سلام مامانای قشنگ من بعد از دو ماه و چند روز اومدم که تجربه ی زایمانم رو بنویسم شاید به درد مامانای باردار که الان منتظرن و استرس دارن بخوره.
پارت ۱:خب ما از شب همه ی وسایل رو چک کردیم چیزایی که داخل ساک بیمارستان بود رو هم براتون بنویسم شاید لازم شد وسایل ساک نوزاد شامل پوشک ده عدد براساس وزن نوزاد که صفر یا یک باشه من جفتش رو برداشتم،زیرانداز تعویض،دستمال مرطوب،دو ست لباس کامل اکی کنید یعنی زیر دکمه ای بلوز و شلوار کلاه دستکش جوراب و دورپیچ،پتو که موقع زایمان من هوا خیلی سرد بود ضخیم بود شما اگه تو فصل گرم هستید پتوی نازک بردارید،شیشه شیر و پستونک قنداق فرنگی من برس هم برداشتم که مامانم باهم دعوا میکرد لازم نیست اما من گفتم اگه مو زیاد داشته باشه چی؟😂برداشتم و استفاده هم کردم یواش موهاشو برس کردم🥰برای برگشت به خونه هم لباس بردارید براش من یه سرهمی صفر برداشتم.
به جز اینا وسایل تزئینی که میخواید بزارید تو‌ اتاق برای عکس یا مثلا اسمش پشت در اتاق مثل همین عکسی که گزاشتم یا اگه گیفت دارید رو هم برارید ساک‌مادر رو تو پارت بعدی مینویسم

تصویر
۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۹ ماهگی
خب بریم سراغ وسایل ساک‌ مادر:لباس داخل بیمارستان چون بیمارستان من لباس نمیداد دو دست برداشتم یه نخی راحت که خونی شد و عوض کردم یه دست لباس خوشگل تر هم برای عکس داشتم اونو پوشیدم دقت کنید که حتما جلو دکمه دار باشه واسه شیر دادن،نوار بهداشتی و اگه بتونید از این پوشکای ادرار که‌واسه مریضا و سالمندا استفاده میکنن بگیرید خیلی راحت تره اصلا پس نمیزنه حتما شورت یکبار مصرف بردارید راحت وقتی کثیف شد بندازید دور داخل بسته هاش ۵ عدد هست،مسواک و خمیر دندون،برس،یه کیف کوچولوی لوازم آرایش،سوتین شیر دهی شیر دوش اگه دارید ببرید من استفاده کردم کیسه برای لباسای کثیف داخل ساک‌ بزارید کش مو و کلیپس بردارید چون موهاتون رو جمع کنید راحت تر شیر میدید مدارک شناسایی پول و شارژر تا جایی که یادمه نوشتم براتون امیدوارم چیزی رو از قلم ننداخته باشم
به جز اینا حتما حتما فلاسک نسکافه و قهوه ی بدون شیر خرما و نبات هم بردارید بعد از عمل دکتر ازتون میخواد که قهوه و نسکافه بخورید آهان اینم بگم‌که خیلی از این چیزایی که نوشتم رو بعضی بسمارستانا میدن قبلش حتما بپرسید و اینکه خیلیا الان ممکنه به نظرشون اضافه بیاد خیلی از این چیزا اما من همشو استفاده کردم شما براساس نیاز خودتون بازم کنترل کنید چیز اضافی نبرید امیدوارم به دردتون بخوره😘
مامان آراد مامان آراد ۷ ماهگی
مامان دلیار مامان دلیار ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیز؛ خداقوت. الهی نی نی هاتون سلامت و عاقبت بخیر باشن😇 میخوام از تجربه ام بگم شاید مفید بود:
۵ روزگی که دلیار ویزیت متخصص شد بعد از اینکه دکتر چکاپ کامل‌کرد سنوگرافی لگن تجویز کرد که گفت برای اکثر نوزادان دختر میگه که انجام بدن؛ من هم دلیار رو بردن سونو دکتر صدری که خداروشکر دررفتگی نداشت اما زاویه پای چپش ۲ درجه کمتر از نرمال بود.
دکتر گفت اصلاً چیز خاصی نیست و اما ۱ در ۱۰۰۰ ممکنه (دورازجون تمام بچه ها) در سن ۵ یا ۶ ماهگی‌دررفتگی‌لگن‌ ایجاد بشه و درمانش به این صورته که اولاً نوزاد قنداق نشه ثانیاً از یه پوشک دوم برای بین پاهاش‌به مدت یک ماه استفاده کنیم که خوب ما اینکار رو‌ کردیم. خود دلیار که اصلاً متوجه قضیه نبود اما تنها سختیش برای من لباس پوشدن بود که نمیتونستم‌شلوار پاش گنم و بیرون رفتن کمی سخت بود که ترجیح دادم این مدت بیشتر خونه باشم تا خدایی نکرده هم سرما نخوره هم کسی سین جیم نکنه چون خیلی حوصله ی توضیح نداشتم و نگرانیش برام زیاد بود. سر ۱۵ روزگی ویزیت شد و دکنر راضی بود تا دیروز خداروشکر ۱ ماهش تموم شد و دکتر گفت دیگه نیازی به پوشک دوم نیست و لگن نرم شده اما باید هردفعه چکاپ بشه.
خواستم بگم اگه خدایی نکرده یه همچین مورد مشابهی داشتید اصلاً نگران نباشید و در ۹۹٪ موارد با همین پوشک دوم مشکل برطرف میشه.
حتی دکترصدری گفت اگه دوپوشکه هم نکردی موردی نداره اما دکتر خودم جون خیلی دقیق و حساسه این تجویز رو کرد.
مامان نور مامان نور ۸ ماهگی
#قسمت دوم #تجربه زایمان
دکتر هر کس میومد و مریضش رو صدا میکردن و میبردن اتاق عمل . نوبت من که شد یه ویلچر اوردن یه ملحفه دادن دستم و یه شنل هم انداختن روم و از زایشگاه خارج شدم . رفتم بیرون دیدم همراه هام منتظرمن 😅 دسته جمعی با هم دیگه رفتیم سوار آسانسور شدیم و رفتیم طبقه بالا اتاق عمل ( من روی ویلچر نشسته بودم و خدمه بیمارستان هل میداد ) خلاصه که من وارد اتاق عملی که همیشه توی فیلما میدیدم و ورود همیشه بهش ممنوع بود شدم 😂 اصلا اون داخل یه دنیای دیگه ای بود 😂 شلووووغ و پر از اتاق هایی که هر کس به دلیلی توش عمل میشد 😅 یه نیم ساعتی هم اینجا منتظر نشستم تا اینکه صدام کردن و یه تخت آوردن تا روش دراز بکشم . با همون تخت رفتم توی اتاقی که قرار بود توش عملم کنن . اونجا دو تا از دستام رو به دو طرف باز کردن و به هر کدوم ی چیزایی وصل کردن بعد دکتر بیهوشی اومد و ازم یه سری سوال پرسید مثلا میخواست حواسم رو پرت کنه 😅😏 مثلا خونمون کجاست و چیکار میکنم و اینا 😂 خلاصه که بعدش دکترمم اومد و ازم خواستن که بشینم تا بیحسی رو تزریق کنن . دکترم دستام رو گرفته بود منم دستاش رو محکم گرفته بودم واقعا دیگه استرس داشتم اما شاید باورتون نشه فرو رفتن سوزن رو در حد یه ثانیه حس کردم و تموم . با خودم میگفتم یعنی واقعا زد ؟!؟! همین ؟! پس چرا درد نداشت 😂 یعنی در حدی که از آدم خون میگیرنم درد نداشت خداروشکر با خودم گفتم خب این مرحله هم به خیر گذشت😅