تجربه زایمان _ سزارین ۲
دیدم دخترم بدنیا اومده لخت با یه مای بی بی گذاشتن رو سینم تا سینمو بخوره ، میگفتن باید این کارو بکنیم تا بچه از اول که بدنیا میاد با مادرش ارتباط بگیره و.... ، خلاصه بعدش لباسای مه آرا رو پوشوندن و مارو بردن بخش، از ساعت زایمان تا ۱۲ ساعت چیزی نباید میخوردم ، ۱۲ ساعت که تموم شد بهم گفتن مایعات بخور کم کم و وقتی خوردی بگو بیایم سوند و جدا کنیم ، جدا کردن سوند و خیلی راحته اصلا چیزی نفهمیدم ، سوند و جدا کردن گفتن بیست دقیقه آروم بشین پاهاتو از تخت آویزون کن بعد بگو ما بیایم، بعد بیست دقیقه دو نفر اومدن کمک کردن بلند شم و آروم راه برم ، منو بردن سرویس کمر به پایینمو شستن و نوار و شورت پوشوندن بهم و یه دست لباس دیگه آوردن ، لباسامم عوض کردن تا من برم رو تخت ملافه تختم عوض کرده بودن ، خلاصه تر و تمیز رفتم رو تختم دراز کشیدم، فرداشم مرخص شدم و تمام😊
بیمارستان مهرگان رفته بودم رفتار پرسنل خیلی خوب ، گروه خدماتش خیلی خوب بودن برای نظافتت و ... خودت و همراهت هیچ کاری نمیکردین خودشون به موقع میومدن کمک میکردن، لباس برای بیمارستان و دمپایی و قاشق و چنگال و لیوان و ... هم خودشون میدن
باز اگه سوالی دارید بپرسید😚🥰

۱۰ پاسخ

عزیزم بچه رو باخودت همراه بردن بخش؟ یا زودتر نشون داده بودن به همراه؟؟

منم مهرگان سزارین شدم عالی بود عالی
خیلی خوب به ادم میرسیدن
فیلم های اموزشیشون اطلاعاتی که میدادن خیلی الان بدردم میخوره

یعنی تو یه روز بودیم؟؟؟؟؟ تو کدوم بودی🤣🤣؟ من ساعت ۹ رفتم اتاق عمل

عه توم مهرگان بودی😍😍منم دقیقا
دیدی چقدر تمیز و مرتب بود؟ خدایی لذت بردم

عزیزم بعد از اتاق عمل درد نداشتی

عزیز فقط سوند چی درد نداشت بیشتر از همه ترس سوند دارم

مبارک باشه عزیزم انشاالله ک پر از خیر باشه

ای جانم ❤️❤️قدمش مبارک باشه😘
هزینه بیمارستان مهرگان چقدرشد؟پمپ درد لازمت نشد؟

برا منم دعا کن فردا عملمه استرس شدید دارم از ترس

الهی به سلامتی و دل خوش.قدم مه آرا جون برات بسازه و سراسر زندگیت پر باشه از عشق و آرامش

سوال های مرتبط

مامان 💙آرسام🩵 مامان 💙آرسام🩵 ۲ ماهگی
مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 ۳ ماهگی
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان مهنا مامان مهنا ۳ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان آرمان مامان آرمان ۲ ماهگی
تجربه سزارینم بیمارستان آرمان پارت ۲
حدودا بچه ۱ و ۱۰ دقیقه به دنیا اومد مارو ۲ و نیم بردن تو بخش قبل بردن فشارمو چک کردن بچرو گذاشتن تا سینمو بگیره یکم بعد یه پرستار ریکاوری شکممو ماساژ داد حس نداشتم اما فشارو میفهمیدم که اونقدر وحشتناک نبود از جلو اتاق عمل همسرم همراهم بود اتاق خصوصی خواسته بودم زیاد بزرگ نبود ولی خصوصی بود و خب این خیلی خوب بود همون اول پرستارا جا به جام کردن حسی نداشتم تنمو پاک کردن تمیز کردن به جز دوتا شیاف اتاق عمل که گذاشته بودن دوباره برام شیاف گذاشتن و فقط زیرانداز برام گذاشتن و پوشک بعد بهم سرم زدن کم کم بی حسیم داشت میرفت تا حدود ۶ دگ کامل بی حسیم رفته بود حس پریودی داشتم خونریزی رو بعد هر بار انقباض شکمم میفهمیدم این وسط مایعات با نی قایمکی میخوردم چون دگ بی حسیم رفته بود ولی گفتن ۱۲ بهت میگیم مایعات بخور در کل خیلی پرستارا و بیمارستان رسیدگی خوبی داشتن ساعت ۱۲ برام مایعات و سوپ اوردن حدودا ساعت ۲ هم اومدن که راه بریم
مامان شاهان✨👼🏻 مامان شاهان✨👼🏻 ۷ ماهگی
خب میخوام از تجربه سزارینم بگم
پارت اول
من ۱۹ تیر ساعت ۱۲ ظهر حرکت کردم سمت بیمارستان..منو همسری و زنداییم،،ساعت یکونیم دو بود رسیدیم و مدارک و به پذیرش دادیم و منو بردن که بستری کنن،مم قرار بود ساعت ۳ عمل شم ولی متاسفانه عملای دکتر جابجا شد و طول کشید و منو ساعت ۶ ونیم بردن اتاق عمل،،قبلش تو تریاژ سوند بهم وصل کردن که من تنها عذابی ک کشیدم سر همین سوند بود،،سوند کوچیک وصل کرده بودن و من خیلی درد داشتم هرچی هم میگفتم میگفتن طبیعیه در صورتی که من پد زیرمو کامل خیس کرده بودم چون سوند کوچیک بود ادارم میریخت بیرون..پرستار اومد و پد زیرمو عوض کرد،،دیگه ان اس تی و یه سری آزمایش گرفتن و ساعت ۶ ونیم منو بردن،،من کم کم استرس گرفتم ولی جو اتاق عملش خیلی خوب بود خیلی برخورداشون عالی بود،،موقعی ک منو میزاشتن رو تخت دکترم دید پد زیرم خیسه و بررسی کرد و برام سوند بزرگتر زد اونم بعد بی حسی،،،آمپول بی حسی هم اصلا درد نداشت من اصن چیزی حس نکردم😐کم کم پاهام گرم شد و بی حس شدم و پسر قشنگم ساعت هفتو بیس دقیقه بدنیا اومد
مامان طنین🍓🍫 مامان طنین🍓🍫 ۴ ماهگی
سلام مامانا من اومدم با تحربه سزارینم 🤗
ساعت یه ربع به هفت دکترم گفته بود بیمارستان آرتا باشم از ۱۲ شب به بعد نباید چیزی میخوردم، صبح رفتم بیمارستان از سوند وحشت زیاد داشتم ولی خب زیادم درد نداشت فقط اولش یکم سوزش داشت ، نوار قلب بچه رو گرفتن سوند وصل کردن بردن اتاق عمل ، اونجا دیدن استرس دارم انقد باهام شوخی کردن تا حال و هوامو عوض کنم امپول بی حسی رو زدن حتی یذره هم درد نداشت دکتر مهاجری یه اهنگی رو باز کرد و شروع کردن به عمل 😂 همین که بی حسی رو زدن من به ثانیه نکشید بی حس شدم یه پرده جلوم کشیدن به دو دیقه نکشید که صدای گریه بچمو شنیدم بهم نشون دادن انقددد سیاه بود که گفتم خدایا این به کی رفته😂😂😂ولی خب چند ساعت بعدش رنگ پوستش سفید شد، بعد از عمل منو بردن ریکاوری اونجا میلرزیدم که گفتن عادیه فشارمو گرفتن فرستادنم بخش اونجا یکم حالت تهوع و سرگیجه داشتم که باز گفتن عادیه اینم بگم من چون ترسیده بودم این حالتام به نظر خودم از همون ترسیدنه بود