگی مشترک نه خانواده ی خودم و نه خانواده ی شوهرم هیچ دخالتی تو زندگیمون نداشتن درسته ۱۷ سالگی عروس شدم و سن و سالی نداشتم ولی خانواده هامون حمایتشان کردن و همیشه پشتمون بودن دست مادر وپدر شوهرم وهمچنین پدرو مادر خودم رو میبوسم وهمیشه قدردانشون هستم
چقد حرف مادرشوهر تو بحثا😁😎باید موضوع بحث رو میزاشتن رابطه عروس و مادرشوهر🤓
من از اول ازدواج کم کم خونه پدرشوهرم میرفتم که هم احترام ها حفظ شه هم با زیاد رفتن از چشم نیوفتم تو خونه مادرشوهرم هم بابت هرچی اجازه میگیرم بی اجازه تا به حال کابینت خونشونو هم باز نکردم این باعث شده مادرشوهرم هم میاد خونمون مثل خودم رفتار کنه وقتی هم میرم خونشون برای شام اصلا تو آشپزیش دخالت نمیکنم موقعی که شام اماده شد یا زمانی که خودشون ازم کمک میخوان فقط کمک میکنم من با مادرشوهرم به اندازش حرف میزنم چون به نظرم هرچی بیشتر این صحبت اتفاق بیافته صمیمیت بیش از اندازه میشه و باعث میشه رومون بشه همه چی بهم دیگه بگیم
الانم که پسرم به دنیا اومده اوایل مادرشوهرم دخالت میکرد و از خرافات برام زیاد صحبت میکرد و من دوست نداشتم وقتی چندبار دیدن به حرفشون گوش نمیدم و باز کار خودم انجام میدم باعث شده هرلحظه به خودشون اجازه ندن نظر بدن
والا خانواده شوهر من از اول نذاشتن من برم خونشون یعنی اصلا راضی نیستن که عروس بره خونشون فقط یک بار تو عید نوروز میتونیم بریم،میگن پسرامون تنها بیان، و اینکه هرچی تو زندگیمون اتفاق بیوفته آقای شوهر میزاره کف دست خانوادش و خیلی مطیع شونه، همین شده اختلاف چندساله ما
سلام همه خانومایه محترم
والله من کلا نه مادرشوهرم خوبه نه برادرشوهرم نه با زنش
اینا خیلی دخالت میکنن توزندگیمون بخصص جاریم
دیروز تولدم بود مادرشوهرم با منت یه ۵۰هزاری مثلا به عنوان کادو بهم داد شوهرمم که هیچی برام نگرفت مادر خودم سوپرایزم کرد اونم مادرشوهرم خودشو کرد بود مریض برای نهار هم یه غذایه از خودش درست کرد مادرم هی دلش نمیبرد توروخدا مامانم همه چی برام گرفت بود ولی من بخاطرش پیشش ع خانواده شوهرم شرمنده شدم خیلی ناراحت شدم جوری که داشت میرفت قلبو جیگرم داشت می سوخت ولی اونا انگار نه انگار براشون یذره هم مهم نبود بااینکه مامانم همه چی اورد بود چه مادرشوهرم نشگست بود گذارش میداد به جاریم که چه اورده بودو چه نیاورد بود تا اونا بیانو از چیزای که ممانم اورده ببرن
ما مان آنیسا دخترت چند کیلوئه
سلام خانما بهترین داروواسه کم خونی چیه
مادر شوهر من که همش حرف میندازه تو دهن من...هر هفته خبر پخش میکنه فلانی راجب دخترام این و گفت...کی میمیره من راحت شم..حیف من که با این همه جایگاهی که داشتم شدم عروس این وحشیای بی سر و پا
دارن از حسودی میمیرن منم محل سگ بهشون نمیدم
ایشالا بمیرن همشون. آنقدر گریه کردم چشمام ضعیف شد
پسرشون و من آدم کردم من اعتماد به نفس بهش دادم
بلد نبود تهران کجاست من کشوندمش..
تو خانواده روانی بزرگ شده بود هنوزم مثل دیوونه ها عصبی میشه قاطی میکنه
خانوما بچسبید به زندگی خودتون.
پله موفقیت شوهرتون و هیچ احدی نشید
خودتون رشد کنید. بچه داری هم تموم میشه میره و شما میمونید و کلفتی
خانواده شوهر هرچقدر که پیشرفت کنید احتمال سکته قلبی و مغزیشون بیشتر میشه
به جای حرص خوردن برید کتاب بخونید برید دنیا رو بگیرید
این بی سر و پاها برای شما نون و آب نمیشن
نرید خانه دار شید برید دنیا دار شید
تو هر مسئله ايى دخالت نميكنم و هرچيزى كه ميشنوم نميرم به كسى بگم رازدارم و دخالت نميكنم هميشه شنونده خوبيم تا گوينده دورى و دوستى صميميتو بيشتر ميكنه
سلام نظر من دوری دوستی اونم برا دید بازدید هفته یک بار در طول هفته اونم برا دو سه ساعت بسع
یکم فاصله باشه اینهمه صمیمت از بین نمیره
من به خانواده همسرم خیلی احترام گذاشتم ولی متاسفانه بی مهری و بی احترامی جوابم شد. والان بسیار سر سنگین هستم باهاشون و محلشون نمیذارم س جورایی. وفقط میسوزن که مثل قبل احترام نمیبینن
درباره هیچ موضوعی ازشون سوال نمیکنم ازشون هیچ توقعی ندارم و سعی میکنم وقتی میبینمشون باهاشون راحت و صمیمی باشم اونام دقیقا همینطورن و هیچ مشکلی با هم نداریم و احترام همو حفظ میکنیم بدون کوچکترین دخالتی در زندگی همدیگه 💗
یا دیگه کارخرابی کن بترسن بهت کاربدن بزن بسکون یاکثیف کارکن کطکعن باسدیگه بهت نکیگن
انجام نده بچسب به بچه وکارهات
مامان ایلین و اوا وااای شبیه همین حرفارو خالمم ک بمن میزنه پیرسگ
ممنونم بابت راهنمایتون
احترام گذاشتم اما مادرشوهرم هروقت باهاش دردودل کردم منو خورده که پسرم خوبه تو بدی توزبون داری تواشتباه میکنی......جاریمم که لجن عالمه همش چشمش دنبال شوهرمنه بااینکه شوهرش واقعآ اقاست......خواهرشوهرامم که یه سیاستی دارن ولی باز طرف داداششون همش میخان بگن جاریم خوبه وپول جمع کنه اما من ولخرج....درصورتی که اونا خسیس هستن منم دستدلباز
با خانواده همسر همیشه احترام مقدم بر صمیمیته ؛ اینجوری کمتر مشکل پیش میاد ولی اینو قبول دارم که بعضی خونواده ها و افراد ذهنیت بدی از عروس دارن و اینکه هنوز دیدگاه سنتی دارن و فکر میکنن باید دخالت کنن و در جریان امورات پسرشون باشن و البته بعضی عروس هام همین طور ذهنیت بد از خانواده همسر ولی باز بنظرم حرف اول رو احترام میزنه و رابطه در حد نرمال نه خیلی زیاد نه کم که حس کنن بچشون از دست دادن بهرحال هممون سنمون بالا میره...
خواهرشوهرم ده ستل ازم کوچیکتر وازدواج کزده.ولی توی خونش تنهاس از بس شوهرش سرش گرم علایق خودش.بخاطر همین خواهرشورم هررررررشب .هررررشب زنگ میزنه خونه ما وکلی حرف میزنه و سز از همه چیز درمیاره.هرچقدر جواب سربالا میدم یاز ول کن نیست.گاهی میگم بکو دستش بند.دوباره نیم ساعت بعدش زنگ میزنه.دختر خوبیه ولی فضوله.نمیدونم چیکار کنم ک بفهمه انقدر نباید زنگ بزنه و سوال کنه.
میرم خونه مادرشوهرم اتگار رفتم بازرسی،هردوتاشون تند تتد فقط سوال میکنن،میمونم ب سوال کی جواب بدم.خیلی از این وضعیت ناراحتم
خداروشکر مادرشوهرم خیلی مهربونه احترام میذارم احترامم میبینم حتی غذا واسم درست میکنه میاره درخونم
من تو خانواده شوهرم ک برا کلفتی میرم اخر سرم جاری عزیز تره من ک از همشون بدبخت ترم تو خانواده خودمم دورم دو سه ماه میرم ولی وقتی اونجام خوش میگذره همه غم و غصه یادم میره تو ۲۷ سالگی شدم پیرزن ۱۰۰ ساله انقدر کار کردم تو این ۴ سال دوتا عروس دیگه ک اصلا نمیان
ولی سر دخترم خیلی ترشی خوردم
سلام مامانا زعفران قاٸنات با قیمت کارخانه . از کمترین سفارشات تا بیشترین سفارشات در خدمتم . 09054361205گرفتن سفارش حتی با پیامرسان های داخلی روبیکا و ایتا ...
سلام سه ماه که باردارم خیلی شیرینی میخورم بچه ام چیه لطفاً جواب بدین
والاخونواده شوهرمن خیلی سردن خیلی،الان هم که پسرم ۶ماهه به دنیااومده حتی یه حالش نمی پرسن مادرشوهرم مریضه من اول خیلز دنبال کاراش بودم بعدکه بعم بی احترامی شددیدم چه انجام بدم چه ندم فرقی به حالشون نمیکنه منم شدم مثل خودشون،به نظرمن بهترین کارتورابطه باخانواده همسراینکه بیش ازحدازخودتون مایه نذاریدکه بعدش بشه توقع
نه تو مساعل شون دخالت میکنم نه اجازه میدم تو مساعل خانوادگی من دخالت کنن برای رفتو امدمم حدو مرز گذاشتم زیاد باهاشون قاطی نشدم ک بخواداحترام بینمون از بین بره ...
خانوما کسی میدونه تو 9هفته جفت سیرکولار و گرید صفر ینی چی؟
مادرشوهرمن خاله من میشه بی شرف یه بلاهایی سرم آورده که هیچ وقت حلالشون نمیکنم بازشماخوش حال باشین که مادرشوهروپدرشوهراتون غریبست من چی بگم که خاله خودم دهنموسرویس کرده...من همیشه وقتی دلم میشکنه دست به دامان اقام امام رضا میشم هیچوقت هم حرف منونادیده نگرفته به حق همین اقاامام رضا هرمادرشوهروپدرشوهری که بادخالت زندگی روواسه ماها زحرمارکردن توهین دنیاتقاص پس بدن نمونه واسه این دنیا تاماپشیمون شدنشون روباچشمای خودمون ببینیم.منکنه دلم خیییییلی پره
رُک بودن در عین احترام، هیچ وقت نباید خودمون قربانی کنیم
سلام خسته نباشید
من متاسفانه خانواده شوهرم اینجا نیست از ما خیلی دور هستن ولی بازم خواهر شواهرم از پشت گوشی هم زهرشو میریزه ولی من به حرفش اهمیتی نمیدم من خیلی دوست داشتم با مادرشوهرم زندگی کنم الان دیدم از پشت گوشی چیکار میکنه اگه به من نزدیک باشه بقیه اشو خودتون حدس بزنید
من و همسرم از همون روزهای اول نامزدی با هم خیلی خوب بودیم و مشکلاتمون رو هوار نکشیدیم و سعی کردیم بیشتر دوتایی مشکلاتمون رو حل کنیم و جا انداختیم که ما یک خانواده هستیم و خانواده من و همسرم هم پذیرفتن و خداروشکر ۱۳ ساله که هیچ مشکلی پیش نیومده چون احترام همدیگه رو نگه داشتیم
الان که به شیرینی افتاده میگن بچه مونه!!!! خداروشکر دخترم باهاشون غریبی می کنه... با این که با بیگانه ها خیلی زود اخت میشه
یکی از چیزایی که خیلی باعث نگه داشتن حد و مرز میشه اینه که
رودربایستی رو کاملا حفظ کنید
خودمونی شدن بیش از حد و بقول گفتن خاکی بودن باعث شکسته شدن حد و مرز میشه
از الفاظ رسمی توی رابطه با پدر و مادر و خواهر شوهر استفاده بشه
اصلا کنجکاو نباشید که چی شده و کی رفته کی اومده
مطمعن باشید خیلی اثر گذار هست
سلام ، من که با خانواده شوهرم در سال بین دو تا سه بار نهایتا میرم وقتی هم رفتم هم خوش برخوردم هم کار میکنم و ... همیشه هم همه جا شنیدم که خوبیم گفتن عادت هم کردن که ارتباطم محدود باشه تماس تلفنی هم زیاد ندارم الهی شکر خیلی راضیم نه شوهرم نه اعضای خانوادش هم گلایه نمیکنن که چرا اینجوریه چون هم عادت کردن هم پذیرفتن
شوهرم هرکاری ک خواسته باشیم انجام بدیم یاجایی بریم باخواهرومادرش مشورت میکنه و درروز دوسه بار سرمیزنه به خونشون و به پسر برادرشوهرم بیشتر توجه میکنن تادختر من
سلام.پای پسرم حشره گزیده کسی میدونه چیکار باید بکنم که اذیت نشه.شبها حشره های خیلی ریزی هست که تو خواب بچه رو نیش میزنه .
باید باهمشون حریمتو حفظ کنی باهیچ کدوم زیادی راحت نباشی ک اجازه دخالت بدن ب خودشون
سعی کردیم حد و حدود رعایت کنیم دو طرف بالاخره همه جا دلخوری و ناراحتی هست آدمها باهم متفاوتن و نظر و عقاید مختلفی دارن
نمیتونیم همه رو راضی نگه داریم فقط سعی میکنیم بدون بی احترامی کردن خودمون دوتا تصمیم بگیریم و نظر بدیم و انجام بدیم
موندم اینایی ک از خانواده شوهر عاسین و خانواده خودشون خوبن دخالتی ندارن
خدا کنه عروسای اونارو ببینیم
من خیلی خوبی در حقشون کردم احترامشونو داشتم حتی اگه شوهرم باهاشون دعوا میکرد من نمیزاشتم سر خانواده ش درمیومدم ولی غافل از اینکه دارم خودمو بدبخت میکنم جواب این خوبی های منو به طرز خیلی بدی بهم پس دادند حتی پسرمم ازم گرفته و به خودش وابستش کرد از خدا میخوام تا وقتی زندن زجر بکشن آخرهم به طرز وحشتناکی بمیرن ،😔😔
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
ما وقتی رفتیم سر زندگیمون قیدخانوادهامون زدیم
احترام همراه با احتیاط!!😉
هی بگم چی باید بسازیم دیگ بخاطر بچمممم
خانوادش بکنار خالعاشو ببینی انگاره شوهرم مال اونانن....تیکه میندازن ک عاشق خواهرمون وابسته ال بل کمن نگم یروز برام خونه بگیره نمیفهمن کمن ی بچه دارم سخته مشترک بودن
بهترین شیوه اینه که دور باشی..هر وقت دعوت شدی بری..چون بری بهشون سر بزنی میگن یکسرع اینجاس نری هم ی چیزی میگن...خوددرگیری از صفات بارز خانواده های ایرانی..البته این کم کم نسل و دهه ۶۰ و ۷۰ بشن مادرشوهر بهتر میشه
من و شوهرم میگیم رفت و اومد حد حسابی داره حالا خانواده هر کدوم میخان باشن
همه ادم ها باهم فرق میکنن ادم شاید بعضی وقتها از خانوده خودش هم ناراحت بشه ولی اونقدر جدی نمیگیری ک از خانواده همسر ب دل میگیره،،،،،،،،ما باهم از اول قرار گذاشتیم ک هر چیز هر جایی شد ب دل نگیریم بعدش تو خونه در موردش صحبت نکنیم ،نمیگم خانواده خودم صد اوکی هستن ولی خانواده همسر چون عروس زیاد دارن بحث عروس ،نوه پسری زیاد کلا تا حالا تیکه ،بی احترامی هم زیادشنیدم ،دیدم ولی ب روی خودم نیاوردم تا تونستم احترام گذاشتم ک شوهرم بین من خانواده ش گیر نکنه ،انشاا.. تا اخر بتونیم همین قانون تو خونمون داشته باشیم ک ارامشون بهم نخوره بچه هامونم همینجوری یاد بگیرن🙏🏻🙏🏻🙏🏻
دوری و دوستی ...من اول نزدیک شدم محبت کردم دوستی کردم دیدم لایقش نیستن و دورو هستن محترمانه دوری کردم و ارتباطم محدود کردم
از خانواده خودم هیچ خیری ندیدم
ایرانیها فرهنگهیچی رو نذارن.حتی فرهنگ ازدواج و دوری از بچه هاشون..تو ایران صمیمیت رو اینطور میدونن ک سرک بکشن تو کار همدیگه...تا وقتی بچه هاشون تو خونه هاشون هستن محلشون نمیذارن ولی تاازدواج میکنن مثلا ب الکی عزیز میشن....انتظارات نابجا دارن که این زن و شوهر جدید همه تصمیمات رو بهشون بگه..بعد موقع عروسی و خرج برای عروس خودشونومیکشن عقب.اصلا چرا باید خانواده ها توقع کنن از بچع ها ک هی تو حلق هم باشن..مگه اروپاییهاا مادرو پدر نیستن اما ب این فرهنگ رسیدن..برای همینه هر روز پیشرفت علمی دارن بعد ما پسرفت.....چون سرشون تو کار خودشونه..من از الان ب عروسم حق میدم که دوس نذاشته باشع بامن در ارتباط باشع....
خب فرهنگ ها باهم فرق داره بعضی از خانواده ها متاسفانه حرف باز هستن و خیلی باعروس بدرفتاری میکنن.ولی خیلیا ام بلعکس هستن ولی من فک میکنم هر شخصی یه قلقی داره فقط کافیه بدونی اوناام خانوادتن و مثل مادر پدر خودت اخلاق خوب و بد دارن همه چی برات حله من مادر شوهرم خیلی عالیع ولی خودش تو خانواده ای بوده ک مادرشوهرش باهاش بد بوده و قدر نشناس حتی الانم باهمه خوبیاش خانواده شوهرش باهاش بد هستن.ولی مادزشوهرم برای من عالیه عین مادر
سلام
منم که از اول قطع رابطه کردم تا الان
من که میرم مثل مهمون میشینم. چون هرکاری کنی حرف پشتته. جاری بزرگم که مثل دختراش کار میکنه ازش خوششون نمیاد من چرا باید برای آدمای قدرنشناس کاری بکنم؟ مهم نیست چی میگن پشتم.
سلام گهواره شیر مادرت این سوالات چیه میپرسی ؟
ببین میری اونجا شام میذاری کارا رو میکنی ولی تیکه هم میشنوی مقایسه هم میشی واقعا دیگ ادم چیکار کنه فقط باید صبوری کنی ☺
ماکه ازخانواده شوهر خیری ندیدیم ،من از همون اول احترامشونو داشتم ،کارهاشونو هم انجام میدادم ،اما اونا هیچ اهمیتی به من نمیدادن و ازاخلاقم سوءاستفاده می کردن ،حالا هم میگم گور بابای هرچی پدر شوهر و مادر شوهر بده ،به نظر من هرچی ازخانواده شوهر دور باشیم براهردومون بهتره ،دوری ودوستی
اوففف
خط چشم تتو کرده بودم اینقدر گریه کردم ریخت دوباره باید برم😭😭😭😭
خانوما یکم منو راهنمایی کنید شوهر من اصلا منو شرایطمو درک نمیکنه چیکار کنم چند شبه نخوابیدم خونه به هم ریخته مهمون داره میاره خانواده اش فک و فامیلاشم نمیفهمن من بچه کوچیکه دارم به کارام نمیرسم همش میان خودشونو شام دعوت میکنن
مامان فاطمه خداکنه سرنوشتت مثل من سیاه نشه وشوهرت به حرف خانوادش نره جلو
خانم عزیز من حقیقت امر و گفتم نه اغراقه و نه توهم اگه یکم با نگاه بهتر خانواده شوهر ببینیم هیچوقت فکر نمیکنی که من اغراق میکنم من همون اول گفتم اختلاف نظر داریم ولی به هم احترام میزاریم اگر از هم ناراحت هم بشیم به جای دلخوری و خودخوری با صحبت کردن مشکل و حل میکنیم در کل ما همه با هم رفیقیم و جونمون برای هم در میره، من همون جور که مادرم برخورد میکنم با مادر شوهرم هم رفتار میکنم و همون جور که با زن داداشام دوست هستم با جاری هام هم دوست هستم و خدارو شکر میکنم
سلام نظرات همتونو خوندم.چه خبرتونه...چههههه خبرررتونه.والا...مادر شوهر بد بخت.وقتی کار دارم بچه مو نکه میداره تولد و هر مراسمی برام هدیه میاره.زنگ نمیزنم خودش زنگ میزنه سراغ میکیره.لباس خوب میپوشم میگه چع خوشگله مبارکه.هنش جلو منو جاریم بشین برخاست میکنه و پذیرایی.برای عروسام سریع رفت ماشین ظرف شویی خرید که برا ظرفا خسته نشن.والا چتونه.خوبیای این بندگان خدارم بدونید.مادر شوهر رو احترامشو بگیری.نه خیلی سنگین باشی نه خیلی شل و ول و لوس...عالیه رفتارش.نباید مادر شوهر فک کنه عروس داره پسرشپ ازش جدا میکنه.من خودم پسر دارم خوب متوجه میشم
سلام خانما
این قدر رفتار اطرافیان ناخوشاینده که مجبورم دور بمونم
نمیتونم بی ادبی کنم و جواب بدم، وقتی مواجه میشم باهاشون غصه م میگیره از رفتارشون و منت هاشون
احترام میذارم و احترام می بینم.همینطور که خانواده خودم مهمن خانواده شوهرم هم واسه اون مهمه پس برای من قابل احترامه و باید درک کنم که سالها کنار هم بودن و زندگی کردن حالا من هم جزء خانواده اونهام پس سعی میکنم درست رفتار کنم.و اینکه در مورد خانواده خودم متوجهم که ازدواج کردم و مستقل هستم پس وابستگی های گذشته رو ندارم ولی هرکسی جای خودش را حفظ کرده مثل پدر و مادر
😐خدایا، من دوتا خواهر شوهر دارم که دوقلو هستن، یعنی گاهی دلم میخواد خفهشون کنم...
دائم خونهی مان یا شوهرم میگه بریم اونجا چون پدرشوهر و مادر شوهرم فوت کردن و این سه تا باهم بزرگ شدن بشدت وابستهس ولی برای من خیلی سخته از یطرف درکشون میکنم از یطرف دائم تو حلق منن پارسال که داغوووون امسال باز بهتر شدن.. واسه همه چی تصمیم میگیرن نظر میدن یعنی نشد من و شوهرم یجا دو نفره بریم مثه سرجهازی همرامونن
یعنی اگه دیدین من یوقت از طلاقم اینجاها گفتم بدونید عاملش این دوتان😑😑😑😑😑
من از اول سنگین رفت اومد کردم.متاسفانه شوهرم از تموم امور زندگیمون به مامانش توضیح میده.برعکس جاریم خیلی میره تودست وپاشون ولی شوهرش اجازه دخالت نمیده بهشون. خیلی هم اون عروس براشون عزیزه
با توجه به سوال شما
خوب اگر برنامه ایی داشته باشیم که مجبور باشیم با خانواده ها در جریان بزاریم خانواده خودم که چون دورن متوجه نمیشن چون درگیرشون نمیکنم وخودشون کاری ندارن بنده خداهارو فقط شاید طلب دعای خیرشون باشم.بیشتر خانواده شوهرم از همه چیز باخبر میشن حالا با مخالفت و یا تایید خانواده همسرم از اون برنامه اول
خب گوش میدیم و در اخر کاری که از نظر خودم و همسرم درست باشه رو انجام میدیم در اخر اگه لازم بود توضیح بدیم بهشون میگیم(از سمت شوهرم) یه کوچولو برنامه مون تغییر کرد .که دلخوری پیش نیاد
مادرشوهرمن که علناً حسودیه منو میکنه خدانکنه من چیزیبخرم سریع مثلشو میخواد یا شوهرم برای من ۴تا مانتو بعداز دوسال خرید همشمیگه باید برام مانتو کیف بخری با روسری میگه وضع شما خوبه درصورتی که خودش دوتا خونه داره که تو یکیش مانشستیم اجاره میدیم همش به شوهرممیگمبریماز اینجا ازوقتی تو خونشونیمبی احترامی اینا به من بیشتر شده بااینکه هروقت خونشون میرم مثل اسب کارمیکنم تا منتی سرمنباشه ولی قبول نمیکنه میگه پول پیشندارم و جدیداً هم خانوادش بهم تیکه میندازن خانواده خودمم که ایران نیستن وچون یه کدچه فاصله داریم هرروز خونمونمیان دوست دارم دست دخترمو بگیرم برم جایی که هیشکی نباشه فقط خداو خودم و دخترم باشیم
به نظر من هیچ خانواده ایی بد نیس
وقتی هر کسی حد و مرز خودش از همون روز اول مشخص کنه چه برا خانواده خودش یا همسرش به مشکل نمیخوره
من خودم از خامواده خودم خیلی دورم و با خانواده شوهرم تو یه ساختمان زندگی میکنم ما زیر زمین و خانواده شوهرم بالاسر ماست حیاط مشترک
کلا هر روز همدیگرو میبینیم
اوایل خیلی به مشکل میخوردیم با کوچکترین حرف مادرشوهرم به هم میریختم حساس شده بودم
خودم تصمیم گرفتم بخاطر هیچ حرفی خودم آزار ندم و سعی کردم از طریق همسرم حد و مرز خودشون بدونن الانم خداروشکر داریم کنار هم زندگی میکنیم .
من اوایل صمیمی برخورد کردم دیدم نه اینا هرچی بگی بهشون برمیخوره الان دیگه میرم در حد احوال پرسی تا دعوتم نکنن هم نمیرم خیلی اخلاقاشون خاص
من همیشه دوست داشتم باهاشون خوب باشم ارزوم بودامااوناازمن متنفربودن چون من انتخابشون نبودم حتی زنگ میزدن جلوچشمام باپسرشون حرف میزدن امانمیگفتن گوشیوبده خانمت حالشوبپرسیم اخرسرم این نفرت زندگیموبه اتیش کشوندوپسرشونوبادوتابچه ازمن جداکردن
سلام من رعیس خانواده شوهرم هستم ۳۲سالمه عروس بزرگم شوهرم اصلابنظرمن مردنیست که یک فرشته هست درلباس آدمیزادچنان هوام روهمه جاداره وازاول نذاشت کسی توزندگیمون دخالت کنه که حالاهرکدوم ازخواهرشوهرام ومادرشوهرم میخان کاری بکنن ازمن مشورت میگیرن من هم خداشاهده فقط احترام میزارم تاجایی که به وظیفه تبدیل نشه اونام خداییش همشون عالی هستن علل خصوص مادرشوهرم خیلی خیلی هوام روداره حتی ازپسرش که همسرمنه بیشترمن ودوست داره درکل احترام بنظرم برای هرکسی جواب نمیده بعضی عروسهاااومادرشوهراواقعاکرم ازخودشونه من اززندگیم راضیم وخداروشکرمیکنم سه تاهم بچه دارم 😘
من همسرم ازاولش چون بعد دبیرستان رفت محل کارش کلا بگیم ارتباط محبت آمیزی با مادر پدرش داره یا بهشون وابسته اس نیست،خودشم از دخالت اطرافیان خوشش نمیاد و مستقیماً جوابشونو میده بااینکه تو یه ساختمونیم با خانواده همسر ولی واقعا آدمهای خوبین و حد خودشونو میدونن خداروشکر
رابطه ام با خانواده خودمم یطوریه که خیلی کم رفت و آمد داریم
خانواده شوهر خوبی نیومده هرچی خوبی کنی نه کسی قدردانی میکنه نه عوضشو برات درمیاد..فقط از این گوشت بره از اون گوشت دربیاد حرفاشون نه دل بسوزونی نه پشتشون حرف بزنی بی تفاوت باشی هرچقدر هم با شوهرت خوب باشی بیشتر میسوزن
واقعاً توی حد و مرز، برام خانواده خودم و همسر نداره..
برای هر کس به اندازه جنبه اش مرز گذاشتم
تازه بیشترین مشکل رو با خانواده خودم دارم تا همسر
در کل اگر برای خودت احترام قائل نباشی مطمئنا کسی بهت احترام نمی زاره
خانواده امسر جزدخالت وحسادت کاری نمیکنن وفقط دوری بهتره
این خانواده شوهر ج بلاهای سر ما عروسا نیوردن ک همه ازشون می نالان دمه عروسای ک حال مادرشوهر گرفتن گرم من ک کلن قیدشون زدم مشکل اینجاس دیوار ب دیواریم دعا کنید برام ی روزی برسه ازاینجا بار کنم بریم جای ک ن کسی مارو بشناسه ن مابشناسیم
در کل خانواده همسر هر چقدر هم که خوب باشن باز هم دوری بهتره البته این در مورد هر دو خانواده صدق میکنه من طبقه پایین خونه مادرشوهرم هستم و خب پیشنهادم اینه که هیچکس قبول نکنه نزدیک هیچ کدوم خانواده ها باشه چون اصلا خوب نیست و همیشه دلخوری به وجود میاد برای منم حرف و حدیث کم پیش نیومده ولی به خاطر همسرم تحمل میکنم چه باید کرد
دلم میسوزه با پسرشون تموم سختیای دنیا رو کشیدم تا به اینجا رسیدم .اگه خوشم بود میگفتم به داشته هام حسودی میکنن از نظر قیافه خونه داری همه میگن خوبی
خانواده همسر دوری دوستی به این نتیجه خودشون هم میرسن اقایون دوری میکنن
کلا با خونواده همسر دوری و دوستی بهتره من وقتی حامله بودم و بعد زایمانم یه بلاهایی سرم آوردن که هیچ کافری اینکارا رو نمیکنه.با خونواده خودمم همیشه دلسوزانه رفتار کردم همسرمم ملاحظه گر هست و همیشه احترام میذاره
خیلی خیلی باهام جنگیدن من چیزی نگفتم چون بی کس بودم بدون هیچ پشت پناهی همسرم میدید میفهمید اما هیچ وقت پشتم نبود الان چهار ده سال دارم زندگی میکنم بازم دارم حرف میشنوم چی بگم اگه بخوام یه کتاب میشه
بخدا من خودم زن داداش دارم.هنز یک بار نشده ازش سوالی بپرسم ک مربوط ب زندگیشون باشه کوتاهی یا چیزی هم از داداشم دیدم صد سال ب روشون نیاوردم
فکر کنید من چند روز پیش خونشون بودم ظهر ناهار درست کردم شوهرمو برادر شوهرم از دست پختم تعریف کردن یعنی فکر کن مادر شوهرم برگشت گفت این ک همش دستپختش روغن و رب و...خواهر شوهرم هم کلی چرت و پرت دیگه.واقعا حسود بودن تا چ حد ک برا اولاد خودت هم خوبی نخوایی
من با این که بچه آخر خونه بودم ولی بعد ازدواج ۱۸۰۰ کیلومتر از خانواده ام دور شدم و اومدم سر خونه زندگیم. همسرم آدم خوبیه ولی چون بچه اول خانواده است و پدرش فوت کرده همه خانواده ازش توقع دارن.هر دو از خانواده هامون دوریم ولی اونا از صبح تا شب یکسره در حال زنگ زدن و تماس تصویری ان... همسرم۱۶ ساعت سر کاره وقتی میرسه اکثرا در حال حرف زدنه، پای سفره ، تو تخت خواب و.... جرات این که موقع خواب رو پرواز بزاره گوشیش رو نداره... دنیا دنیا بدی ازشون دیدم ولی فقط بخاطر همسرم گذاشتم زیر پا. تو دوران بارداریم اومدن که هیچی،یک زنگ نزدن حال بپرسن، دخترم بدنیا اومد نیومدن دیدنش، حتی پیام تبریک به پسر خودشون هم ندادن،من ۴ماه بعدش رفتم خونه شون. من نه زبون جواب دادن دارم نه اهل بحث و جدلم... یک مقدار خودشون متوجه شدن، دیدن هر کاری کنن،هرکنایه ای بحثی راه بندازن، من جواب نمیدم،کمتر کردن ولی بازم خودخواهی های خودشون رو دارن.
البته من همیشه به همسرم میگم خودت مقصری،نه گفتن بلد نیستی. بارها شده دیده من راحت به خانواده ام نه میگم ولی نمیتونه و برای همین همه شون ازش توقع دارن...
دوست داشتم نزدیک باشم و متاسفانه دورم
من خودم از زمانیکه خودمو شناختم باهمه کنترل شده رفتار میکردم و همین باعث شد جزی از اخلاقم بشه
و الانم همینم و اگر کسی بخواد دخالتی بکنه واقعا اهمیتی نداره برام با احترام تمام از زندگیم کنارش میذارم چون خط قرمزم زندگی خصوصیمه.
واقعا آدم هر چه از این مادر شوهر خواهر شوهر درو باشه به نفعشه چون به جز اعصاب خوردی هیچی ندارن ، جلو روت مستقیم بهت تیکه میندازن والا ماخودمونم خواهر شوهریم دور زن داداشامون میگردیم اونم با محبت و دلسوزی آره واقعا فکر میکنن پسراشونو دزدیدیم
والا از اول فاصله و حرف ها در حد و مرز خودش بوده الانم باهم مشکلی نداریم
سلام من افسوسسس اخ سردم بالا نمیادش من اللن حدود یسال خوردهایی ازدواج کردم دارم مشترک زندگی میکنم تازه ی بچم دارم سریع گرفتارشدمممم شوهرم تک فرزنده عاشق حلقه بگوش مادرشه تمام زندگیم ختمه ب ی اتاق خواب مدیر گروه همهچیم مادرپدرشع مخصوصا مادرش اصلا حق جدایم ندارم چون شوهرم تک فرزنده میگ مانم گناه داره ووووو....خلاصع داغونم ریدم بهش....
کسی راهکاری راهنماییی داره ممنون میشمممم بخدا بجان بچم بهترینم براشون از قانع بودن خوبیم سواستفاده میکننن نمیدونمچکارکنم قدربدون حساب بیاددسشون
من متاسفانه خیلی تلاش کردم عروس خوبی باشم ولی بدتررر ازم بدشون اومد و هی موی دمآع میشدم بخاطر اینکه شوهرم نگه نمیای هی میرفتم ولی بی ارزش شدم دیگه میخام نرم ولی چ فایده ک شوهرمو پر میکنن
دوست دارم خیییلی ازشون دور باشم ولی نمیشه.باور کنید ی جاری دارم اصلا بهشون محل نمیده خیلی هواشو دارن ولی من چی همش خوبی و آخر سر هم کاری میکنن از بدنیا اومدن خودتم پشیمون میشی.جاریم همیشه میگه مقصر خودتی
متاسفانه خانواده همسرم با اینکه در حقشون همش خوبی میکنم ولی همیشه طلبکارن و انتظار دارن ما فقط برا مادر شوهرم خواهرشوهر زندگی کنیم.مادر شوهرم مشکل مالی هم ندارن و ما هم در حد توانمون همیشه هستیم ولی انتظار دارن ک ما بمونیم اگه اون و دختراشون راضی بودن ما هم بفکر خودمون باشیم وگرنه تیکه باروووون شروع میشه و....
سلام خوبین شوهر من هم طرف خانوادشه همش میگه خواهرام شب روزش شده اونا فقط با زن باباش عاشق فقط زن باباشه
من تو خانواده همسرم خیلی رسمی هستم اصلا اهل شوخی و حرف زیادی باهم نیستیم احترام همو خیلی داریم ماهی یکبار شاید دوماه هم بشه فقط در حد دیدار میریم
تو خانواده خودم هم تا حدی ک کنار هم شاد باشیم اصلا اهل شوخی های رکیک نیستیم
هیچ خانواده شوهری خوب نیست ،چون تصورش اینه پسرشون رو قاپ زدی ،حالا چه خوب باشی چه بد کلا از دید اونا یه دزد بدجنسی ،باید راهت رو ازشون جدا کنی هفته ای یکبار دیدنشون بری اونم وقتی دعوتت کردن .وقتی باهاشون هستی بگی بخندی در حد معقول وقتی رفتی خونت فاصله روحفظ کنی نه تلفنی نه پیغامی نه دلسوزی بی موردی که آخ کار دارن برم کمکشون .اینو بدون تو از نظر اونا یه دزد قاپ زنی که پسرشون رو دزدیدی ،اگه این طرز فکرت باشه معقول و به اندازه رفتار میکنی و رفتار خودت هم رورفتار اونا تاثیر داره و همیشه یه رودربایسی بینتون هست
سلام.کسی هست بگه دوست دارم نزدیک مادرشوهرم زندگی کنم؟
ما هیچ حدی نداریم طوری ک مادرشوهرم و همسرم از صب باهم حرف میزنن تا شب حتی تایم دسشویی رفتن مارم داره از بس ک شوهرم بیشوره
🙃من وقتی میرم خونه ی همسرم مادر شوهرم تازه یادش میاد کارا رو به من بگه
هرچی ام میشه طرف پسرشو میگیره هیچ وقت یادم نمیره تو دو ران بارداری چقدر اذیتم کرد
خانواده خودم ک کلا همه ادم های مستقلی هستن ب هم دیگه اصلا کار ندارن ..خانواده همسرم برعکس نه از بدی بلکه از وابستگی و علاقه ی خیلییی زیاد بسیار مشکلات فراوانی واسمون درست کردن مخصوصا از وقتی دخترم ب دنیا اومده بازم میگم از رو بدی نه واقعا ادم های محترمی هستن ولی خب وابستگی زیاد هم خیلی بده در عذابم مثلا هرروز باید بچه رو ببینن ب هرجا رفتنمون کار دارن همش باید پیششون باشیم اگه دو روز نبینیمشون یا نتونیم بریم فورا ناراحت میشن من ب چشم خودم دیدم وابستگی زیاد چه خونه خرابی ها ب بار اورده ..دلم میخواد بهشون بگم یکم منو پسرتون رو ازاد بذارین شاید ما دلمون بخواد یک هفته جایی نریم و کسی رو نبینیم ..مثلا ۴ روزه من خونمم مامانم خب زنگ میزنه هرروز احوال میپرسه اما اونا یه روز نرفتیم خونشون خودشون پا شدن اومدن خونه ی ما دریغ از درک اینکع شاید میخواستن تنها باشن ..ولی خب خوبی های زیادی هم دارن چی بگم ادم نباید یک طرف ماجرا رو بگه بنده خداها هوامونو زیاد دارن ولی متاسفانه منت کارایی ک میکنن هم مادر همسرم مخصوصا ..خیلی میذاره خیلی میگه فلان کارو کردم فلان کارو کردم خب ب روی ادم میاره میدونی؟ یجورایی همش میخواد شوهرم زیر بار دین اونا باشه و خودشو مدیونشون بدونه..
براتون پیش اومده با مادر همسرتون بحث کنید و همسرتون اصلا مداخله نکنه ؟
این ماما تشخیص جنسیت میده عالیه
اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
واتساپ 09055484640
اخ جون نفر 14 شدم 😂😂😂
بله درسته؛ بعداز ازدواج زن و شوهر باید روابط خودشون با خانواده رو بتونن مدیریت کنن و در کنار مشورت هایی کبا خانواده دارن در مورد مسائل و مشکلات، حق تصمیم گیری در زندگیشون رو ب کسی ندن و تصمیم نهایی باید با زن و مرد باشه البته تو دوران نامزدی مشکلات اینچنینی پیش میاد چون هنوز زن و مرد با خانواده زندگی میکنن یادمه موقع عقد همسرم بهم گفت ببین فقط خودم و خودت... این یه جمله خیلی مفهوم داشت یعنی هرچی بشه فقط من و تو یعنی دیگه داریم ازدواج میکنیم باید همه جا شریک هم باشیم همیشه کنارهم، منو همسرم شکرخدا رابطه خوبی با خانواده هامون داریم البته با خانواده خودم صمیمیت بیشتری داریم چون محبت فراوان به ما و ب خصوص دخترم که اولین نوه شون هست دارن ، ولی کلا سعی میکنیم با رفتار درست مانع دخالت دیگران ب زندگیمون باشیم. این نکته رو هم بگم از تجربه خودم که بیشتر مربوط به دوران نامزدی میشه،هیچوقت نباید از تمام مسائل خصوصی زندگی خانوادمون رو به خانواده همسر یا همسرمون بگیم با این توجیه که" من همه چیزو به همسرم میگم چون خیلی باهاش صمیمی ام"
چون اکثرمواقع نه تنها گفتن همه چیز به دیگران کمکی نمیکنه بهمون بلکه باعث سواستفاده یا سوءتفاهم میشه
اینکه متوجه باشن پسرشون شده مرد یه خانواده و دیگه وابستا نباشن و هی آه و ناله که پسرمون رفت 😑
بعد هی حرفای یواشکی نزنن با پسرشون که حس مزاحمت داشته باشم 😖
موقع رسم و رسومات ما که میشه هرچی آداب و رسوم خودشو داره اما خدانکنه یه رسمی رو اونا انجام بدن اونوقت میگن ما شهرمون هیییییچ رسمی نداره 😂
و یا نظرات خودشونو میخوان تحمیل کنن که انجام بشه 😏
منم یاد گرفتم دیگه از رسوم خودمون چیزی نمیگم و همه جا با همسرم هستم مگر اینکه وقت اداری بهش زنگ بزنن و حرف بزنن که اونم اهمیت چندانی نداره و نظرات خودم رو با مشورت همسرم تو زندگیم پیاده میکنم
اما این قضایا کلا توخانواده ما وجود نداره کاملا افراد مستقل هستن و توهیچ چیزی دخالت نمیکنن ...
من در برابر جفتشون سعی میکنم حد و مرزم رو مشخص کنم.ریز اتفاقات زندگی رو تعریف نمیکنم.اگه بدونم با کاری مخالفن ولی تصمیم به انحامش داشته باشیم بهشون نمیگم تا دلخوری پیش نیاد.جفتشون گفتن بیاین طبقه بالای ما زندگی کنین پیشنهاد جفتشون رو رد کردیم مستاجری رو انتخاب کردیم
با خانواده خودم خب رفت و آمد داریم و همیشه پشتیبانمون بودن خانواده همسرم اوایل خوب بودن تا کم کم فهمیدم مشکلاتشون رو و تمام بی احترامی هایی ک بهم شد بدجور دلمو شکوند چون من تلاش کردم جای دختر نداشته اش باشم ولی نخواستن الان هم در حد ی احترام فقط اونم بخاطر همسرم
هرچی دورتر بهتر
پنجمی هم منم مدال لطفا 😂
خانواده خودم که دخالتی تو هیچ چیزی نداشتن ولی خانواده شوهرم به اینکه تو عروسی های خواهرزاده های من کادو ندیم چون رسممون بده ولی تو عروسی بچه های خودشون و یهو رسممون خوب میشه و باید طبق رسم خوبمون باید کادو بدیم.خووشون با هرکی دلشون بخواد رفت و آمد میکنن با هر کی هم نخواد قطع رابطه ولی به ما که میرسه دستور میدن ختی با کسانی که بهمون فحاشی هم کردن رفت و آمد کنیم
پنجمی ام 😁
اولین باره زود رسیدم رابطه خوبی داریم خوصوصن خوانواده شوهرم
منم سومی
من سعی میکنم اتفاقات خانوادمو رو به خانواده همسرم نگم اصلا لزومی نداره بفهمن...خونه خانواده همسرمم میرم سکوت میکنم ودرهیچ بحثی شرکت نمیکنم فقط با یه لبخند میشنیم😁
دومین هم منم
به به به.اولبن کامنت.
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.