۷ پاسخ

منم خیلی روحیم خرابه،خیلی زود عصبی میشم ،دلم میخواد مث قبل همه ی کارامو سریع انجام بدم ولی نمیتونم چون از صبح که پا میشم با بچه سر و کار دارم تا شب

عزیزم...
من چقدر اون روزا حالم بد بود.. خداروشکر منم دوماهی میشه بهترم 🦋
خیلی دلم میخواست سپهر کوچولو بود لذت اون روزا میبردم حیف شد گذشت..🥲

عزیزم‌میشه روانشناستون رو معرفی کنید؟ منم این مشکل رو دارم
هیچی خوشحالم نمیکنه

وای منم خیلی خیلی زیاد حالم بده ،،، همش گریه میکنم ، خاطرات تلخ یادم میاد
بی حوصله ام حوصله بچه ام رو ندارم
همه چی از توانم خارج شده😓

منم وسواس فکری دارم راجب اسم دخترم یعنی شیر میدم میشه دارو مصرف کنم؟ خیلی اذیت هستم حس میکنم همش اصابم بی دلیل خورده هیچی خوشحال نمیکنتم

آن شالله بهترم میشی ازروزبه روزش لذت ببر

عزیزم تورو خدا میشه بگید چ دارویی مصرف میکنید؟؟بعداز چ مدت اثرگذاشت ؟ افکار منفی هم داشتید

سوال های مرتبط

مامان ایرمان👶🏻 مامان ایرمان👶🏻 ۱۴ ماهگی
مامانا توروخدا بیاید بگید این حسای من طبیعیه? من این روزا پر از تناقضم
من هشت ماه منتظر بودم خدا بهمون بچه بده خیییلی دوس داشتم ولی واقعا تصور دقیقی نداشتم که سختیاش چجوریه. الانم خیلی خوشحالم اما خیلیم سخته. این هفت ماه واااقعا دهنم سرویس شد جسمی و روحی. گاهی به خودم میگم الکی ارامشتو خراب کردی نمیتونم یه خواب کامل برم یه غذا با خیال راحت بخورم. یه مسافرت بدون برنامه ارزوم شده. از طرفی بشدددت عاشقشم و حتی یک ساعت نمیتونم از خودم دورش کنم نمیدونم چه حسیه
الان مامانم اینا میخوان برن مسافرت اما ما واقعا جرات نداریم بریم چون دو ماه پیش رفتیم مسافرت قشنگ پشیمون شدیم با بچه نمیشه
من خییلی تلاش میکنم خودمو محدود نکنم بابچم میرم با کالسکه پیاده روی و هرجا بشه. با دوستام قرار میزارم سعی میکنم با وجود بچه از جامعه طرد نشم
اما کلا خیلیم خستم
یه روزایی همه چیز خوبه میگم چه خوبه مامان شدم یه روزایی حس میکنم دارم دیوونه میشم وسط این همه چیز
دیروز دوستم خونمون بود یه دیقه نتونستم بشینم کنارش انقد بچم غر زد بعدم دوستم رفتبازار منم نتونستم باهاش برم به خودم گفتم الان میتونستم با دوستم برم بیرون ولی من دیگه واقعا هیچ برنامه ای دست خودم نیس
ینی روزی میرسه که بگم چقد خوب کردم بچه دار شدم? دلم یه مسافرت با ماشین میخواد که بزنیم به دل جاده با همسرم ولی همش در حد رویاست با بچه
هیچکس هم درک نمیکنه همش میگن چقد حساسی چقد سخت میگیری همه مادر میشن ما پنج تا بزرگ کردیم و... این حرفا بدترم میکنه😓
حس میکنم یه جایی از زمان گیر کردم نه راه پس دارم نه راه پیش
انقد دوسش دارم نمیتونم یک لحظه به زندگی بدون بچم فکر بکنم و انقدرم یه روزایی خسته و پشیمونم نمیدونم چیکار کنم
ناشکری نمیکنم فقط بی نهایت خستم....