ببین منم عین شمام.
تو دندون پزشکی غش میکنم.
سوزن و خون ببینم غش میکنم...
ولی نمیدونم چرا هیییییچ استرسی راجب زایمان ندارم. زایمانمم طبیعی میخوام باشه حتما...
خیلیم اعتقاد دارم به هرچی زیاد فکر کنی سرت میاد.
اوایل بخاطر سرویکس پایین انقدر نگران بودمو غصه خوردم داشتم افسردگی میگرفتم.
از وقتی همه چیو سپردم بخدا و به قول معروف شل کردم🤣بعضی روزا اصن یادم میره حاملم😁
انقد داره همه چی قشنگ و خوب میگذره که حد نداره...
خدایی که بهت قدرت باروری داده، خدایی که تا اینجا کمکت کرده، خدای روز زایمانتم هست!
داری یه اشرف مخلوقاتشو به زمین هدیه میدی😍مطمئن باش بیشتر از همیشه هواتو داره و بهترین هارو برات رقم میزنه...
وقتی روزبروز نزدیک زایمانت که میشی نگرانیت بیشتر میشه همه میگن بعد دنیا اومدنش بیشتر برات سخت میشه امامن اون سختی روبیشتر دوست دارم چون میبینمش وباهر نگاهش دنیا رو بمن میدن زایمان هم ترسی نداره وقتی اولین بار صدای گریش میشنوی انگار دنیارو بهت میدن
من هرموقع اینجوری میشدم باخودم میگفتم بالاخره این بچه یجور باید بیاد بیرون دیگه نمیشه که بمونه اون تو
اینهمه هم زایمان کردن مادرامون دوستا و آشناهامون نمردن که این روزام میگذره
ازاون روزا ۲سال گذشته من الان منتظر زایمان دومم خیلی زود برات خاطره میشه و حتی بعدا یادتم نمیاد دردش چطور بود
خب این چیزیه ک نمیشه ازش فرار کرد
باید در نهایت زایمان کنی
اگه استرست شدیده خیلی به دکترت بگو تا تحت نظر بگیرتت
استرس نداشته باش چون خود زایمان اصلا اون چیز وحشتناکی که قبلش بارها بهش فکر میکردیم نیست. ولی بخاطر این دلت نخواد که زودتر زایمان کنی که بعدش سخت میشه قضیه....تازه زایمان کردی و درد و زخم و مسائل جسمی خودت حالا نگهداری از نوزادت که چندین مساله پیش روشه....خدای نکرده زردی...دفع خوب...شیرش...شیرت....شب بیداری...کولیک....رفلاکس....کارای خونه....اوضاع روحیت....کلا طوفان اصلی بعد زایمانه عزیزم...انشالله با سلامتی بعد چندماهگی نی نیت ازش گذر کنی...ما که فعلا داخلشیم و دهنمون صافه
منم از آمپول میترسیدم اما چیشد زاییدم بالاخره خودتو عذاب نده بابا میگذره میره
منم مثل شمابودم .بهتره اصن به خودت فشارواسترس ندی.منم ازبس ترسیده بودم دردارواصن حس نمیکردم منتظردردای وحشتناک تری بودم .گریه میکردم همش دکترم میگفت دردات همینن ازاین بیشتردیگه دردنداری .من قبول نمیکردم .اونقدرمن که ترسیده بودم دردنداشتم.بعدزایمان همش به خودم بدوبیراه میگفتم چرااونقدترسیده بودم
منم که بچه دوممه میترسم تو اتاق عمل بمیرم🫤🤦🏻♀️ ولی بازم میگم این بارداری فقط تموم بشه همجام از کار افتاده دیگه
گلم نگران نباش
تو تا الان هم تونستی از پسش بر بیای سختی هاش رو کشیدی نصف راه رو رفتی از پس بعدشم برمیای🤍🤍
ترس از زایمان از خود زایمان بدتره تو موقعیت که قرار بگیری اینقدر ترس، نداره
مت دیگه اینقدر حاملگی بد داشتیم دوست داریم زودتر وقت زایمانمون برس۶
منم از آمپول میترسم چند روز پیش روگام داشتم با کلی استرس رفتم زدم🥲🥲
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.