۱۱ پاسخ

شما وقتی دیدی بچت وابسته هست اول میبردی کلاس اضطراب جدایی یا میرفتی مشاور میگفت چکار کنی

اون الان ترس جدایی از مادر رو داره و درکی از این نداره ک بخواد قبول کنه از شما جدا و مستقل باشه بایدکم کم و آروم پیش بری ی دفعه ک نمیشه ب چیزی ک نمیخواد عادتش داد معلومه دیگ وقتی کاری نتونه انجام بده عصبی وپرخاشگر میشه

عزیزم تا زمانی که بچه احساس امنیت نکرده نباید کلاس میزاشتین باید می‌فرستادین کلاس بازی درمانی و خودتم فعلا باید کنارش می‌بودی فعلا سن کودک سن ارجاع مادر ب کودکه من خودم ب شخصه پسرم از ۲ سالکی مرتب کلاسهای مختلف گذاشتم و امسال هم نزدیک ۲ ماه پسرمو فرستادم ژیمیناستیک و زبان و کلاس خلاقیت اما سر هر ۳ کلاس ش ام خداروشکر بدون من میره داخل تا لحظه آخر میاد بیرون از همون ۲ سال فوق العاده وابسته بود اما کم کم با توجه ب کلاسهای مختلف وابستگیش کم شد و نکته مهم اینکه پسر شما هنوز احساس امنیت نکرده توی اون کلاس خیلی سعی نکن از کنارش بری باهاش صحبت کن بگو من اینجام تو برو بازی بکن من ببینمت و.و.

حالا ببرکلاس خودت هم بشین نگاش کن من خودم میخام دخترم کلاس دفاع شخصی گفتم باید خودمم بشینم نگا کنم

منم بار اول دخترمو بردم کلاس زبان اینجوری شد ،حدود ۶ ماه نبردمش تا کلاً اون خاطرات رو فراموش کرد ،بعد ۶ ماه راحت رفت سر کلاس

خب بچس دیگه اینم یه چالش از سنشه زیاد بها بهش ندید بنظرم میخاد خودشو نشون بده

یه مدت نبر باشگاه
چه اصراریه وقتی بچه نمیمونه با گریه دوست داریم ادامه بدیم کارمون رو آخه

دخترمن بدترهم بود
اول با کلاس های مادر و کودک باید شروع کنین یعد کمک کم جدا شین تا اوکی بشه

بنظرم اصلا نباید حساسش کنید چون زوری بردینش اینطوری شده حالا هم همیشه کنارش باشین
این دوران میگذره

ببخشید کدوم باشپاه بردید و قیمتش ماهانه چنده؟

هزیزم باید ببری بازی درمانی
ارزیابی هم باید بشه اول با یه مشاور صحبت کن

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
از لج مادرشوهرم آقا بچه ی جاریم روزی ۴ ساعت خونه مادرشوهرم منم کنارشم اینم هر دفعه میاد دم خونمون یا دخترمو بهش میگه وایسا تا اون بیاد با هم بازی کنین حالا اون از مهد میاد و مریضی و ویروس ممکنه داشته باشه از اون ور من نمیتونم بچمو بزارم چند ساعت اونجا تنها باشه از این ور بچم خیلی دوست داره اونجا باشه و باهاش بازی کنم چن بار به مادرشوهرم گفتم مزاحم ما نشو ما کار داریم اینم میخاد از سر خودش باز کنه باز میا  صدای بچمو در میاره منم یه بار بچمو برداشتم آوردم خودش گریه که میخام بمونم اونم هی بهش می‌گفت بمون همین جا نمیخاد بری هی ام به من می‌گفت با لحن بد که چیکارش داری میخاد بازی کنه تا مامان اون بیاد منم بچمو کشیدم آوردم بعد چون خیلی گریه میکرد بردم خونه خاله ام تا با بچه ی اون بازی کنه خالم گفت بچه اش ۵ روزه آنفولانزا داشته و الان فقط سرفه میکنه منم دیدم این گریه میکنه گفتم اشکال نداره حالا بچم گلو درد داره بردمش دکتر نمیدونم آنفولانزا گرفته یا عفونت باکتریایی گرفته چون دکتر آموکسی سیلین داد حالا گلوش و گردنش داغه و دیشب تز گلو درد فقط جیغ کشید چکار کنم واقعا چکار کنم برنامه ی هر روز خونه ی مادرشوهرم و دختر جاریم همینه
مامان محسن مامان محسن ۴ سالگی
سلام خانما دلم بدجور گرفته خواستم ازتون کمک بگیرم که اگه موردی در اطرافیان یا خودتون بوده به منم بگید من پسرم رو از دوسال و نیمی همه جور دکتری بردم روانشناس ، روان درمانگر ، روانپزشک ، آسیب شناس ، کاردرمان و گفتاردرمان هر دفعه بهم یه چز گفتن یکی گفت این بچه اوتیسم یکی گفت سندروم اسپرگر داره یکی گفت بهم ریختگی حسی داره چمیدونم حسای کف پاش و سرش کامل نیست این آخری یه مشاور بردم گفت سالمه فقط تلویزیون ، آهنگ، گوشی ، مداحی هر چی که صدا داره حذف بشه الان سه ماهه همه چی رو جمع کردم ولی دریغ از یه تغیر کوچولو پسر بزرگم همش نغ میزنه که حوصلم سررفته از خونه فراری شده نمیاد پیشم میره خونه مامانم هر کار میکنم باز این یکی نمیاد بریم اونجا بیرون رفتن رو دوست داره نه این که بریم خونه مثلا مادرم و خواهرم خیلی بدغذا شده سه ماهه خوابش بهم ریخته شبا بیداره خودم خسته شدم در طول روز همش جیغ و گریه یا مدام بغلمه یا میاد رو پشتم هر چی باهاشون بازی می‌کنم دیگه انگار نه انگار کلافه شدم از لحاظ روحی داغونم یه کلمه حرف نمیزنه همه کار کردم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم