واقعا بچه های الان هم هوشش رو دارن هم ظرفیت اینکه این شخصیت رو پیدا کنن
ی بار محمد صادق بیرون پاستا خورد بعد خیلی دوست داره کلا پاستا و ماکارونی
ی بار که از خواب پاشد هی گفت پادا پادا که شب خریدیم براش دوباره دیروز که بشه چهار پنج روز بعد اون قضیه از صبح گریه کرد گفت پادا
گفتم مامان نیست دیگ چند وقت پیش خوردی نمیتونی امروز بخوری عوضش برات ی غذای خوش مزه دیگ درست می کنم و کلا دیگ از ذهنش پرید
من میتونستم دیروز بخرم براش یا خودم درست کنم ولی خواستم یاد بگیره خیلی وقت ها نمیشه یا نیست با معنی نبودن آشنا شه همه چیز هر لحظه که اراده کنه در اختیارش قرار می گیره
محمد صادق اینقدر به لطف خدا آدم های با محبت اطرافش هستن که شدید میل ب لوس کردنش دارن ولی من یک تنه وایمیستم گاهی جدی بر خورد می کنم باهاش در کنار محبت در کنار بازی و متوجه شده وقتی میگم نه یعنی نه
مثلا مدام اطرافیان می گن چی براش بخریم میگم اندازه نیازش هم لباس داره هم اسباب بازی قرار نیست اینقدر جلوی چشمشون پررر شه که هیچ لذتی از داشته هاشون نبرن
که توقعشون روز ب روز از پدر و مادر بیشتر شه
گاهی شده بود اششک بریزه برای اینکه گوشی دستش بدم ولی من ندادم گفتم مامان نیاز نیست الان میتونیم بازی کنیم در صورتی که پدرش عکس منه سرریع در اختیارش میزاره همه چیزو ولی من دارم دو تا بچه رو تو خونمون کنترل و مدیریت می کنم🤦🏻‍♀️
وبه شدت روی جفتشون کنترل دارم 😁
بچه ها میخام بگم اینقدررر بچه هایی دیدم که بیش از حد امکانات داشتن و هنوز سیراب نشدن و باز دلشون از داشته های بقیه ی بچه ها میخاد
قرار نیست دعوا کنیم
ادامش پایین👇🏻👇🏻♥️

۱۲ پاسخ

قرار نیست دعوا کنیم
قراره راجب خیلی چیزها جدی برخورد کنیم راجب خیلی خواسته های غیر منطقی و به هیچ وجه از موضع خودتون کوتاه نیایین و وقتی بچه گریه کرد فقط و فقط حواسشون رو پرت کنین نه اینکه یاد بگیره با گریه همه چیز رو بدست بیاره
همیشه می گم مامان همه ی اسباب بازی هاتو نمیشه بیاریم یکی یا دوتا
و چند وقت پیش جایی مهمان بودیم که بچه ی اون خانواده سه تا گووونی اسباب بازی ریخت وسط براش ی نگاهی ب همشون کرد ی دونه توپ برداشت رفت بازی و من واقعا رفتاری ک کرد و رو دوست داشتم و تا الان خداروشکر واسه اسباب کسی دیگه گریه نکرده حتی اسباب بازی های دیگران توجهشم جلب نمی کنن 🙃فقط در حد ی نگاه چند ثانیه ای و اینو حداقل متوجه شده که وسایل بقیه برای خودشونه مگر اونا بخان به تو بدن بازی کنی♥️

احسنت 👌🏻🤩
نکته مهمش اینه که بزرگ کردن پسری که مادرشوهر زاییده سخت تره😂😂😂

واقعا عالی بود

ممنون خیلی عالی بود عزیزم 🌹🌹

ممنون خیلی عالی بود از این تجربیاتتون بیشتر برامون بزارید🙏🏻🤩

مرسی بابت انتقال تجربیات.مفید بوووود

من از وقتی باردار شدم یه صحبتایی با شوهرم کردم و نظر اونم همین بود ک زیادی لوس نکنیم یه وقتایی بهش نه بگیم بعدش هر وقت صلاح بود اون چیز رو بخریم که صبور باشه ولی الان گاهی شوهر جان همراهی نمیکنه 😐😑

دقیقا من برخوردم نسبت به گوشی همینه قاطع
ازبس حساسم رو این قضیه😵‍💫

خوشبحالت که انقد جدی هستی من نتونستم متاسفانه😥😥

خیلی خوب حرف میزنی کاش همیشه اینجوری پست بزاری واسمون مرسی گلم

👏❤️✨

👍👍👍👍

سوال های مرتبط

مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۱ سالگی
سلام. وقت همگی بخیر. چهل و هشت ساعته که بدترین روزای مادریمو گذروندم. پسر من به خاطر الرژییش از ۹ تا ۱۵ ماهگیش اسهال بود‌. اون وسطا مثلا یه هفته خوب می شد و دوباره از نو. نهایت روزی هفت هشت بار. دو روزه نمی دونم از کجا بچه م ویرووسی شده. جالبه تا سر کوچه هم نرفیم سه چهار روزه. تو خونه بودیم. فقط باباش می رفت سر کار و برمی گشت که فقط احتمال انتقال از باباشو می دیم. روز و شبمون یکی شده. بچه م انقد این دو روز گریه کرده و ترسیده نمی دونم خوب بشه از ذهنش میره یا نه‌. از پوشک کردن می ترسه، از شسته شدن می ترسه، از حموم و دستشویی می ترسه، هر نیم ساعت یه ساعت اسهاله، و وقتی پوشکش کثیف می شه خودشو مثل چوب خشک می کنه و جیغ می زنه، دو روزه بازی نمی کنه. دو روزه انقد پاش سوخته که حتی نتونسته بشینه، از پماد و پماد زدن می ترسه، بازی و خنده فایده نداره. با اینکه معمولا خیلی کم پیش میومد با گوشی بخوایم گریه شو استپ کنیم، دو روزه فقط با گوشی یه لحظه ساکته. دو روزه آب، غذا و شیر نمی خوره. به زور دو دفعه تو خواب شیر می دم که بازم بعد خوردنش اسهال می شه و دوباره داستان ها شروع می شه. الهی که هیچ بچه ای تو دنیا مریض نشه، الهی که پدر و مادرا همیشه خنده بچه هاشونپ ببینن. من قوی نیستم در برابر این همه درد بچه م. وقتی شکمشو فشار می ده و می گه مامانی درد، قلبم هزارتیکه می شه. از خدا می خوام الان که بخوابه و بیدار بشه دیگه تموم شده باشه همه چی. بچه م بتونه بخنده، بازی کنه، آب بخوره. خیلی سخت گذشت خدا کنه به خیر بگذره🥺😭😭😭
مامان گوجه سبز مامان گوجه سبز ۲ سالگی
کیا بچه لجباز دارن .بچه من از ساعت ۵به بعد ساعت ۱۱مثلا دیشب خوابید .همش نق میزنه تو خواب جیغ می زنه اخر باچشم بسته راه میره تو خونه گریه می کنه طوری که رو پامم نمیخوابه همینطوری بدخلقه تااخر شب انگار اوقاتش زهرررررررر.خیللللی عصبیه به شدت لجباز پرخاشگر
انقدر سعی می کنم کنترل کنم خودمو اخر کنترلمو از دست میدم وسرش جیغ داد هوار شده گاهی زدمش
اصلا معلوم نی چی میخواد گوشی بازی می کنه نمیتونه بزنه برنامه بعدیش باز شه من باز می کنم براش بازم میره پاهاشو به زمین میکوبه بقیه گریه
یابسته پاکتی باز می کنم میگیره از دستم بازش کنه نمیتونه باز کنه بازش می کنم میره دوباره گریشو بدتر ادامه میده
یاموزشو نصف کنم قیامته باید خودش نصف کنه لهش کنه بماله زمین چیزی بگم اینقدر گریه تابالا میاره چیکار کنم کسی این مدلی هست بچش تو اعصبانیت دستاشو مشت می کنه دندوناشو فشار میده ویگه به شدت لج داره سر همه چی .غذا که کافیه قاشق بگیرم دستم اصلا لب نمزنه هیچ گوشی بغل دستمو پرت می کنه تو صورتم اساس می کوبه زمین....
مامان کمیل مامان کمیل ۲ سالگی
سلام رفقای گل خوبین
طاعات قبول باشه
میخام یه تجربه از خودم و دوستام و دور و برام بگم بهتون
خیلی ها اینجا از وابستگی زیاد بچه ها به خودشون گلایه دارن، من جمله خودم، واقعا گاهی اصلا جدا نمیشن
حالا اگه شیر مادر هم بخورن که نور علی نوره دیگه
غالبا عین کوالا می‌چسبند به مادر
داشتم فکر میکردم سرماها اینطوری نبود خیلی، (یعنی ممکنه یه بچه ای استثنا باشه، ولی غالبا نرمال بودن)
علت هاش و بررسی کردم، به چند تا نکته ی جالب رسیدم، اولا که ما(4تا بچه ایم) مدام باهم سر و کله میزدیم، و حالا بخشیش دعوا و بخشیش بازی بود، از صبح که چشمامونو وا میکردیم درگیر بودیم، و خیلی وقت سمت مامان رفتن نداشتیم
خصوصا از وقتی خواهرم بدنیا اومد، شد اسباب بازی من و تمام روز باهاش بازی میکزدم، از نوزادی تا بزرگسالی اینقدر بازی می‌کردم که ماشلله سه برابر من می‌خورد، من تو سن 10 سالگیم لباس 3سالگی خواهرم و پوشیدم شاید باورتون نشه(تو عقد خالم بود فیلمش هست قشنگ)
کلا انگار از بچه های دوم به بعد شرایط خیلی تغییر میکنه، چسبندگی به مادر کم میشه، مادر دیگه نیاز نیست تمام روز کنار بچه باشه
ما بجز یه نمونه تقریبا تک فرزندی نداریم همه 2به بالا هستن، حالا