نمیدونم واقعااین تصمیمم درسته یانه فقط میدونم کشش دیگه ندارم بچه اولمه تازه انگار وارد یه دنیادیگه شدم تازه دارم کنارمیام شرایطم سخته نه استراحت نه خواب نه خوراک نه تفریح گردش همش کارخونه و بچه داری غذابه سختی درست میکنم اونم بابچه بغل بچم اصلا رو زمین نمیمونه همش بغلم بعداین همه فشارو سختی خودمم مریضم خیلی ضعیفو داغونم زود خسته میشم ازاون طرف همسرم توفشارمیزارتم همش بحث غور حتی سرچیزایی که دوست دارم بچه یه دیقه میگیره غور بحث به بچه وقت نمیزاره همش گوشیش کار خسته شدم ازاین رفتاراش همش میخواد درازبکشه توگوشی باشه ازاون طرف باز سربچه باهام بحث میکنه که چون خونه مادرم نمیبریش غریبیش میکنه وقتی میبریم انقدگریه میکنع که بایدبیایم خونه اصلامن نمیبینه بچع نمیبینه فقط خودش مهمه...منم تصمیم گرفتم وسایل نیاز دارم بردارم برم خونه مادرم بابچم زندگی کنم واقعابودنش کنارش فقط اعصابم بهم میریزه فقط بخاطر بچم که اسیب نبینه توارامش توشادی بزرگ بشه میخوام اینکارکنم شوهرمم خونه هرکارمیخوادکنه انقدتوگوشی بیفته تانفسش دربیاد

عزیزم میشه ویژگی های خوب شوهرت رو توی یه برگه بنویسی ،ویژگی های بدش رو هم توی برگه بنویسی و برامون بزاری؟

عزیزم احتمالا بهت خیانت نمیکنه؟؟؟؟

این گوشی نابودبشه ک همه زندگیاروپاشیده هم همه روازهم دورکرده والا قبلامیرفتی یجایی همه باهم میگفتن میخندیدن الان همه سرشون توگوشیه 😔

دقیقا مثل منه زندگیت.منم تصمیم گرفتم جدابشم ولی وقتی میبینم بچم باباشومیبینه چشم ازش برنمیداره حتی وقتایی که خوابه یاتوگوشیه میگم به پدرش احتیاج داره یه وقتایی باشوهرم که دوتایی کنارش نشستیم قربون صدقش میریم خیلی خوشحاله یه نگاه به من میکنه یه نگاه به باباش ذوق میکنه ایناروکه میبینم باخودم میگم بخاطرخوشحالی بچم ازناراحتیام میگذرم وسعی میکنم تحمل کنم همیشه همینطورنمیمونه یکم که بزرگتربشه شده تنهایی بادخترم برم بیرون میرم خودم حال خودموخوب میکنم ولی جدانمیشم که آسیب بهش نزنم

من فقط می دونم همچین شخصی مرد زندگی نبست.........
مردی ک ب زنش دلسوزی نداره...
کمکش نمیکنه...
گردش تفریح نمیبرتش‌...
از نظر مم لیاقت نداره کنارش بود لاید تنها باشه ....
فقط۱سوال شما قبل اینمه بچه دارشید همسرتون همین مدلی بود؟اگ بود اخ چرا براش بچه میارید این مردا لیاقت ندارن

شوهر منم دائم سرش تو گوشیه
منم دلم میخواد بهش بگم آنقدر سرت رو بکن تو گوشیت تا نفست در بیاد