مامانا عیدتون مبارک باشه
یه مشورت میخام توروخدا هرکس میتونه راهنماییم کنه احساس میکنم اصلا نمیتونم با بچه بزرگم ک الان تو ۵ساله برخورد خوبی داشته باشم و قانعش کنم و خیلی هم اون هم من و هم شوهرم از این قضیه اذیت میشیم
ب زبان ساده بگم اصلا رفتار خوبی باهاش ندارم از صب ک بلند میشیم تا شب بلا استثنا همش باهم کل کل میکنیم و لجبازی
یعنی اصلا ب حرف من نیس حتما حتما باید روش داد بکشم
خیلی نگران آیندشم ک باهام جور نباشه و بخواد همچی ازم پنهان کنه حس میکنم تو تربیتش خیلی موفق نشدم تورو بخدا من چکنم اگ کتابی هست ک بخونم و کمکمم کنه بگید تا بخرم اگ روانشناسی ک خودتون ازش جواب گرفتین
هر نصیحتی دارین تورو ب قرآن بگین دیگ داغونم

دقیقا مشکل منو داری منم بچه بزرگم پنج سالشه ازوقتی خواهرش دنیا اومده ازبینیم میاره فقط کارهایی میکنه که اصلا ازش بعیده خیلی بی ادب شده اذیت میکنه نمیدونم رد دادم منم سرش داد میزنم اصلا بهم توجه نمیکنه بعضا میگم شاید درحقش ظلم کردم لطفا منو لایک کن جواب هاروبخونم

مامان گل هممون اینجوریم مخصوصا اینکه استراحت نداریم فشار زندگی مشکلات و همه چیزای این زندگی دست به دست هم میدن تا مغز آدم کشش هیچیو نداشته باشه من پسرم پنج سالشه دخترم ۴ ماهه تاحالا بادخترم وقت نگذروندم اگرم باهاش حرفی بزنم از پسر۵ سالم حرف میزنم وتوی روز بیست بار حتی بیشتر به پسرم میگم که خواهرت بهم میگه داداشمو دوس دارم چون خیلی میترسم حسادت کنه و دوسش نداشته باشه
واینکه کل کل خودتون اصلا اصلا اصلا نمیتونی یه روزه خوب بشی و دعوا ها و بحث هاتونو بزاری کنار باید آروم آروم تلاش کنی فکر کن بچه ۵ ساله ت مهمونته هر لحظه مث یه مهمون باهاش رفتار کن تو هیچ وقت با مهمونات دعوا نمیکنی یا وقتی چیزی ازت بخوان با عصبانیت نمیگی نه یا اینکه مهمونتو به حال خودش نمیزاری و بی محلش نمیکنی فکر کن بچه همسایه ته اومده خونتون وبه خاطر اینکه همسایه ناراحت نشه نهایت تلاشتو میکنی که اون روز بچه راضی باشه و ناراحت نشه ازت بعدشم این مایییم که باید با اونا کنار بیایم و با ساز اونا برقصیم اونا طفل معصوم ها هیچی نمیدونن
همینو میتونم بگم امیدوارم صوب باکلی آرامشو آسایش و خونگرمی بیدار شی و بتونی با بچه ت روز خیلی خیییلی خوبی داشته باشی🥰

خیلی هم مادر خوبی هستی دوتا بچه داری کارهای عید باعث شده کمتر باهاش وقت بگذرونیش هر چی خوشحالش می‌کنه اون کارو بکن چون اونم بهت احتیاج داره بچه ها عاشق بازی هستن اصلا بازی جزی از وجودشونه باید باهاش وقت بگذرونی اگه نمیتونی باباش ببره بعد رابطه تون روز به روز بهتر میشه چون بچه شاده شب هم برایش به قصه ی کوتاه حالا هر دوسه شب یه بار بهش بگو برو مثلاً کنترل تلویزیون رو بیار باذوق شوق بگو بعد چشمات وببند یک ببینم تا سه بشمارم واسم میاری

الان حسودیش میشع چون همه وقتت با بچه کوچیکته بهش توجه کن بگو توکارا بهت کمک کنه وقتی بچت خوابه بااون یکی بازی کن وقت بگذرون کلی میشع کارای دیگ کرد فقط نباید بچه رو حساس کنی

خب این خیلی عادیع ادم بعد زایمان خیلی بی حوصله میشه ولی باید واسع بچه اولتم وقت بزاری چون اون الان همه چیو متوجه میشه بنظرم یع روز بچه کوچیک تو بدع ب باباش یا پیش مامانت بزار باهاش برو یکم بیرون بگرد ببرش شهربازی خیلی خوشحال میشع توراهم هم برای اون هم بگو واسع داداشی ام عیدی بخریم بدع بهش یع کاری کن باهاش رفیق بشع بچها چ گناهی دارن

عزیزم برو پیش مشاور بچه بزرگت از تو محبت میخاد توجه میخاد حتی بیشتر از کوچیکه باید بهش برسی چون تو سنی هست ک حسادت میکنه الانم از روی حسادت اینکارارو میکنه و لجبازی پشت لجبازی میشه سعی کن براش وقت بزاری بازی کنی باهاش بهش توجه کنی اروم باهاش حرف بزن داد نکش سرش چون تمام اینا الگو میش تو زفتارهای ایندش ی هدیه از طرف کوچولوت بگیر بده بهش بگو اجی یا داداش برات خریده ی کارایی اینجوری انجام بده

منم دخترم سه سال و نیمشه تا از خواب بیدار میشه کل کل میکنیم با هم تا شب موقع خواب دلم براش میسوزه احساس میکنم دارم در حقش کوتاهی میکنم🥺

منم دقیقا در وضعیت شمام امروز کلی گریه کردم دلمم میسوزه براش