تجربه زایمان طبیعی

من چهارشنبه نزدیک چهار کیلومتر پیاده روی کردم. بعدش اومدم حموم ابگرم و اسکات دوباره شب پیاده روی و اینا
صب پنجشنبه که پاشدم درد عجیبی تو گودی کمرم و زیر شکمم داشتم ولی خب با سه ساعت یکبار میگرفت ول میکرد گفتم ب خاطر پیاده روی بهش توجه نکردم بعدش دردها شدید تر میشدن مدتشون زودتر و بیشتر میشد
شب جمعه ساعت 11 رفتیم ساعت سه اومدیم گفت یک سانت بازی و دردها شرپع زایمانن ولی هنوز واسه بستری نمیشه بزاریمت خب ان ات سی دادن خب بود و رفتیم خونه
بعدش صبح پاشدم خون دیدم لکع قهوه ای و دردهای بیشتر و غیر قابل تامل و دقیق پنج دقیقه فاصله داشت و یک ثانیه طول نمیکشید قطع میشد شوهرم خیلی نگران بود و هی میرفتم حموم تا بدنم اروم بشه و ولی نمیشد خون زیاد میشد شب شد دردهام بیشتر و منم کلا از لحاظ صورت اخلاق اینا حوصله نداشتم بیحوصله معلوم بود درد دارم ساعت 11 دوباره رفتیم نزدیک های یک اومدیم دوباره گفت دو سانت با سختی بازی دپباره نوار قلب اینا خوب بود رفتیم
صبح پاشدم خیلی بدتر بودم شبش هیچی نخوابیده بودم یکسر اه و ناله یکسر گریه. دردهای بیشتر. دیگه موقعی دردها میومدن من خودمو ب زمین میکوبیدم تا قطع بشه ولی هیچی موهامو میکشیدم موقعی قطع میشد نفس اروم میکشیدم ولی وقتی میومد خیلی سخته بود یادم میاد گریم میگیره
خدا خیر ب مامانم بده گفت بیا بریم ماما بهش گفته بود حالش خیلی بد شد دپباره بیارینش خود شوهرم و مامانم رفتیم خیلی منم ناراحتم حالم بد
معاینه کرد گفت همون دوسانتی و با سختی
وقتی معاینه کرد دودل شد یکی دیگه اومد معاینه کرد گفت کیسه ابش نمونده ترکیده. منم اصلا متوجه این نبودم کیسه ابم ترکیده باشه ولی ظهر فشار جیش داشتم میگفتم بکی کیسه اب نباشه
دیگه واسم نوشتن بستری

۴ پاسخ

وای من استرسی شدم بعدش چیشد

اخ درکت میکنم وقتی درد میگرفتم میخواستم تمان موها خودمو بکشم خیلی بد بود🥺

سلام خانومی مبارکه
دومادم چطوره عکسشو خصوصی برام بفرس😍😍

خب بعدش چی شد

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام ۱ ماهگی
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان 🐣یاسین مامان 🐣یاسین روزهای ابتدایی تولد
خب بگم زایمانم چطور بود
من چهارشنبه معاینه شدم گفت دیگه وقته شروع بشه امشب فردا منم تیکه تیکه داشتم ولی مثل پریود چند ساعت یبار ی حالت دلدرد ریزی بعد دیگه پنجشنبه شب ازدو صبخ تا چهار هی دردم میگرفتم کفتم ادامه دار بود میرم دکتر دیگه زیاد نبود صبح رفتم بیمارستان گفت ماما داری خودش باید بیاد معاینه دیگه ب زور گفتم معاینه کرد میگف ب زور ی سانتی گفتم من چند روز پیش ی سانت بود دیشب معاینه شدم گفتن بیشتر گفت نمیدونم منم اومدم خونه دیگه ولی مثلا تیکه ای درد داشتم فقط درحد پریود اونم ن شدید اومدم تا عصر ادامه داشت ماما هم زنگ زدم گفتم گفت شب بیا باهم بریم بیمارستان شب ساعت ۸ رفتم بیمارستان خودش معاینم کرد گفت خوبه دو سه سانت بودم فک کنم حداقل بستری شدم سرم زد یکم هم امپول فشار زد توش ولی کنترل شده
اتاقم رفتیم اتاق زایمان دیگه اونجا بودیم گاهی سرم کم میکرد قطرع ریز گاهی قطع گاهی هم یکم قطرع قطره منم دردادم داشت شروع میشد معاینه ای کرد و کیسه اب زد ترکوند گفتم چرا ترکوندی زوده گفت دردات باید شروع بشه کمن دردات چون اب بچه کم بود ابی هم ک ریخت کف دستی بدون حساب انگشت بود 🥲
مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ ۲ ماهگی
«تجربه زایمان پارت ۲👣🤱💕»

اومدیم خونه من هی درد داشتم با شدت بیشتر اما ایندفعه کمرم درد میکردو تا خود صبح نخوابیدم انقد درد داشتم که حالت سجده انجام میدادم و خوب بود چند بارم دستشویی رفتم ،و ترشح کشدار قهوه‌ای وقرمز داشتم
ساعت ۷صبح دردم خیلی زیاد بود که رفتیم بیمارستان nst گرفت
معاینه کردن گفتن همون ۲فینگری ولی دردم بیشتر بود
گفت برو ۱ساعت دیگه بیا پیاده روی و فعالیت داشته باش معاینه ی تحریکی هم انجام دادم
توی راهروی بیمارستان به کیک و آبمیوه خوردم و به کمک شوهرم پیاده روی کردم فعالیت داشتم ساعت ۸:۳۰رفتم شیفت ماما هم عوض شد دوباره معاینه کرد گفت تقریبا ۳فینگری ساعت ۱۰بیا ولی پیاده روی و ورزش های مربوط به لگن انجام بده که بستریت میکنم ،من دوباره توی راهرو
پیاده روی کردم اما به زور چون دردم خیلی زیاد بود
ساعت ۱۰بهم زنگ زدن گفتن بیا زایشگاه من رفتم معاینه کردن گفتن نزدیک ۴فینگری و بستری شدم درد داشتم هم کمر وهم زیر دلم و nst هم وصل کردن ،ما سعی میکردم نفس عمیق بکشم و داد نزنم هی معاینه میکردن که دهانه ی رحمم باز بشه ساعت۱۱ اومدن کیسه آبمو پاره کردن یه آب گرم از رفت یه حس عجیبی داشت بعداز کیسه آب دردم بیشتر شد دکتر اومد معاینه کردن گفت خیلی خوبه ۵فینگری .اومدن بهم سرم فشار زدن که دردم بیشتر بشه دردم بیشتر شده بود بعد من دستشویی داشتم اومدن nst و سرمو جدا کردن ،من رفتم دستشویی و برگشتم ...
مامان تیام مامان تیام ۴ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم
مامان معجزه ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦ مامان معجزه ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦ ۶ ماهگی
سلام خانوما ی عزیز من اومدم با تجربه زایمان ،پنج شنبه هفته پیش درد داشتم میگفتن ماه درده ، هی درد می‌گرفت ول میکرد و حرکات دخترم هم کم شده بود خلاصه اون روز همون‌جوری گذشت تا اینکه روز بعدش از صبح هی درد درد ها بیشتر میشد دیگه رفتم بهداشت ضربان قلبش خداروشکر خوب بود و گفتن شاید این دردها نشانه زایمان باشه منم رفتم پیاده روی اومدم خونه کارهای خونم رو انجام دادم تا ساعت ۷شب که رفتم حمام و دوش آب داغ گرفتم بعدش دردها هی بیشتر و نزدیک به هم شد تا ساعت ۱۱شب که دیگه نتونستم تحمل کنم رفتیم بیمارستان و معاینه کردنند گفتنند ۵ساعت باز شدی تا برام پرونده تشکیل دادند یک ساعت زمان برد تا منو بردنند زایشگاه درد ها بیشتر شد و دیگه قابل تحمل اصلا نبود من به جای جیغ زدنند. فقط نفس عمیق می‌کشیدم و خیلی خوب بود چون دهانه رحمم خیلی زود از ۵سانت به ۸سانت رسید بعد احساس سنگینی بیش از حد داخل واژن داشتم صداشون زدم اومدن دیدن دهانه رحمم خوب باز شد و کیسه آبم رو پاره کردنند به ۱۰ دقیقه نکشید که دیدم داره میاد دکترم اومد بالا سرم گفت بچه داره میاد دو تا زور محکم بزن تا بیاد بیرون منم هر کاری دکترم گفت انجام دادم بعد دو تا زور خدا رو شکر دخترم رو گذاشتند تو بغلم ،درسته طبیعی سخت بود ولی ارزش داشت بعد ش دیگه هیچ دردی نداشتم
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی