۹ پاسخ

بمیرم واسه خودم ک بعد از ۶روز تنها شدم با زری بچه با بخیه هایی ک هنوز نکشیده بودم مجبور بودم تنهایی بچمو بب م حموم اول رفتم زیر دوش خوب گریه کردم ک چرا با وجود آدمایی ک دارم چرا الان تو این موقعیت تنهام

سلام مامان عزيز
اصلا نگران نباش الان خب هنوز بازم از نظر جسماني خوب خوب نشدي و ب استراحت نياز داري و چونكه تا الان همش كمكي داشتي فكر ميكني ك نميتوني ولي مطمئن باش وقتي با ني ني ت تنها شي انقد خوب از پس كارا برمياي ك خودت تعجب ميكني😇🥰 خدا قوتشو ميده بهت ان شاءالله

عزیزم همه این حس هات طبیعی و خیلی از ما داشتیم ... من هم همینطوری بودم روزی ک مامانم رفت خونه ش من همش گریه میکردم ک نکنه نتونم و نشه ولی شد و تونستم اولش سخت بود کم کم توانت بیشت میشه و میتونی ... شما فوی هستین قدرتتو دست کم نگیر 😉

نه گلم اینطوری نیست
منم تاموقعی که پیش مادرم بودم همینطور خواب بودم ولی برگشتم خونه خودم
خودبه خودبیدار می شدم

🥺منم اینجوریم بچم امروز یه ماهش شده خیلی سخته شبا کلافه میشم خیلی خسته شدم

نه گلم این فکر نکن کامل طبیعی هس برگردی خونه خودتت تاییم ساعت خواب ۲تاتونم درست میشه ...
باحرف ۲تامادر باشی هی بیدارت میکنن پاشو شیر بده نمبذارن ی خوب بخوابی
منم اونجوری بودم کلافه میشدم وقتی برگشتم خونه خودم درست شد حالا یردومی هم همینکارو میکنم

این حسا کاملا طبیعیه خدا خودش بهت کمک میکنه شک نکن فقط ب خودت انرژی بده و. از خدا کمک بخاه

چندوقته زایمان کردی مگه ؟

کتاب مادر کافی بخون

سوال های مرتبط