#پارت یک زایمان
زایمان من کلا از اولش پر استرس بود و ی هماتوم بزرگ پشت جفتم داشتم ک کلا دکتر گفتع بود استراحت مطلق باشم اما من زیاد گوش نمیدادم فعالیت زیاد داشتم تا اینکه ب خاطر هماتوم چهار بار تقریبا لکه بینی داشتم ی بار ۲۸ هفته چهار روز بستری شدم منم‌ گفتم تا نه ماه دیگه فعالیتی نمیکنم و راه نمیرم ۱۲ ام فروردین فک کنم ک لباس شستم شبشم احیا انجام دادم تقریبا بعد انجام احیا خوابیدم ک یهو ت خواب حس کردم بین پاهام ی چیز داغی ریخت اول فک کردم ک کیسع ابم پارع شدع و حتما وقت زایمانمه ولی دردی اون موقع نداشتم بلند شدم دیدم س بار خون گرم ازم ریخت و ی لختع کوچولو خیلی ترسیدع بود و گریم گرفت بود ک نکنه برا بچم اتفاقی افتادع بعد ساعت های شیش نزدیک هفت رفتم زایشگاه از اونجایی ک میدونستم بفهمن خونریزی دارم منو بستری میکنن و منم اولش گفتم فقط برا نوار قلب بچع اومدم تا گفت بیا معاینت کنم ک من چون ی بار کلا معاینع شدم اونم ۲۸ هفته خیلی میترسیدم ولی این ماما کار بلد بود😌😂معاینه کرد و گفت کلا ی سانت بازی و دکتر خودمم نبود ی دکتر دیگع اومد گفت ببینم چجورع خونریزیت کلا لکع قهوه ای شد گفت زودع بستری بشع میتونی رضایت بدی بری منم همین کارو کردم

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط