تجربه من از عکاسی بارداری- آتلیه مه سیما یزد
پیج آتلیه رو از اینستاگرام پیدا کردم، نمونه کارهاشون رو دوست داشتم، ساده، شیک، کلاسیک. پریروز ازشون نوبت گرفتم. سر زمان نوبت دهی هم خیلی همکاری کردن باهام و عکاسی های دیگه شون رو جا به جا کردن، چون به خاطر نوبت دکترم یکم هماهنگ کردن زمان هام سخت بود و خیلی سعی کردن که بهم استرس وارد نشه سر این قضیه که واقعا جای تشکر داره.
ورودی نداشتند.
خودشون چند دست لباس بارداری محلسی داشتند که رایگان بود، البته من همه لباس ها رو خودم برده بودم.
تعداد شات هاشون نامحدود بود.‌
برای تحویل عکس ها قیمت هر شات ۱۳۰ و همراه با چاپ ۱۵۰
خودم هم چندتا ایده داشتم که همه رو اجرا کردن در کمال حوصله.
...
خودم و همسرم که عکسها رو خیلی دوست داشتیم ولی مهم اخلاق فوق العاده و صبوری و ملایمت شون بود که واقعا بهم چسبید و چندین و چند بار ازشون تشکر کردم. واقعا روز و خاطره خوبی ساختند برای هر دومون. من کلا از عکاسی های قبلی خاطره خوبی نداشتم، بسیار آدم های بی حوصله، بداخلاقی بودن و کار خودشون رو میکردند. ولی خداروشکر این خانم عکاس هم خوش ذوق بودن، هم با حوصله بودن. هم خیلی خوب گوش میدادن، هم خیلی خوب و مهربون راهنمایی و اصلاح میکردن.
بنظرم تو عکاسی، فقط اون عکسی که چاپ میشه مهم نیست، تو هر بار اون عکس رو نگاه میکنی اون صحنه و روز برات تداعی میشه و اینکه اون عکاس اینو بدونه که اونم صدا و حرفاش تا همیشه توی اون عکس ها ثبت شده خیلی مهمه.

۲ پاسخ

چه خوبه همه اینجور باشن

خدا خیرشون بده واقعا❤️

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی روزهای ابتدایی تولد
بلاخره بعد از یک هفته سخت خونه تکونی منم تموم شد...
این اولین خونه تکونی تو عمرم بود که انجام دادم واقعا برام سخت بود خیلی سخت...
تو این یک هفته کامل دست تنها بودم و جز همسرم کسی نبود...
بعضیا هی تو جمع تیکه مینداختن که ما میایم ولی روز بعدش خودشون کنسلش میکردن 🙃
اما اصلا برام مهم نیست چون همه چی رو اینجوری که میخواستم تمیز کردم و چیدم و نظر بقیه رو دخالت ندادم
دستام چون تو بارداری مشکل خون‌رسانی پیدا کردن خود ب خود درد داشتن و کند کار میکردن حالا این یک هفته که ازشون کار کشیدم باعث شد دیگه حالا حالاها خوب نشن...
همه این حرفارو اینجا مینویسم و میزارم بمونه که بعداً این چیزا برام مهم نبود و زمان زیادی گذشت بیام بخونم و یادم بیاد چه روزای سختی رو گذروندم
روزای که از شدت ضعف بدن بخاطر بارداری و کمبود خون تو خونه بی‌حال میفتادم ولی اطرافیان فقط میگفتن انجام نده، فشار نیار و...همین
الان فقط مونده که وسایل ها و لباسای دخترنازم رو دونه دونه بشورم و اتو کنم و کمدش رو بچینم که همه رو باعشق بدونه خستگی با همین دستای از کار افتادم خودم انجام میدم و به هیچکس رو نمیزنم
یعنی حوصله شنیدن حرفاشون رو ندارم آی بچه داری تازه اولشه و بدبختیات شروع شد و دردسرات شروع شدو...
راستش حالم از این حرفاشون بهم میخوره و خودشون هم از چشمم کم کم دارن میفتن
من دست تنها بااین بدن ضعیف و دستای پر درد این همه کار کردم و بازم میکنم ولی حتی یک ثانیه اش هم غر نزدم چون برا انجامش عشق داشتم و همین بهم انگیزه میداد یا وجود درد زیاد بازم سرپا بمونم....

۱۴۰۳/۶/۱۶ به تاریخ
مامان دخترام👭💞 مامان دخترام👭💞 ۴ ماهگی
سلام مامانا یه مشورت میخواستم ممنون میشم نظرتونو بگین
من بارداری دومم هست زایمان اولم طبیعی بود قصد دارم ان‌شاالله این رو هم طبیعی بیارم بعد من یک دوره گرفتم برای دانستنی‌های زایمان و ورزش‌های مناسب بارداری و...
تصمیم داشتم ماماهمراه بگیرم تو بارداری اولم هم داشتم زایمان اولم رفتم خونه مامانم تو یه شهر دیگه بود این زایمان قصد دارم خونه خودم باشم یه شهر دیگه تحقیق هم کردم تو این شهر از ماماهمراه خیلی کم راضی بودن نمیدونم حالا شرایطشون چطوریه از طرفیم تو رضایت‌های دوره‌ای که گرفتم خودشون تونستن زایمان رو مدیریت کنن بدون ماما همراه گاهی ایرانی‌هایی که مهاجرت کردن هم بودن و گفتن تو اون کشورها ماماهمراه اصلا نمیدونن چی هست و خودشون زایمان رو پیش بردن
دوره رو تازه ثبت‌نام کردم شروع کردم هنوز نمیدونم چطوریه تا چندروز دیگه پیش ببرم
حالا سوالم اینه با این شرایط بنظرتون ماماهمراه بگیرم یا اگر دوره خوب بود و این توانایی رو دیدم که بتونم خودم مدیریت کنم ماما نگیرم؟
البته برای هزینه‌ش مشکلی ندارم چون گفتم قبلا تصمیم این بوده که ثبت‌نام کنم
مامان محیا 🩷 مامان محیا 🩷 ۵ ماهگی
سلام خانومای مشهدی
من برای انتخاب بیمارستانم دو دلم
بین بیمارستان امام حسین و شمس الشموس ارتش اونیکی تو خیابون بهار هست نه ثامن 😅
شمس الشموس رو دکترم گفت ۱۰۰ درصد میاد هر وقت شبانه روز زنگ بزنن بهش و اینکه خودمم رفتم دیدم هم خلوت بود و هم رفتم از اونایی که زایمان کردن تو بخش پرسیدم همشون راضی بودن از کادر تعریف کردن ، البته با من که رفته بودم تحقیق هم خیلی خوب و مودبانه برخورد کردن و فقط اونجا اپیدورال نداره ولی از ماما همراهاش خیلی خوب تعریف میکردن...
و بیمارستان امام حسین دکترم گفت شاید بیاد قول نمیده ولی همه ازش تعریف میکنن و اپیدروال داره ولی خیلی شلوغ شده جدیدا
دکترم گفت یکی از مریضاش چون ان اس تیا همه پر بوده و شلوغ بوده ضربان بچش افت میکنه و متوجه نمیشن ولی خداروشکر سریع تشخیص دادن و سز اورژانسی شده و بچش سالم بدنیا اومده
از نظر هزینه و اینا هم هر دوش برای من یکی میشه با بیمم
دکترمم زهره ترشیزیان هست
حالا بنظر شما چیکار کنم ؟ یا اگر تجربه ای تو این بیمارستانا دارید بگید لطفا 😇
اها بیمارستان شمس کلا خیلی هم خلوته اینم میشه یه مزیتش حساب کرد مثلا اون روز که من رفتم کلا ۴ نفر بودن ۲ تا طبیعی دوتا سز
مامان دایار مامان دایار ۵ ماهگی
اومدم تجربه خودم رو از درد واژن که تو هفته های بالاتر خیلی اذیت کننده اس و اکثرا میگن کاریش نمیشه کرد رو بگم. امیدوارم بدردتون بخوره و درد کمتری رو تحمل کنین♥️
من حدودا از ۲۶.۲۷ هفتگی درد استخوان واژن داشتم یبار به دکترم گفتم گفت طبیعیه و نمیشه کاری کرد ولی درد من اینقدر زیاد بود که گاهی وقتا نمیتونستم راه برم. یا تو خونه واژنم رو با دست نگه میداشتم راه میرفتم 😢
سری بعد که به دکترم گفتم، برام پماد دیکلوفناک نوشت.
من از بالش بارداری استفاده میکنم و متوجه میشم زمانی که خونه خودم نیستم و جای دیگه میخوابم اون شبا یا صبح که بیدار میشم درد واژنم خیلی بدتره. پس موقع خواب حتما حتما یه بالش کوچیک بین پاهاتون باشه. از وقتی پماد دیکلوفناک رو استفاده میکنم شبا دردم خیلی کمتر شده و راحتر میخوابم. یه مورد دیگه هم اینه که هر روز سر دوش حموم رو سمت استخوان واژنم میگیرم و آب گرم میزنم بهش. هم فشار آب باعث میشه یکمی ماساژ میده هم اون آب داغ دردش رو کمتر میکنه.
این سه تا حرکت خیلییییی رو دردم تاثیر داشت. مخصوصا دیکلوفناک و آبگرم