۶ پاسخ

بنظرم اول خودمون رو باید اصلاح کنیم بچه ناخوداگاه تربیت میشه، مثلا از چیزای کوچیک مثال بزنم، وقتی وسیله میخایم به همسرمون بدیم یا به بچه و‌دیگران بگیم بفرمایید هرگز وسیله رو‌پرت نکنیم ، یا داد نزنیم فحش ندیدم بچه ها مث ضبط صوتن و من معتقدم فرزندان ما انچه که ما میخواهیم نمیشوند انچه که ما هستیم میشوند

عزیزم میگن والدین هر جور که باشن بچه مثل اونا میشه یعنی اول خودمون رو باید تربیت کنیم تا بچه تربیت بشه ببین چه رفتار نامناسبی خودت یا همسرت داری،بعد اینکه با همسرمون مهربون باشیم وبهم محبت کنیم جلو بچه،حرفمون یکی باشه مثلا مامان میگه شکلات خوب نیس نباید بخوری بابا هم حرفشو تایید کنه یا برعکس تا بچه قانون رو یاد بگیره،و....

من که از الان دارم یاد میدم با گریه لج کردن نمی تونه چیزی به دست بیاره اگه داره خراب کاری میکنه میرم جلوش میگیرم یه کوچلو اخم میکنم اونم سرشو کج میکنه لوس میشه😂😂 خونه اینو اون میرم نمی ذارم به چیزی دست بزنه باید صبر کردن بهش یاد بدی مثلا چیزی می خواد همون لحظه بهش نده نیم ساعت یا یک ساعت بشه یا بذار فردا بهش بده از چیزای کوچیک شروع کن اینو یادت باشه باید از خودت شوهرت حساب ببره فک نکن الان بچه است نباید تربیت بشه ولی بچه از ۶ ماهگی باید تربیت بشه اونم نه با دعوا یا کتک کاری راهشو باید یاد بگیری چجوری تربیتش کنی

آره دقیقا برای منم سواله

اره منم خیلی سواله برام .

کتابی چیزی هست که شما خونده باشین و بنظرتون کارامد بوده باشه ک بهم معرفی کنین؟

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۴ ماهگی
دانشجو بودن، کار کردن، خانه‌دار بودن یا اینکه تا چه مقطعی درس بخونید، چه مهارت‌هایی داشته باشید یا تصمیم بگیرید برای والدگری‌تون چه راهی رو پیش برید، بیشتر از اینکه به شما، علایقتون، برنامه‌ها و هدفتون ربط داشته باشه، به شرایطتون و عوامل خارجی ربط داره. یعنی شما فقط می‌تونید روی اون قسمت‌هایی که خودتون درموردشون کنترل دارید تمرکز کنید. این حقیقت رو باید بپذیریم و براساس اون زندگی کنیم، وگرنه با کمال‌گرایی، نگاه کردن به نسخه بقیه و درنظر نگرفتن محدودیت‌ها و امکانات خودمون، نه راهی به پیشرفت پیدا می‌کنیم و نه حالمون خوبه، چون هدفی داریم که اصلا از قدم اول نشدنی بوده.
هر کدوم از ما یه سری علایق و استعداد داریم، یه چارچوبی هم برای به فعل درآوردن اونا داریم، چیزی که بقیه به انتخاب خودشون از زندگی‌شون به ما نشون می‌دن، معمولا همیشه تصویری از پیروزی‌ها و دستاوردهاشون بوده، سختی‌ها، شکست‌ها، شب‌هایی که در تنهایی اشک ریختن و فکر کردن دیگه نمی‌تونن ادامه بدن، معمولا پشت پرده و ناگفته می‌مونه.
درسته که دنیا معمولا موانع زیادی جلوی راه آدما می‌ذاره اما چیزی که ممکنه واقعا جلوی ما رو بگیره فقط داشتن یه تصویر غیرواقعی از اوضاعه.
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱۴ ماهگی
بچه رو دعوا میکنی که بعدا بی تربیت و گستاخ نشه؛ بچه رو کتک میزنی که بعدا کار زشت نکنه؛ به بچه زیادی سخت میگیری که بعدا تنبل نشه؛ به بچه مدام بکن نکن میگی که بعدا خوب و بد رو یاد بگیره؛ بچه رو توی جمع سرزنش یا تحقیر میکنی که بعدا بقیه نگن چه مادر بی فکریه و بچش رو تربیت نمیکنه؛ بچه رو مدام از این کلاس به اون کلاس میبری که بعدا درسخون بشه؛ توی مهمونی ها لباس تکراری تن بچت نمیکنی که بعدا بقیه نگن اینا چرا برای بچشون خرج نمیکنن؛ به جای بازی با کودک، برای بچه هر روز جور واجور اسباب بازی میخری که بعدا نگه شما برای من هیچ کاری نکردید؛ به کودکت هیچ وقت نه نمیگی که بعدا نوجوان شد توی روت واینسته!!!!


و چقدر دستی دستی روان بچه هامون رو داغون میکنیم که بعدا در آینده بد بار نیاد!!
امان از این بعدا بعدا و بعدها!!
نهالمون رو از ریشه خشک میکنیم که بعدا برای طوفان آماده باشه!
طوفان هایی که شاید هیچ وقت هم اتفاق نیوفته!!
در حقیقت بچه های ما قربانی ترس های ما والدین هستن؛ ترس از قضاوت شدنمون؛ ترس از خوب به نظر نرسیدنمون؛ ترس از عدم امنیتمون و حتی ترس از اینکه بچه هامون مثل ما بی اعتماد به نفس نشن! مثل ما احساس گناه و بی ارزشی کنن! مثل ما آدم ناموفقی باشن!!