#تجربه زایمان
پارت نهم:
بعد اومدن به اتاقم همه اومدن پیشم و خانواده همه بهم میگفتن که چقدر مانلی خوشگله مثل عروسکا میمونه،همون موقع هم اومدن برام شیاف و مسکن زدن و شکم بندمو وصل کردن و حدودا بعدظهر اومدن فشارمو گرفتن و شکممو فشار دادن(ی کم دردش زیاد بود🥴)چون اثر بی حسی بیشترش رفته بود برای من اذیت کننده بود،تشنگی خیلی داشت اذیتم می‌کرد ولی اجازه خوردن آب نداشتم ولی مادرم با قاشق حدود چند قطره گاهی بهم آب میداد،حدودای ساعت ۱۰ شب اومدن سوندمو کندن و گفتن باید پاشی بری سرویس که من هرچی تلاش کردم نتونستم بلند بشم آخرش ی خدماتی اومد ی هو منو کشید از رو تخت و من تونستم بلند بشم خیلی سخت بود ولی خیلی دردناک نبود بلند که شدم کمی راه رفتم حس بهتری داشتم و خیلی درد و حس نمیکردم و ساعت ۱۲ شب خودم درخواست کردم ک میخوام بچمو ببینم و رفتم بخش کودکان بچمو دیدم البته با ویلچر در کل اون شب چند بار از جام بلند شدم و این خیلی کمک کرد درد نداشته باشم و روز دوم کاملا سرپا بودم راحت تونستم راه برم و کلی پله بالا پایین کردم

۲ پاسخ

درخواست دوستی میدی عزیزم

عزیزدلمممم مبارکت باشه
فقط اون امپول تو کمر ترسناک نبود ؟؟ دکترت کی بود

سوال های مرتبط

مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین ۴:
خب از ریکاوری بیرون بردنم ک ببرنم سمت بخش اینجا خیلی حس قشنگیه چون خانواده هم منتظر وایسادن و بچرو هم میارن رفتیم داخل اتاق و دوباره از تختی ک برده بودنم میخاستن انتقال بدن ب تخت اتاق اینجام درد داشت اما چون هنوز بیحسی کامل نرفته بود دردش وحشتناک نبود
داخل اتاق ک میری لباساتو عوض میکنن زیر انداز میندازن و شیاف میزارن واست
من ساعت ۷ و نیم عمل کردم و گفتن از ساعت ۳ شروع کنم اب کمپوت و کمپوت بخورم و بعد بلند بشم و راه برم ساعت ۳ و ربع پرستار اومد ک کمک کنه بلند بشم و راه برم
وحشتناک ترین قسمت سزارین اینجاست
درد خیلیییییی شدیدی میگیره با هر ذره تکونی ک مسخوری و میخای بلند بشی خلاصه با هر دردی ک بود ب کمک پرستار و همسرم بلند شدم و در حد چند قدم راه رفتم ک حالم بد شد و برگشتم ب تخت
پرستار برام شیاف گذاشت و چند دقیقه نشد ک حس دستشویی گرفتم و باز صدا زدم پرستارو و کمکم کرد رفتم سرویس وای ک روی توالت فرنگی نشستنم مثل جون کندن بود و خیلی دردناک
من اشتباه خیلی بزرگی ک کردم فقط یکبار دیگه بلند شدم و راه رفتم بخاطر دردی ک داشت و ترسی ک من داشتم دیگه بلند نشدم اما شما این اشتباهو نکنین
از ساعت ۸ شب دیگه بلند نشدم فردا صبحش پرستار اومد و فهمید ک بلند نشدم گفت ک از اولین بارم بیشتر سختت میشه و همینطور بود چون انقدر درد و سوزش داشت و من خیلی گریه کردم
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
پارت دوم عمل سزارین


وقتی ب هوش اومدم دیدم دو نفر دارن منو ماساژ رحمی میدن چون حس داشتم درد اش فهمیدم درد داشت اما قابل تحمل بود بد اوردن تو بخش چون بیهوشی رفته بود درد داشتم پمپ درد نداشتم نگرفتم چون دکتر گفت خوب نیست دارو میده کنترل میشه که توی سرم ها مسکن بود شیاف زدن اروم شدم ی یک ساعت بد دوباره کم شروع شد که با تکرار کردن پرستار ها من چون ۱۲ ظهر زایمان کردم بچه چون بند ناف دور گردنش بود بردن گذاشتن تو دستکاه چند ساعتی ۱۱ شب بهم گفتن چیزی بخور اول که میایی فقط تشنه ایی ۱۱ شب اومدن گفتن نسکافه بخور کمپوت بد میام سوند در میاریم کمک ات میکنیم که راه بری اومدن بلندم کردن که قبلش شیاف زدم. اما موقع بلند شدن درد داشتم تا توالت رفتم اومدم بیرون لباس مو عوض کردن کمک ام کردن رو تخت نشستم کمک بهیارم عالی بود مهربون دوست داشتنی. شیاف زد برام مامانم بود بچه مامانم نگه میداشت فیلم برام گذاشتن که از بچه چطور مراقبت اولیه انجام بدم بد که صبح شد دکترم اومد چک کرد منو گفت مرخصی که اماده شدم برای خونه
مامان سلما مامان سلما ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_طبیعی
پارت سه

خلاصه حدود ساعت ۹ و نیم ۱۰ شب وارد زایشگاه شدم رفتم رو تخت اومدن برام سرم و آمپول فشار زدن تخت بغلیم تقریبا فول شده بود کلی جیغ و داد زد من دیگه کم کم ترسیده بودم
یکساعت گذشت هیچگونه دردی نداشتم برای خودم راه میرفتم و اسکات میزدم مامای بخش و دکترم هم هربار معاینه می‌کردند میگفتن پیشرف نکردی
دیگه اومدن یه دوز دیگه برام آمپول فشار زدن و دکترم کیسه آبمو پاره کرد
من دوباره پاشدم اسکات زدم که دیدم کم کم دردام داره شروع میشه
میگفتن درد زایمان مثل پریودی اما خیلی شدید تره ولی بنظر من کلا نوعش فرق می‌کرد یه نوع درد خاصیه یه چند لحظه میگرفت و ول می‌کرد و هربار دردش بدتر از قبل میگرفت دیگه من یهو حس مدفوع بهم دست داد گفتم من میخوام برم سرویس بهداشتی اونا دوباره معاینه کردن گفتن نزدیک ۳ سانتی میتونی بری و مامای بخش گفت به ماماهمراهت زنگ زدیم الان میاد
من رفتم سرویس بهداشتی و آب و داغ میگرفتم رو شکم و پاهام و همزمان زور میزدم دردهام انقدر شدید و پشت سر هم شده بود که اصلا نمیتونستم از جام تکون بخورم
مامان همتا مامان همتا ۲ ماهگی
تجربه سزارین (۵)
بعد مامانم و شوهرم خداحافظی کردن و رفتن مادرشوهرم موند پیشم که گفتن از ۱۱ امشب تا ۱۱ فردا باید هیچی نخوری سرم و همه چی رو وصل کردن و منم هیچ درد حس نمیکردم .ساعتای ۲و۳ صبح یه دردی مثل درد پریودی داشتم و قابل تحمل بود منم هر ۱۰ دقیقه پمپ درد رو فشار میدادم ‌ دیگه کم کم داشت دردم بیشتر می‌شد که گفتن اگر پاهاتو میتونی دولا کنی میایم برات شیاف میزاریم که پاهامو قشنگ جمع میکردم که اومدن شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود مثل درد پریودی بود دیگه ساعت ۱۱ ظهر شد که گفتن چیزی میتونی بخوری چیزی خوردم و گفتن باید بلند بشی یکم راه بری .پرستارا اومدن کمکم کردن و من از تخت بلند شدم یکم سخت بود برام همش میترسیدم بخیه هام پاره بشه یا کاری بشم کمر خم راه میرفتم و یکم که راه رفتم گفتن برو دراز بکش دراز کشیدم و چیزی میخوردم دیگه هی سعی می‌کردم پاشم و زیاد راه برم تا سرپا بشم دردم قابل تحمل بود بیشتر از بخیه هام ترس داشتم دستشویی هم رفتم برا بار اول یه ذره سخت بود دیگه ۲ شب بیمارستان بودیم ظهر دکتر اومد گفت مرخصین .و اونجا هی میپرسیدن شکمتون کار کرده یا نه که من کار نکرده بود که یه شربت بهم دادن که همون روز شکمم کار کرد و ظهر مرخص شدیم اومدیم خونه و من رفتم دوش گرفتم و بخیه رو دیدم یکم برام سخت بود دیدنش همش میترسیدم که رفتم حموم و با شامپو بچه شستم و اومدن دراز کشیدم .
امیدوارم به دردتون خورده باشه تجربه زایمانم ❤️❤️
مامان یارا مامان یارا ۲ ماهگی
پارت ۴ تجربه زایمان
ببخشید دیگه زیاد شد دارم با جزئیات میگم😁
من تمام وقت خواب بودم هی مامانم برام شیاف می‌ذاشت من می‌خوابیدم دردش اونقدر نبود که بگم غیر قابل تحمله واقعا با شیاف خیلی خوب بودم همسرمم رفت یارا رو دید برام عکس فرستاد دیگه خیالم راحت بود ولی بهش حسی نداشتم نمیدونم چرا 🥺 اینگار حس میکردم بچه خودم نیست
در کل همش خواب بودم تا شب که سوند رو برداشتن و گفتن پاشو برو دستشویی منم جیش داشتم دیگه تحمل صبر کردن نداشتم 😁 خیلی سخت بود پایین اومدن از تخت تا اومدم بشینم چند بار نفسم رفت مامانم با یه خانوم دیگه کمکم کردن سخت بود دو سه قدم اول ولی بعد کم کم خیلی بهتر شد
ماساژ رحمی ام فک کنم برام تو اتاق عمل انجام دادن چون اونایی که بعدا برام انجام دادن درد نداشت اصلا حالا نمیدونم ماساژ رحمی بوده یا نه ولی درد نداشت ساعت ۱۰ بود رفتم دیدن یارا رو پا وایسادن برام سخت بود مامانمم اجازه نداشت بیاد ولی حداقل نیم ساعت سرپا وایسادم کنارش صندلی نداشتن بی ناموسا برام ویلچرم نیوردن واقعا چرا😑
یارا خیلی گنا داشت به زور با دستگاه نفس می‌کشید منم کنارش اشک میریختم 🙃
فرداش که قرار شد مرخص شم خداروشکر سروپا بودم لباس پوشیدم راحت و صافم تونستم راه برم دردش فقط در حد یه پریود معمولی بود
یکم برای بالا رفتن از پله های خونه اذیت شدم فک کنم بخاطر همون تا شب درد داشتم که با شیاف قابل تحمل میشد
تا الآنم خداروشکر اصلا درد سزارین اذیتم نکرده امروز دیگه بی کمک میتونم از جام بلند شم بشینم سر سفره وکاملا حالم خوبه فقط درد وحشتناکی که دوسه روز داشتم بخاطر این بود که سرما خورده به پهلوم و وحشتناک یعنی وحشتناک درد میکرد نفس نمی‌تونستم بکشم یکم گرم گرفتیم و دوباره دوست عزیزم شیاف فعلا زنده نگهم داشته
مامان پارلا مامان پارلا ۳ ماهگی
ادامه تجربه سزارین
از ریکاوری که اومدم‌ بخش تو مسیر همراه هام و دیدم
من بیمارستان بهمن سزارین شدم اصلا از بیمارستان راضی نبود به هیچ عنوان
ولی دکترهاش خیلی خوبن دکتر بیهوشی عالی بود
وقتی رسیدم توی بخش دیگه ساعت ملاقات رسیده بود
بعد که ملاقات تموم شد اومدن گفتن باید راه برم
از تخت که اومدم پایین درد زیادی نداشتم ولی ولی ولی یک سطل ماست خونریزی کردم دلیلش شاید فیبورم هام بود بهم‌ گفته بود بعد عمل نباید چیزی بخورم تا ۸ساعت که دیگه وقتش که‌ رسید چایی با عسل بهم دادن چندین لیوان بعدش هم بیسکوییت ساقه طلایی و کمپوت گلابی و انجیر
بعد خونریزیم اومدن ماساژ دادن شکمم و درد داشت اندازه قابل توجهی ولی در حد مرگ نبود
وقتی ماساژ دادن مجدد همون اندازه خونریزی کردم
چند ساعت بعد باز گفتن‌ راه برو که دوباره خونریزی کردم
هر بار هم‌ خدماتی ها خودشون اومدن زیرم و تمیز کردن البته ما یه شیتیلی بهشون داده بودیم
اخرین ماساژ رحمی دیگه خونریزی نداشتم زیاد
تا ساعت ۱ شب درد نداشتم که سرم داشتم
سرم رو قطع کردن یکم درد داشتم ولی نه زیاد
فرداش هم صبحانه آوردن و اومدن اموزش شیردهی معاینه بچه ها
ولی من شکمم کار نکرده بود بهم گفتن مرخص نمیشم تا شکمم کار نکنه
دکترم بهم زنگ‌ زد گفت یه چیزی بخور تا شکمت کار کنه ولی پرستار نذاشت
خانمی که شما باشید ساعت شد ۲ظهر
مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 روزهای ابتدایی تولد
بچه رو که در اوردن احساس کردم قلبم داره‌تو دهنم میزنه احساس میکردم نمیتونم نفس بکشم اکسیژنم افت کرد ضربان قلبم رفته بود رو۱۵۰ خلاصه بچه رو اوردن چسبوندن ب صورتم یکم دگ بردنش اونور بمن ماسک اکسیژن اینا زدن ولی من حس میکردم دارم میمیرم قفسه سینم سنگین بود دکتر گف بیحسی اومده بالا تر بخاطر همون اینجوری شدی چشام داشت بسته میشد اومدن تکونم دادن گفتن نخاب قشنگ نفس بکش ...
خلاصه بخیه زدن تموم شد جا به جام کردن بردن ریکاوری
اونجا یه لرز افتضاحی گرفتم که نگو😑
یکم موندم اونجا مخدر زدن بهم دردام داشت شرو میشد
اومدن بردنم بخش اتاق خودم ...
اومدن شیاف زدنو پوشاک گذاشتنو رفتن بچمو اوردن شیر دادم شیرم کم بود همش گریه میکرد هیچی اجازه ندادن بخورم تا ۸ شب که سوندو کشیدن و با اب شرو کردم بعدش نسکافه و چای و ابمیوه خوردم شامم سوپ خوردم و گفتن که باید پاشی راه بری دسشوییم بری بنظرم سخت ترین قسمتش اینجا بود خیلی سخت بود احساس میکردم دارم از درد پاره میشم همسرمو مامانم بلندم کردن چند قدم راه رفتم و رفتم سرویس یکم احساس کردم دردام کمتر شد برگشتم رو تخت بنظر من هر چقد بیشتر راه برین همونقد حالتون بهتر میشه من خودم خیلی راه رفتم😁
فردا عصرشم مرخص شدیم
من بیمارستانم خصوصی بود پمپ درد نگرفتم و با شیاف کنترل کردم دردامو قابل تحمل بود با اینکه شدید بود دردش
در کل بخام بگم صد بارم برگردم عقب سزارینو انتخاب میکنم باهمه سختیاش الانم درد دارم چون بچم بیقراره نمیذاره استراحت کنم
ولی خب خیلی تجربه خوبی بود اون لحظه که بچه رو میارن میچسبونن به صورتت برا همتون اینحس خوب و زایمان راحتی ارزو میکنم💕
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 ۱ ماهگی