۶ پاسخ

مبارک باشه عزیزم

هفته چند بودی عزیزم

عزییییزم مبارکتون باشه🥰خداحفظش کنه

ماشالله چ نازه

مبارک باشه عزیزم بسلامتی ان شالله

مبارک باشه به سلامتی و دل خوشی

سوال های مرتبط

مامان کشمش مامان کشمش روزهای ابتدایی تولد
اومدم تجربه زایمانمو بگم 😎 پارت 1
خوب من حدود یه هفته قبل معاینه شدم و دکتر گفت دوسانتی و ورزش پیاده روی داشته باش تا یه هفته ده روز دیگه زایمان میکنی البته برا این دوسانتی درد خاصی نداشتم تا روز شنبه که دکتر نوار قلب نوشته بود برام رفتم بیمارستان نبی اکرم هم زایشگاشو ببینم هم نوار بگیرم که اونجا دکتر باقریان بهم معرفی کردن گفتن دستش برا معاینه خیلی سبکه نوار قلب هم انجام دادم خوب بود فرداش با دندون درد بیدار شدم‌پیش دکتر باقریان نوبت داشتم با همون دندون درد رفتم معاینه کرد و گفت همچنانی دوسانتی اومدم خونه هم دندون درد داشتم هم درد پریودی ولی نسبت به معاینه قبلی دردش بیشتر بود حالا فک کنین دندونم داشت دهنمو سرویس میکرد یکم نشستم بعد با خودم گفتم درد پریودی که دارم برا پرت کردن حواسم از دندون پله بالا و پایین برم شروع کردم به پله نوردی یه نیم ساعت پله رفتم نیم ساعتم پیاده روی کردم اومدم خونه حدود یه ساعت بعد حس کردم که دردم از حالت درد عادی داره خارج میشه و کمرم میگیره ولی نمیکنه دیگه تا حدود دو سه ساعت بعد واقعا احساس درد داشتم شکمم می‌گرفت همراه باهاش درد پریودی نسبت شدید که هی فاصله دردا کمتر میشد سعی کردم بیشتر دردمو تو خونه بکشم و با تنفس و ورزش کنترلش کنم تا ساعت 9صبح که دردام پنج‌ دقیقه یه بار و شدید شد که رفتم بیمارستان
مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان محمدجواد🦋💙 مامان محمدجواد🦋💙 روزهای ابتدایی تولد
خلاصه توهمین روزا چندبار رفتم زایشگاه به دلایل مختلف یه بار تکونش کم حس کردم رفتم یه بار دیگه درد داشتم رفتم هر ۱۵ الی ۲۰دقه یه بار ولی محل نذاشتن ک درد دارم و معاینه شدم گفتن بزوررر ۱سانت و نیم هستی
دیگه خیلی عصابم خورد شده بوددیگه یه آن اس تی دادم و رفتیم خونه درد داشتم ولی نمیدونم چطور خوابم برد دوباره عصر بیدار شدم میگرفت و ول میکرد با همون فاصله زمانی دیگه پیاده روی کردم یکم تا روز موعد زایمان اینایی ک میگم ۳روز پشت سر همه من دیگه ناامید شدم بودم ک بدنیا بیاد صبح روز موعد زایمان با درد رفتم دوشب نخوابیده بودم دردام شده بود ۶ الی ۷ دقه یه بار ولی بهشون میگفتم باور نمیکردم دوباره گفتن ۱سانت و نیمی دیگه رفتم خونه ولی دردام مثل دیروز نبود اصلا قطع نمیشد دیگه تا ظهر رسید به ۳تا۴ دقیقه یه بار تو حین درد ها یکم راه رفتم یکمم ورزش دوش ای گرن هم صبح گرفته بودم هم ظهر یکمی هم اونجا اسکات زدم(حتمااا تو درداااتون اسکات بزنید وورزش کنید خیلییییی موثره)
دیگه از درد نمیتونستم حرف بزنم عصر شوهرم بلند شد دیگه گریم گرفته دیگه خانوادم زنگ ردم گفتن حتما بیا منم بزور آماده شدم رفتیم به خواهرم ک گفتم گفت بیا بریم کلینیک بارداری معاینه کنن تا ببینین چی میشه اگر هم باز نشده بود یکم تحریکی کنن ببینیم چی میشه
رفتیم معاینه کردم در کمال ناباوری گفت ۴ تا۵ سانتی برو ک بیمارستان میگیرتت
دیگه من روحیم برگشت یکم با دردهامم حرف زدم خوشحال شده بودم معجزه بود اصلا برام
حالا چرا بیمارستان نرفتم همون اول چون گفتم تحویل نمیگیرن و باز میگن نه برو تو صبح اومدی ۱سانت بودی بزور واینا
دیگه مستقیم رفتیم بیمارستان گفت ۶ شدی ۷۰ درصد 🥹🥹😍ای مادر
دیگه بستری شدم رفتم اتاق درد

بقیش رو بعد مینویسم خستم شد😂😂
مامان جوجه طلایی 🐣🩷 مامان جوجه طلایی 🐣🩷 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم طبیعی
رفتم بیمارستان و بهم گفتن همون دو سانتی برو خونتون
گفتن میتونیم بستریت کنیم و به زور آمپول فشار بچه رو دربیاریم ولی خودت وقتت بشه خیلی بهتره. برو خونتون.
منم که ناامید شده بودم از ورزش‌هایی که تاثیر نداشت دیگه، دیگه ورزش نکردم.
همچنان دردی نداشتم
دو روز بعد ساعت 11.30 ظهر بود من خواب بودم یهو حس پریودی گرفتم، یه ربع یه بار در حد 10 دقیقه، دوباره ول میکرد و مجدد می‌گرفت
اینقدر تکرار شد تا رسید به 5 دقیقه یه بار.
ولی توی همون دردا اردکی راه میرفتم و رفتم دوش آب داغ گرفتم
دوش آب داغ مثل آب رو آتیش بود، یک ساعت توی حموم بودم هیچچچچ دردی نیومد، دوباره از حموم اومدم بیرون درد شروع شد.
نمیخواستم سریع برم بیمارستان، نمیخواستم انگولکم کنن، دوس داشتم توی خونه دردارو تحمل کنم
دیگه ساعت 7 با شوهرم رفتیم بیمارستان.
ماما معاینه کرد گفت رحمت خیلی خوبه 5 سانتی
همینجوری پیش بری یه ساعت دیگه زایمان میکنی و بچت بغلته
دیگه رفتم توی وان نشستم و دردام قابل کنترل بودن
به حدی همه چی عالی بود که با خودم گفتم 10 تا بچه بیارم همه رو طبیعی میارم
چرا الکی اینقدر طبیعی رو غول کردن؟!
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم