۵ پاسخ

منم این مشکل و داشتم تا با پسرم میرفتیم پارک به هر بچه ای میگفت بیا باهم بازی کنیم میگفتن نه ناراحت میشد و دلش میشکست ولی فهمیدم این راهش نیست الان که میبرمش پارک وقتی میخواد باکسی دوست بشه نمیگم برو بهش بگو با من دوست میشی بهش یاد دادم میره مثلا میگه توپت چقدر قشنگه چقدر خوب فوتبال بازی میکنی خود به خود حرف میزنن باهم و دوست میشن مثلا مبگه لباست چقدر قشنگه مال کدوم تیمه منم طرفدارشم این رد خور نداره امتحانش کنید

دختر منم اوایل اينجوری بود می‌گفت با من دوست میشی بعصی ها میشن بعصی ها نه
مثلا ما سه شب رفتيم یه مسجد کسی باهاش دوست نشد گفت بریم مسجد خودمون اینجا دوستاش هستن راحتتره
منم اوایل ناراحت میشدم ولی الان دیگه میگم بچه ان دیگه مهم بزرگ شن دوست عاقل و سالم داشته‌ باشن

آخ که این مشکلو منم دارم پسرم خیلی ناراحت میشه

وای منهم بارها حس شماروتجربه کردم واقعا سخته

به نظرم تجربه است همه این ها ما صبرمون کمه بلاخره خودشون میفهمن چه جایی تواضع داشته باشن چه جایی غرورشون نشکنن

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۴ سالگی
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
مامانا سلام چطورین؟
من یخورده این روزا استرس دارم نمیدونم اصلا چجوری بگم
این‌که‌ شوهرم برای دفترش یه منشی خانم گرفته
همش میبینم این دختره برای شوهرم پاچه خواری میکنه
دیشب شوهرم تو اینستا یه کلیپ بهم نشون داد بعد آخرش گفت اینو اون دختره فرستاده منم گفتم چه غلطا بعدش که خوابید دیدم اون کلیپ رو فقط لایک کرده بعدش شوهرم اونو فالوش نکرده ولی اون فالو کرده
رفتن اس هاشو دیدم که فرستاده من دل‌درد دارم نمیتونم امروز بیام سرکار
اینم گفته باید یکروز قبلش هماهنگ میکردین ولی خب باشه نیایین
چیز خاصی ندیدم واقعیتش اصلا به شوهرم شک نداشتم و ندارم
ولی دلم میخواد تند تند برم دفتر بهش سر بزنم یا شاهان رو بزارم پیشش بمونه
بدبختی این‌که‌ شاهان خودش نمیمونه حوصلش اونجا سر میره
وگرنه باباش زیاد میگه بیا بریم
الان منتظرم شاهان بیدار بشه بریم اونجا تا یکم اون دختره ببینه و این کارای بی مزشو بذاره کنار
برم ببینم اصلا یارو چیه چیکارست بلاخره از قیافش مشخص میشه
از یک طرفم میگم فعلا نرم چون شوهرم میفهمه که حساس شدم شاید لج کنه
قبلا زود زود سر میزدم ولی دو سه ماهی هست نرفتم اونجا
چیکار کنم الان بنظرتون؟