۹ پاسخ

عزیزم خداحفظش کنه یه بچه هم که آروم شما دوست داری آروم نباشه

سلام بچت متولد تیر ماهه؟

حالا من نگران پسرم هستم کمی خودخواه و پرخاشگره ....کافیه کمی تحریک بشه قشقرق ب پا میکنه .

واسش یکم انیمیشن بذار ، پسر من همش ادای شخصیتها رو در میاره، قلدر شده، یک بچه حواسشم نباشه بهش بخوره باید تلافی کنه، امشب خونه مامانم همرو میگه باید ساکت باشین ک من میخوام صحبت کنم، همینجوری الکی مشت میزنه سر خواهر زاده هام میخنده فرار میکنه، فک میکنم همش به خاطر انیمیشن هاست، با بچه ایی دعوا کنه هرچی توضیح میدم باهم دوست باشین میگه نه من دوستش ندارم 🤦‍♀️

چقدر خوبه که مودبه واقعا خوش بحالت حالا دخترمن یکسره جیغ میزنه عصبی میشه اصلا دوست ندارم.
خیلی خوبه با زبون خوب صحبت میکنه حرف زدن بلده

وای نیل هم همینطوره و من خیلی ناراحتم ازاین موضوع واینکه خیلی حساس هم هست یکی باش قهر میکنه این میشینه غصه میخوره😢میخوام برم دکتر خانزاده خیلب عالیع برادر زادم میرفت پیشش

بچه ی منم وقتی میزنندش دردش میاد به رو خودش نمیاره به زور اسباب بازی ازش میگیرن ناراحت میشه ولی گریه نمیکنه بلد نیست برد پس بگیره. عوضش شب تو خواب جیغ میزنه😭😭😭😭

این ک خیلی خوبه

دقیقاا پسرمن همینجوریه ومن خیلی ناراحتم😔

سوال های مرتبط

مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صبحتون پنکیکی😁🥞 خوبین رفقا چه خبرااا چه میکنید با خونه تکونی؟
دیروز هانارو بردم خانه بازی،هردفه که میریم من پر از استرس میشم واسه اینده این بچه،یعنیی انقدررررررر مظلومه،انقدرررر آرومِ حد نداره واقعا نگرانم
خیلی مظلوم میرفت سمت بچه ها خیلی مودب میگفت سلام من هانا هستم🥺 (میخاست دوست شه باهاشون)
بعد میرفت با یه اسباب بازی بازی کنه یه بچه دیگه مث گرگ میومد میگفت من میخام بازی کنم،هانام خیلی راحت کنار میرفت،اول فقط نگاه کردم ببینم چیکار میکنه دیدم نههههه این بچه تا میره با یچی بازی کنه اون بچه فضولچه هه میومد ازش میگرفت هانام خیلی راحت قبول میکرد میرفت کنار.ااخر هانا رفت پیانو بزنه باز بچه هه اومد گفت پاشو من میخام با این بازی کنم هانا تا اومد پاشه گفتم برو با یچی دیگه بازی کن بازی هانا تموم شد شما بیا با این بازی کن😠
میترسم دوروز دیگه تو مهد یا مدرسه از این بچه ها باشه که بهش زور میگن
یا مثلا یه بچه دیگه جیغ بزنه یا موقع بازی داد بزنه هانا خیلی میترسه و از اون محیط فرار میکنه حتی اگه اون بچه از خودش کوچیک تر باشه
البته اینم بگم ما اطرافمون بچه کوچیک نیست واسه همین هانا خیلی تو جمع بچه ها نبوده و ارتباط نگرفته.
ولی خب نگرانی مادرانه دارم....
مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
تازه میفهمم بچه رو ببری پارک بازی کنه بهش خوش بگذره یعنی چی.....تا چندوقت پیش بچمو اگر می‌بردم پارک یه بچه دیگه حواسش نبود می‌خورد به این یک قشقرقی بپا می‌کرد که چرا خورده بمن،یا میگفت کسی نباید سوار سرسره یا وسیله بازی دیگه ای بشه فقط من باید بازی کنم کلا خسته و کلافم می‌کرد ازبس با همه ناسازگار بود همش باید حواسم می‌بود کسی و نزنه ولی جدیدا خداروشکر خییییلی خوب شده یه بچه هم بزنتش حمله نمیکنه به بچه هه فقط میگه مامان این منو زد....الان با بچه ها دوست میشه کلی بازی میکنه منم کیف میکنم که اون دغدغه هام تموم شد.فقط یه مشکلی دارم با اینکه از 9 ماهگی دائم بردمش پارک و خانه بازی بازم انگار یه هراسی داره از بچه ها....اگر تو سرسره بچه پشت سرش باشه انگار می‌ترسه وا میسه کنار اون رد شه بعد خودش بره اگرم کسی جلوش باشه نزدیک نمیشه میزاره برن بعد میره بهش میگم برو کاری با تو ندارن میگه نه بهم میگن نمیشه تو بری.....یعنی میشه این ترسشم بریزه و تموم شه بره؟
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
میش کمکم کنید؟
من و جاریم تو ی حیاط مشترک زندگی میکنیم اون دوتا بچه ۱۲ سال و ۷ ساله داره بالا میش من ی پسر ۳/۵ ساله .....ما پایین زندگی میکنیم بعد بچه ها از عمد میان تو پایین سرو صدا میکنن پسرمنم ب هوای اونها می‌ره دنبالشان بازی کنه بارها زدنش اذیتش کردن من ب پسرم میگم با اونها بازی نکنه چون اونا از این بزرگترین ولی پسرم قبول نمیکنه پسرم ازم اجازه نمیگیره می‌ره از پله ها بالا و بار دیدم خواستم هلش بدن و ومن داد زدم و بدتر لج میکنن وقتی بهشون میگم ...امروزم کن گفتم دارن تو حیاط بازی میکنن یهو رفتم دیدم پسرمو از کوچه هم بیرون بردن و بردن جاده اصلی ک ماشین داره میاد می‌ره از اونجا هم میخاستم ببرنش سرکار پدرشون و...منم پسرمو آوردم خونه تو راه پیش بچه ها کلی فش ب من داده منم آوردم تو خونه زدمش از صورتش سیلی پس گردنش کشیده از کونش و...خلاصه کلی گریه کردیم هم اون هم من بارها بهش میگم از من اجازه بگیر حرف گوش نمیده من خیلی بهش محبت میکنم باهاش تو خونه بازی میکنم وقت میزارم ولی امروز دیگ عصبانی شدم زدمش ...دختر جاریمو صدا کردم میگم چرا بدون اجازه من برایش میگ ب من چه خودش اومده ...با مامانم ک قطع ارتباطیم ....اونقدر بچه های تخم سگی ان نمی‌دونید بخدا ی دایی ۱۵ ،۱۶ ساله دارن تو مدرسه کاندوم ب بچه های دیگ میفروشه اینها هم دقیقا عین اون بد ذات....من الان با این شرایط خاک تو سریم چیکار کنم؟