نجربه زایمان سزارین:

۳۶ هفته بودم رفتم برای معاینه ببینم چند سانت باز شدم که مامام گفت هنوز یه سانتی و گفت تا ۴۰ هفته زودتر زایمان نمیکنی ( اینو بگم من کلا رو طبیعی حساب باز کردم اصلاااا نمیدونستم قراره سز بشم بخاطر همین وقتی کارای سزارین رو روم پیاده میکردن با تک تکشون استرس گرفتم که میگم چه اتفاقی افتاد)
۳۷ هفته بودم که اخرین سونومو میخواستم برم ببینم بچه توی لگن اومده یا نه رفتم سونوگرافی که دکتر گفت سونو قبلیتو بده ببینم بچه وزنش چقدر بوده گف نسبت به وزن الانش خیلی کم پیش‌ رفته و دیگه وزن نمیگیره بچه ختم بارداری بهم داد و گفت باید سز بشی سونو داپلر
بعد سونورو بردم بیمارستان گفتن که اوکی چون بچت وزنش ۲۴۰۰ بیشتر نیس سعی میکنیم اول طبیعی بدنیاش بیاریم نشد سزت میکنیم
واقعا اذیتم کردن
هی معاینه معاینه تا ۵ سانت رفتم و دیگه پیشرفت نکردم حتی امپول فشارم بهم زدن که هیچ دردی اصلا احساس نمیکردم میگفتن راه برو راه میرفتم و میگفتن رو توپ بپر که میپریدم کلا تا ۵ سانت بیشتر نرفتم از بس معاینم کردن مردم هی میگفتم بابا من نامه دارم چون بچه ریز بود میخواستن بزور طبیعی بیارن اخر گفتن سز بشم
که خیلی ترسیدم نمیدونستم چی قراره بشه
اول از همه بهم سوند وصل کردن که بگم اصلا درد نداره فقط چندشت میشه من از بس معاینه شدم سوند برام چیزی نبود
خیلی حس بدیم داره یچیزی داخل ادم باشه واقعا بده من که داشت حالم بد میشد بهم یه لباس پشت بازم دادن بعد گذاشتنم روی ویلچر و بردنم اتاق عمل خوابوندنم روی تخت از استرس داشتم میمردم بعد دکترم اومد باهام صحبت کرد دلگرمی میداد که نترسم و فلان ولی من واقعا داشتم میترسیدم چون من بیمارستان فقط برای سرما خوردگی میرفتم اتاق عمل برام جای ترسناکی بود😢( ادامه تاپیک بعد)

۳ پاسخ

عخی عزیزم فدا سرت مهم اینه که خودتو نینی حالتون خوبه مبارکتون باشه

سلام عزیزم مبارک باشه خوش قدم باشه دکترت کی بود

واقعا میفهمم حرفتو زایمان طبیعی خیلی سخته منم طبیعی بودم اولین زایمانم دومی ترجیحم سزارینه دیگه چشم ترسیده 😢😢

سوال های مرتبط

مامان آیلین مامان آیلین ۳ ماهگی
ادامه
منم ساعت هفت بستری کردن و آمپول فشار بهم وصل کردن که نگم چقدر بد بود و اذیت شدم از همون اول که وصل کردن بهم دردام شروع شد نمی‌تونستم رو تخت بخابم همش راه میرفتم که شاید دردام کمتر شه
خلاصه که ماما و پرستارا هی میومدن معاینه میکردن یعنی هر ساعتی که ببینن دهنه رحم باز شده یا ن آخرش به خونریزی افتادم زخم کرده بودن بس که معاینه کردن بودن خلاصه ساعت هشت شب شد و بازم همون یه سانت بودم که یه دکتر ماما جوون اومد و گفت بزارین خودم معاینه کنم تا معاینه کرد گفت این که لگنش خوب نیس و سر بچه گیر میکنه تو لگن و اینجور حرفا بعدش گفت خودم سزارینش میکنم که خدا خیرش بده. زندگیمو مدیون اونم
همونجا کیسه آبمو پاره کردن که هیچی درد نداشت سوند هم وصل کردن که اونم درد نداشت برا من البته اینم بگم بدن با بدن فرق داره. بعد پیاده بردنم تو اتاق زایمان که یه آقا سوزن بی حسی زد که نفهمیدم اصلا بعد پاهام بی حس شد جوری که نتونستم تکون بدم بعد پارچه انداختن جلومو کارشونو شروع کردن بعد ده دقیقه دخترمو گذاشتن رو صورتم که بهترین حس دنیا بود همه اونجا بهم میگفتن مامان کوچولو چون همش ۱۶سالم بود دکترا تعجب کرده بودن
ادامه دارد.....
مامان ملیکاومتینا مامان ملیکاومتینا ۱۰ ماهگی
سلام خانما ی عزیز امروز تصمیم گرفتم تجربه زایمانم براتون بنویسم من بارداری دومم‌ بود با آی وی اف البته زایمان قبلیم طبیعی بود ومن بخاطر کیست آندومتریوز آی وی اف کردم خودم میخواستم سزارین بشم تا کیست هاروهم خارج کنند ولی دکترم می‌گفت زایمان قبلی طبیعی بوده باید ایندفعه هم طبیعی بیاری دیگه با مشورتی که با دکتر کردم قبول کردم طبیعی باشه برای همین شروع کردم به پیاده روی که همون شب بچه تو دلم چرخید و بریچ شد به دکترم گفتم سونو نوشت وحدسم درست بود ولی نامه سزارین نداد و گفت ده روز دیگه سونو بده ببینم باز بچه تو چه حالتی وجالب اینکه همون شب دوباره بچه تودلم چرخید وسفالیک شد و منم ده روز بعد توهفته ۳۹ بودم رفتم سونو گفت بچه سرش پایین وازاونجا رفتم پیش دکترم واونم گفت برو بخواب معاینه آت کنم اول ماما اومد معاینه کرد و گفت ۲ فینگر ولی دهانه رحمت خیلی بلند ووقت داری گفتم ای بابا من گفتم دیگه این هفته زایمان میکنم آخه شوهرم هفته دیگه دانشگاه امتحان داره این حرف که زدم دکتر که اومد بهش گفت دکترم معاینه تحریکی که خیلی درد داشت و گفت ساعت ۱۱ شب بیا با آمپول زایمانت بگیرم منم تعجب کردم گفتم مگه میشه من که درد ندارم گفت تاشب دردت میگیره گفتم باشه
پارت اول#
مامان نخود🩵 مامان نخود🩵 ۱ ماهگی
سلام دوستان
از زایمانم اومدم بگم ((پارت یک))
۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۰ صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم چون ۴۰هفته و ۲ روز بودم ولی دهانه رحمم هنوز باز نشده بود دکتر گفته بود که دیگه برم بستری بشم اینم بگم دو روز قبل باز اومدم بیمارستان چون درد کشاله ران داشتم دل درد و کمر درد اینا روز دوم که رفتم ترشح خونی داشتم ولی گفتن بخاطر معاینه بوده و بستری نکردن دیگ قرار بر این شد که حتما ۱۹ مهر بستری شم دیگ لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق LDR اونجا معاینه کردن دهانه رحمم گفتن نیم سانت واسم سرم اینا زدن یه آمپول زدن داخلش که فک میکنم کمک میکرد دردا شروع شه دیگه ماما یه سری ورزش‌ها بهم داد معاینه تحریکی کردن دائم وضعیت بچه چک میکردن nstمیگرفتن دیگ دردام بیشتر شده بود تا دو سانت مثل درد پریودی بود قابل تحمل بود برام دیگ دردا بیشتر بیشتر شد ساعت یازده ظهر اینجوریا به سه سانت رسیده بودم کیسه ابم پاره کردن دیگه رفتم جکوزی خیلی خیلی کمک بود دردامو آروم میکرد دو تا یکساعت ونیم از جکوزی استفاده کردم گفته بودم برام اپیدورال استفاده کنن
مامان سلین مامان سلین ۲ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی من
وقتی بستری شدم اونجا بهم‌ اتاق دادن ماما ی من خودش معرفی کرد
سریع بهم سرم وصل‌ کزد
بعد یک چیز به اندازه ی یک مشت بود لاکی‌ بود که بهش‌سیم‌انگار وصل بود
وارد واژنم کردنم خیلی ترسیدم‌هی میگفت برای اینکه زود به ۳ سانت چهارسانت برسی اینکارو‌کردم وقتی به ۳ سانت رسیدم‌خودش پرت شد بیرون از بدنم
که دکترم گفت عالیه گه زود ۳ سانت شدی کلا چهل دقیقه اینا طول کشید
تا اون موقع من دردی و حس نمیکردم
هی میگفتن چطور ۳ سانتی درد نداری ؟
منم خوشحال بودم
بعد از اون تازه شروع شد
هی معاینه تحریکی میکردن که خیلیییی دردناک بود
بعد معاینه سریع با اون چیزایی که وصل میکنن به شکم که ضربان قلب بچه ببینه و انقباضاتو چک کن وصل کزدن
اونقدر اون محکم وصل کزده بودن که دردای من هزار برار میشد
منی که درد نداشتم اصلا اونو وصل میکرد وقت دعا میکردم برش دارن
بعد که نیم ساعت اینا انقباضات رو میدیدن باز میکردن دو باره معاینه تحریک دردناک
بعد از این بهم گفتن بچه سرش تو لگن نیست !
فقط‌باید ورزش کنی که سرش‌بیاد پایین
من از ساعت ۸ شب اینا ورزش میکردم‌
ساعت ۱۲ شب دکتر‌مامای‌‌‌من امد‌که من ۴ سانت شدم
مامان آتوسا💕 مامان آتوسا💕 ۳ ماهگی
پارت ۲ #
رسیدم بیمارستانو شرایطمو به مامای بخش توضیح دادم اونم گفت باید معاینه بشی منم که به شدت از معاینه میترسیدم با اینکه قبلشم یه دوباری معاینه شده بودم ولی خب بازم ترس داشت..‌
وقتی معاینه کرد با تعجب بهم نگاه کرد گفت تو اصلا کیسه آب نداری بعد یه مامای دیگه رو صدا کرد اونم اومد معاینه کرد همین حرفو زد بازم با اینکه دیده بودن کیسه آب ندارم منو فرستادن دنبال آمنیوشور که تست بگیرن
به بدبختی تستو پیدا کردم بردم بالا برام گذاشتن مشخص شد که کیسه اب ندارم ان سی تی به شکمم وصل کردن ضربان قلب بچه خوب بود ولی چون حرکاتش کم بود بهم گفتن بستری میشی ولی چون از روز قبل نشتی کیسه آب داشتی فقط ۴ ساعت فرصت داری طبیعی زایمان کنی و اگه از ۴ ساعت بگذره سزارین میشی و اگه خودت بخوای طبیعی زایمان کنی باید امضا کنی که تمام عواقبش به گردن خودته
خلاصه که خودم رفتم پایین تشکیل پرونده دادم بعد زنگ زدم به شوهرم که وسایلای بچه رو بیار طفلک تعجب کرده بود نمیدونست که رفتم بیمارستان😂