پارت دوم تجربه زایمان طبیعی ....تا کیسه آبم پاره شد حدود ساعت نه و نیم ده شب بود زنگ ب ماما خصوصی زدم ک چکار کنم گفت اماده شو بیا اگر دردات شدید ک زود بیا منم تا کیسه اب پاره شد ده دق بعد درد شدید منظم با فاصله کم شروع شده بود ی آرایش کردم لباس پوشیدم زود با شوهرم رفتیم بیمارستان ماما هم رسید اول معاینه کرد ک گفت تو چهل. پنج سانتی دختر بیا رو توپ منم شروع کردم توپ و ورزش ک دیدم آب گرم با ورزش و توپ شدید با خون داره ازم می‌ریزه دردمم اینقدر زیاد بود ک نفسم بالا نمیومد فقط دوست داشتم تموم بشه و فک میکردم الان میمیرم خلاصه حس درد شدید و زور زدن داشتم حس نفخ و دستشویی شدید گفت دراز بکش نگاه کنم تو فاصله بیست دق بود ک از پنج شدم نه سانت و حس زور شدن ک گفت فولی دارم میبینم موهاشو شروع کن زور با تمام توان اولش سعی کرد بدون بخیه برام انجام بده ولی من هرچی تلاش کردم نشد با ی برش کوچیک در حد سه تا چهار تا بخیه و زور زیاد خداروشکر پسرم تو سی و هفت وپنح روز دنیا اومد و این لحظه رو برا همتون آرزو میکنم چون بهترین حس دنیاست

۱۴ پاسخ

خیلی مبارکه عزیزم😍الهی بسلامتی. ممنونم که تجربت رو بهمون گفتی. برای منی که هیچ تجربه ای ندارم خیلی شنیدن تجربیاتتون کمک کنندس

وزن بچت چند بود؟ دستگاه نرفت

عزیزم از ماما خصوصیت راضی بودی؟ بنظرت میارزید
واینکه کدوم بیمارستان بودی

بسلامتی.مامات کیی بود عزیزم؟؟

اسم گل پسرت چیه

مبارک باشه عزيزم

عزیزم نینیت مبارک ♥️
ازماماهمراه راضی بودی؟بنظرت ارزششو داره؟منم دودلم ک بگیرم یان؟

به سلامتی

من خیلی استرس دارم دردش چجوری دقیقا خیلی بده

زایمان دوم میگن راحت تره عزیزم چ زود فول شدی ..عکس نی نی ببینیم ❤️ چند هفته بودی

بسلامتی خوش قدم باشه
چند کیلو بود؟؟؟

مبارک باشه عزیزم

خداروشکر عزیزم مبارکه❤

عزیزززم .چه زایمان خوبی داشتی .راضی بودی از طبیعی ؟

سوال های مرتبط

مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 روزهای ابتدایی تولد
شده بود ساعت پنج عصر ک التماس میکردم به پرستار میگفتم سرم قطع کن یه کم استراحت کنم خیلی فشار بهم میاد افت فشار هم دارم تحمل درد ندارم میگف ن حالت خوبه یکم آبمیوه بخور خوب میشی سرم رو هم باید هشت ساعت بگذره تا استراحت بدیم دیگ رحمم داشت پاره میشد از درد ک اومدن استراحت دادن😅یکم حالم بهتر شد سرم تقویتی هم وصل کردن ولی بازم درد داشتم با فاصله کم یجور داشتم تحمل میکردم ک دیگ حداقلش سرم فشار وصل نیست ک چندتا ماما ودکتر اومدن داخل شیفت اونا بود ماما قبلی گفت خوش بحالت ببین چه بیماری داری هشت سانت دارم بهت تحویلش میدم موقع ک اینو گفت خدایش خیلی تعجب کردم انتظار نداشتم اینقدر خوب پیشرفت کنم چون فکر کردم الان میگه پنج سانتی درسته درد داشتم ولی خوب برام قابل تحمل بود نمی‌گم اذیت نشدم اما انتظار دردای شدید تر رو داشتم از زایمان طبیعی خلاصه ماما جدید اومد معاینه کرد گفت هر وقت درد اومد سراغت پاهات جم کن داخل شکمت و زور بزن چند تا زور زدم اونم معاینه کرد گفت همینطور ادامه بده میتونی بری رو توالت بشینی زور بزنی بعد به یه خانم دیگ گفت اتاق زایمان آماده کن رفتم نشستم توالت درد شدید ک میومد داخل واژنم من زور میزدم انگار ک یبوست گرفته باشی حدودا چهار تا زور زدم ک حس کردم وقتشه واژنم پر شده انگار صداشون زدم اومدن رفتیم اتاق زایمان رفتم بالا رو تخت گفت هر وقت درد داشتی زور بزن تقریبا دو دقیقه درد نداشتم اونم تو این فاصله بیحسی رو زد ک درد اومد سراغم گفت پاهات بده داخل شکمت و زور بده همین کار رو کردم ک حس کردم یچی مثل ماهی لیز خورد ازم بعدم صدای گریه بچم شنیدم ساعت تولدش زد 19.10دقیقع دیگ بعدش اصلا دردی نداشتم درد من تا اونجایی بود ک گفت
مامان محمد علی مامان محمد علی ۴ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه زایمان طبیعی مو براتون بزارم تا استرستون کم بشه
من شب عید غدیر دعا کردم زودتر بچمو بغل بگیرم صبح عید ساعت ۹ با درد توی کمرم بیدار شدم فک کنم ی ساعتی درد داشتم ولی خواب بودم متوجه نشدم بعد بلند شدم رفتم حموم یکم کارای خونه رو کردم حدود یک ساعت هی دردا رو چک کردم ک کم میشه یا زیاد ک دیدم ادامه داره ساعت ده و نیم رفتم دستشویی ک لک قهوه ای با ی مخاط سفید یا سبز مانند دیدم ترشح دهانه رحم بود تا دیدم فهمیدم وقتشه زود رفتم خونه مامانم ک دو کوچه بالاتره صبحونه خوردم و منتظر شدم دردام منظم تر بشه کم کم دردام زیاد شد اولش هر ۱۰ دقیقه بود ولی کم کم شد هر ۵ دقیقه ساعت ۳ بود ک مامانم گفت بریم بیمارستان ولی من هنوز نمیخاستم برم میخاستم شب برم ک دیدم دردام زیاده اخر ساعت ۴ بیمارستان بودیم معاینه کردن ۷ سانت باز بودم خیلی خوشحال بودم فک کردم نهایت ۲ سانت باشم ک منو فوری بردن رو تخت زایمان خابودن دکترو زنگ زدن بیاد بعد ساعت ۵ گفتن ۸ سانت شدی دیگه کیسه ابو پاره کردن
بعد پاره کردن کیسه اب دردم وحشتناک شد فقط زیر دلم میسوخت انگار با چاقو میزنن زیر دلم مثل مار ب خودم میپیچیدم ک بعد ی ربع حس مدفوع داشتم منم زور زدم یکم دردم کمتر میشد بازورایی ک میزدم خلاصه دکتر ۵و ۳۰ دقیقه رسید منم جیق زدم ک درد دارم هی زور میزم تا دکتر اومد بالا سرم بچه رو کشید ۵ تا زور زدم ک ب دنیا اومد راحت شدم بعد گفت برش پرینه نخوردی ولی ی مقدار خراش خورده بودم ک برام بخیه زد بخیه هاش اصلا حس نکردم دیگه درد نداشتم خداروشکر تموم شد
اومد وارم تجربم بدردتدن بخوره
مامان ایلماه♥🌙 مامان ایلماه♥🌙 ۶ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمان طبیعی
ساعت پنج بود دکترم اومد برا معاینه یهو دیدم زیر اندازم خیس خیس شد اب داغ داره ازم میره گفتم وای چیشد دکتر گفت نترس کیسه ابت پاره کردم🫠بعد از گذشت چند دقیقه حس کردم دردام داره بیشتر میشه واقعا هم همینطور بود ساعت شش اومدن برام سوزن فشار ریختن تو سرم و بازش کردن گفتم خدایا خودت کمکم کن دیگه رفته رفته دردام زیاد شد🥲ساعت های هشت بود فشار شدید روم بود با میخاستم برم سرویس دکترم گفت بزار معاینه ان کنم بعد برو معاینه کرد گفت برو ولی زور نزن الکی رفتم سرویس ولی هیجی نبود دکترم گفت بیا برو رو تخت تو دستشویی نداری این بچه اس منو بردن رو تخت واقعا درداش قابل گفتن نبود فشار شدید روم بود با کمرم چنان درد میگرفت ک نگو ده ثانیه اروم میشد یک دقیقه میگرفت شدید میله های تخت اینقدر فشار میدادم ک رو دستم جاش مونده بود
خلاصه ماما پرستار ها کلی حوله پارچه اوردن ی حوله انداختن رو شکمم ی سطل هم گذاشتن زیر پام دیگه دردام جوری شده بود ک میگفتم خانم دکتر تو رو خدا کمکم کنید با حس شدید دستشویی همش میکفتم وای دستشویی دارم دکترم میگفت همینجا کارتو انجام بده ولی نمیزارم بری سرویس
معاینه ک شدم دکترم گفت ده سانته فقط دوتا لبه بره کنار هر وقت گفتم زور بزن حالا مگه من جون داشتم زور بزنم نفس نداشتم اصلا دکترم گفت زور بزن تا بیاد من توان نداشتم دیگه دکترم اومد شکمم فشار داد ک کمکم باشه 🫠
خلاصه ماما گفت ی زور قوی بزنی تمومه سرش میاد کلی تشنه شده بودم گلوم خشک خشک شده بود گفتم خدایا خودت کمکم کن لبه های تخت گرفتم هر چی توان داشتم زور داشتم فشار دادم😥🫠
مامان حافظ مامان حافظ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی

از هفته سی و چهار شکسته بسته ورزش هارو انجام میدادم و این دو هفته اخر تقریبا روز در میون ورزشا رو میکردم
هر روزم یا شربت خاکشیر میخوردم یا دمنوش تخم شوید
دو روز بود لکه بینیم شروع شده بود
دیگه شب اخر هم رابطه داشتم هم شیاف گل مغربی گذاشتم که نصفه شب ساعت سه و نیم کیسه ابم پاره شد و بعدش دردام شروع شد تقریبا هر پنج شیش دقیقه انقباض داشتم
رفتم بیمارستان چهار و نیم صبح با سه سانت بستری شدم و تا ساعت هفت رسیدم به پنج سانت
دردام خیلی داشت شدید میشد که ماما اومد گفت اگه اپیدورال میخای بزنم الان موقعشه
گفتم وریدی نمیشه بزنین گفت خیلی تاثیر نداره اپیدوراله که هشتاد درصد دردو کم میکنه
اول گفتم نه ولی دیدم دیگه تحمل اون دردای اخرو ندارم گفتم اپیدورال بزنن
دکتر بیهوشی اومد به کمرم زد و دردام شد در حد دردای اولیه
دیگه ماما بهم توپ داد و حدود نیم ساعت با توپ ورزش کردم و دردام هم دوباره شدید شد
اومد معاینه کرد و گفت هشت سانتی یکم دیگه فول میشی
یکم دیگه با توپ ورزش کردم و فول شدم و البته دردای اخرش واقعا شدید بود یه دوز دیگه بهم بی دردی زد و رفتم اتاق عمل ساعت نه و نیمم پسرم با دو سه تا زور شدید خداروشکر به دنیا اومد😍🥰

هم دکترم هم ماما خیلی راضی بودن و میگفتم خیلی خوب بود زایمانت
امیدوارم همه مامانا بچه هاشون به سلامت و راحت بدنیا بیان
مامان پرنسا🧜🏻‍♀️ مامان پرنسا🧜🏻‍♀️ ۵ ماهگی
سلام ،من اومدم تجربه زایمان طبیعیمو بگم
ساعت سه صبح ۲۹ اردیبهشت بود ک بدون هیچ درد قبلی (فقط دوروز کمر درد خیلییی خفیف داشتم ) تو خواب یهو احساس کردم ی چیزی ترکید و همون لحظه اندازه ی پارچ آب ازم ریخت
زنگ زدم ماما همراهم. گفت وسایلت رو جمع کن برو زایشگاه تا دردت بگیره و خونه نمون ، چون کیسه ازت پاره شده حتما باید تحت مراقبت باشی
ساعت سه و نیم رسیدم زایشگاه و کم کم دردام شروع شد ، دردای اولش کاملا عادی و قابل تحمل بود ، ولی نیم ساعت آخر یکم شدید شد ، من بیشتر کمر درد داشتم تا درد پریودی
اخراش دیگ خیلی بی حال شدم در حدی ک حوصله حرف زدن هم نداشتم😅
ساعت پنج و نیم بود ک انقباض بعدی ک گرفتم دیگ درد نداشتم فقط احساس زور زدن داشتم به ماما همراهم گفتم ، و گفت فول شدی و بچه کامل تو کانال زایمانه و هر وقت احساس زور داشتی ، محکم زور بزن
همون لحظه بود ک گفت میخواییم برشت بدیم ، من ترسیدم و فکر کردم خیلی درد داره حتما. و گفتم نمیشه برش نزنین من میترسم ، ولی ماما گفت اگر برش نخوری ب مقعد زیاد فشار میاد و اینجوری بدتره
خلاصه من منتظر زدن تیغ بودم ک گفت تموم شد 😐 گفتم همین برش همین بود ؟؟ گفتن آره ، دردش وااااقعااااا کم بود و چیزی حس نکردم از یه سرم زدن هم کمتر درد داشت بعد برش با دو سه تا زور محکم دیگ بچه ب دنیا اومد 😍
بعد از دو سه دقیقه هم جفت رو کشیدن و در آوردن ، فقط ی قسمت یکم اذیت شدم ، بعد از بیرون اومدن جفت دکتر اومد و واسه اینکه هرچی لخته و خون اضافه اگ مونده تو رحمم بیرون بیاد دستشو کامل کرد تو رحم و یکم چرخوند ، اینجا یکم بد بود فقط 😅
خلاصه ساعت هنوز شیش نشده بود ک زایمانم تموم شد
مامان آوین بلا💋👀 مامان آوین بلا💋👀 روزهای ابتدایی تولد
من اون روزی ک گفتم زنگ زدن از بیمارستان و میرم بستری بشم رفتم و کار های بستریم انجام شد دیگه تا کارا انجام شد ساعت ۶ و ۷ بود ... اون موقع اومدن لباس بهم دادن و سرم فشار و اینا وصل کردن و تا یکی دو ساعت حالم خوب بود ولی یکم درد داشت سراغم میومد . ساعت ۸ و نیم و ۹ دردام شروع شد شدید شدن پرستار گفت میخوای ماما همراه بگیری منم انقد درد داشتم از خدام بود یکی پیشم باشه چون داشتم دیوونه میشدم توی اون اتاق تک و تنها
چند دیقه یبار هم میومدن معاینه ام میکردن ک اذیت میشدم خیلی ...
دیگه ماما اومد و ورزش هارو باهام شروع کرد ک خیلی سخت بود موقع درد اون ورزش هارو انجام بدی ... ولی به زور هم ک شده بود همراهی میکردم ...
اون شب ۹ نفر پشت سر هم زایمان کردیم همین کارو سخت تر کرده بود چون وقتی من ده سانت باز شدم مامام گفت زور نزنی فعلا تا بریم اتاق زایمان ..
خلاصه ک رفتم اتاق زایمان و انقد درد کشیدم و زور زدم ک نفسم داشت بند میومد واقعا
دکتر گفت پوست دهانه رحمش کلفته بچه بیرون نمیاد به زور و بدبختی دیگه آخرش برش زدن و دنیا اومد اون لحظه کل درد هام تموم شدن بعدش هم بخیه زدن ک یکم درد داشت ولی خب قابل تحمل بود ...
بعد ک بخیه ها تموم شدن لرز بدی داشتم انگار ک داشتم میمردم تموم بدنم میلرزید .. بعد از لرز هم تب کردم تا صبح
دیگه خلاصه فرداش ساعت ۱۱ ترخیص شدم و تمام
مامان رایان مامان رایان ۸ ماهگی
سلام خانما خوبید میخوام تجربه زایمان طبیعی مو بگم بهتون با تاخیر ببخشید🫣دوستداشتم بگم ک چی گذشت بهم...اینم بگم ک من نامه سزارین گرفتم از دکتر ربیعی برای ۱۴م اسفند ک برم بوعلی ولی بعدازظهر روز ۱۱م زیر دلم و کمرم ی نمه نمه درد میکرد منم فک میکردم ک دردای کاذب چون توی ۳۸هفته و سه روز بودم..بعد دیگ توجه نکردم بهش تا غروب ک رفتم حموم تا موهای بدنمو بزنم هرچی ک میگذشت دردام منظم تر میشد ولی نمیخواستم ک باور کنم درد زایمانه😉تا اینک همونجا توی حموم ی لکه ی قهوه ای دیدم ک مطمئن شدم دردای زایمانه و باید برم بیمارستان معاینه شم..دیگ تا رفتم بیمارستان ساعت هشت شب بود معاینه کردن و گفتن ک یک سانت باز شدی برو خونه اگ دردات شدید شد بیا...منم رفتم خونه و دردامو ک هرچی میگذشت بیشتر میشد تحمل کردم تا ساعت ۳نصف شب ک دیگ خیلی شدید شد و تحملش سخت...ساعت ۳ رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن سه چهار سانت باز شدی و باید بستری بشی...دیگ بستری شدم رفتم داخل ی اتاق ماما بهم گفت ورزشارو انجام بده دوش آب داغ بگیر تا زودتر زایمان کنی...
دیگ من همونجا ورزشارو انجام میدادم و دردامم بیشتر و بیشتر میشد ولی من صدام در نمیومد تا ساعت پنج ک ماما اومد و کیسه آبمو پاره کرد تا زودتر زایمان کنم وقتی کیسه آبمو پاره کرد دردام خیلی بیشتر شد دیگ نمیتونستم تحملش کنم فقط جیغ میزدم بخاطر همین ماما اومد و دهانه رحمم تحریک کرد تا بازتر بشه و من فقط داد میزدم جوری ک صدام کل بیمارستان رو برداشته بود..دیگ نزدیکای ساعت شیش صبح بود ک سه چهار تا زور اومد سراغم ک دست خودم نبود با درد شدید ک باعث شد رایان کوچولوی من ساعت ۶صبح روز شنبه ۱۲م ب دنیا بیاد ک شیرین ترین و عزیزترین لحظه ی عمرم بود...
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
آهرش نوار خوب نبود بستریم کردن یه ماما داشتم خیلی معاینه تحریکی انجام میداد برام که سریع دهانه رحمم باز بشه آمپول فشار هم بهم زدن آمپول فشار خیلی بد بود دردام و شدید شدید کرد از ساعت هشت بستری شدم تا نه خوب بود درام از وقتی سوزن فشار زدن به شدت دزدان زیاد شد
از ساعت نه تا ده دردام خیلی بد بود مامانم با روغن کمرو ماساژ میداد تار آورم بشه همین ماساژ و کیسه اب گرم خیلی جوابه
بعد دکتر می‌گفت تا ساعت 12 الا 1 نصف شب زایمان می‌کنی و گفت هر موقع فشار به عقبمخ اومد صداش بزنم منم یهو ساعت 10و ربع دزدان شدید بود و مثل فشار سریع اومد معاینه کرد و تعجب کرد گفت فولی برو تا بریم برا زایمان همه چی آماده کرد و رسید به قسمت زور زدن گفت زور بزن اولش نمی‌تونستم بعد انگا. مدفوع داشتم. اصلا انگار یکی جای من زور میزد هر چی زور داشتم و زدم تو مقعد اول یکم مدفوع اومد بعد سر بچه گفت آفرین سر بچه رو دارم میبینم بعد در حد سوزش حس کردم اینم بگم قرار بود برش پرینه بزنه می‌گفت چون 20 سالته اگه نزنم داغون میشی ولی من پرینه ام نرم بود بدون برش البته بماند خودش یکم پاره شد 🤦 ولی خوب چهار تا بخیه بیرون چهار تا بخیه داخل سوزن سری هم اصلا نزد 😭 خیلی درد داشت بخیه هر چی هم التماس میکردم بزنه می‌گفت فرقی نداره🤕
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۵ ماهگی
پارت دوم از تجربه زایمان

بردنم توی اتاق بهم سرم زدن و ان اس تی ازم گرفتن من زیر دستگاه کلییییییی درد میکشیدم اما با تنفس که توی کلاس بارداری یاد گرفتم دردامو کنترل میکردم و بعد ماما اومد برای معاینه کیسه آبم و هم پاره کرد که تا یازده شب من ۵ سانت شدم و دیگه فول نمیشدم ماما همراه گرفتم همون لحظه ساعت ۱۲ شب اومد و آوردم پایین تخت کمرم و با روغن بچه ماساژ داد و حموم آبگرم بردم و توپ آورد ورزش روی توپ انجام دادیم گفت هر زمانی احساس دستشویی داشتی بهم بگو خلاصه منم چند دقیقه بعد احساس دستشویی کردم و باز معاینه کرد ۸سانت شده بودم بردم روی تخت زایمان ماما گفت نه جیغ بزن نه زور الکی هر موقع گفتم مدفوع کن زور بزن منم هرکاری که گفت انجام دادم با سه تا زور زدن پناه خانوم تولد شد و این بود تجربه زایمانم من که خیلی راضی بودم و خداروشکر که سزارین نشدم بخوام اذیت بشم بعدش تا بچم تولد شد دردای منم به کل باهاش رفت انگار نه انگار من بودم که درد داشتم نیم ساعت قبلش 😌💖
مامان پسریم مامان پسریم روزهای ابتدایی تولد
خب منم اومدم تا از زایمانم بگم دیروز رفتم ورزش بعدش ماما همراه معاینم کرد گفت دهانه رحمت باز شده ولی ن اونقد ک بخای بری برا زایمان منم درد شدید داشتم ب دکترم زنگ زدم گفت بیا ببینمت رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت ۷ سانت بازی برو بیمارستان نامه دادرفتم بیمارستان ماما همرام اومد برام مسکن اینا تزریق کرد یکم ورزش داد من دردم بیشتر میشد بعد دید سر بچه پایین نمیاد کیسه ابمو با دستش پاره کرد وحشت ناک درد داشت درد اصلی بعد پاره شدن کیسه اب شروع شد ب حدی درد داشتم ک محکم دستمو گاز میگرفتم خیلی درد داشت از ۴ درد و زور زدم تا ۹ شب ک رادینم بدنیا اومد بعد دنیا اومدنش سبک شدم خیلی ولی خب جفت داخل رحم گیر کرده بود با هزارتا بدبختی انقد دست کردن تو رحمم در اوردنش دکتر میگفت از همه زایمانا بیشتر خون از دست دادم حالا جفت در اوردن کلی بعدش لخته گیر کرد تو رحمم باز با کلی فشار دست کردن تو رحم لخته اومد بیرون ولی اگ همکاری کنین زود راحت زایمان میکنین و اینطوری شد رادین من ساعت ۹ شب شنبه ۵ ابان بدنیا اومد
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام