خب میخوام از زایمانم بگم براتون تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۳
من ۳۸هفته و دوروز زایمان کردم صبح ساعت ۸رفتیم تا کارامو کردم نه شد بعد رفتم برا آماده شدن سونی ک بهم وصل کردن اصل درد نداشت فقط سوزش داشت ا‌ونم اولش بود……
بعد دیگ رفتم برای عمل آمپول بی حسی اصلا درد نداشت شاید باورتون نشه استرس نداشتم اصلا خودمم تعجب کرده بودم فقط دوست داشتم دخترمو زود ببینم بلاخره آمپول و زدن و خوابیدم تا کارارو انجام بدن بی حس شدم میخوام بگم واقعا سزارین خوب البته بدن با بدن فرق میکنه….دخترم ۹/۵۰ب دنیا اومد با وزن ۲/۹۰۰وقتی دیدمش خیلی حس خوبی بود واقعا بهترین لذت دنیاس🥺😍
دیگ رفتم تو ریکاوری خیلی لرز داشتم خیلی درد نداشتم فقط لرز داشتم رفتم تو بخش اولش ی کوچولو درد داشتم بعد راه ک رفتم دیگ خوب شدم دردی زیاد نداشتم خونه هم اومدم اوکی بودم خلاصه من تو حاملگیم تا دقیقه نود حالم خوب بود کارامو خودم میکردم از پا نیوفتادم الانم ب من باش پا میشم کار کنم ولی شوهرم نمیزاره🤪
بیمارستانم خوب بود نور شهریار دکترمم عالی بود خیلی خیلی ازش راضی بودم واقعا خدا خیرش بده خیلی خوب عملم کرد اسم دکترم پریسا کریمخانی راضی بودم ازش🙏
اینم عکس الان دخترم خیلی نازه همش فک میکنم عروسک فانتزی بغلم میکنم 🥺دخترم شده تمام دنیام خیلی خوب مادرشدن ایشالا خدا ب همه اونایی ک میخوان مادربشن ی فرشته بهشون بده🤲
اینم یادگاری از ۱۴۰۳/۳/۱۹

تصویر
۱۶ پاسخ

ای جانم مبارک باشه عزیزم

مبارکه گلم انشالله به سلامتی تو بخش شکمتو فشار دادن؟؟

الهی عزیزم ،منم به امید خدا فردا صبح بستری میشم براسزارین یهو از استرس تپش قلب میگیرم ولی پیام شمارو خوندم آروم شدم برامنم دعا کنید بسلامتی دخترمو بغل بگیرم و همه چی خوب پیش بره انشاالله 🙏

ای جااان 😍😍خدا حفظش کنه براتون

چقدر خوب انشالا بعد اینم راحت باشه
توگوش بچتون اذان گفتن بعد دنیا اومدن ؟میگن اینطوریه اخه بیمارستانش

فرشته آسمانی

ماشالله😍😍😍
امیدوارم قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون

هزینه بیمارستان چقدر شد عزیزم؟

از چشم بدنظر به دور ماشالله خیلی نازه خوشبحالت انشالله قسمت همه🤩🤩🤩

خدا حفظش کنه گل دخترتو.
اره منم برای زایمان اولم بعد که رفتم ریکاوری به شدت لرز داشتم انقدر که بخاری اوردن برام ولی با همه اینا تجربه ایه که ادم با دنیا عوضش نمیکنه

ماشاالله بهش😍 مبارک باشه انشاالله قدمش پر پرکت باشه براتون .خداروشکر که سزارین خوبی داشتی
شیر به دخملت میدی برای منم دعا کن زایمان راحتی داشته باشم و نی نی منم سالم باشه 🌺

عزیزم بسلامتی مبارکت باشه ان شالله قدمش خیربراتون وخداحفظش کنه ازچشای بد

بسلامتی عزیزم😍

خدا حفظش کنه

شکم اولته عزیز

ماشاالله
به سلامتی عزیزم 😍 ان شاالله قدم خیر باشه براتون و شاد و سلامت باشید 🌹

الهییی خداروشکر ایشالله منم بهترین عمل شه عمل سزارینم
خدایا این بچه انگار عروسکه ماشالله 🧿🧿🧿

سوال های مرتبط

مامان دلسا مامان دلسا ۱ ماهگی
سلام بلاخره زایمان کردم و دخترم و بغل گرفتم 😍یعنی میتونم بگم انگار خدا بهتون یکی از فرشته هاش و داده خیلی حس قشنگیه فقط باید تجربش کرد تا فهمید
تجربه از زایمان: سزارین اختیاری بودم تو بیمارستان بازرگانان یعنی خیلی بیمارستان خوب و تمیز و با پرسنل عالی مهربون خیلی خوب بودن خدا خیرشون بده تازه بیمارستان خیلی شلوغی هم نیس خیلی خوبه از این نظر هم .دکترم دکتر لیلا سوخرای بود تا الان راضی بودم از جراحیش حالا باز بخیه بعدا معلوم می‌کنه خوب بوده یا ن ....
از زایمان بگم که سوند سورش داشت .آمپول بیحسی از کمر اصلا اصلا درد نداشت فقط حتما تکون نخورین . عمل هم یه ساعت بعد عمل خیلی درد داشتم که پمب درد گرفتم عالی بود یعنی مثل درد پریودی کرد بعدش .قیمت پنل درد هم یک و صد . اولین راه رفتن هم درد داره ولی پرستارا کمک کردن
عوارض عمل هم بگم الکیه بگم درد نداره سزارین اینا من بخیه هام درد داره الان مخصوصا وقتی می‌خوام بلند بشم یا تکون بخورم . هم من گردنم خیلی درد می‌کنه که به خاطر آمپول بی حسی فک کنم با اینکه تکون نخوردم اصلا ولی از دیروز اومدم خونه گردن درد گرفتم
مامان دیاکو مامان دیاکو ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
از ساعت ۵ صبح بستری شدم تا کارای نوار قلب و سوند و آزمایشگاه انجام بدن ک برخلاف گفتن بقیه سوند اصلا دردی نداشت فقط باهاش خیلی احساس راحتی نداری اولش ولی بعد اوکی میشه رفتم اتاق عمل دکترم اومد باهام حرف زد تیم پزشکی خیلی خوب بودن من از آمپول کمر خیلی مبترسیدم ولی با حرف و آرامش اونا منم آروم شدم عملم کلا فیلم برداری شد بعد رفتیم مرحله برش ک من حین عمل تهوع داشتم بهم توضیح دادن ک فقط حسه نترسم و بهم دارو زدن فشاری ک وارد کردن برای به دنیا اومدن بچه حس میشد ولی درد نداشت صدای گریه بجه رو ک میشنوی دلت میرههههه براش بعد ک تمیزت میکنن میبرن بخش ریکاوری اونجا من زیاد منتظر موندم بخاطر اینکه تاریخ ۴.۴ بود بیمارستان شلوغ بود و بیشتر اتاقا پر بودن تا خالی بشن دوباره بریم بخش اونجا ماساژ شکمی و پمپ درد وصل کردن ک ماساژ شکمی درد داشت جوری ک دست پرستار میگرفتم ک نکنه ۴ بار ماساژ دادن ک خیلی خون ریزی کردم بعد چک کردن رفتم تو بخش دوباره منو مرتب کردن پد برام عوض کردن خیلی خوب همه کارامو پرستارا میکردن حتی کارای بجه میومدن انجام میدادن مثل اولین شیر دادن با آموزش کامل کلا از بیمارستان راضی بودم هزینه زایمان سزارین ۲۸ گفته بودن ک من چیزای دیگه داشتم خیلی بیشتر شد
مامان بردیا مامان بردیا ۵ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین
من چهارشنبه ساعت۲عمل شدم و۲:۱۵بچم به دنیا اومد قبل از اینکه برم اتاق عمل انقد گریه کردم استرس و ترس تمام وجودمو گرفته بود اومدن منو بردن اتاق عمل رفتم تا تخت و اماده کردن نشستم من بیمارستان مصطفی خمینی عمل شدم پرستارا و دکتراش به حدی خوب بودن مهربون بودن ک اندازه نداشت عینه پروانه دورم میگشتن اینم بگم ترس از امپول بی حسی ام خیلی داشتم اون اقایی ک برام زد خیلی مهربون بود هیچی از امپول من نفهمیدم اصلا دردی نداشت وقتی زد انگار از کمر به پایین اب گرم ریختن منو خوابوندن من قبلش گفته بودم سون‌ میخاین وصل کنین موقعه سری بهم بزنین و برام زدن ماساژ رحمی ام گفتم زمانی ک عمل تموم‌شد انجام بدین انجام دادن چون خیلی ترس داشتم برای ماساژ رحمی از عملم هیچی نفهمیدم عینه آب خوردن نیم ساعتم تو ریکاوری بودم سزارین فقط دو سه روز اول درد داری اونم درد بخیه ن درد شکم و بعد چن روز خوب میشی شیاف خیلی خوبه من دکترم گف پمپ درد هم احتیاج نداری و واقعا هم لازم نشد شیاف کافی بود
مامان حامی مامان حامی ۳ ماهگی
سلام خوشگلا من اومدم ک تجربه زایمانمو بگم کسایی ک منو دنبال می‌کنند میدونستن ک چقد استرس دارم صبح روز شنبه ساعت 5ونیم بیمارستان رفتم اول ان اس تی ازم گرفتن بعد اومدن سوند وصل کردن ک من اصلا دوس نداشتم چون یه حس سوزش داشتم و دوس داشتم درش بیارم خلاصه طولی نکشید ک رفتم اتاق عمل لحظه ای ک امپول بی حسی و زدم اروم اروم شدم پاهام داغ شد و خیلی لذت بخش بود واسم چون حسش سوزشو نداشتم حدود 10دیقه بعدش دکترم گفت ک نینیت بدنیا اومد و صداشو شنیدممم واقعاا بهترین حس دنیا بود واسم دیگه تمیزش کردن و اوردنش پیشم بوسش کردم 🥰من زایمانم سزارین بود ک اون دردی حس نکردم تو زایمان فقط حالت تهوع داشتم یخورده ک امپول ریختن تو سرمم و بعدش لرز داشتم ک تا چن دیقه بعدش رفع شد پمپ دردم گرفتم خلاصه راضی بودم فقط موقع اولین بار ک میخوای بلند شی راه بری یخورده سخته همین درکل کسانی ک زایمان نکردن اصلا نگران نباشن خدا خودش جوری کمک میکنه ک خود ادم میمونه انشالله ک همه بسلامتی زایمان کنن و این حس خوب و تجربه کنن دعاگوی همگی بودم تو اتاق عمل💝💝💝
مامان شاه__ مامان شاه__ ۷ ماهگی
میخوام از زایمانم بگم براتون

بچه اولم طبیعی بود ولی بچه دوم ب دلایلی گفتن باید سزارین بشی خدا خیرش بده نجاتم داد ۷ام وقت سزارین داد صبح بیدار شدیم عکس یادگاری انداختیم با شوهرم بسم الله گفتیم راهی بیمارستان شدیم برعکس طبیعی بدون درددرفتم استرس داشتم میترسیدم از اینور از ترس بدنم میلرزید یخ کرده بودم دکترم اومد بالاسرم دلداریم داد مثل فرشتها بود انگار تموم بدنم آروم گرفت خیال راحت شد دومین نفر از ۷نفر بودم ک میخواست عمل کنه رفتم بی حس کردن شروع کردن ب جراحی یعنی هیچی نفهمیدم فقط ی لحطه دکترم گفت بچت ب دنیا اومد نگاش کن خیلی حس قشنگی بود خلاصه بردن ریکاوری بعد آوردن بخش ۲روز اولش خیلی سخت بود خیلی دردداشتم اصلا نمیتونم تکون بخورم ولی ب مرور انگار دردپریودی میمونه هی ملایم میشه .واقعا خیلی خوب بود برگردم عقب بازم سزارین قبول میکنن.طبیعی واقعا سخته البته من از اون دسته هستم ک خوش زا نیستم چندروز قبلش دردمیکشم .خدایا شکرت مسافر کوچولومو سالم و صالح بهم رسوندی
مامان باران مامان باران ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین:
سلام خانما منم اومدم تجربه ام رو باهاتون به اشتراک بذارم
من تا ۳۵ هفتگی قرار بود طبیعی زایمان کنم چون از همه نظر خداروشکر نرمال بودم و لنگمم خوب بود و مادرمم زایمان طبیعی های خوبی داشت
انتخابم طبیعی بود
حتی دو جلسه ورزش رفتم با ماما و داشتم اماده میشدم برای طبیعی تا سونو ۳۶ هفته رو که رفتم بچه بریچ بود و سزارین مطرح شد
دکترم برای ۳۸ هفته و یک روز سونو نوشت ک اگ بریچ موند پس فرداش یعنی ۳۸ هفته و ۳ روز عمل بشم
خلاصه گل دختر مامان بریچ موند و من بستری شدم
قبل عمل سوند رو برام وصل کردن که من از وصل کردنش هیچ دردی حس نکردم فقط حس بدی داشت بعدش و بدم میومد ازش
بعد رفتم اتاق عمل
اونجا من فک میکردم قراره بی حس بشم اما دکترم گفتن چون بریچ هست بیهوش بشم بهتره خلاصه من بیهوش شدم و چشمام رو که باز کردم ی درد زیاد از محل عمل حس میکردم و سوزش
چشمامم تار میدید
و تو ریکاوری بودم اومدن شکمم رو فشار دادن سه تا فشار بیشتر نبود اما بی نهایت درد داشت در حدی ک جیغ میزدم
بعدش بردنم بخش بهم مسکن زدن و دردی نداشتم تمام مدت دردم کنترل شده بود تا وقتی ک قرار شد راه برم
اونجا دردش زیاد بود و راه رفتم و سرویس رفتم و وقتی برگشتم خیلی بهتر بودم فرداش مرخص شدم امدم خونه دوش گرفتم روزای اول بلند شدن خیلی برام سخت بود و اذیتم داشت
من دیگ شیافم نمیذاشتم چون فقط موقع بلند شدن درد داشتم
تجربه من اینکه سزارین خوب بود اما نه به اون آسونی که همه ازش تعریف میکنن و واقعا جراحی سنگینی هستش
بقیه پایین
مامان آریانم مامان آریانم ۱ ماهگی
سوم
رفتم اتاق عمل خیلی از امپول بیحسی ترس داشتم از سون خیلی ترس داشتم و بقیه ترسا ک همه داشتن ساعت هشت وارد اتاق عمل شدم تا پرونده تشکیل بدن و برم تو اتاق بخوابم رو تخت ی ربی زمان برد بعد امپول بیحسی خواستن بزنن ک گفتم من خیلی میترسم درد امپول بیحسی رو بخوام براتون بگم در حد ی نیشگون بود یعنی بهم گفت دراز بکش من باورم نشد امپول زده اصلا سون هم تو بیحسی وصل کردن هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم ی پرده کشیدن جلوم و هشتو نیم پسرم ب دنیا اومد ک بهترین لحظه بود انشاالله همتون ب سلامتی تجربش کنید بعدش تا برم بخش شد ساعت ده شب ک چون بیحس بودم دردی نداشتم فقط موقع عمل چون من برای طبیعی بستری بودم کلی خرما و ابمیوه خوردم حالت تهوع داشتم ک سریع با ی امپول تو سرمم رفع شد تو ریکاوریم لرز داشتم ک طبیعی بود بعد رفتم بخش تا شیش ساعت چیزی نباید میخوردم کم کم ک بیحسی رفت اومدن سون رو کشیدن ک اونم در حد سی ثانیه ی سوزش بود بعدش کمکم کردن تا برم سرویس و دستو پامو بشورم و راه برم کلی چای و نسکافه خوردم ک سر درد نگیرم وقتی اومدن شکممو ماساژ دادن درد داشت ولی چ طبیعی چ سزارین ماساژ شکمیو انجام میدن دیگه باید تحمل کرد فقط بهتون بگم اگه زایمان سزارین هستین حتما پمپ درد بگیرین خیلی خوبه خیلی از درداتون کم میکنه
مامان لیانا مامان لیانا ۵ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان مه لکاء مامان مه لکاء ۴ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)
من 37هفته نوبت سزارین داشتم برای اینکه فشار داشتم صبح رفتم بهداشت گفتن شکمت شله باید بری بیمارستان ان اس تی بدی خیلی نگران شدم شب ک شد رفتم بیمارستان برای ان اس تی ک گرفتن خداروشکر خوب بود دکترم اونجا بود نامه رو داد گف پسفردا صبح ساعت هشت بیا منم ساعت هشت صبح اماده شدم راهی بیمارستان شدم منو پذیرشم کردن لباسامو تنم کردم معاینم کردن ضربان نینی رو گرفتن فرستادنم زایشگاه اونجا انژیوکت وصلم کردن بعد رسید نوبت سوند ک ینی نگم چقد درد داشت خیلی خیلی اخه بی حس نبودم بشدت درد داشت سوندو ک وصل کردن تا نیم ساعت زایشگاه بودم تقریبن ساعت یازده بود منو بردن تو اتاق عمل ک اقای دکتر برای سوزن اسپینال یکم دیر کرد اونجا معتطل شدم خیلی استرس داشتم ترسیده بودم بعد دکتر اومد سوزنو زد سوزنه اصلن درد نداشت خانوم دکتر اومدن و شروع کردن ب عمل ک چار دیقه بعد نینی ب دنیا اومد شروع کرد ب گریه تا گریه کرد گفتم خدایا شکرت آوردن نشونم دادن بوسش کردم گرمای لپشو احساس کردم ی حس خیلی خوبی بود بعد بردنم ریکاوری اونجا لرز گرفتم تا نیم ساعت فقط لرزیدم نینیو اوردن یکم شیرش دادم هنوز درد نداشتم بی حس بودم بعد نینی رو بردن پیش باباش و مامان بزرگش منم بردن بخش ک تازه دردا شروع شد خیلی خیلی درد داشتم امپول مسکن زدم دوتا شیاف دیکلوفناک دوتا قرص نوافن اصلن اثری نداشت تموم شب درد کشیدم نخابیدم خابم نبرد بشدت برام سخت گذشت