تجربه من از سزارین:
من تجربه طبیعی ندارم چون به خاطر واریس واژن سزارین اجباری بودم، اما تجربه ام از سزارین لحظه‌‌ای که بچه بدنیا میاد هیچ دردی نداری و خیلی شیرینه بعدش به من خواب آور زدن و وقتی بیدار شدم تو ریکاوری بودم و درد بی نهایت شدیدی تو شکمم داشتم و هرچی التماس میکردم بهم مسکن بزنن میگفتن باید بری بخش تو ریکاوری نمیشه، یک ساعت تو همون حالت بودم و از درد زار میزدم، بعد که بردنم اتاق خودم چند نفر اومدن و شکممو فشار دادن و بی نهایت دردناک بود جوری که چندتا جیغ زدم از درد چون حس داشتم و مسکن نزده بودن هنوز، بعد شیاف گذاشتن و کم کم دردا قابل تحمل و کم شد، شبش اومدن دستمو گرفتن برای راه رفتن که اونم خیلی دردناک بود، و در آخر من تا ۶ روز سردردهای وحشتناکی داشتم به خاطر داروهای بیحسی جوری که در در حالت خوابیده خوب بودم به محض نشستن دردی مثل شن ریزه از نخاع گردن میومد بالا و می‌ریخت تو سرم واقعاااا عذاب بود و رفتم بیمارستان متخصص بیهوشی برام سرم و آمپول و قرص نوشت و گفت باید حداقل روزی ۱۶ لیوان مایعات بخوری تا ماده بی حسی از بدنت خارج بشه و با مصرف داروها و آب فراوان کم کم بهتر شدم و الان بعد ۱۵ روز کمر دردم و اینم بگم بعد کشیدن بخیه خیلی احساس سبک تری دارم ولی خب محل بخیه و بالا و پایینش انگار برام بی حسه و البته تو حرکت های ناگهانی دردناک
اینارو نگفتم بترسونمتون خدایی نکرده اما آگاهی بهتر از خیال خوشه که یک عده فکر میکنن سزارین راحته

۷ پاسخ

من بعد عمل شکمم فشار ندادن هرچی بود موقع عمل فشار میدادن

برای من سزارین راحت بود خیلی فقط قسمت سوند گذاشتن و فشار شکمی کمی اذیت کننده بود برا چندلحظه..
ولی در کل دردی ک میگفتن همه من نداشتم از همون شب اولم تا الان خودم به بچه م و کاراش رسیدگی کردم

ببخشید واریستون کجای واژنه ماله من تولبه ی سمت راست هست سزارین میشم یعنی؟

هرکس روی توانایی بدنیش میتونه زایمان کنه..شایدبرای شماسزارین خوب نبوده ولی برا خیلیارومن دیدم میگن سزارین بهترین روش زایمان والبتع ازدیدمنم ک یه زایمان داشتم قبلا بازم برگردم عقب انتخابم سزارینه چون خیلی چیزاازطبیعی دیدم مثلا ی نمونش اقوام نزدیکم ک ازبس زورزده بود براطبیعی رگ سرش پاره شدومتاسفانه فلج نخاعی شد.پسـ الان ازدیدمن سز خوبه ازدیدیکی طبیعی

شکم منو همون زمان بی حسی فشار دادن هیچی نفهمیدم

اتفاقا برای من راحت بود وقتی که ریکاوری بودم شکمم رو فشار دادن فقط یه ذره درد داشت بعد هم وقتی بردنم اتاق ۱۲ ساعت بعد بلندم کردن که راه برم بازم خیلی درد نداشت فرداش که درد داشتم یه دونه شیاف دادن که اونم حل شد به نظر منم سزارین راحت تر از طبیعی هست

مرسی عزیزم از اینکه تجربه تو با ما به اشتراک گذاشتی،،من تا قبل خوندن این پیام فکر میکردم سزارین بهترین نوع زایمانه ولی الان به این نتیجه رسیدم چه طبیعی چه سزارین دردای مخصوص به خودشو داره،،انشاالله خدا به همه خانومای باردار کمک کنه تا بسلامتی بارشون رو زمین بزارن🥺

سوال های مرتبط

مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان بارانا مامان بارانا ۴ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان نیکان.

۵ روز پیش ۳۸ هفته سزارین شدم و صبح رفتم بیمارستان کارای بستری رو انجام دادیم و بعدش از همسرم جدا شدم رفتم لباس پوشیدم و یه تست ان اس تی ازم گرفتن و بعد انژوکت و سرم رو وصل کردن و بردنم اتاق عمل.
اتاق عمل بی حسم کردن ولی چون خیلی استرس و ترس داشتم بیهوشم کردن و بچمو تو اتاق عمل ندیدم . وقتی بیدار شدم ریکاوری بودم که ماما اومد بالا سرم و پسرم رو گذاشت تماس پوستی برقرار کردیم
و بعدش پسرمو بردن چکاب کنن و اومدن واسه فشار رحم
از این قسمت فشار رحم خیلی میترسیدم که تو ریکاوری ۳ بار فشارم دادن درد خیلی بدی داشت. ولی تحمل کردم. ماما گفت بخاطر خودت باید انجام بدیم. دکترمم تو اتاق عمل فشار داد ولی بازم ریکاوری تکرار کردن.
تقریبا ۲ ساعت ریکاوری بودم بعد بردنم بخش.
حالم خوب بود و درد با شیاف قابل کنترل بود کاملا‌
برای من اولین راه رفتن اونقدری سخت نبود و در کل زیاد راه رفتم چون میگن بهتر میشی هرجی بیشتر راه بری.
و در کل همه دردا قابل کنترل بود با دیدن نی نی همه چی یادم رفت
مامان حنا🌼 مامان حنا🌼 ۶ ماهگی
پارت دوم سزارین
خلاصه بعد از بی حسی طولی نکشید صدای بچه رو شنیدم و بچه رو بعد از تمیز کردن آوردن گذاشتن رو صورتم و بعد بردنش سریع .
و دیگه کارهای بخیه و بعدش هم بردنم اتاق ریکاوری که اونجا خیلییی بد بود همش میلرزیدم ، لرز شدید داشتم راستی پمپ درد هم زود بهم وصل کردن که درد نداشته باشم
تقریبا ۲ ساعت تو ریکاوری بودم تو همون بی حس بدونم شکمم رو ماساژ دادن که خداروشکر درد نداشت
و بعد بهم گفتن پاهام رو تکون بدم وقتی دیدن میتونم تکون بدم گفتن ده دقیقه دیگه میبریمت بخش
و تو بخش خیلی گیج و بی حال بودم بیشتر بخاطر گرسنگیم بود
راستی اینو نگفته بودم وقتی بی حسی بهم زدن حالت تهوع شدید گرفتم و نزدیک بود بالا بیارم که سریع تو سرم برام ضد تهوع وصل کردن خداروشکر
اینم بگم که در آوردن سوند هم اصلا درد نداشت فقط باید شل بگیریم خودمون رو
بعدش هم برای اینکه دردام کمتر شه شیاف میزدم هر چند ساعت یه بار دو تا دوتا
اگه سوالی هست و چیزی نگفتم بپرسین جواب میدم😊❤️
مامان لیا جانم😍 مامان لیا جانم😍 ۶ ماهگی
سلام مامانا
تجربه ی زایمانمو اومدم بگم براتون
من قرار بود ۳۱ اردیبهشت زایمان کنم سزارین
ولی چون دیابت داشتم سونو ان اس تی دادم دکتر روز ۲۷ گفت باید سزارین بشی
صبح ۲۷ رفتم بیمارستان نیکان غرب
کارامو کردم و بستری شدم
من از اول چون میترسیدم از سوند به دکترم گفته بودم برام تو بی حسی بزنه سوندو
رفتم اتاق عمل و آمپول بی حسی از کمرو زدن برام نمی‌دونم بگم چه حسیه امپوله درد نداره ولی انگار یخ می‌کنه ستون فقرات یکم حس عجیبی داره و قابل تحمل
بعد اون گفتن که دراز بکشم و امادگیه اینو داشته باشم که پاهام داغ میشه و سنگین
پاهام داغ شد ولی دکتر گفت قرار نیست که هیچیو نفهمم فقط حس دردو نمی‌فهمم ولی میفهمم که شکممو فشار میدن و فشار میاد به بدنم
بی حس که شدم سوندو زدن و شروع کردن
حدودا بعد ۱۰ دقه صدای بچمو شنیدم و برام یه آمپول زدن تو انژیوم که دکتر گفت حس خواب میگیری
بعد بردنم تو ریکاوری حس لرز داشتم ولی زیاد طول نکشید.بهم آمپول زدن لرزم افتاد
یکم موندم تو ریکاوری بعدم رفتم بخش
بقیشو تو بعدی میگم
مامان حلما و ایلیا مامان حلما و ایلیا ۸ ماهگی
بعد که تموم شد رفتم ریکاوری و توی این مدت من بی حسیم کم شده بود اونجاهم از کاشیا دیدم دوبار دودستی یه اقایی محکم شکممو فشار داد توی ریکاوری دوباره فشار دادن اروم بود ولی من مرگو به چشمم دیدم واقعا دردش انقدر شدید بود از حال رفتم بااینکه استانه تحمل بالایی دارم دوبار بعدم فشار دادن😭کم کم بی حسیم رف دردام شرو شد اوردن بهم مسکن زدن شیاف برداشتن و قابل تحمل بود برام تا وقتی از تخت بیام پایین واقعا بار اول سخته خیییلی سخته دقعات بعد ب نسبت بهتر میشه امروز روز دومه راضی ام دردم قابل تحمله و میتونم راه برم ولی بخیه هام میسوزه و نمیتونم قد صاف کنم بعنوان کسیکه دوتاشم تجربه کردم باید بگم هیییییچ فرقی باهم ندارن شما فقط باید انتخاب کنید که میخاید قبل زایمان درد بکشید یا بعد زایمان واقعا درداشون در یک حده من اول خوشحال بودم فک میکردم سزارین راحته ولی نیست هموگلوبین خونمم اومده پایین ۷ونیمه چون مقدار خونریزی نسبت به طبیعی خیلی زیاده دوتا سرم اهن گرفتم و دارو شرو کردم انشالله بهتر میشم
مامان امیر مهدی مامان امیر مهدی ۲ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان سزارین
سریع گفتن به پشت بخواب و خوابیدم و پاهام که کامل بی حس شده بود شروع کردن


جو اتاق عمل برای من که دوبار رفته بود اتاق عمل خیلی خاص نبود

فقط بعد بی حسی حس خفه شدن داشتم
قفسه سینم انگار چیزی داشت فشارش میداد حس تهوع داشتم که برام امپول تهوع زدن و چون تا روز آخر بارداری حالت تهوع داشتم شب قبلش دمیترون خورده بودم

۱۰و۴۰ آمپول بی حسی زدن تا ۱۰و ۵۵ گل پسرم به دنیا اومد
صداش که اومد خیلی خیلی خوب بود
نشونم دادنش و بردنش
بعدش تا ۱۱و ۴۰بخیه زدن و برام سریع دوتا شیاف گذاشتن و رفتم ریکاروری
اونجا کم کم ی حسی مثل درد پریودی کم داشتم که بخاطر نبود بچه بود و این درد برای زایمان طبیعی هم هست
واقعا هم درد خاصی نبود قابل تحمل بود
بچم آوردن بهش شیر دادم
حدود ۱۲و نیم بود رفتم بخش که هنوز یکم سر بودم موقع جا به جایی از این تخت به اون تخت یکم اذیت شدم
داخل بخش ی پرستار اومد تا ماساژ بده که گفتم نکنه ی ذره فشار داد و رفت
من خیلی حرف زدم تو بخش ولی اصلا سرم تکون ندادم که گردن درد و سردرد نگیرم

واقعا خدمه توحید ی خانم جوون بود عالی بود خودش تمیز میکرد و شیاف میزاشت

درد هاش تقریبا مثل درد پریودی بود خب بستگی به آستانه درد هرکسی داره من تا میخاست شروع بشه دوتا شیاف میزاشتم و یک بار تو اتاق عمل یک بار تو بخش دوتا گذاشتم بقیش یکی یکی بود
مامان ویهان |🤰💙 مامان ویهان |🤰💙 ۲ ماهگی
من امروز ۳ روز میشه که سزارین شدم،درخواستی بود و خودم خواسته بودم ،ولی به نظرم با بدن و روحیات من نساخت ،، من تحمل درد بالایی دارم ولی به شدت ترسو ام …
سزارین هم همه چی از قبل با برنامه ریزی بود، میدونستم قراره صبح برم اول انژوکت بزنم ،بعدش سوند وصل کنم ،بعدش آزمایش اولیه بدم و برم اتاق عمل آمپول بی حسی. و تو کمر بزنم … بعد بیام ریکاوری و…..!
بیشتر از دردش ، این ترسه منو عذاب داد که خودش دردم و چند برابر کرد
.
.
.
خب بگم که سوند گذاشتن درد داشت ولی نه به اندازه ای ک نشه تحمل کرد ، در حد چند دقیقه سوزش، اوایلش هم تا عادی همش حس میکنی ادرار داری و داره میریزه !!
آمپول بی حسی هم فکر کنم درحد چند دقیقه طول میکشه دردش مثل همون آمپول های معمولیه ولی جون یه جای جدید میزنن فکر میکنیم خیلی بیشتر در داره
خب البته اونی ک برای من زد یکم نا بلد بود چندین بار تکرارش کرد تا یهو پاهام لرزید و گرم شد و کم کم حسش و از دست داد!!!
همه چیو حس میکردم قشنگ میفهمیدم الان داره دست میکشه رو شکمم، الان هم داره بتادین میزنه و الانم تیغ زد ولی درد نداشت 😁
۱۰/۱۵ دقیقه طول کشید تا صدای گریه بچه اومد
تو کل اون تایم دستای من بسته بود ولی آنقدر سردم بود فقط میلرزید
حالت تهوع شدید هم داشتم که برام پارچه گذاشتن گفتن با خیال راحت بالا بیار
بچه رو گذاشتن رو سینم وبوسیدمش. کل استرسم یهو ریخت دیگه بیخیال خودم شدم تا بخیه ها رو زد و منو بردن ریکاوری نزدیک ۲ ساعت هم اونجا بودم تا تخت خالی بشه بیام بخش تو بخش هم بعد یک ساعت کم کم بی حسیم پرید و از کمر درد شروع شد و دردم میپیچید تو کل بدنم که شیاف گذاشتن برام و هر دو ساعت تکرارش میکردن …
مامان باران مامان باران ۶ ماهگی
تجربه زایمان سزارین:
سلام خانما منم اومدم تجربه ام رو باهاتون به اشتراک بذارم
من تا ۳۵ هفتگی قرار بود طبیعی زایمان کنم چون از همه نظر خداروشکر نرمال بودم و لنگمم خوب بود و مادرمم زایمان طبیعی های خوبی داشت
انتخابم طبیعی بود
حتی دو جلسه ورزش رفتم با ماما و داشتم اماده میشدم برای طبیعی تا سونو ۳۶ هفته رو که رفتم بچه بریچ بود و سزارین مطرح شد
دکترم برای ۳۸ هفته و یک روز سونو نوشت ک اگ بریچ موند پس فرداش یعنی ۳۸ هفته و ۳ روز عمل بشم
خلاصه گل دختر مامان بریچ موند و من بستری شدم
قبل عمل سوند رو برام وصل کردن که من از وصل کردنش هیچ دردی حس نکردم فقط حس بدی داشت بعدش و بدم میومد ازش
بعد رفتم اتاق عمل
اونجا من فک میکردم قراره بی حس بشم اما دکترم گفتن چون بریچ هست بیهوش بشم بهتره خلاصه من بیهوش شدم و چشمام رو که باز کردم ی درد زیاد از محل عمل حس میکردم و سوزش
چشمامم تار میدید
و تو ریکاوری بودم اومدن شکمم رو فشار دادن سه تا فشار بیشتر نبود اما بی نهایت درد داشت در حدی ک جیغ میزدم
بعدش بردنم بخش بهم مسکن زدن و دردی نداشتم تمام مدت دردم کنترل شده بود تا وقتی ک قرار شد راه برم
اونجا دردش زیاد بود و راه رفتم و سرویس رفتم و وقتی برگشتم خیلی بهتر بودم فرداش مرخص شدم امدم خونه دوش گرفتم روزای اول بلند شدن خیلی برام سخت بود و اذیتم داشت
من دیگ شیافم نمیذاشتم چون فقط موقع بلند شدن درد داشتم
تجربه من اینکه سزارین خوب بود اما نه به اون آسونی که همه ازش تعریف میکنن و واقعا جراحی سنگینی هستش
بقیه پایین