من یه سوالی دارم تا حالا به این مورد برنخورده بودم نمیدونم عکس العملم باید چی باشه
من امروز پسرمو بردم پارک بعد یه دختر بچه بود که از پسرم هم کوچیک تر بود. مامانش اونور نشستخ بود واسه خودش حرف میزد. این از پله ها رفت بالا پسر منم پشت سرش. دو پله رفته بود بالا دختر وحشی بازی دراورد پسرمو هول داد افتاد. حالا بچه م کاریشم نداشتا اون میگفت تو نیا هولش داد اینم توقع نداشت هولش بدن هم از دوتا پله با باسن افتاد هم توقع نداشت خیلییی گریه کرد. من فقط بغلش کردم قربون صدقه ش رفتم به بچه هم فقط همون موقع که پسرمو هول داد گفتم چیکار میکنی عصبانی همین. بعد دیگه بچه م پنج دقیقه گریه کرد دیگه نرفت سرسره. بعد دیدم مامانش داره نگام میکنه میخواستم برم بگم توگه میدونی بچه ت دست بزن داره لااقل ولش نکن به امون خدا برو. خیلی از خودم عصبانیم که هیچی نگفتم. من اگر باشم قطعا یه تذکر به بچه م میدم و اصلا بچه این سنی رو ول نمیکنم برم بشینم تازه بچه ش خیلی از پسر من کوچیکترم بود
به نظرتون اگر میگفتم کار درست تری بود یا الان؟ من کاری ندارم بچه ها بعضیاشون میدونم رفتار زدن رو دارن و حالا اقتضای سن شونه ولی اینکه به مامانش هیچی نگفتم از خودم عصبانیم. چندبارم نگاش کردم برم بگم باز بیخیال شدم

۷ پاسخ

منم چن شب پیش پارک بودم ی دختر کوچیکتر از دخترام هی هلشون میداد مثلا دخترام دولا میشدن بالای سرسره ک بشینن این هلشون میداد یا بالا رفتن از پله ها میزد تو سینشون این دوتام هی گریه میکردن ک نی نی میزنه مامانشون وایساده بود ی دوبار هیچی نگفتم بار سوم گفتم کوچولو میشه دخترای منو نزنی مامانش قیافه گرفت ک این ک نمیزنه داره میگه برو گفتم خانم جلو چشم خودته ک محکم میزنه و هل میده بعد رفتم اونور بلند ب شوهرم گفتم مردم شعور ندارن بچشون وحشیه میطنه ذوقش میکنن جای ک تربیتش کنن

عزيزم حالا من واقعا نميدونم اگه من بودم چيكار ميكردم، اما به نظرم در حدي كه خطرناك نباشه واسشون، در حد همين هل دادن كوچولو و اينا بهتره بذاريم بچه ها باهم كنار بيان و ما دخالت نكنيم. چون به هرحال هميشه كه ما نيستيم كنارشون، مهد و … ميرن و اونجا هم اين اتفاقا ممكنه بيفته

اون خودش باید می‌فهمید بیخیال اعصابتو خراب نکن

منم تو پارک همش دنبال بچمم،، اخه خیلی مظلومه بچه های دیگه بهش زور میگن☹️

من موقع پارک کلا چسبیدم به دخترم چون خجالتیه امکان داره نتونه ازخودش دفاع کنه ولی جای تو نبودم اون لحظه واقعا!! ولی زیاد دخالت نمیکنم چون بچن یادشون میره و بدی بلد نیستن نیتی هم ندارن مادراحمقش باید بفکرمیبود

من که پسرمو میبرم پارک مدام پشت سرش راه میرم نه دست بزن داره نه هول میده اما اگه کسی هولش بده به مادرش حتما تذکر میدم مراقب بچش باشه

ديگه اون بيشعور بوده شما تو اون اخظه بايذ خواستو مي دادي به بچت

سوال های مرتبط

مامان تانیا مامان تانیا ۲ سالگی
پیرو تاپیک قبلیم…امروز مثلا تانیارو بردم روز کودک هاطره خوب بشه براش..بچه ام‌صورتس بدجور چنگ افتاد شوهرم شب بیاد ببینه طلاقمو میده😕جدای از اینا میدونی چی جیگرمو سوزوند؟؟؟اخر سر وایساده بودیم اسنپ بیاد یکی از بچه ها که خیلی وحشی بود و مشخص بود تو محیط خونه اشون خیلی پرخاشگرانه رفتار میشه باهاش ،یدونه محکم زد تو سر تانیا بی دلیل🙂ینی اون لحظه اتیش گرفتم نتونستم هیچی بگم هیچ کاری کنم فقط دخترمو بغل کردم ارومش کردم گفتم مامانش دعواش میکنه …مامانشم‌فقط خوراکی داد به تانیا که ازدلش دربیاد…دخترش کل روز همه بچه هارو اذیت کرد هول داد اخرشم اینکارو با تانیا مرد خیلییی محکم زد توسرش خیلی دلم سوخت واسه بچه ام😭شما تو این شرایط چیکار میکنین؟🥺من اومدیم خونه به تانیا گفتم هرکی زدت تو هم بزن با اینکه این روش رو قبول ندارم اما گفتم حداقل حقشو بگیره…اما دخترم انقدر مه بونه گفت گناه داره☹️بمیرم براش…دختر موفرفری زد بچه امو☺️👇🏻
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
این روزا انقدر از همه طرف تحت فشارم که خدا میدونه. از اونور از بعد عملم دکتر قرص جلوگیری داده بهم برا جلوگیری از کیست با دونه اول اخلاق من شده عین سگ. یعنی انقدر عصبی و بی حوصله ام صبح تا شب هم فکر و خیال مشکلاتم هست که حل نمیشه
منی که برتر از اینارم گذروندم الان انگار دیگه نمیتونم فکر نکنم یا صبرم تموم شده یا تاثیر قرصای کوفتی نمیدونم
بمیرم بچه مو دقیقا یه هفته س دائم دعوا میکنم. دائم. انگار تمام اصول تربیتی که خوندم و شنیدم و دو سال جون کندم که اجرا کنم دیگه تو کنترلم نیست. پسرمم شیطنتش بیشتر شده میدونم حداقل نصفش به خاطر اینه دیگه اون وقت با کیفیت رو برا بازب باهاش نمی ذارم حوصله ندارم باهاش بازی کنم برا همینم میبینم دیگه حرفمو گوش نمیده. منم وقتی دوبار با دلیل و قربچن صدقه توضیح میدم میبینم گوش نمیده زرت عصبانی میشم داد میزنم
امروز دوبار تهدیدش کردم که اگر وسایلی که از کشو ریخته جمع نکنه احازه نمیدم دیگه به کشو و وسایلش دست بزنه. توش یه ذره خوردن ریز دفتر و خودکار و کلید و این خرت و پرتا. بچه م انقدر گریه کرد که شب نذاشتم بریزه بیرون. حالم از تهدید کردن بهم میخوره طفلکم تا داد زدم که چون جمع نکردی حق نداری دیگه به کشو دست بزنی دست نزد فقط یه ساعت گریه کرد. خیلی هم اذیت میکنه ها ولی من خیلی صبور بودن گاهی میشد در هفته یه بارم دعواش نمیکردم. الان هم من رفتارم اشتباهه هم میبینم اشتباه من باعث شد بچه حرف گوش نده. ولی اصلا دست خودم نیست. وقتی میخوابه خودمو هی لعنت میکنم که چرا صبوریم رفته. باز صبح که پامیشه بازم نمیتونم کنترل کنم خودمو
مادر آگاه شدن و موندن انگار همه ش عذاب وجدانه. هربار که یه رفتار اشتباه میکنی که میدونی نتیجه آسیبش چیه آدم دیوونه میشه