منم فکر دخترمم ک چجوری شب رو بدون اون میتونم بمونم بیمارستان تا حالا اصلا جدا نخوابیدیم
من که تجربه ندارم ولی از الان کم کم آماده اش کن تا هم خودت راحت تر باشی هم پسرت
چون بچه که دنیا بیاد ناخواسته توجهت بیشتر به دخترت میره
تا زایمانت سعی کن جای خوابش رو جدا کنی
وای منم خیلی استرس دارم
البته پسرم با باباش ارومه و گاهی کنارش میخوابه ولی بازم استرس دارم و نگرانم
خب طبیعیه فکرت درگیرش باشه.من تو بیمارستان تموم فکرم دخترم بود.
یه شب که تو بیمارستان بودم پیش باباش و پدربزرگش بود.شب هم خونه خودمون تو اتاق خودش میخوابه همیشه.قبلش قصه اینا براش میخونیم.شبی هم که من نبودم خونه باباش براش قصه گفته خوابیده.
حالا شما بذار یه کم با باباش بیشتر وقت بگذرونه.بیمارستان هم رفتی سعی کنن حواسش رو پرت کنن مشغولش کن خسته بشه راحت تر بخوابه وروجک😊
ببرش پیش مامانت یا کسی که بعد تو بتونه یه کم راحت باشه باهاش. بخدا منم نمیدونم چیکار کنم میترسم پسرم بیقراری کنه ولی بهش گفتم که من اون شب میرم بچه رو بیارم تو توخونه مامانم بمون. البته من با مامانم و خواهرم میتونه بخوابه نگران نیستم زیاد
خداروشکر دوسه ماهی هست دیگه تواتاق خودش میخابه فقط قبلش باید براش قصه بخونم
من دخترم بیشتر به باباش عادت داره حتی شبا پدره باید بره اتاقش پیشش بخوابه
من مامانم ما رو گذاشت خونه مادربزرگم عین خیالمونم نبود😂
من بارداری اولمه همین فکرو نسبت ب شوهرم دارم😂
من از اول بارداری شوهرم اکثر موقعها میخوابونه .پسر من جداست .میخوابونیم میایم از،اتاقش بیرون
عزیزم یه جوری انگار سخته اما چاره نداریم ..منم پسرم پیش خودم مبخوابید همش اما الان بک ماهه شبا میگم کنار بابا بخواب ..میخوابه ..ولی اگر شب بیدار بشه بینه من پیشش نیستم یا صدای من نیاد براش گریه میکنه حسابی ...خداییی سخته اما دیگه یه مدت کوتاهیی باید بگذره تا عادی بشه ..همه چیز ز
وای دختر من که شش سالش بود دومی بدنیا اومدنی از دوری من یه جوری مریض شد که به زور مستونست نفس بکشه براش هر لحظه بخور میدادن اسپری میزدن منم تو بیمارستان فقط از درد و دوریش اشک میریختم
دختر عمه من ۴ سالش بود خب خیلی به مامانش وابسته بود بدون اون نمیخابید روز زایمان مامانش یعنی عمم
شوهر عمم واسه زنش اتاق خصوصی گرفته بود و کنارش یه تخت دیگه گذاشته بودن واسه دختر عمم که پیش مامانش بمونه و بخوابه
من که پسرم کلا عادت داره پیش باباش میخوابه. اون روز که میزارم خونه پدربزرگش تو یه ساختمونیم عادت داره بهشون شب هم باباش پیششه . مشکل من بچه دومه چون همسرم شبا توی نگه داری پسرم خیلی کمک میکرد ولی الان فکر نکنم پسرم اجازه بده باباش به این دومی حتی نگاه کنه😁😁😁
من خب دخترم کلا هفته ایی یبار پیش مادرشوهرمه
نگران نیستم کلا چون دخترم ب جز خودم به مادرشوهرمم وابسته 😁😁
من وقتی زایمان دوم دو انجام دادم دختر بزرگم 4 سال کامل نداشت پیش خواهرم بود اما دل تنگیم شدید بود تا اومدم خونه دیدمش وقتی اومدم یه جوری وایساده بود دم در خونه گریم گرفت گفتن همش اونجا بوده تا که من رفتم خونه
ن من دخترم بیشترب پدرش عادت داره تا من🤦🏻♀️
من صبح واسه سزارین رفتم بیمارستان بچه امو گذاشتم واسه مامان بابام اصلا یادمم نکرد
وای. نگو ازالان غصه دخترمو میخورم گریم میگیره از فکرش طفلکی چقد اذیت بشه اینقد فکرش سخته از بارداری پشیمونم
دقیقا پسر من بهش میگم میگه شب تو بغل مامان جون میخابم فقط
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.