قسمت دوم
گفت برو دستشویی اب گرم بگیر شکمو کمرت حی زور اومد بهت بیا بگو رفتم گرفتم حینشم پاهامو می کوبیدم زمین خیلی اروک بودم یه بیست دیقه ای گرفتم دیدم حس زور اومد شیرو بستم رفتم گفتم معاینه کرد گفت چهار سانتی هنوز ورزش کن گفتم بازم میرم اب بگیرم دیگه نزاشت گفت باید سرمو وصل کنیم آمپول روت اثر کنه گیرم انداختن منم فقط گریه خخخخ دوتا پرستارهم بودن هم سن خودم بودن روبه رو وایستاده بودن نگام میکردن یکیش میومد پاساژ میداد میگفت ورزش کن بعد شد ساعت دهو نیم شد اومد معاینه کرد گفت کم موندی زور بده نگاه کنم زور دادم گفت هفت سانت ببرینش رفتم اتاق زایمان گفت درد اومد باید زور بدی فقط همکاری کن منم همراه زور اخرش جیغ میکشیدم که سر دخترم به اون بلندی جیع نزده بودم میگفت ن جیع ن زور یه نفس یه زور سه بار تو سه مرحله زور میدادم عوضبا تیغ نزدن پاره شدم از قسمت بالای واژنم بچه اومد و من هووووف یه نفس راحت کشیدم دوختن هفت تا بخیه خوردم و خلاص ودر اخر اونقدر نوار میگرفتن اعصابم خراب شده بود کناریم با مامانش حرف میزد میگفتم برم خفشون کنم خخخ ولی اونا همشون به فکر من بودن مامانم با دعا تسبیح میومد داخل زایشگاه میگفت عه خدارو شکر اون یکی زایمان کرد خخخ سر منن دعا می خوند پرستار میگفت مامانت خدا حفظش کنه انشالله همتون به سلامتی زایمان کنین
سلام عزیزم من امروز دیدم زایمان کردی مبارک انشالله سلامتی زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه ❤️💋💋
وای چه سخت😬😬😬😬😬
من سزارین بودم دو تارو....
عزیزم انشالله بسلامتی.
منم امروز دکتر بودم گفت ۳ سانت و نیم بازی ولی دردام خفیفه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.