۵ پاسخ

به نظرم با این شرایط سزارین کن

میگن طبیعی دومی به بعد راحتتره
سعی کن ورزش کنی قشنگ، رو توپ بشینی ماه اخرتو کامل
جیغ و داد زدن فقط پروسه زایمان رو سختتر میکنه

برو سز

کدوم شهری؟ دکترتون کی بود؟

ببخشید دکترتون کی بود ؟

سوال های مرتبط

مامان جانان و آیهان مامان جانان و آیهان هفته سی‌وهشتم بارداری
ماما گفت از الان دیگه شاید دردات خیلی شدید بشه گفتم اپیدورال بزنن ولی از شانس من دکتر بیهوشی تو ترافیک مونده بود وخیلی دیر اومد  دهانه که 7 بود اومد رسید ولی دکترم گفت لازم نیست بزنی دیگه درداتو کشیدی ولی به درخواست خودم زدم چون فکر میکردم درد اصلی رو تخت زایمانه ، اونو که زد کلا دردام تموم شد البته قبلش هم قابل تحمل بود چون میگرفت و ول میکرد و دائم نبود و نفس های عمیق که میکشیدم خیلی آرومش میکرد تو همین فاصله  که اپیدورال زد یکم خوابیدم چون شبش اصلا نخوابیده بودم
بعدش مرحله زور زدن بود که درد نداشتم فقط بهم فشار میومد و زور میزدم ساعت 4عصر بردنم رو تخت زایمان و 5 دقیقه نشد و دخترگلم به دنیا اومد ، رو تخت زایمان هم که کلا هیچ دردی نداشتم فقط فشار و زور بود

فقط بعد زایمان یک هفته ای کمر درد داشتم که دکترم میگفت بخاطر اپیدورال هست ،شاید اگه نمیزدم بهتر بود....

انشاالله پسرمم طبیعی و همونجا و با همون دکتر زایمان میکنم  البته شنیدم زایمان دوم راحت تره از طرفی هم شنیدم زایمان پسر یکم سخت تره ولی میدونم که خدا باهامه و من میتونم ...
مامان پسر قشنگم مامان پسر قشنگم هفته سی‌ام بارداری
سلام خانما
اومدم که براتون از تجربه سرکلاژم بگم
من دیروز صبح رفتم بیمارستان مادر و بستری شدم و خیلی زود و بدون معطلی کارهای پذیرشمون رو انجام دادن
یه کیف لوازم بهداشتی بهم دادن و منتقل شدم بخش و یکسری سرم بهم زدن و آماده شدم که برم اتاق عمل
ساعت یک و نیم ظهر من رفتم اتاق عمل و ساعت ۳ منتقل شدم بخش
من از ساعت ۵صبح ناشتایی داشتم و دکتر بیهوشی دم در اتاق عمل باهام صحبت کرد
بعدش رفتم تو اتاق عمل و خوابیدم رو تخت و تا دارو بیهوشی رو بهم تزریق کردن کمتر از چند دقیقه بیهوش شدم
بعدش با یه درد خیلی کم حتی از درد پریودی کم تر به هوش اومدم و آنقدر همه چی عالی بود که فکر کردم هنوز عملم نکردن😅
و اولین حرفی که زدم بچم رو پرسیدم
گفتن خداروشکر عملم خیلی خوب بوده و بچه هم سالمه
بعدش اومدم بخش و خیلی سریع اومدن و لباس هامو عوض کردن برام و مجدد سرم زدن با مسکن خیلی قوی
دوتا آمپول هم زدن که یدونش پرولوتون بود و اون یکی رو نفهمیدم چی بود
خونریزی داشتم تا چند ساعت و بعدش کم و کمتر شد
برای دسشویی رفتن یه کوچولو اذیت بودم که خداروشکر فقط یکی دو بار اولش سخت بود بعدش خیلی خوب شد
بعد عمل برام فرنی و بیسکوییت آوردن و گفتن که آزادم همه چی بخورم
شب شام آوردن و من استراحت کردم تا صبح
صبح هم صبحانه خوردم و بهم گفتن که یه مقدار خیلی کم راه برم و بعدش پرستار اومد و داروهامو بهم گفت که چجوری مصرف کنم
بعدش گفتن برید کار های ترخیص رو انجام بدین و آخرین سرم هم زدن برام و من ساعت ۱۲مرخص شدم
نضافت خیلی خوب بود
برخورد پرسنل عالی بود
غذاش خیلی خوب بود
رسیدگیشون عالی بود
من خیلی راضی بودم از همه چی
اصلا عمل ترسناکی نیست من خیلی استرس داشتم که خداروشکر همه چی ختم به خیر شد
سوالی بود در خدمتم ☺️
مامان جانان و آیهان مامان جانان و آیهان هفته سی‌وهشتم بارداری
🌟تجربه ی زایمان طبیعی 🌟

خواهری اگه ترس و اضطراب داری بخون ، خوندنش شاید آرومت کنه 😊

کلاس های آمادگی رو شرکت کرده بودم و ماه آخر  پیاده روی و پله و ورزشا رو خیلی انجام دادم   خونمون ۵ طبقه بود و روزی چند بار پله ها رو بالا و پایین میرفتم ،37 هفته بودم که سونو انجام دادم و اب بچه کم شده بود من  بیمه تکمیلی داشتم و دکترمم بیمارستان رضوی بود  همونجا بستری شدم ،خیلی ترسو بودم و وقتی میخواستم وارد بلوک زایمان بشم گریه میکردم ، مامانم و همسرم به زور فرستادنم داخل 😂 ولی چون زایمانم خیلی طول کشید تمام استرس و ترسم ریخت

ساعت حدود 6 عصر بود همون اول  وقتی معاینم کردن 3سانت باز بودم و بچه قشنگ پایین بود ، تا ساعت 12 شب فقط دو بار شیاف واژینال گذاشتن برام و هیچ دردی هم نداشتم از 12 شب اومدن سرم زدن که فکر کنم آمپولای فشار هم باهاش بود چون از اون موقع دل درد کمردردام شروع شد که خیلی درد کمی بود مثل دردایی که ماه اخر داشتم و طبیعی بود برام 
مامای همراهم کم کم  اومد که خیلی کمکم کرد ، ورزشای توپ و پروانه و.... انجام دادم