۵ پاسخ

خوبش کردی

کار خوبی کردی

افرین عزیزم برا تربیت بچت هیچ وقت کوتاه نیا!

سلام خوبی عزیزم🥺❤️
ازدواج کردی بالاخره؟
راضی از این که باز ازدواج کردی؟

چیه قضیه

سوال های مرتبط

مامان گل دختروگل پسر مامان گل دختروگل پسر ۴ سالگی
سلام مامانا دیشب یه اتفاق بد برامون افتاد پسرم که یکسالشه رفت تو اتاق کوچیکمون که پروسیله ست دخترمم رفت کشو دراور رو باز کرد اومد بیرون پسرمم در اتاقو محکم بست توی اتاق گیر افتاد کشوی دراور پشت در در باز نمیشد بچم هلاک شد از گریه خودمو نگم انقد توسرم زدم و گریه کردم امامارو صدا زدم کلی آدم پشت در هیشکی نتونست دروباز کنه دست شوهرم لای درگیر کرد یه وضعی خدا براهیشکی نیاره نیم ساعت بچم گریه میکرد فضای اتاق خیلی کوچیک پروسیله آخ آخ زنگ زدیم آتش‌نشانی دوتا پسره اومدن بازش کرد الهی خدا خیرشون بده وقتی رفت بچم بعل کرد آوردش بیرو نا نداشت ترسیده بود انگار دنیارو بهم دادن حالا این وسط مادرشوهر نفهمم اومده سر من و شوهرم داد خدالعنتتون کنه کجا بودین من ۴تا بچه بزرگ کردم شما بلد نیستین بابامم بهش،گفت خجالت بکش برو اونور اتفاق می افته دهنتو ببند خدایی من بچه رو سپردم باباش رفتم لباسارو آویز کنم تقصیری نداشتم بعد اومد دوباره گفت کدوم گوری بودین منم گفتم سر گور تو داشتم فاتحه برات میخوندم دیگه دهنشو بست باورتون نمیشه آتش نشانارو میگفت برین اونور بچم جیغ لولی بازی پسره گفت حاج خانم ساکت باش یا برو بیرون
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا یه چیزی بگم نیم ساعت پیش ماهلین تو خودش پی پی کرد رفتم شستمش کلی براش توضیح دادم که هر موقع جیش و پی پی داشتی باید به مامان بگی تا تورو ببره دستشویی بعدش شورتشو نشون دادم گفتم ببین چقدر کثیف شده چقدر بده دیگه از این به بعد بگو و اصلا تو خودت جیشو پی پی نکن مرتبم براش تکرار می کنم می پرسم میگم ماهلین اگه جیش داشت باید بره کجا اونم میگه دستشویی😀بعد قبلش از صبح بهش گفتم اگه جیشتو بگی و بری دستشویی بهت جایزه یه اسباب بازی از اون بالا بهت میده بعد دلی هی می گفت بده گفتم نه وقتی ماهلین جیش کرد میده خلاصه ده دقیقه پیش یهو ماهلین اومد گفت مامان دستشویی دارم منم بردمش سرپا میشینه کنار سنگ توالت آب ریختم به پاش بعد دلی میشینه نگاش می کنه قبلا هم بهش گفته بودم اگه کرد بهم بگو بعد نم نشسته بودم دمه در یهو گوشبم دست گرفت حواسم پرت شد ندیدمش که جیش کنه ولی دلوین یهو گفت مامان ماهلین جیش کرد😀بعد منم دیگه اعتماد کردم شستمش آوردمش بیرون دلوینم گفت حالا اسباب بازی بده منم اعتماد کردم دادم یعنی بچه واقعا جیش کرده 🤦🏻‍♀️مت به دلی اعتماد کنم 🤭🤔بچه ی دروغگویی نیست اصلا کاش دیده بودم سرم تو گوشی بود🤭
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
میگن تو دوران ترک پوشک سعی کنید بچه رو دعوا نکنید اصلا ولی من تو کتم نمیره بچه ای که بزرگ شده و کاملا می فهمه کارش اشتباهه و نمیاد و نمی خواد بگه جیش و پی پی داره و تو شلوارش می کنه رو اگه نخوای هیجی هم نگی فکر نی کنی کار بدی نکرده و ادامه میده من امردز دیگه از در دعوا وارد شدم 😑😑😑حالا نه خیلی بدها ولی دعواش کردم گفتم یعنی چی به من نمیگی می ددنی چند روزه روزی هزار بار دارم می برمت دستشویی و چقدر دارم برات تکرار می کنم که اگه جیش داشتی باید بگی ولی بازم کار خودتو می کنی ماهلین فقط نگام کرد و هیجی نگفت سری بعد ه بردمش دستشویی گفتم اگه تو خودت جیش کنی دعوات می کنما گفت مامان دعوا نکن گفتم پس همکاری کن تا دعوات نکنم تا عصر برم کلی جایزه برات بخرم دیشب در حد انفجار خودشو گرفته بود دیگه داشت میریخت که بردمش دستشویی ولی می ترسه دیگه ناچارا حیش کرد بعدش گفتم ببین چقدر راحته اصلا ترس نداره
می دونم حالا حالاها باید صبر کنم و صبور باشه تا دیگه بهم بگه ولی احساس می کنم وقتی جیش می کنه من چیزی نگم فکر می کنه کارش درسته و ادامه میده حالا دیگه نمی دونم
مامان امیرعباس یاسین مامان امیرعباس یاسین ۴ سالگی
تجربه 2
هیچی دیگه ساعت 9شب رسیدم‌بیمارستان مدارکمو دادم ماما اونجا معاینه‌ ام کردم‌ دیگه بستریم کردن بعد اومدن آمپول فشار زدن وقتی رسیدم شام نخورده بودم ‌از وقت شام گذشته بود کارکنان بیمارستان گفت شما شام خوردی گفتم نه برام آوردن بعد دیگه دردام زیاد شد پنج‌دقیقه پنج دقیقه میومد سراغم دیگه هیچی گفتن دوست داری کی پیشت باشه مادر شوهرت یا همسرت منم با همسرم راحت بودم ‌چون همسرم خیلی کمکم کرد میبردم حموم کمرمو با آب گرم ماساژ میداد دردام کمتر میشد هیچی خواهر دیگه تا صبح نخوابیدم بیدار بود درد می‌گرفتم که پنج سانت شدم ماما یه گازی بهم داد که اسمش گاز لبخنده خیلی حالمو‌خوب میکرد از اپیدورال که پسر اولم انجام دادم خیلی بهتر بود مثل ماسک اکسیژن میزاشتم جلو دهنم که باهاش آروم میشد موقع دردام بعد دکترم بنده خدا خیلی دکتر خوبی بود شماره شو بهم داد هر موقع حالم بد شد زنگ بزنم بهش منم ساعت شش صبح دردام وحشتناک شد به شوهرم گفت محمد حالم بده خواهش میکنم به دکتر زنگ بزن بیاد منو سزارین کنه شوهرم می‌گفت صبا زشته بنده خدا خوابن منم همینجور اشک میرختم آخرش ساعت هفت صبح خودم رنگ زدم به دکتر گفتم خانوم دکتر خواهش میکنم بیا منو سزارین کن حالم بده هی بنده خدا مگفت صبا خوب داره میری جلو دیگه چیزی نمونده زایمان کنی فسقل قشنگتو بغل بگیریا قوی باش تو نصف راه رفتی باهاش حرف زدم آروم شدم🤧