اگرچه این روش خیلی بی رحمانیه به نظر می‌رسید ولی سایمون و پالما با این روش موافق بودن ولی تنها مشکلی که فکر میکردن بهش این بود که دخترشون برای استفاده از این روش سختگیرانه کوچیک بود
و پالما و همسرش مثل بقیه دوستا و اشنایان انگلیسی زبانشون فکر میکردن دلیل اینکه دخترشون شبها بیدار می‌شد اینه که گرسنست یا چیزی نیاز داره یا فقط این خصلت بچه هاست و اون خیلی کوچیک بود و زود در برابرش تسلیم می‌شدم.
وقتی با دوستا و همسایه و همکارای فرانسویشون درباره خواب صحبت میکردند ادعا میکردند بچه هاشون در طول شب خوابیدن رو خیلی زود یاد گرفتن یکیشون میگفت دخترش که الان دوسالست از حدود شش هفتگی تمام طول شبو خوابیده»
وقتی از استفانی همسایشون پرسید که پسرش تا صبح خوابیده از خجالت قرمز شد بود و فکر میکنین جوابش چی بود؟ (خیلی دیر وقتی چهارماهه بود)
بعضی از داستانهای خوابیدن بچه های فرانسوی اونقدر ایده آل و خوبه که بارکردنشون سخته !....

تصویر
۲ پاسخ

سلام مامان عدنان جان نظر من کاملا مخااااالفه عقل انسان میگه بچه وقتی گریه میکنه یه نیازی داره که برطرف نشده این یه نیاز فطریه که بچه تو آغوش مادر باشه....اگه به ما باشه بچه رو از زمان جنینی جدا میکنیم که مستقل بشه!!!!!

جالب بود ولی روش هایی مث فربر بنظرم سخت گیریهه واقعا تدریجی بهتره

سوال های مرتبط

مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
تا اینجارو یاد گرفتیم که خونسردی والدین چه تأثیر مثبتی می‌تونه داشته باشه روی تربیت کردن فرزندشون...
والدین فرانسوی انتظار این رو ندارن که بچه ها بعد از تولدشون تمام طول شب رو بخوابن ولی این موضوع پس از مدتی که این بی خوابی ها غیر تحمل شد ؛ یعنی چیزی حدود دو تا سه ماهگی به این روند پایان میدن.
والدین به بیدار شدن های بچه ها به عنوان یه مشکل کوتاه مدت نگاه میکنن و نه یه مشکل حاد!
پالما باهرکشی که صحبت میکرد این موضوع رو کاملا پذیرفته بود که بچه ها در حدود سه تا شش ماهگی و حتی گاهی اوقات زودتر تموم طول شب رو بخوابن.
تو مقاله ای در مجله مادرا نوشته بود «تعدادی از بچه ها از حدود شش هفتگی یاد میگیرند که در طول شب بیدار نشوند و کامل بخوابند ؛ ولی بقیه بچه ها برای پیدا کردن ریتم خوابشون به چهار ماه زمان نیاز دارند»
و تو یکی از پرفروش ترین کتاب راهنمای خواب تو فرانسه نوشته بود « در حدود سه تا شش ماهگی فرزند شما یاد خواهد گرفت که حداقل هشت الی نه ساعت در طول شب بخوابد و پدر و مادر دوباره از خوابیدن بدون وقفه خود در طول شب لذت خواهند برد»
ادامه‌....
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
قتی نوبت به مدل خوابیدن بچه ها رسید ؛ انتظار داشت این مامانا روش های متعددی رو پشت سر هم ردیف کنن و در نهایت هم مثل بقیه مامانای آمریکای ازاین مسعله که بچه یکساله اونها شب ها بیدار میشود شکایت کنن. ولی در کمال تعجب این کارو نکردن. برعکس اونها میگفتن که بچه های اون منطقه از دوماهگی خودشون می‌خوابن . یکی از مامانایی که عکاس بود می‌گفت خیلی از مادرای این منطقه بچه هاشون رو پیش متخصص اطفالی به نام میشل کوهنٰ میبرند. اون میشل رو دقیقاً مانند آهنگ های بیتلز تلفظ کرد.
پالما با تردید پرسید « اون فرانسویه؟»
گفت «اره »
پرسید «فرانسوی از کشور فرانسه؟»
اون جواب داد «بله» بلافاصله پالما از دکتر کوهن وقت ملاقات گرفت. تو اتاق انتظار منتظر بود. وقتی دکتر کوهن وارد شد با لحجه فرانسوی صحبت میکرد و برای صحبت کردن پیشنهاد داد که تو یکی از کافه های نزدیک صحبت کنن. دکتر کوهن بر این باور بود که راهکارهایی که برای بچه های این منطقه استفاده می‌کنه به هیچ عنوان ارتباطی با روش هایی که تو فرانسه استفاده میشه نداره.و می‌گفت امکان نداره وقتی تو فرانسه به پارک میری؛پدر و مادر رو در حال دعوا کردن فرزندش نبینی.....
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
تا اینکه با یه مورخ هنر که تقریبا همسنش بود و خوب انگلیسی صحبت میکردصمیمی شد و پالماانتظار داشت که باهم درد و دل کنن ویا بهاشتباهاتی که کردن اعتراف کنندوهمدردی کنن ولی دوست فرانسوی خیلی با ظرافت شیرینی میخورد ودرمورد هنر صحبت میکردپاریس واسش خیلی مبهم بود تا اینکه تصمیم گرفتن بچه دارشن وپالما باردار شد ؛تو طول دوران بارداری خیلی حساس بود که به خوبی بارداریشو سپری کنه ولی مامانای باردار پاریسی کاملا متفاوت بودن که باز میرسه به خونسردی همه‌چیزمیخوردن محدودیتی نداشتن بازم میرسیم به بی‌خیالی و خونسرد بودنشون تا اینکه میرسه بهوقت بدنیا اومدن دخترشون«بین»..همه همسایه ها تومحوطه کوچیکشون می‌پرسیدن که آیا شبها تا صبح میخوابه؟ و پالما متوجه نمیشد منظورشون چیه فکر میکرد میگن که خوابیدن تو شبه و می‌گفت اره و کم کم اون سوالات واسش آزاردهنده میشدبا خودش می‌گفت معلومه که بچه دو ماهه بعد هم سه تا چهارماهه تاصبح نمی‌خوابه همه اینو میدونن که بچه های کوچیک خوب نمیخوابن ...🧐
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
چجوری میتونم دلیل خوب خوابیدن بچه های فرانسوی رو بفهمم؛ وقتی حتی پدر و مادراشون هم نمیتونن دلیل این کار رو توضیح بدن.واقعا یه مادر چه کاری می‌تونه انجام بده تا فرزندش شب هارو خوب بخوابه؟!.
/پالما
به نیویورک سفر کرد تا خانواده و دوستاش رو ببینه و تصمیم داشت گوشه ای از تربیت آمریکایی هارو با چشم ببینه و توی این سفر به طرز عجیبی قواعد خواب بچه های فرانسوی رو کشف کرد. فکر میکرد که با کتاب هاپ آثار حیطه فرزند پروری کاملا آشناست ولی با دیدن مامانای اون منطقه فهمید درک و شناختش خیلی سطحی و غیر واقعیه. اونها نه تنها همه چیزو خونده بودن؛ بلکه سبک والدگریشون شبیه سبک طراح لباس های تلفیقی بود و روش های مختلفی رو برای خواندن ؛ نظم دادن و غذا دادن به کودکشون دنبال میکردن.
وقتی پالما ساده لوحانه با یکی از مامانای اونجا درباره«وابستگی بین والدین و فرزند»
صحبت کرد خیلی سریع اشتباهشو تصحیح کردم گفت « این اصطلاح رو دوست ندارم. آخه کدوم پدر و مادری به کودکشون وابسته نیستن؟.»
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
پالما: صحبت کردن با پدر و مادر های مسن تر هم کمکی به من نکرد.
زنی پنجاه ساله که مدیر تبلیغات یک فروشگاه لباس بود از شنیدن اینکه فرزند ما مشکل خواب داره متعجب شد.
از من پرسید نمی‌تونید دارویی به اون بدید تا بخوابه ؟
در آخر پیشنهاد داد حداقل برای یکی دو هفته بچه رو به کسی بسپارم و سونا برم و ریلکس کنم.
هیچ کدوم از والدین فرانسوی که ملاقات کردم به کودکشون داروی خواب نمیداد یا به سونا پناه نمیبر.
بیشتر اونها اصرار داشتن که بچه ها خودشون بعد از مدتی یاد میگیرن که به تنهایی بخوابن.
استفانی که مأمور مالیات بود می‌گفت خوب خوابیدن فرزندش هیچ ربطی به تلاش های مادرانه اش نداشته و معتقد بود این بچه است که تصمیم میگیره چگونه بخوابه
این حرفو از فنی؛ که مادری سی و سه ساله و ناشر چندین مجله اقتصادی هست ؛ هم شنیدم .
اون میگفت پسرم خودش سه ماهگی کاملا خود به خود وعده شیر ساعت سه شبش رو حذف کرده و تمام شبو خوابیده . و می‌گفت من پسرم رو مجبور به خواب یا مجبور به غذا خوردنش نکردم وقتایی که میخواست میخورد غذا یا می‌خوابید خوابش رو هم خودش تنظیم کرد. «ما معتقدیم بچه ها مساعل را درک میکنند»
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
مامان عدنان مامان عدنان ۹ ماهگی
دکتر دو لیرسنایدر در کتاب بچه و خوابش که یکی از معروفترین متخصصان خواب کودک در فرانسست گفته«وضعیت خواب کودک زندگی و خانواده را تحت‌الشعاع قرار میدهد. برای اینکه کودک به تخت خواب خودش برود؛و بخوابد برای اینکه بتواند برای چند ساعتی از مادرش جدا شود باید بتواند به بدن خودش اعتماد کند حتی وقتی یک سری اتفاقات در کنترل کن خودش نباشد. و باید آنقدر آرام باشد که بتواند با فکر های عجیب غریبی که به سراغش می آید کنار بیاید »
نویسنده کتاب معتقد بود بچه ها زمانی میتونن خواب راحتی داشته باشند که بتونم جدایی از پدر و مادرشان رو بپذیرند « آیا کشف شب های آرام و بلند و بی سروصدا و قبول کردن تنهایی نشانه این نیست که بچه ها به ارامش درونی رسیده و ناراحتی هایش را پشت سر گذاشته؟»
حتی بخش های علمی کتاب هم به نظر اگزیستانسیالیستی می‌اومدن . فرانسوی ها چیزی رو که ما «حرکت سریع چشم ها در خواب » میگیم «خواب پارادوکسی» میگن زیرا چشم خوابه ولی روح کاملا فعال هست .
پالما : من هنوز مطمعن نیستم که با این اطلاعات می‌خوام چه کار کنم. من فقط می‌خوام دخترم یاد بگیره که یه تنهایی و بدون نیاز به من بخوابه .
مامان ضحی👶🏻 مامان ضحی👶🏻 ۱۱ ماهگی
گاهی اینقدر بخاطر بچه ها اذیت میشیم که ناخودآگاه ناشکری میکنیم ...میگیم از وقتی این بچه اومد یه خواب راحت ندارم! یا مثلا کاش یه داروی بیهوشی بدون ضرر بود بچه ها میخوردن میخوابیدن و وقتی استراحت مون تموم میشد و کارهامون تموم میشد، بیدار میشدن 😅
یا مثلا کاش یه ساعت برنارد داشتم(یادتونه؟!) که زمان رو متوقف میکردم و کمی از دست بچه ها راحت بودم!
این رو خودم خیلی بهش فکر میکنم😂

این تفکرات رو مامانهای چندفرزندی که دست تنها هستن(مثل بنده!) و هم امکاناتی مثل حیاط ندارن ،و هم کم سفر و تفریح میرن ،خیلی خوب درک میکنن!
که البته با شرایط دعوا و گریه و نق نق بچه ها ترجیح میدم کمتر جایی برم مگر هیات یا مراسم‌هایی که دعوتم کنن🤦‍♀

البته اگه جایی ویلا داشتیم طبیعتا پایه بودم برم😆

داشتیم از ناشکری می‌گفتیم!!!

همین الان بعضی ها این پیام رو میخونن و میگن کاش تمام این غرها و دعواها بود ولی بچه م سالم بود!
یا میگن کاش خدا به من بچه میداد و من فقط میشِستم دعواشون رو می‌دیدم!
یا میگن کاش خدا بچه م رو ازم نمی‌گرفت و زنده بود و از دیدن گریه و دعواش اصلا حظ می‌بردم!

اگه ناشکری کردیم
که طبیعیه گاهی !چون آستانه ی تحمل ما در کنار سختی های زندگی و کارهای پیاپی و خستگی ، باشنیدن گریه و دعوای بچه ها قطعا بسیار ناچیز میشه!
ولی بعدش استغفار بگیم
بچه ها رو بغل کنیم و ببوسیم!
و به نعمت‌هایی فکر کنیم که خیلی ها دوست داشتن داشته باشن!