۱۸ پاسخ

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

خخخخ چجالب

دقیقا همیشه باید همراهمون لباس برداریم من یه خاله دارم دخترش بزرگه 4 5سالشه تا بازار میره تو کوله کوچولو دخترش که خودش حمل میکنه یه دست لباس میزاره استفاده نمیشه ولی همیشه میبینم لباس میزاره منم خاله م رو الگو کردم برای خودم

واای دستش دردنکنع😂😂😂😂😂😂😂 فقط قیافه صابخونه

الهی😂😂😂😂😂منم اولین بار که مهمونی رفتم باهاش رو تشک تعویض جیش زد فقط شانس اوردم بیرون نزد ازش که تشک تختو شستن مکافاته

خخخ عالی بوده خداروشکر که معدش کار کرده .... من هرجا میرم در حد چندتا پوشک زیر انداز تعویض و دستمال مرطوب و یکی دو دست لباس برمیدارم توی یک کیف کوچولو میذارم

همیشه همینه بچه ها برعکس آن🤣🤣🤣🤣🤣حالا وقتی لباس و پوشک کامل میبری با خودت حتی جیش ام نمیکنن 🤣🤣🤣🤣

من حتی ۱ نیم ساعت میخوایم بریم بیرون با ماشین کیفشو برمیدارم با تجهیزات کامل میرم

حالا چی تنش کردی بعد

دقیقا همیشه همینطوره
منم برای باراول بردمش خونه مادرشوهرم همچین به لباساش نم زده بود که بیا و ببین حالا هیچی ام‌ نبرده بودم

😂😂😂🤦‍♀️واییییییییییی
پس چیکار کردی؟ لباس چی تنش کردی؟

من تا دکتر هم که میرم همه چیز تو ساکش میزارم میبرم

عزیزم هر وقت جایی میری صددرصد پوشکش کن قنداق فرنگی که میزنه به لباساش خب همیشه همه چیزم اضاف بردار خونه مردم میری نگن هیچی نیاورده من حتی پلاستیک فریزر که پوشکشو عوض میکنم میندازم دورم برمیدارم از خونه

وای منم دقیقا همیشه لباس میبردم یه بار رفتیم خرید بعد رفتیم خونه پدرشوهرم همه چی بردیم جز لباس دقیقا شد حکایت پسر شما

ای وای چهدزشت ادم خجالت میکشه
حالا چی پوشوندی به بچه

وای همیشه بچه ها آبروی آدمو میبرن حتی در نوزادی😂😂😂😂

😂😂😂به به چه تجربه ای
همیشه کارا برعکسه منم بچه هام تو خونه شکمشون کار نمیکنه میرن مهمونی یادشون میاد باید....

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۹ ماهگی
سلام مامانای قشنگ من بعد از دو ماه و چند روز اومدم که تجربه ی زایمانم رو بنویسم شاید به درد مامانای باردار که الان منتظرن و استرس دارن بخوره.
پارت ۱:خب ما از شب همه ی وسایل رو چک کردیم چیزایی که داخل ساک بیمارستان بود رو هم براتون بنویسم شاید لازم شد وسایل ساک نوزاد شامل پوشک ده عدد براساس وزن نوزاد که صفر یا یک باشه من جفتش رو برداشتم،زیرانداز تعویض،دستمال مرطوب،دو ست لباس کامل اکی کنید یعنی زیر دکمه ای بلوز و شلوار کلاه دستکش جوراب و دورپیچ،پتو که موقع زایمان من هوا خیلی سرد بود ضخیم بود شما اگه تو فصل گرم هستید پتوی نازک بردارید،شیشه شیر و پستونک قنداق فرنگی من برس هم برداشتم که مامانم باهم دعوا میکرد لازم نیست اما من گفتم اگه مو زیاد داشته باشه چی؟😂برداشتم و استفاده هم کردم یواش موهاشو برس کردم🥰برای برگشت به خونه هم لباس بردارید براش من یه سرهمی صفر برداشتم.
به جز اینا وسایل تزئینی که میخواید بزارید تو‌ اتاق برای عکس یا مثلا اسمش پشت در اتاق مثل همین عکسی که گزاشتم یا اگه گیفت دارید رو هم برارید ساک‌مادر رو تو پارت بعدی مینویسم
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
بعضی ها یجوری زایمان میکنن تعجب میکنی
چهل هفته بودم درد هم داشتم دهانه رحمم بسته بود
بعد روزی من رفتم برا معاینه یک خانوم سی و دو هفته درد داشته اومده بودnst
انجام بده رو تخت معاینه زایمان کرده بود کسی هم بالا سرش نبوده
موقعی بچه دنیا اومده بود بجه از رو تخت هم افتاده بود پایین همراه با کیسه اب
روی زمین دیگه کیسه اب پاره شده بود
اصلاااا عجیب بعد فک کن بچه اش از رو تخت افتاده بود ب لطف خدا چیزیش نشده بود خداروشکر
۱۸۰۰ گرم وزنش بود
من رفتم برا معاینه دیدم یک خانوم پر از خون رو تخت 🥲 کل اتاق خون و اب برداشته بود قلبم وایساد من فکر میکردم اونجا کیسه اب پاره شده ن زایمان
فک کن این خانوم ب اتاق زایمان نرسیده بود شاید تو پنج دقیقه زایده بود ک حتی کسی بالا سرش نبود بچه طفلی افتاده بود رو تخت

همراهیش رفت تو شهر براش یک پوشک و یک دست لباس برا نی نی گرفت اورد
نی نی لباس نداشت
هنوز براش سیسمونی هم نگرفته بود
من بچه اش رو دیدم خوداااا مثل موووش بوده


فقط خدا باید بخواد فقط خدااااا
مامان Augustin ♌️ مامان Augustin ♌️ ۳ ماهگی
ظهرتون بخیر🌸🌱
ما اولین مهمونی گل پسر رو دیشب تجربه کردیم
قبل تولدش ما مهمونی هامون ساعت ۱۱ شروع میشد،اما دیشب ۸ رفتیم و ۱۱ برگشتیم🥴قطعا بخوام مهمونی هم بدم همین تایم رو انتخاب میکنم.

چون ساعتای ۱۱ دیگه موقع خوابش میشه و خونه‌ ی ماهمیشه ارومه عادت کرده در کم سر و‌صدا ترین حالت بخوابه . ما اصلا اهل تلویزیون هم‌نیستیم اصلا تلویزیونمون شبکه نمیگیره.فقط برنامه های فیلیمو و فیلم نت و‌… داریم که این روزا وقت فیلم‌هم‌نداریم.

میتونم بگم دیشب تقریبا پسر خوبی بود و اذیت نکرد به نسبت جدید بودن محیط.

یه بار پوشکش رو عوض کردیم و‌چون خودم همیشه بدم‌میومد ادم بچه دار توی خونه‌م بچه شو‌ بشوره یا پوشک عوض کرده رو جا بذاره یا روی تختم بچه شو‌عوض کنه(همه اش پیش اومده)🤕، اونجا با دستمال مرطوب پاکش کردیم و همیشه توی کیفش پلاستیک دارم برای پوشک کثیفش با خودم اوردم خونه ،اینجا انداختم دور.

شیر هم ندوشیدم براش ببرم، قبلا نوشته بودم باباش میترسه که شیشه بگیره و‌دیگه سینه نگیره☹️

در کل تجربه ی جدیدی بود ولی تقریبا همه چیز خوب پیش رفت.

شما بگید از اولین مهمونی اولین مسافرت هاتون؟
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان:
ساعت رو نگاه کردم ۱ و نیم بود. تاریخ ۲۲ مهر خدا پسرمو بهم داد.
اومدن از روی تخت جابجام کردن و بردن ریکاوری. خیلی سرد بود روم پتو انداختن. دوباره خوابیدم. اومدن ماساژ شکمی دادن که چون هنوز بی حس بودم دردم نگرفت. ساعت ۳ رفتم توی بخش. اونجا هم ۲ بار ماساژ شکمی دادن که واقعا دردناک بود. دوباره خوابیدم. مامانم میگفت اولین بار بود میدیدم داری خر و پف میکنی😂😅 تا ساعت ۱۰ نباید چیزی میخوردم. بعدش با مایعات شروع کردم ، نسکافه خوردم. سردرد داشتم، هی می اومدن برام شیاف میذاشتن و خیلی کمک کننده بود. پمپ درد نگرفته بودم و با شیاف اوکی بود همه چی. بخیه هام درد نمیکرد فقط شکمم آزرده بود که فشار داده بودن. ساعت ۱۲ که سرمم تموم شد گفتن اول ۲۰ دقیقه بشین پاهات آویزون باشه بعد بلند شو راه برو، گفتن خواستی دسشویی بزی بگو بیایم کمکت ولی بدون کمک تونستم برم . اولین راه رفتن یکم مشکل بود ولی هرچی بیشتر راه میرفتم بهتر بود برام.
کاچی خوردم. چون بعد زایمانم خیلی ورم کرده بودم یکم آرایش کردم تا موقع ملاقات یکم رنگ و روم باز بشه😄😂 خلاصه خوب بود همه چی. فقط یکم نگرانی داشتیم چون پسرم یه ۴ ساعتی توی nicu بود به خاطر تند تند نفس کشیدن ولی خداروشکر آوردنش پیشم . اخر شب هم مرخص شدیم. سوالی بود بپرسین