۵ پاسخ

منم لایک کن ببینم

بنظرم نپرس من الان از وحشت اتاق عمل دارم میمیرم اینجوری که مامانا گفتن بستری ام ساعت ۷عمل میکننم

من کلاس بارداری رفتم خیلی عالی بود همه چیز واسمون توضیح دادن بیخبر وبی اطلاع از همه چیز نبودم وقتی دردم شروع شد این خیلی خوب بود واسم_ولی ؛) از شانس خوبم بدزایمان بودم باتمام بی استرسیم و ارامشم خیلی زایمانم طولانی بود چون هرکسی درزاییدن بدنش متفاوته وبستگی به بچه هم داره_و از آخر چون نمیشد سزارین بشم امپول بیحسی زدن بهم که دیگ از هوش نرم از بس درد داشتم و دهانه رحممم همکاری نمیکرد توهمون اتاق یک همتختی داشتم که تو دوسه ساعت هفت سانت دهانه رحمش باز شد ولی من تویه ۸ ساعت دو سانت خیلی سخت بود ولی الحمدالله بعد ۱۵ روز کاملا بخیهام خوب شدن ودردیم نداشتم دیگ ...
تمام اون سختی بکنار اون لحظه ای که بچتو میبینی بکنار خیلی لحظه ی عجیبیه مخصوصا تجربه اول ...

دردش که اول مثل تکرر ادراره بعد میشه دلدردی که ناشی از نگه داشتن دستشوییه بعد میشه دلپیچه بعد میشه درد پریودی معمولی تا اینجا همش کشکه و اصلا اسمشو نمیشه گذاشت درد
بعد که کیسه آبم پاره شد درد شدید پریودی شروع شد که رحمم هی میگرفت و ول میکرد و این درد هی بیشتر میشد چون بچه داخل کانال بود و کانال داشت بازتر میشد که بیاد بیرون بعد یکساعتونیم هم به دنیا اومد
کلاس رفتم و یادگرفتم چجوری زایمانمو مدریت کنم، چه ورزشایی تو خونه انجام بدم که لگنم اماده بشه و چجوری نفس بکشم و زور بزنم که خیلیم مهمن برای یه زایمان خوب
ماماهمراه هم داشتم که حضورش عالی بود هم از لحاظ روحی خیلی کمکم کرد هم جسمی

من 40هفته شده بودم بعددرمانگاه گفت ازوقتت داره میگذره اگه دردت نیامد سریع بیاکه نامه بدم بستریت کنن بعدمنم ترسیدم اومدم خونه زعفران دم کردم دولیوان خوردمو راه رفتم بعدشبش کم کم دردم گرفت زیادنبودتونستم بخوابم صبح چایی نبات با زنجبیل خوردموراه رفتم بعددیدم دردام زیادشدن طوریی که اصلانمیشودطاقت بعدرفتم بیمارستان گفتن 6سانتی بروخونه راه برودوباره اومدم خونه راه میرفتمو دردمیکشیدم تااین که فامیلامون اومدن شکممودست زدگفت بچه کج شده بچروکشیدبالا هی بعدگفت الان ببرینش بیمارستان رسیدم بیمارستان کیسه ابم پاره شو فرستادنم اتاق زایمان سریع😂😂توسالون اتاق زایمان فقط منومیدوندن که بچه داشت میامداونجاجالب بود🤣🤣دردم یادم رفته بودازبس خنده داربود

سوال های مرتبط