نمیدوتم افسردگی بعدزایمان گرفتم دلم میخوادبشینم زاربزنم طاقت اینکه بچم گریه کنه ندارم دلم میخوادهمیشه یه نفردیگه همراهم باشع توخونه تنهایی دلم میگیره حس میکنم یه مسئولیتی ب گردنمه ک ازپسش برنمیام دلشوندارم خدایا 🥲

تو میتونی
روزای اول سخته
ولی میتونی
خدا این قدرت رو بهت میده
کم کم روال همه چیز میاد دستت

طبیعیه منم از این استرسا زیاد کشیدم شوهرم هم دیر وقت میاد و من فقط گریه میکردم مادرشوهری که یه ساختمون بودیم اصلا حتی یه دقیقه هم نیومد کمک
الانم سختمه دارم خودمو سعی میکنم عادن بدم ولی هنوز نتونستم هنوز استرس میگیرم

خیلی سخته منم این شکلی شدم مادرشوهرم پدر شوهرم اومدن پیشم وخواهرشوهرم ولی چ فایده خونه شلوغ شد استراحت هم نمیتونستم راحت هم نبودم صبح ها می اومد بیدارم میکرد .... یا کلا نظر زیاد میدادن باعث شدن بچمو از این اتاق به اون اتاق جابجا کنم تا سرما خورد ... الانم باز قراره بیان بمونن پیشم تا عید... شما هم اگر کسی رو داری فعلا بیار پیش خودت تا دو هفته که حالت بهتر بشه...

طبیعیه اما خودتو قوی بگیر و بگو ازپسش برمیام ،قوت قلب میگیری

دقیقا الان همین حسو دارم