پارت دوم جذاب😂

رسیدم خونه
اینقد ازم خون رفته بود سریع رفتم حموم
جوری خونریزی داشتم ک از پاهام ک خون می‌ریخت
قطره قطره هم رو زمین می‌ریخت😐

فایده نداشت سریع اومدم دراز کشیدم و پتو مسافرتی گذاشتم وسط پاهام از خونریزی زیاد😂😂 گفتم خب حالا تموم میشه خوب میشم
ولی هی بدتر میشدم هم از درد کمر هم خونریزی
زنگ زدم دکتر گفتم جریان رو
گفت فورا برگرد مطب
منم حالا از کمر درد نمیتونم از جام پاشم
به سختی بلند شدم و باز رفتیم دکتر
و زنگ زدم مامانم بیاد
توی راه من دردام خیلی خیلی زیاد شد😶
خییییلیییی زیاد 😑😑
مجبور شدم شلوارمو در بیارم تو ماشین چون فک کردم الاناس دیگه زایمان کنم
اینقد درد داشتم😑😁

و دردام می‌گرفت و ول میکرد
گفتم انقباضه
ولی هر بار ک درد می‌گرفتم اینقد بد بود زور میزدم یه چیزی ازم میومد و لخته خونای گنده دفع میکردم
ببین خیلی گندهههه😶😶
و وقتی دفع میشد من دردام میوفتاد🤸🏼

۱۰ پاسخ

یا خود خداااا

یا خدااا تو ماشین داشتی زایمان میکردی که دختر😂😍

وای چه ترسناک🥺🥺🥺

سلام عزیزم منم سر کلاژی بودم هنوز سر کلاژمو باز نکردن خونریزی کردم 35 هفته و 6 روز بودم الان دوروزه بیمارستانم نمیزارن بچه رو ببینم ماله شما چند روز تو دستگاه موند و چند کیلو بود

یاد رمان افتادم 😂

وای خداااا
زود پارت 3 رو هم بزار دق کردم😅

شوهرت در چه حال بود ؟! غش نکرد😂😂😂

زود زود بذار بابا منتظر ادامه شم😂😂

بسلامتی

یا خدا🥺

مقالات مرتبط

درمان خونریزی بعد از زایمان
درمان خونریزی بعد از زایمان طبیعی و سزاین
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان
درد هنگام مدفوع بعد از زایمان و علت آن
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
بیاین ترجبه زایمان طعبی پارت ۱ بگم براتون ۲۹ بود ک بیدارشدم حالم بد بود معدم خیلی درد میکرد چند ساعت بدش خوب شد ساعت چهار بدظهر رحمم خیلی درد میکرد خلاصه هی میگرفت ول میکرد رفته رفته بیشتر میشد ولی قابل تحمل بود تا اخر شب ساعت دوازده بود ک دردام زیاد میشد نمتونستم بخوابم منم رفتم با توپ ورزش کردم اسکات زدم اینا کمرمو ماساژ دادم باز اومدم دراز کشیدم بهتر شدم ک دیدم کمر دردم شدید شد و نمیتونستم تحمل کنم دلمم کم درد میکرد چون پسر بیشتر کمر درده بقشه پارت بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۲ :
دیگه یه جوری شده بودم ک گاهی وقتا خونریزی داشتم . گاهی میشد لکه‌بینی گاهی هم لخته های کش‌دار ازم میومد .. درد زیر دل و کمر هم ک مثل درد پریودی بود دقیقا ..
و من همش میگفتم خب دکتر گفته طبیعیه پس چیزی نیس..
شب خوابیدم و ب شوهرم گفتم کمرمو برام چرب کرد و ماساژ داد ک دردام کمتر شد
شب تا صبح نتونستم درست بخوابم ، دردهای عجیب هی میومد سراغم ، صبح با درد شدید زیردل بیدار شدم
از ساعت ۸ و نیم ک بیدارشدم همینجوری داشتم درد میکشیدم ک ساعت ۹ با خودم گفتم بذار تایم هامو یادداشت کنم ببینم هر چند دقیقه میگیره و ول میکنه ؟! دیدم عه ! انقباضام هر ۵ دقیقه‌اس..
باز با خودم میگفتم نهههه اینا طبیعیه دکتر گفته ! هی خودمو آروم میکردم آخه خیلی میترسیدم🤦🏻‍♀️
گفتم ولش کن بذار پاشم یکم راه برم بلکه دردام کمتر بشه ! راه ک رفتم دردام شد هر ۲ دقیقه یکبار 😵‍💫
برا منشی دکترم تایم هامو فرستادم اونم ب دکتر نشون داده بود و دکتر گفته بود بگو بره بیمارستان دیگه رفتیم بیمارستان و اونجا معاینه‌ام کردن (هرچی گفتم من نمیخوام معاینه بشم گفتن نمیشه ما باید بفهمیم چند سانتی!) بعد از معاینه گفت هنوز ۲ سانتی و من وحشت کرده بودم 😵‍💫😵‍💫 ک خدایا من هنوز ۲ سانت شدم اینهمه درد دارم وای ب حال ۱۰ سانت 😫😫😫 دیگه گفت دراز کشیده باش تا ازت ان‌اس‌تی بگیرم اگه خوب بود ک برو خونه عصر بیا دوباره معاینه کنیم گفتم باشه ، چون ناهار نخورده بودم و ساعت ۲ بود تقریبا ک رفته بودم بیمارستان (صبحانه هم از درد ب زور چند لقمه نون پنیر خورده بودم) بچه زیاد تکون نمی‌خورد...
خلاصه ماماعه بهم گفت برو یه کیک و آبمیوه بخور بیا دوباره ‌ان‌اس‌تی بگیرم تا اومدم پاشم ، خیس شدم 😐😐😐 گفتم خانم بیا ببین من خیس شدم نمیدونم خونِ یا آب ..
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مهنا مامان مهنا روزهای ابتدایی تولد
مامانای سزارینی خونریزی بعد از زایمان چطوری باید باشه؟ من الان یه لخته خیلی بزرگ در حد ۶ ۷ سانت ازم دفع شد و بعدشم یه کم خون تازه ازم رفت. عین حالتی که دستتو ببری و خون بیاد قطره قطره میریخت توی توالت. این طبیعیه؟ یا برم دکتر؟ تا الان خونریزیم در حد پریود بود
مامان گل پسرم مامان گل پسرم ۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی .وای سرمم دست بود خیلی ازیت میشدم موقع درد اصلا نمیزاشتن تکون بخورم میگفتن ان اس تی خراب میاد وای خیلی برام سخت جذشت وقتی درد میگرفت می نفسم می‌گرفت بخدا نمیزاشتن پاشم دردای من بیشتر زیر دلم بود ک به پاهام کشیده میشد یهو می‌گرفت بعد ون ثانیه ول میکرد . دیگه اومدن بعد چن ساعت معاینه کردن سه فینگر بودم ب زور ولی دردام زیاد بود خیلی اونام ک معاینه میکردن خیلی دردناک بود بعدش کمرم و دلم درد میگرفت..خلاصه از وقتی ۴ فینگر شدم ساعت ۳ صبح و دوز داروها رو بالا کردن دردام شدتش زباد شد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نورا 🩷✨ مامان نورا 🩷✨ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۱
همین جوری ک‌ یه سریا میدونن من برا زایمان اومدم اصفهان خونه مامانم اینا
چهارشنبه بود ک مامانم گفت بیا بریم پیش یه دکتر تشکیل پرونده بده تا برا زایمانت بیاد بالا سرت ظهر بود ک حموم کردم و رفتیم دکتر
دکتر ازم nst گرفت و بعد گفت بخواب تا معاینه کنم
معاینه کرد همون لحظه درد بدی پیچید زیر شکمم
دکترم ناخناش مدل بادومی بود نوک تیزززززز
اومدیم خونه شام خوردیم دراز کشیده بودیم داشتیم صحبت می‌کردیم با مامانم و بابام ک یه لحظه احساس کردم وسط پاهام خیس شد اولش فکر کردم ترشحه بلند شدم همین ک‌ بلند شدم آب بود ک با شدت ازم رون میشد میریخت رو قالی
دیگه سریع زنگ زدیم به شوهرم ک راه بیفت بیا
با بابام و مامانم رفتیم بیمارستان
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 🌸NIHAN🌸 مامان 🌸NIHAN🌸 ۳ ماهگی
پارت دو
بعد کم کم دردام شرو شد درد پریودی داشتم ولی اصلا باز نشده بودم همون یه فینگر و ۲۰.۳۰ درصد بودم دکترمم اومد معاینم کنه چون طول سرویکسم زیاد بود دستش ب رحمم نمیرسید ک مجبوری یکی دیگه معاینم کرد گف لگنش خیلی خوبه عالیه ...ولی فعلا باز نشده پیشرفتش خیلی کمه منم فک میکردم قراره کل دردام اینجوری بره جلو میگفتم چ خوبه اخرش یه زور میدم بچه بدنیا میاد فارغ از بقیه داستان...رفته رفته حالم بد شد درد کمرم رف درد رحمم رف و انقباضات شکمم شرو شد انقد شکمم سفت میشد ک فقط میخواستم بمیرم ولی هنوز یه فینگرو بودم باز نمیشدم انقد حالم بد بود ک الان ک دارم تایپ میکنم باورم نمیشه اون بلا ها اومده سرم ،هیچ جام درد نمیکرد جز پایین شکمم ک داشتم جر میخوردم بعضی وقتا وسط انقباضات میخواستم زور بدم نمیتونستم بدنم نمیکشید نمیتونستم واقعا کیسه ابمم پاره شده بود هی ابریزش داشتم همه جام کثیف میشد دوش اب گرم میگرفتم ولی جوابگو نبود ...ساعت ۵.۶ بود ک دردام دیگه قابل تحمل نبود فقط جیغ میزدم و گریه ... صدام کل بیمارستانو گرفته بود همه میومدن میگفتن توروخدا مارو دعا کن تو خیلی درد کشیدی ،هی میگفتم من نیمخوام ب دکترم زنگ بزنید بیاد من سزارین میخوام من نمیتونم واقعا هم نمیتونستم تا اون ساعت من فقط ۳ سانت و ۶۰ بودم به پرستارا التماس میکردم ک ب دکترم زنگ بزنید اونا هم پیگیر شدن گفتن دکترت ۸ اینا از مطب میاد یکم تحمل کردم ولی دردم باهر انقباض ب سر میرسید خودم زنگ زدم ب مطب ب منشی گفتم گوشی رو وصل کن ب دکتر اضطراریه ...ب دکتر گفتم دارم میمیرم توروخدا زود بیا حالم بده اینا گف من با پرستارا صحبت میکنم باز معاینت کنن ببینم چی میشه قط کرد ، منم منتظر موندم ک ۸ شه ،خیلی بد بودا اصلا باورم نمیشه من اون دردو تحمل کردم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فسقلی🥹💙 مامان فسقلی🥹💙 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب بلاخره بعد چند روز فرصت کردم تجربه زایمانم رو بنویسم گفتم شاید ب دردتون بخوره .
خب من ۳۷ هفته و ۵ روز بودم و تا این هفته اصلا هیچ‌ ورزش یا پیاده روی نداشتم فعلا شروع نکرده بودم ک ورزش کنم یا چیزی بخورم برای باز شدن دهانه رحم میگفتم فعلا زوده وقت هست .اینم بگم از وقتی وارد ماه نهم شده بودم دردهای ریز پریودی داشتم ک خیلی کم بود ‌.۱۲ ادریبهشت شب بود ساعت ۱۱ اینا احساس دلپیچه داشتم فکر میکردم چیزی خوردم بخاطر اونه دلپیچه گرفتم یکم کمر‌ درد هم داشتم ک دردش اصلا در اون حد نبود ک بخام فکر کنم وقت زایمانمه .
خلاصه شب خابیدم ولی اصلا توی شکمم یجوری بود نمیتونستم خوب بخابم تا اینکه ساعت ۶ صبح با درد بیدار شدم فهمیدم درد زایمانه ولی خیلی کم بود با خودم گفتم بزار دردم ک زیاد شد برم بیمارستان خلاصه شوهرم و بیدار نکردم بلند شدم سرپا راه میرفتم از درد
دردم زیاد شده بود ولی خب چون اینجا توی گهواره خانوما گفته بودن درد رو تو خونه بکشین بعد برین بیمارستان بخاطر همین نرفتم گفتم بزار شدید بشه ک رفتم بستریم کنن .هر پنج دقیقه میگرفت ول میکرد ولی قابل تحمل بود
تا اینکه ساعت ۷ کیسه آبم پاره شد همون لحظه ک آب ازم اومد دردم خیلی شدید شد جوری ک کنار همسرم دراز کشیده بودم دستمو رسوندم بهش چنگ زدم از قیافم فهمید گفت بریم بیمارستان گفتم بریم .اصلا نمیتونستم از شدت درد از جام تکون بخورم ب زور لباس پوشیدم حالا ساعت ۷ صبح هم مگه آژانس یا ماشین پیدا میشد ک ما رو ببره بعد پنج دقیقه اینا آژانس اومد بیمارستان نزدیک بود رسیدیم دیگه راه رفتن هم برام سخت شده بود دردم هر یک دقیقه میگرفت ول میکرد رفتم زایشگاه گفتم کیسه آبم پاره شده

*ادامه رو پایین میزارم لایک کنید بالا بمونه *
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۷ ماهگی
پارت سوم 😬
رسیدم مطب
دکتر اومد تو خیابون معاینم کنه نشد
گفت فوری برو بیمارستان من تماس میگیرم هماهنگ میکنم
تا رفتم بیمارستان سریع بردنم تو درمانگاه مامایی ک معاینه کنن
منم به پهلو خوابیده بودم و یه لخته خون خیلی بزرگ وسط پام بود و دفع نمیشد
هرکس میخاست معاینه کنه تا میدید می‌گفت وااااای این چیه وسط پات و می‌رفت همکارشو صدا کنه 🥲

سریع بردن لیبر و اتاق عمل رو آماده کردن
و تموم دکتر و پرستارای لیبر اومدن دور تختم
یکی نوار قلب می‌گرفت
یکی سوند میزد
دو نفر توی دوتا دستم دنبال رگ بودن
و یه خانم معاینه میکرد و لخته ازم میکشید بیرون 😩
خیلی درد داشتم
ولی از وقتی ک رسیدم بیمارستان تا عملم ۱۵دقیقه هم نشد
و منو بی حسی از کمر کردن و گل پسرم به دنیا اومد
ساعت ۱۹:۳۰
یک شنبه ۱۴۰۳/۲/۹
با وزن ۲۹۵۰

علت خونریزی زیاد هم اینکه جفتم جدا شده بوده😬
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۳ ماهگی
پارت سه .
رسیدم اونجا گفتم من درد دارم که زودتر فرستادنم داخل دکتر معاینه کرد گفت دو سانتو نیم شدی گفتم این هممه ورزش تو ۱۰ روز فقط دو سانت پیشرفت داشتم خیلی نا امید شدم و ترسیدم که دکترم گفت عوضش بچه خییلی اومده پایین و دهانه خیلی خیلی نرمه خلاصه از مطب دکتر رفتم خونه مامانم مهمونی 😂😂 شام دعوت بودیم ماما همراهم زنگ زد که دردات شدید تر شد ؟ گفتم نههه بهتر شدم گفت حالا محض احتیاط فردا ۸ صبح برو ان اس تی بده گفتم باشه . اون شب بعد مهمونی با همسرم رفتیم پارک پیاده روی که یه انقباض دردناک دیگه ام موقع پیاده روی گرفتم دیگه اومدم خونه ساعت ۱ بود خوابیدم ساعت ۱ و نیم از درد بیدار شدم مثل پریودی بود فکر کردم بازم کاذبه اهمیت ندادم ولی دو بار تکرار شد و من بعدش خوابم برد ساعت ۲ بود که یهو گرررم شدم و سریع رفتم تو حموم دیدم شر شر داره آب میاد همسرمو بیدار کردم به ماما همراهم خبر دادم عقب ماشین دراز کشیدم و رفتیم تو راه مامانمو برداشتیم هی فاصله دردام تو ماشین کمتر میشد و دردا نزدیکای بیمارستان دیگه خیلی شدید بود تو بیمارستان وقتی رسیدم سریع معاینه کردن گفتن ۴ سانت .
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 مامان مهرشاد👼🏻💕🧿 ۶ ماهگی
تجربه زایمانم(طبیعی)
روز شنبه ۳۹ هفتع کامل شدممم بعدازظهرش رفتم پیاده روی (من از ۳۵ هفتع پیادع روی و اسکات و خاکشیر و تخم شربتی میخوردم...) از پیادع روی برگشتم رفتم زیر دوش آب گرم اسکات زدم.. بعدش رابطه داشتم عمیق😐😂🤦🏻‍♀و چون همسرم شیفت شب بود و من هفتع آخر بودم شب قبل کارش منو میبرد خونع خاهرشوهرم ک تنها نباشم ولی اون شب بعد اون رابطه درد داشتممم نتونستم راه برم و گفتم من شب میمونم خونه تو برو اونم اینقد اصرار ک من امشب سرکار نمیرم خلاصع من بزور فرستادمش چون فک میکردم مث بقیع روزا دردم تموم میشع میرع.... ولی اینطور نشد همسرم رفت سرکار و من دردام مث دردای پریودیم بود کمرمو میگرفت ول میکرد تایم گرفتم اولش هر نیم ساعت بود و چیزی نگذشت ک دردام هر ده دقیقع شددد دیگه ترسیدمم گفتمم وای من شب تنها محمدم فرستادم برع سرکار چیکار کنم چیکار نکنم ک بعدش مامانم زنگ زد بهم ک حالت چطورع چرا نرفتی خونه خاهرشوهرت و منم قضیع رو گفتم مامانم اونجا نگران شد و گفت صدرصد درد زایمانه خاک تو سرم کاش زودتر میومدم و فلان همش حرص میخورد 🤦🏻‍♀🙂منم اون مدت ک دردام میگرفت ول میکرد بلند شدم یع دست ب خونع کشیدم ظرفای شاممونو شستم ساکمم از قبل آمادع داشتم و سبد خوراکی رو آماده کردم و رفتم دوش گرفتم... اومدم اینجاا گفتم ک دردام شروع شدع خیلیاتون بهم دلداری دادین و راهنماییم کردین🥹♥️🫶🏻
ادامه تاپیک بعد...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سلینا ♥️ مامان سلینا ♥️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🥺😍
من ساعت ۳ شب دردام شروع شدخیلی شدید بود ولی طوری هم نبود که خابم ببره
دیگه تا ساعت ۶ صبح خابم نبرد هی مینشستم هی دراز می‌کشیدم😢بالاخره ۶ خابم برد تا ۷
ساعت ۷ از خواب پریدم با درد زیر دل و کمر درد شدید
خلاصه همسرم هی بیدار می‌شد می‌گفت بریم بیمارستان من می‌گفتم نه زوده دوباره میخابید😂 بعدش تا ساعت ۹ همش تو خونه راه رفتم تا جای که تونستم هم قر کمر رفتم یکی دو تا بشین پاشو رفتم ک درد شدیدی واژنم رو گرفت که بیخیال شدم😂 دیگه طاقتم تموم شد همسرمو بیدار کردم با گریه گفتم منو ببر بیمارستان بعد آماده شدیم به مامانم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سمت بیمارستان توعم بیا مامانم بیچاره خیلی ترسیده بود🥺همش نگران زایمان من بود دیگه تا وقتی رفتیم ساعت ۱۰ شد اونجا هم ک رفتم دردام شدید بود اونا هم واسه ی معاینه خیلی معطل میکردن تا وقتی معاینه کردن ساعت ۱۱ شد گفتن دو سانتی😢گفتن برو خونه دوش بگیر راه برو دردات بیشتر شد بیا
منم دردام خیلی شدید بود 🥺🥺دیگه رفتیم خونه مامانم یه دوش گرفتم ی چیزی خوردم راه رفتم دردام خیلی شدید بود همش ب مامانم میگفتم بهم مسکن بده😭😭تا ساعت ۱ راه رفتم دوباره رفتیم بیمارستان گفتن ۴ سانتی برو بستری نمی‌کنیم
دیگه نرفتم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سورنا مامان سورنا ۸ ماهگی
سلام توروخدا راهنمایی کنید
من دردام زیاد نیست ولی داخل واژنم گاهی درد میگرفت و تیر میکشید و دو روز بود یه لکه های ریز قهوه ای ازم میومد که گفتم حتما به خاطر معاینه ی دکتره
الان یه ترشح ژله ای رنگ بزرگ قهوه ای ازم خارج شد خیلی ترسیدم
به دکتر زنگ زدم گفت دردت گرفت بیا بیمارستان . اگر دردم زیاد نشد چی ؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان کارن مامان کارن ۶ ماهگی
زایمان طبیعی (۳)
دیگه دردام وحشتناک شده بود
ماما اومد بهم امپول فشار زد بازم سه چهار سانت بودم
این وسط هم همش معاینه میشدم ساعت ۱۱ شروع شدن دهانه رحمم باز شدن
دردام خیلی خیلی زیاد بود درحدی ک میگفتم من نمیتونم از کمر به پایین میلرزیدم و احساس میکردم دارم از حال میرم ولی مجبور بودم ادامه بدم
دیگه کیسه ابم رو پاره کرد همش خون بود منم تا مرز سکته رفتم
تا ساعت ۱۲ ظهر زور زدم که ماماهای خیلی خوب رفته بودن غیبت کنن صدا منو نمیشنیدن
تا داد زدم بچه اووووووومد که وقتی ماما اومد میگفت زور نزن تا من اماده بشم
..
.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خیله خب خانما بریم برا تجربه زایمان من🥲
پارت 1
اول بگم ک بدن همه باهم فرق میکنه و همه مثل هم نیستن
پس فکر نکنید اگه من زایمانم سخت بود قراره مال شماها دقیقا مثل من باشه
من سه شنبه عصر معاینه تحریکی شدم چون ۳۸ هفته بودم و دو هفته هم بود همش درد زایمان داشتم ولی منظم و خیلی شدید نبودن برا همین فایده نداشت و زایمان نمیکردم
معاینه تحریکی ک شدم پیش ماما همراهم بعدش لکه بینی اومد سراغم
اول خونی بود و کم بود
ولی تا شب قهوه ای شدن و خیلی زیاد و دردای زیاد و شدید و منظم میگرفت و ول میکرد هر ده دقیقه منم رفتی یک ساعت پیاده روی و پله و دوش آبگرم و ورزش زیر دوش و اینجور کارا
دیگه ساعت ۵ صبح رفتم زایشگاه معاینه کردن از عصر ک معاینه شده بودم دوسانت پنجاه درصد بودم و بازم گفتن تغییری نکرده و برم خونه اگه دردام شدید شد برم زایشگاه
دیگه منم رفتم خونه و سعی کردم بخوابم
دیگه خوابیدم و دردام نصفه و نیمه شد ولی همچنان خونریزی قهوه ای رو داشتم
صب ک از خواب بیدار شدم دیگه ب جز یه درد پریودی دیگه درد خاصی نداشتم و بیخیالش شدم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
ماما همرامم گفتش تا پنج سانت نشی بستری نشی نمیام به مامانم گفتم خسته شدم به شدتم خوابم میومد زنگ بزن به ماما بگو یه کاری کن ماما گفت میتونین بیاین مطبم تا تحریکش کنم رفتم مطب تحریکم کرد کمتر از دو سه دقیقه شدم 7 سانت یه سوزن مولتی ویتامین زد بهم تا قدرت زور پیدا کنم با هم اومدیم بیمارستان دیگه بستری شدم امپول فشار زد تو سرمم دردام بیشتر شد میگرفت ول میشد تحمل داشتم ولی کمتر جوری که میشستم کف زمین یه تحریک دیگه کرد شدم هشت سانت بعد نه سانت بعدم فول پشت هم با دردام که شروع میشد تحریک میکرد فول که شدم هی با هر دردی کامل دهانه رحمم تحریک میکرد میگفت زور بزن دردام که میومد دیگه زورم باهاش بود خیلی خوب نفس عمیق میکشیدمو زور میزدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر