۱۱ پاسخ

حداقل انقد غیرت داشته که به جای گدایی بیاد دستفروشی کنه کجاش بده شاید کسی رو نداره که بچشو نگه داره

عزيزم هيچ موقع اين افرادو قضاوت نكن شايد واقعا چاره اي نداره و مجبوره🫤هيچكس جز مادر بچه دلسوزتر و مهربونتر نيست واسه بچه.،چون جزئي از وجودشه… ميگن اول كفشاي اون شخص رو بپوش و باهاش راه برو بعدا راه رفتنشو قضاوت كن…خدا بهتر ميدونه حقيقت قضايا رو💚🌱

گزارش بزنی که چی بشه خدای نکرده مادر از بچه جدا کنن دیگه روزگاره لابد مجبوره بهتر از تن فروشیه
اون بچه هم از اول اونجوری بار اومده عادت کرده بعضی مامانا چنان بچه ها رو میپوشونن که باد میزنه مریض میشن

بیچاره وقتی مجبوره چکار کنه امسال ماها باید کمکشون کنیم
من هروقت بچه ببینم اینجوری دست فروش بدون اینکه چیزی ازش بخرم بهش یه مبلغ ناچیزی میدم

من همیشه زنگ میزنم ۱۳۷ بیان بچه رو بگیرن از دست اینا
اینا اکثرا معتادن از بچه کوچیک سو استفادع میکنن خیلیا هم نون شب ندارن ولی تا بوق سگ کار می‌کنن مثل اینا راحت طلب نیستن
حداقل بچه هارو ببرن ی سرپناه بهشون بدن بهتر از اینه تو کوچه ها تو سرما گدایی کنن

بنده خدامجبوره دیگه اونجوری میخاد گرسنه بمونه😥😥

عزیزم مجبوره شکم گشنه سرما گرما نمی‌شناسه 🥲

نداری بسی کارها سر ادم میاره

بعضی از این بچه ها هم مال خودشون نیست. یا میخرن کرایه میکنن برای اینکه مردم دلشون بسوزه یا حتی شنیدم بچه ها رو میدزدن

سركوچه ما يه آقايي با زن و بچه اش مياد جيگر كباب و اينا ميفروشن بعد اصلاً حاليشون نيست يه روزايي هوا خيلي سردِ همه اش بچه هه تو كالسكه گنار پياده روعه بعد خودشون چون سردشون ميشه ميرن كنار آتيش بچه رو نميبرن 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

این خوبه نوزاد هم می یارن

سوال های مرتبط

مامان نفسم😍 مامان نفسم😍 ۱۶ ماهگی
این تاپیک رو برای خودم مینویسم.برای اینکه هرروز ببینمش...بخونمش..‌
امروز تایپک یه مامانی رو دیدم که بچش فوت شده بود.اسمشو نمیگم که ناراحتتون نکنم. دخترمو رو پام تکون میدادم و با خوندن نوشته های اون خانم اشک میریختم.
اینقد برای سخت بود که فقط چند تاشو دیدم.انگار اون لحظه بهم تلنگر زدن.به خودم اومدم.یاد گله و شکایتام از بدغذایی و شب بیداری ها،خونه ی نامرتب،ارزوی یه خرید یا استراحت بی دغدغه و خیلی چیزای دیگه افتادم.از طرفیم یاد دوسال تلاش و گریه  و دکتر رفتن برای بچه دار شدن...
میدونم بچه داری سخته ،فراز و نشیب های زیادی داره و مشکلات با خودشون بزرگتر میشه اما از امروز میخوام سعی کنم مادر بهتری باشم.من با میل خودم این بچه رو به دنیا اوردم پس وظیفمه شبا بیدار بشم،باهاش بازی کنم و براش وقت بذارم.اینا رو نوشتم که هروقت خسته شدم با دیدم این متن به خودم بیام. به این فکر کنم که این بچه پیش من امانته و چند سال بعد برای تحصیل و زندگی از من جدا میشه.میخوام تلاش کنم قدر این لحظات رو بیشتر بدونم...
مامان پسر عزیز مامان مامان پسر عزیز مامان ۱ سالگی
سلام بچه ها خوبین؟
امروز تو مترو یه بچه ۵ ۶ ماهه دیدم که تو بغل مامانش بود.حدس میزنم حداقل ۱۲ ۱۳ کیلو وزن داشت. ماشاالله گوشت بود که از دست و پا و لپاش ریخته بود پایین. مامانش مدام براش ذوق می‌کرد و همه خانومایی اون اطراف بودن داشتن ماشاالله ماشاالله میگفتن و قربون صدقش میرفتن. من خودم که عاشقش شده بودم. از دور دیده بودمش و با ذوق اومدم نزدیکش. همینطور که آب از لب و دهن خانوما از دیدن این پسر بچه ناناز می‌ریخت یهو قطار ترمز کرد و سر بچه خورد به شیشه کنار مامانش. مامانش رو اولین صندلی نشسته بود. وای نگم براتون که بچه اینقدر بامزه گریه‌اش گرفت و بانمکتر شد که خدا بدونه یعنی میخواستی گوشتای دست و پاشو لیس بزنی از خوشمزگی.
ماشاالله مچ پاش اندازه مچ پای یه آدم بزرگ بود. گوشتای مچ دستش ریخته بود رو انگشتاش. اونوقت صورت و لوپ بامزه تر.
مامانه طفلک سینه رو درآورد و شیرش داد بچه هم با مزه شروع کرد به میک زدن الکی که یادش بره سرش خورده به شیشه😅😅😅
تو همون حین کاشف به عمل اومد که بچه کاملا از شیر مادرش تغذیه شده و لب به شیر خشک نزده. خانومایی با تعجب میگفتن ما فکر کردیم شیرخشکیه اینقدر پوف پوفیه😶
دیگه یه پسر سفره فروش هم اومد یه نیشگون از لوپ این طفل معصوم گرفت😮‍💨
بنده خدا مامانه اینقدر ذوق بچه رو داشت و مردم گرفته بودنش به حرف ایستگاهی که می‌خواست پیاده بشه رد گرد🤣🤣🤣
دیگه بچه به بغل بدو بدو پیاده شد.
چون خیلی ذوق کردم براش گفتم شما هم ذوق کنین.
وای هنوزم چشمام قلبی میشه یادش میفتم.😍
چرا اینقدر بچه های تپل نمک دارن آخه🥰🥰