۸ پاسخ

والا شما بودی رفتی ادم عاقلی ک هم بچه داره هم فهمیده حاملس نمیتونه چیزی سوار شه هم بچشو رف و ظف کنه نباید بره والا چ حوصله ای داشته
شماهم دل گنده ای به خدا من صرف نظر میکردم

چه جالب منم میخوام برم سرعین یعنی خوشدنمیگذره با بجه برم تو اب🤔🤔🤔

منم سال قبل همین اوضاع رو داشتم.بچه رو گفتن باید پوشک ضد اب بخرری و هم شورت مایو کلی هزینه کردیم رفتیم داخل دیدم فقط باید بمونم تو اون حوضچه بچه ها بچمو نگه دارم اب بازی کنه چون بچمم پارسال حتی چهار دست و پا هم نمیرفت هزینه و وقت بیخود تلف کردیم

اگر جیش می‌کرد تو آب از کجا می‌فهمیدن؟

عزیزم خودش خاست بیاد من بهش گفتم که اصلا نباید تو اب بشینه یا چیزیو بشینه خاست بیاد بچش بازی کنه چون تاحالا نیومده بود درکی از فضاش نداشت که شاید نتونه همراهیش کنه خب من بابچش بازی کردم اونم پیش ماهلین نشست تو جای خشک ماهلینم زیر دوش اب بازی کرد که جیشم کرد مشکلی نداشته باشه به بچه ها خوش گذشته

افرین به شما
خسته نباشید حسابی
واقعا همین ک متوجه میشی به بچه ها خوش گذشته بهترین حسه

اشکال نداره اینم خاطره و تجربه شد براتون، برای ماهلین هم مایو پوشوندی یا نیاز نبود

بلیطش چندبود

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
دختر من خیلی آروم و وابسته منه ! نمیدونم چیکارش کنم
درواقع میشه گفت ترسوء. مثلا بارون میاد میریم بیرون که بازی کنیم اصلا تو اب نمیره 😕 گریه میکنه که منو بغل کن . بعد امروز یهویی یه بچه دیدم از دخترم خیلی کوچیکتتر بود یهو از بغل باباش اومد پایین بدو بدو رفت تو اب بپربپر میکرد !
از عصر ذهن منو مشغول کرده
دخترم حتی تنهایی تو اتاقش یا جایی نمیره حتی تنهایی اصلا بازی نمیکنه. بهش بکی به فلان چیز دست نزن یا نخور دیگه سمتش نمیره البته که اون لحظه که بگی گریه میکنه ولی دیگه بهش دست نمیرنه!
من همیشه تشویقش کردم که برداره بریزه خراب کنه ولی همسرم و خانوادم که مدام باهاشون درتماسیم برعکس منن .همش میگن نکن نریز خراب شد وووو😑
اونا روش تاثیر گذاشتن ولی خب احساس میکنم شخصیتش اینجوری آرومه چون بچه دوستم هم خودش و هم تمام اطرافیانش بشدت بچه رو دعوا میکنن که دست نزن اون بچه بدتر لج میکنه محکمتر میزنه حتی دستاشو میگیرن با لگد میزنه ! این تصویرو یک سالگی اون بچه دیدم!
الان ذهنم درگیر شده که این حجم از وابستگی و آروم بودن طبیعیه عایا؟ بچه های شما شیطونن یا آروم؟
مثلا گاهی میبینم مامانا عکس بچه هاشونو گذاشتن که رفتن تو اتاق خوابشون و کل اتاقو بهم ریختن ولی دخترمن اصلا تنهایی تو اتاق نمیره حتی من واسش کشو لباسارو باز میکنم اصلا براش جذاب نیست ولی سه تا کشو اکسسوری دارم اونارو دوست داره یکم باهاشون سرگرم میشه ولی اینا همش درصورتیکه خودم پیشش باشم 😑
نگرانم نگراااان
هر روز یه نگرانی جدید برای خودم اضافه میکنم😕
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟
مامان هاوُش خان🦁 مامان هاوُش خان🦁 ۱ سالگی
✨پینشهاد بازی در حمام.✨
سلام خدمت مامانای مهربون گهواره🧡😍
اگه بچه هاتون از حموم بیزارن یا مثل پسر من عاشق آب بازین ولی از شسته شدن بیزارن این بازی خیللللی میتونه کمک کننده باشه و علاقشونو به حمام بیشتر کنه ‌.
پسر من از نوزادیش از آب خوشش میومد اما از اینکه سر و صورتشو بشورم بیزار بود . کلاه حمام هم خریدم براش ولی خوشش نیومد . این شد که من از ۸ ۹ ماهگیش که کاملا در نشستن حرفه ای شد بازی در حمام رو شروع کردم . بازی های ساده ای مثل پر و خالی کردن آبریز هاش ، کف بازی و ... انجام دادیم . اگه دلتون خواست بگین تمام بازی هارو براتون بنویسم . مدتی بود که خیلی از این بازی های تکراری خسته شده بود و دیکه داخل وانش نمینشست . این شد که ایده ی رنگ انگشتی و نقاشی روی دیوار حمام اومد توی ذهنم . که راحت با آب شسته بشه و خونه کثیف کاری نشه . فقط هم منحصر به حموم باشه و تکراری نشه براش . اما چون نمیدونستم خوشش میاد یا نه این بازی رو با ماست رنگی شروع کردم . سه قاشق ماست و کمی رنگ خوراکی . شد یه بازی مفید ، مهیج و خفن واسه حموم که پسرم ازش خسته نشد و بزور از حمام اومد بیرون .
دیگه خیالم راحت شد و میرم سراغ تحقیق درمورد رنگ انگشتی آریا و اگه به نتیجه خوبی رسیدم حتما تهیش میکنم و تجربمو درمورد استفاده ازش برای مامانایی که استفاده نکردن به اشتراک میذارم🧡😍
نکته ی مهم برای مامانایی که مثل مادر من روی دیوار حمام وسواس دارن . قبلش خوب با کف شست و شو بدین یا اگه اصلا دلتون راضی نمیشه میتونین تخته وایت برد یا یه تیکه پلکسی کوچیک تهیه کنید ببرید داخل حمام روی اون نقاشی بکشن🧡🧡🧡🌱🌱🌱🌱✨✨✨
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ سالگی
سلام . امشب چقدر سخت بود اما گذشت . به خیر گذشت . خدا رو شکر . ماجرا از این قرار بود که ، یه خورده سیب زمینی گذاشته بودم با نمک حالت کباب پز بشه . میخواستم باهاش برای بچه ام غذا درست کنم . حواسم نبود پسرم ازش برداشت که بخوره ، چون داغ بود ، زبان و گلوش از داغی غذا سوخت کمی . خیلی گریه کرد با هزار زحمت بهش آرامش دادم ، شیر خورد و خوابش برد . یک ساعتی خوابید که با گریه بیدار شد ، تشنه بود اما نمی تونست آب قورت بده . دیگه خیلی بی قرار شد و گریه کرد ، با هیچی آروم نمیشد ، نه موبایل نه تلویزیون ، نه اسباب بازی جدید و جالب ، حتی بستنی واسش خریدیم آروم نشد ، تنها کاری که خدا کمک کرد به ذهنم رسید ، ماشین بود ، سوار ماشین شدیم تو شهر چرخیدیم ، خدا رو شکر آروم شد و خوابید . البته واسش شیاف استامینوفن هم گذاشتم . چون وقتی بی قراره اصلا نمیشه قطره یا شربت بهش داد . شیاف گزینه خیلی مناسب تری هست . خلاصه ماشین سواری به همه مون آرامش داد . خیلی اذیت شدم چون حق نداشتم گریه کنم به خاطر اینکه بچه ام اگه منو بی قرار ببینه ، بیش تر می‌ترسه ، نگران میشه و گریه اش بیش تر میشه ، مادر بودن سخت حتی نمیشه گریه کنی وقتی دلت گریه میخواد 😭😭 خدایا شکرت که بچه ام تونست آرامش بگیره و بخوابه 🤲❤️ تصمیم گرفتم تا اردیبهشت واکسن واسش نزنم چون واقعا کشش نداریم ، نه مادر نه بچه 🙂
مامان مهرا مامان مهرا ۱ سالگی
مامانا سلام
امروز با دخترم رفتیم خانه بازی
کلا دوسه بار رفته
امروز بچه هایی رو که میدید به وسیله ای که بازی کرده باهاش دست میزنن
جیغ میزد و میرفت که مثلا بگیره
من درگوشش میگفتم باید نوبتی باشه و از کسی وسیله نگیریم و از این حرفا
یه زنه که پسرش خیلی مظلوم بود و دختر من چیزی ازش میخواست سریع میداد
یهو اومد در نقش مادر خیلی خوب و گفت الان وقت اموزش نیست
تو گوشش نخون
گفتم پس کی وقتشه !
خونه که تنهاست
الان که تو موقعیت باید بگم
بعدش گفت من تو خونه صبح تا شب دارم با بچم حرف میزنم لبم خشک میشه
گفتم والا ما هم همینیم
تو خونه گفتن یه طرف الان که تو شرایط و داره میبینه بطرف
بعدم اول باید بذاریم خودشون باهم کنار بیان شابد بتونن حل کنن و دپست شن
خیلی ناراحت شدم
از اینکه همه شدن متخصص بچه داری و به خودشون اجازه میدن به دیگران راه یاد بدن
دختر منم تجربه های اولشه
خیلی دوست دارم تو این موقعیت ها فرار بگیره و خودش حل کنه مشکلو یا اگر منجر به درگیری چیزی بود خودم ورود کنم