تجربه زایمان پارت اول
خب
سلام من اومدم با تجربه زایمانم .
اول اینکه بگم‌من‌همیشه مخالف زایمان طبیعی بودم😂 از قبل از حاملگی میگفتم من سزارین میکنم
هم می ترسیدم و هم از عوارضش وحشت داشتم و خیلی هارو دیده بودم که اصلا زایمان طبیعی خوبی نداشتن و یا بخیه خوردن از زیر
یا مثلا یه عالم درد کشیدن‌و آخر سر سزارین شدن برام خیلی ترسناک بود برای همین از اول با خودم و با همه بسته بودم ک من بی دردسر میرم سزارین 😁
هفته ۳۶ بودم که گفتم بذار بگم دکتر برای اطلاعات عمومی خودم هم که شده معاینم کنه ببینم اصلا چطوریم
هیچی دیگه منو معاینه کرد و‌در کمال ناباوری گفت لگن خیلی عالی داری گفتم خانم دکتر خیلی معاینه بده
گفتش سوسول بازی درنیار😐😂
حیفه لگنت ک بخوتی بری سزارین شی
( من دکتری میرفتم ک اختیاری سزارین انجام میداد و بیمارستان هم خصوصی بود )
گفت برو هرشب گل مغربی شیاف کن و هفته دیگ بیا باز مطب .
خلاصه من در بُهت و‌حیرت حرف دکتر بودم خیلی تردید و‌شک به جونم افتاد
مونده بودم به حرف دکتر گوش بدم یا نه .
به حاذق بودن دکتر شک‌ نداشتم و انگار دلم نمیومد به حرفش گوش ندم
در نهایت با خودم به این نتیجه رسیدم که کارهایی که میشه تو این مدت کم انجام داد برای طبیعی رایمان کردن رو انجام میدم
اگر نتیجه گرفتم که خب خوبه اما اگر دیدم خیلی شرایط وحشتناکه بیخیالش میشم .
انگار شدم یه ادم دیگه و یه اراده ی عجیبی منو‌گرفته بود😂
هر شب پیاده روی رفتم
پله نوردی
گل مغربی شیاف کردم
یه روز درمیون رابطه بدون جلوگیری
یه سری حرکات ورزشی البته نه به صورت مداوم
خرما و اناناس و هرچیزی که فکر میکردم مفیده خوردم
یه عالم کار خونه انجام دادم
البت همزمان وحشت زیادی هم داشتم
یه روز درمیون از ترس گریه میکردم🤣🤦🏻‍♀️

۱ پاسخ

چقدر خوبه ک تحربه تو نوشتی

سوال های مرتبط

مامان 😍دختر نازم💞 مامان 😍دختر نازم💞 ۸ ماهگی
تجربه زایمان😍
سلام مامانا
من از اول بچم سفالیک بود و دلمم میخواست طبیعی زایمان کنم
تحت نظر دکتر بهناز افتخارزاده بودم
سه شب یهو تو خواب خیس میشدم که شب سوم رفتم بیمارستان سینا تست امینوشور بدم
که گفتن منفی . از ماما خواستم معاینه لگن واسم انجام بدن که گفتن اصلا لگنت واسه زایمان طبیعی مناسب نیست
و الانم بیمارستان خصوصی بیای مثل سینا باید حتما درداتو بکشی و از آخرش که دیگه طبیعی نشد سزارین میکنن
منم از جائیکه خیلی ترسوام خیلی ترسیدم
همون شب واسع بیمارستان امام حسین با دکترم افتخارزاده نوبت گرفتم تا برم معاینه لگن
)هفته ۳۹ بودم و معاینه لگن نرفته بودم )
صبح رفتم و بهشون نگفتم دیشب بیمارستان بودم
معاینه انجام دادن و گفتن لگنت کوچیکه ممکنه خیلی درد بکشی تا زایمان کنی یا اگرم نشد سزارین میکنن اما باید درداتو ۱ روز بکشی و اینا
اطرافیانم طبیعی زایمان کردن ماما همراه و اپیدورال گفتن داحت بوده نسبت به سزارین چون سابقه هردو مدل داشتن
بعدازظهر رفتم مطب افتخارزاده و گفتم دکتر واسم کاری کن منو خودت سزارین کن
معرفی کردن به دکتر براتیان
گفتن من نمیتونم و حتما باید مشکلی باشه ک بتونم سز کنم با لگن کوچیک سز نمیکنن
خلاصه روز بعد رفتم براتیان و گفتن ۵ زیرمیزی
روز بعدش هم ۷ صبح بیمارستان موسي بن جعفر سز شدم
خانماااااااا خیییییلی خوب بود
یعنی هرررچی بگم کم گفتم
اخلاق هاشون عالی
دوخت بخیه ها عالی
درد نداشتم قابل تحمل بود برای منی ک ترسو بودم خیلی خوب بود
خداروشکر ک دکترم خانوم براتیان بودن خدا خیرشون بده
مامان تو دلی مامان تو دلی ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی ۱
سلام به همگی من تقریبا بعد از دوهفته اومدم تا تجربه زایمانم رو در اختیار اونایی که مشتاق هستن بزارم
خب من ساکن بابل هستم و دکترم هم بیشتر زایمان سزارین اختیاری انجام میده و باردار هاشو ارجاع میده به بیمارستان خصوصی و زمانی که بهش گفتم دلم میخواد طبیعی زایمان کنم یه کم جا خورد چون معمولا اکثر خانما تو شهرمون میخوان سزارین بشن خب دکترمم کمکشون میکنه
دکتر گفت ۳۸ هفته بیا معاینه لگن منم رفتم یه کوچولو درد داشت چون دهانه رحم هم معاینه کرد که ۱ سانت بودم گفت ممکنه لکه بینی بگیری که طبیعیه و اینکه تا. ۳۹هفته صبر میکنیم اگر دردت گرفت که هیچ اگر نه ارزش نداره با آمپول فشار و تو هفته های ۴۱٫۴۲ زایمان کنی منم بعد از این حرفش یکم نگران شدم چون کلا از برش و بی حسی سزارین ترس داشتم
خلاصه رفتم خونه تا دوروز لکه بینی داشتم و یه کوچولو درد زیر شکم
که بعد دوروز قطع شد و منم نا امید شدم ،تقریبا از همون هفته پیاده روی و پله نوردی شروع کردم البته اینم بگم که وارد ماه نه که شده بودم اساس کشی داشتم که کلی تحرک داشتم ولی پیاده روی و ورزش فقط هفته اخر اونم روزی یک ساعت ،تقریبا دوروز مونده بود به اینکه ۳۹هفته کامل بشه تصمیم گرفتم ماما همراه بگیرم باهاش تماس گرفتم گفت ساعت ۴بیا بیمارستان پرونده و سونو آزمایشاتو ببینم و خودتم معاینه کنم ………..
مامان mamaniiiii مامان mamaniiiii ۹ ماهگی
پارت ۱
تجربه زایمان
سلام مامانای گل من تصمیم گرفتم تجربمو بنویسم فقط برای اینکه برایخودم موندگار بشه
من دکتر اخرین باری که معاینم کرد گفت دو سانت باز شدی و خیلی خوبه این جور چیزا ....من از هفته ۳۵ هروز یک ساعت پیاده روی حدودا تندی داشتم و خوب هی هروز فکر میکردم انگار بعضی وقتا بچه خودشو میکشه بالا ...علاوه بر پیاده روی شیاف گل مغربی و حمام آب گرم و ورزش و این جور کارو هم میکردم....خلاصه ۳۸ هفته ۵ روز که بودم وکتر گفت دو سانت بازی و شنبه که میشد ۱۴ بهمن و ۳۹ هفته دو روز بودم گفت بیا برای زایمان من گفتم خانم دکتر من هنوز وقت دارم گفت حالا شنبه بیا یه ان اس تی بده تا ببینیم چی میشه...خلاصه من جمعه خونه مامانم اینا بودم و استرس داشتم هی هم گریه ام میگرفت و از صبح هم حرکات پسرم کم شده بود ولی همه میگفتن چون استرس داری اینطور شده...خلاصه ساعت ۸ شب که میخواستم برم خونه خودمون مامانم با ما اومدن و تو راه به شوهرم گفتم یه سر بریم بیمارستان یه ان اس تی بدم (البته من پسرم در کل خیلی کم تکون میخورد تو بارداری ولی اون روز دیگه واقعاکم تکون میخورد)
مامان لیام🩵 مامان لیام🩵 ۲ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمانم(سزارین) بگم تو دوتا پارت میگم به طور خلاصه بخوام بگم من دکترم و انتخاب کردم و از اول رفتم تحت نظرش از همون اول هم گفتم سزارین می‌خوام کل شرایط منو دکترم میدونست و از بابت دکتر و بیمارستان خیالم راحت بود چون خیلی تعریفشو شنیده بودم بهم تاریخ داد اما خودش رفت سفر و یه روز قبل از تاریخم از سفر میومد خب استرس زیاد داشتم که نکنه تو تایمی که نیس چیزی بشه که مجبور باشم زودتر زایمان کنم دکترم گفت خیالت راحت همون تاریخی که دادم خودم میام و زایمان میکنم با اینکه استرس داشتم اما دکتر تا حدودی آرومم میکرد و کلا دکترم اهل استرس دادن نبود هزینه خود دکتر رو پرداخت کردم و آخرین ویزیت هم پیشش رفتم و یه سونو نوشت برام سونو رو انجام دادم و فهمیدیم که دو هفته رشد جنین عقبه و رشد شکمش صدکش رو پنج بود خب استرسای من بیشتر شد چون دکترم نبودش البته هفتمم کامل بود خلاصه به دکتر پیام دادم گفت صلاح من اینه زایمان کنی فردا با پزشک جایگزینم اسم پزشک جایگزینش هم خیلی شنیده بودم یکم خیالم راحت شد هرطور شد شب رو سر کردیم و شد صبح زایمانم ادامش پارت بعد
مامان مهرانا مامان مهرانا ۳ ماهگی
تجربه زایمان من
من اول دلم با طبیعی بود ورزش میکردم پیاده روی میرفتم ابزن زایمان استفاده می‌کردم تا ۳۹هفته و ۳روز دریغ از درد و حتی یه سانت هم باز نشده بود رحمم
و بچه وارد لگن نشده بود ب گفته دکترم لگنم محدودیت داشت
دیگه تصمیمم این شد ک خودم برم سزارین الکی درد طبیعی رو نکشم آخرشم سزارین شم
دکترم اذیتم کرد هفته اخری من بدون دکتر موندم درحالی ک از اول تحت نظر خودش بودم وظیفش بود با اینکه ۳تا بیمارستان میاادبرای زایمان یجوری برام جور کنه ک اخرش گفت ایشالله زایمان خوبی داشته باشی و من موندم بدون دکتر!دکتری ک ذره ای مسئولیت نداشت چون من هفته اخر فشار گرفته بودم و استرس خفگی بچه!
گفتم برم بیمارستان میلاد ویزیت شم شاید قبول کردن بخاطر محدویت لگن ک یه دکتر خیلی مهربون بودن گفتن میدونی ک دولتی اینطوریه خواستی بعد از ظهر بیا بیمارستان مصطفی خمینی من بیام برای سزارین (بدون زیرمیزی) منم فکرامو کردمو ساعت ۱۲ از پیش دکتر اومدم یهو تصمیم گرفتم ک آماده شم برم راه افتادیم ساعتای ۳رسیدم بیمارستان گف برو بگو کاهش حرکات دارم و درد با تنگی لگن(بهم نامه داده بود ببرم)
رفتم و قبول کردن ان اس تی انجام دادن و بدون هیچ اذیت و معاینه ای گفتن اوکیه و لباسای اتاق عمل و پرونده باز کردن ساعت حدودا ۴رفتم اتاق عمل
با دکتری ک هیچ شناختی ازش نداشتم و یه دکتر سن بالا ولی حاذق و کاربلد
میدونستم از اول میرفتم میلاد پرونده باز میکردم پیشش
ادامه..
مامان آیلین🩷🌈 مامان آیلین🩷🌈 ۱ ماهگی
سلام سلام تجربه زایمان من۱
دوستای قدیمی میدونن من تا اخرش میگفتم میرم طبیعی ولی تقریبا از وقتی وارد ماه نهم شدم لگن درد بدی گرقتم طوری که شبا از دردش گریه میکردم نمیتونستم بخوابم اصلا
بعد دیگه همسرم پاشو کرد تو یه کفش که نه تو تحمل درذ طبیعی نداری برو سزارین خلاصه ۳۷هفته تمام رفتم دکترم معاینه کرد گفت لگنت خوبه
ولی بازم همسرم میگفت نه وزن بچه هم زیاده برو سز
دکتر خودم یه دکتر دیگه معرفی کرد من میخاستم برم اون دکتر بگم طبیعی میخام بعد رفتیم پیش دکتر همسرم گفت منم میام تو با دکتر حرف بزنم
دیگه رفتیم همسرم گفت خانوم دکتر شما سزارین بنویس 😓😓😓دیگه منم استرس گرفتم چون از اول برا طبیعی خودمو اماده میکردم
بعد دکتز گفت چهارشنبه بیا نامه بدم
اقا من از مطب دکتر اومدم بیرون کمر درد بدی گرفتم ولی گفتم دیگه عادیه وزن بچه زیاده
خلاصه تا چهارشنبه کمر من خسلی زیاد درد میکرد
چهارشنبه رفتیم مطب دکتر نامه بگیریم به دکتز گفتم من کمرم درد میکنه گفت اشکال نداره شیاف اینا مینویسم استراحت کن دوشنبه وقت عملته
مامان همتا مامان همتا ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی..
روز یکشنبه نوبت دکتر داشتم و چون ۳۸ هفته و ۳ روز بودم معاینه لگن انجام داد و گفت لگنت خوبه میتونی زایمان طبیعی انجام بدی.(من چون دستمزد پزشکم برای زایمان طبیعی بالا بود (۱۵ ت) تصمیم داشتم با یک ماما خصوصی زایمان انجام بدم) همون روز عصر هم رفتم ویزیت مامایی که در نظر داشتم .اونجا هم معاینه شدم و گفت یک سانت ضخیمی.
همه کارا انجام شد قرار شد شروع کنم به پیاده روی و ورزش بیشتر ودمنوش و...
شب که برگشتیم خونه اصلا حالم خوب نبود همش دلپیچه داشتم چون گوجه سبز خورده بودم فکر میکردم سردیم کرده . گلاب به روتون اسهال شدید بودم.سر شب دیدم لباس زیرم خونی شده با ماما تماس گرفتم و گفت طبیعیه بخاطر معاینست .ولی بنظر خودم طبیعی نبود و دلشوره داشتم. از درد دلپیچه تا۳ ونیم صبح به خودم پیچیدم و در اخر کیسه ابم پاره شد و مجدد تماس گرفتم با ماما که گفت زایمانته بیا ببمارستان.
به سمت بیمارستان حرکت کردیم. حدودا یک ساعتی راه بود در طول مسیر دردام شروع شد و این شد آغاز زایمان ..