خببب
من اومدم تا تجربه ی دومین زایمان طبیعیم رو براتون تعریف کنم♥️
اول از همه برای همه مامانای چشم انتظار آرزو دارم ب زودی دامنشون سبز بشه و اونایی ک توراهیی دارن ،مسافر کوچولوشون رو ب خوبی و خوشی بغل بگیرن💋♥️

من وقتی۳۷ هفته بودم برای معاینه پیش دکترم رفتم و دکتر بعد معاینه گفت ۱سانت باز شده رحمت
گفت برو هفته بعد بیا اگه بازتر شدی نامه بستری رو بنویسم
من توی طول بارداریم خیلی پیاده روی کردم
وقتی توی ۳۸ هفته رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت عالیه رحمت نرمه و سه سانت بازترشده!
و برای هفته بعدش ینی۳۹ هفته نامه بستری داد
(دیگه صبر نکرد خودم دردم شروع بشه)
من تو این ۱هفته بازم ورزش و پیاده روی کردم حسابی…
خلاصه سه شنبه ۶صبح نامه بدست رفتیم بیمارستان عرفان نیایش
کارای ان اس تی و بستری داشتن شروع میکردن ،پزشکم تماس گرفت ک زایمان اورژانسی پیش اومده و کیسه اب طرف پاره شده
اگه ممکنه تا ساعت۱ ظهر صبر کن و برو خونه تا میتونی ورزش کن!
ماهم برگشتیم خونه و ی صبونه حسابی خوردم😂
بعدش شروع کردم ب ورزش کردن تو خونه تا ساعت۱۲
دوباره بار و بندیل رو جمع کردیم و رفتیم سمت بیمارستان ساعت ۱ رفتم داخل!♥️

تصویر
۸ پاسخ

تا کارهای بستری و فیلمبرداری و خورده ریزهارو کنیم ساعت شد۲ و منو بستری کردن،دوباره ان اس تی و چک کردن وضعیت جنین و
معاینه ک گفتن ۴سانت شدی …
خلاصه ساعت ۳ آمپول فشار زدن توی سرمم
من تو اتاق داشتم ورزش میکردم و همسرمم کنارم بود و ماساژم میداد و کمکم میکرد
دردا قابل تحمل بودن و با تنفس و ورزش کنترلشون میکردم…
ساعت ۴ معاینه کردن گفتن ۷سانتی
تا اون لحظه صدام درنیومده بود اصلا
سخت مشغول ورزش بودم تا دردارو کنترل کنم
دکترم تعجب کرده بود میگفت چرا هیچی نمیگی شوهرت الان فکر میکنه زایمان راحته😂🤣
ساعت ۵ من حس زور زدن داشتم
ب دکترم گفتم گلاب ب روتون مدفوع دارم نمیتونم تحمل کنم گفت باید معاینت کنم بعد بری
دوباره معاینه کرد گفت بدو رو تخت زایمان فول شدی و بچه داره میاد😂🤣
در همون حین میگفت دختر تو چیکارررر کردی مگه میشه در عرض ۲ساعت فول شد اخه😂🤣😅
رفتم رو تخت زایمان و حسابی بهم زور میومد
دیگه نتونستم تحمل کنم و اولین جیغ رو زدم😂دکترم گفت اهاااان حالاشد!بعدش کیسه ابمو پاره کرد

و من با ۶. ۷تا زور محکم و قوی دریا خانومو ساعت ۵:۱۵ عصر بدنیا اوردم
نگم از لحطه ای ک سر بچه اومد بیرون و یکم راحت شدم
ولی وقتی کلا بچه رو کشید بیرون و شکمم تخلیه شد واااای ک چه حس خوبی بود راااحت شدم
گلاب ب روتون ی مثال بزنم قشنگ تصور کنید چجوریه کسایی ک پیش فرض ندارن
انگاری ک مثلا یبوست داری و نمیتونی دسشویی کنی،
بعد میری دسشویی اولش نمیاد و خیلی کلفته درنمیاد 😂😅
بعد یکم زور زدن ی کوچولو درمیاد و بعدش یهو نرم میشه و همس میریزه و نفس راحت میکشی!!!
ی حس شیرین راحتی اینجوریه

بعدشم دریا جونم رو انداخت رو سینم
و شروع کرد ب زدن بخیه های پرینه
بعدشم ک تا فرداش تو بیمارستان بودم و مرخص شدم
این بود خلاصه ی زایمان من🌹

عزیزم بچه چند کیلو بود
آخه من دخترم ۳۵۰۰بود ۹سانت شدم ولی گیر کرد نیومد سز شدم

عزیزم بسلامتی میگم بچه اولتون سخت بود یا این یکی چه تفاوتی داشتن؟

میشه بگی چه ورزشایی انجام دادی ؟

میارکه انشالله قدمش خیر باشه

عزیززم ماشاءالله بهت 😍😍😍 خداروشکر
برای ماهم دعا کن لطفا تا خوش‌ زایمان باشیم 😍😍😍

خداروشکر عزیزم فقط میشه بگی شما فقط ورزش داشتی یا چیزی هم استفاده کردی برا نرم شدن دهانه رحمت

سلام مامانا طراح عکس نی نی هستم ادیت ماهگرد عکس آتلیه ای با چهره ساده نی نی ،هم چهره هم جابجایی بدن در هر تمی ،نوروزی یلدا ماهگرد و ....هر عکس سی تومن شماره :صفرنهصد و سی و هشت،سیصدوده،پنجاه و نه،هشتاد و هشت
آیدی روبی کا و ایتا photodarya

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان پناه مامان پناه ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم