۱۳ پاسخ

عزیزم بچخ اولت طبیعی بودی؟ چرا اینو سز شدی؟

برا سزارین حتما بی حسی رو انتخاب کن،من بیهوشی رو انتخاب کردم بعد بهوش اومدنم خیلی درد داشتم حتی با اون سرمهای قوی ضد درد

بعد عمل پمپ درد وشیاف بزن هیچی‌حس‌نمیکنی

دقیقا همینطوره عزیزم ،انشاالله به راحتی و سلامتی فارغ میشی میای از زایمان خوبت برامون میگی ♥️✨

ایشالا بسلامتی برمیگردی عزیزم ،و با خوشحالی میگی همین بود،،تموم شد..این بود اون غول تو ذهنم.
برو خدا پشت وپناهت 🫂🫂

خیالت تخت من خودم سز بودم ایقد بدون درده ک فکرشم نمیکنی بخدا بعدشم فقط یکم استراحت میخاد با استراحت حتی بخیه هم درد نداره بعدا

آن شا الله به سلامتی با نی نی برگردی و هیج وقت پشیمون نشی از انتخابت

به سلامتی گلم

ان شاءالله زایمان راحتی داشته باشید

انشااله به امید و توکل بر خدا صحیح و سالم هر دوتون ب گردین خونه همه چی به خیرو خوشی میگذره .امین

انشالله عزیزم به راحتی ویلامت بری وبرگردی ،واسه دختر منم دعا کن آبله گرفته خیلی میترسم

عزیزدلم امیدوارم که عملت به خیروخوبی تموم بشه و دردزیادی نداشته باشی نگران نباش استرس نداشته باش مطمعنا که انتخابت بهترین بوده گلم .خداپشت وپناه خودت وبچه هات باشه

انشالله بسلامتی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان رمان نویس مامان رمان نویس ۳ سالگی
&محکومم به عشقت&پارت 16چراغا خاموش شد با امدن پسره همه زنا لباساشو تنشون کردن نگاهی انداختم بهش که داشت میومد سمت من رومو کردم سمت دیگه با دیدن مادر پسره که داشت نگامون میکرد و مامانم که هی چشم غره بهم میرفت با حرصی که بهم دست داد سرمو انداختم پایین متوجه شدم کسی بالای سرم واستاده
میدونستم کیه همون پسره هست خیلی سختم بود خیلی ناچار سرمو بالا اوردم با دیدن همه که داشتن نگام میکردن مجبور شدم ازجام پاشم که دستم دوباره داغ شد نگاهی به مامان کردم که هی چشم ابرو میومد دستم انگار تو آتیش بود حس خوبی نداشتم ولی مگه ول کن بودن صدای اهنگ بلند شد دستم کشیده شد وسط خدایا چیکار میکردم انگار شده بودم عروسک خیمه شب بازی دلم به هیچی راضی نبود همش اجبار اجبار اجبار نگاهی به جمعیتی انداختم که دورم جمع شده بودن و سوت کف میزدن چونم لرزید دستامو بالا اوردم پشتم بهش بود دلم خواست برگردم به سمت این پسره ولی به جاش محمدم رو میدیم با چشمای اشکی برگشتم سمتش اصلا دلم نمیخواست نگاش کنم اروم با ریتم اهنگ شروع کردم به رقصیدن اجباری با هر حرکاتی که انجام میدادم یک گوله اشک میرخت روی گونم چرا تمومی نداشت این اهنگ لعنتی چرا دیگه دست از کف زدن برنمیداشتن چرا این پسره از پیشم نمیرفت همش میرقصید خوشبحالش چقدر دلش خوشه ناخودآگاه نگاهی بهش انداختم پسری قد بلند چهارشونه با موهای مشکی با لبخندی که شبیهه محمدم بود ولی این اصلا به چشمم نیومد محمد من یک چیز دیگه بود یک چیز دست نیافتنی کاش بودی عشق جانم دلتنگتم تا ابد دوباره قطره اشکی چکید از گوشه چشمم با صدای سوت دست که پسره داشت میرقصید و پول میرختن روی سرمون به این همه اجبار لبخند غمگینی زدم
انگار مجلس ختم عزای من بود نه عروسیم
مامان رادوین مامان رادوین ۲ سالگی
سلام خانوما شبتون خوش
گفتم بیام یکمی حرف دلمو بزنم پسرم خوابه از وقتی خوابیده همش یه چیزی تو دلم داره یه طوری میشه انگار دارن تو دلم رخت میشورن خیلی حالم بده من خیلی مادر نالایقی هستم چند روزه اصلا حوصله پسرمو ندارم وقتی هم پسرم شیطونی میکنه یه چند تا حرف از حرصم میگم بعد پشیمون میشم خدا چرا من لال نمیسم‌اخه 😭😭
نمیدونم چرا اینطوری شدم اصلا حوصله خودمم ندارم شوهرم که هیچ اصلا هیچ حسی بهش ندارم انگار دارم با مرد غریبه زندگی میکنم ولی واسه پسرم خیلی دارم کم کاری میکنم نمیدونم چرا انرژی ندارم همش خستم دلم نمیخواد تو خونه خودم بمونم همش دلم میخواد برم پیش. خانوادم بدم پسرمو نگه دارن من استراحت کنم نمیدونم چرا حس تو خونه موندن و سر و کله زدن با بچه و شوهر رو ندارم
موندم چیکار کنم دلم واسه پسرم میسوزه اون الان بیش تر از هر چیزی به محبت و توجه من و پدرش نیاز داره ولی هیچ کدوممون بهش این ها رو نمیدیم پدرش که هیچ منم بعضی وقت ها باهاش بازی میکنم حرف میرنم بعدش دیگه حوصلم نمیکشه دلم میخواد چن ساعتی ماله خودم باشم بی خیال بشم استراحت کنم چیکار کنم که این حس بره بتونم پر انرژی واسه پسرم وقت بزارم تو رو خدا راهنماییم کنید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻