سلام و وقت به خیر
پسرم ۴ساد و ۵ماه دارد خیلی به من اویزون علارغم اینکه بارها توضیح دادم تو نباید به بدن مامان یا کسی دست بزنیولی باز هم بازو یا پای کسیمیبینه که لخت بهس آویزون میشه مخصوصا من خمیشه دستش تو بازو و گردن من یا بخش سینه هام‌یهو فشار میده بی دلیل بهش میگم‌پسرم‌اگه بغلومحبت نیازداری به مامان بگو بیا بغلماین ر۴تارهاتدیگران اذیت میکنه ولی باز تکرار میکنه خیلی توضیح دادم بهش ولی دیگه کلافهمیکنه و تکزار مجب ر به دعوا و داد من کرد ولی باز وقتی خیلی خوشحال یا هیجان داره یا حتی وقتهایعادی این کارو میکنه ،من باهاشصحبت میکنم به ارومز ولی کلافه ام کرد ،اندام شخصی توضیح دادم اینکه آدم ها بدشون میاد ممکن دوست نداشته باشن کارت درست نیست و غیره ولی کار ساز نیست کلافه ام کرد ... اگه در خانهیه چدت کوچیک بزنم برای بیدار کردن من روی من میپره یا اگه همینجوری کسی دراز کشید باشه میپره روش شکمشتوصیح دادم عواقبکارش با آرومی ولی توجه نداره تکرار میکنه تا حتما دعوا کنی و داد بزنیتا چند دقیقه انجام نمیده مجدد تکرار مزکنه همه جابا من حتی من حمام میرم با لباس زیر میرم و میشورمش یا اکثرا با لباس ولی اونجدگا هم نمیخواد زودتر از من از حمام در بیا دستسویی میرم پشت در مهد بود دوری من تجربه کرد حتی۲ روزی امتحانی تنها پیش مادرم رفت شمال یدون من بهانه داشت نه خیلی شدید بدون من جاهایی میره یا تنها میمونه اضطراب نیست فقط خیلی آویزونم تنها بازی نمیکنه حتما من باید بشینم‌کنارش تا با اسباربازی بازی کنه من برای پختن یه غذا حتموباید تبلت یا تلویزیون بزارم که فرصت این کار شخصی بهم بده کلافه ام راهکاری دارید ؟

۵ پاسخ

من اصلا نتونستم بخونم عزیزم...🤦‍♀️

زیاد براش گفتید و توضیح دادید بهتره با بی‌تفاوتی حواسش رو پرت کنید، یک جمله‌ی کوتاه فقط بگید نباید به بدن کسی دست بزنیم کسی هم اجازه نداره به بدن ما دست بزنه همین
من به پسرم در همین حد گفتم و اصلا نذاشتم در مورد این چیزا کنجکاو و حساس بشه... خداروشکر تا الان خوب بوده، حمام هم با لباس میبرمش، تموم که شد لباسش رو میدم می‌فرستم پیش باباش بازی کنن بعد خودم حمام میکنم

سلام عزیزم
دختر منم ۵ سالشه مدام دوس داره دست ب سینه هام بزنه من بهش میگم بزرگ شدی خانوم شدی دیگ یا وقتایی که شلوار عوض میکنم میگه مامان باسنت چ خوشکله میاد میرنه رو باسنم بهش میگم نکن بچه شبطون
دیگ ادامه نمیدم و اهمیت نمیدم گاهن تو داستان ها اهمیت اعضای خصوصی رو بصورت غیر مستقیم توضیح میدم بنظرم خیلی حساسش کردی خودت .

اولا حساس نباش.سخت نگیره به خودت اون ولی در مورد حمام چرا با پدرش نمیره حمام.شمام اگه میخوای برای باید شلوارک تاپ حداقل بپوشی.بعدم به نظرم زیادی توضیح دادی با توضیحات بدتر کنجکاوش کردی .و نقطه ضعف شما را پیدا کرده میخواد توجه بگیره.یه مدت باید وقتی اینکار رو می‌کنه مرتب حواسش پرت کنی و لباس پوشیده بپوشی .تا از سرش بیفته

به نظرم آنقدر حساسیت نشون نده ،همه بچها همه این کارایی که گفتی رو انجام میدن و آنقدر جلوشو نگیر به مرور خودش فراموش می‌کنه

اون بچه اس و هیچ درکی ازین توضیحاتی که میگی ندارع و دوست داره انجام بده

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز دخترم دوتا دستشو مشت کرده بود جلو من گرفت گفت مامان کدومشه ؟؟می خواست گل یا پوچ بازی کنه باهام زدم رو دست رچپش گفتم اینه خندید گفت نیست 😀دست راستشو باز کرد گفت اینه و خندید باباش گل یا پوچ یادش داده من خبر نداشتم ای بگردم برات مادر آخه چرا میگن تو هوشت ضعیفه آخه چرا 😭😭😭دختر من باهوش ترین بچه ی دنیاست دختر من تو این دنیا با این سن کمش خیلی درد کشیده درسته به قول مامان رایان خیلی هم نباید به نتیجه ی تست اهمیت داد ولی از اون طرف میبینم دیگه چیزیه که دیدم و شنیدم و این دکتر نفر ۵ و ۶امه که بهم میگه بچت ضعیفه نفر اول نیست که بگم از خودش در میاره یا در و دکانه به قول معروف من خودمم متوجه شدم تا حدودی ولی مادرم چه کنم نمی تونم قبول کنم نگاش می کنم قلبم جیگرم آتیش میگیره 😭😭با این سن کمش چه چیزا که تجربه نکرد این بچه 🥺😥یواشکی گریه می کنم که نه شوهرم بفهمه نه بچه هام راه خیلی سختی رو در پیش دارم باید یه نذری براش بکنم بلکه معجزه بشه 😥امروز با مشاورش که استادش همین دکتر ماهاینه صحبت کردم گفت دو به دو سریع درمانش رو شروع می کنیم خانوم دکتر رفتاردرمانی و کاردرمانی ذهنی و منم رو دقت و تمرکزش کار می کنم گفت یه تست نبوده ۴ و ۵ نوع تست بوده ببخشید شمارو هم با تاپیک هام اذیت می کنم چون به هیچکس نگفتم هیچکس خبر نداره فقط من و شوهرم البته شوهرمم میگه خرجش می کنیم درمانش می کنیم ناراحت نباش ولی من بازم نگرانم دست خودم نیست گفتن سالی یه بارم تست گرفته میشه ببینند ضریب هوشیش چقدر بالا رفته قرار شد از دلوینم پیش مشاورش تست بگیرم خدا کنه اون دیگه موردی نداشته باشه که من دیگه میمیرم 😭😭
درسته خداروسکر که ۴ ستون تنشون هم سالمه جلو چشمم دارن بزرگ میشه مثل همه ی بچه های دیگه ولی اینم کم مشکلی نیست
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت ۸۸
نزدیکای ظهر بود که از بیمارستان مرخص شدم....
شاید غیر قابل باور باشه ولی اصلاً سعی می‌کردم صورت بچه رو نگاه نکنم....
خیلی می‌ترسیدم می‌ترسیدم یه وقت مهرش به دلم جوری بیفته که نتونم از خودم دورش کنم....
و باید خودمو کنترل می‌کردم و هرگز به این چیزا فکر نمی‌کردم چون من امید مادر شدنو تو دل یه مادر دیگه زنده کرده بودم....
حتی توی راه خودم بغل نگرفتم بچه رو دادم بغل مادر شوهرم....
تا رسیدیم خونه من رفتم دوش بگیرم....
همونطور که داشتم ل.باسامو در می‌آوردم تا برم ح.موم داشتم با جاریمم صحبت می‌کردم....
زن داداش من دارم میرم دوش بگیرم خودتون بچه رو حمام کنید و هر کاری که دوست دارید انجام بدید لطفاً دیگه در مورد بچه با من صحبت نکنید که این کارو بکنیم یا نکنیم این بچه مال شماست فکر کن خودت بیمارستان رفتی و بچه رو با خودت آوردی.....
زن داداش صورتمو بوسید و رفت....
توی حمام تا تونستم گریه کردم....
من به خاطر حس خوب که به زن داداش داده بودم و هم به خاطر دوری که از بچه‌ام داشتم.....
اما خب من یه دختر دیگه داشتم من یه نور چشم دیگه داشتم.......