سلام به همگی
خصوصا مامانایی که نیاز به تجربه بقیه دارن
میخوام درمورد بیمارستان و دکترم و زایمانم صحبت کنم
من ۱۴۰۳/۲/۳۱ زایمان کردم با دکتر شهرزاد شریف زاده که بسیار راضی بودم و مراقبت هامم پیششون میرفتم البته اول یه دکتر دیگه بودم کا ماه ۵ عوضش کردم و چقدر از این تغییر راضی ام. یه دکتر بشدت حرفه ای آرامش بخش دست سبک متین و با وقار و کلا خاص و صبور که حتی توی لحظه زایمان هم با لبخند متانت صحبت می‌کردند و از من زیر میزی هم نگرفتن...به شدت ایشون را پیشنهاد میکنم و اینکه زایمان طبیعی با اپیدورال داشتم که اون هم خیلی راضی ام البته من اتاق ال دی ار و مامای خصوصی داشتم بنظرم قرار نیست که هر سال زایمان کنید پس اگه زایمانتون طبیعیه حتما از همه امکانات در صورتی که براتون مقدور هست استفاده کنید.راسی بیمارستان عسگریه زایمان کردم اتاق وی آی پی هم بودم که به شدت از تمام پرسنل راضی بودم و و خداروشکر میکنم که خدا بهترین هارو سر راهم قرار داد. اگه سوالی توی این حوزه ها داشته باشید جواب میدم چون خودم خیلی تحقیق کردم تو بارداری و میدونم چقدر خوبه کسی که اطلاع داره به بقیه آگاهی بده.

۲ پاسخ

عزیزم میشه درخواستمو قبول کنین؟

منم عسگریه طبعیی ایپدروال کردم راضی راضی بودم

سوال های مرتبط

مامان نیلدا مامان نیلدا ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین قسمت اول
اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم، از اول بارداریم دوس داشتم سزارین زایمان کنم و همه فوکوسم رو سزارین بود اما تو اتاق عمل به این نتیجه رسیدم به طبیعی با بی حسیم میشد فکر کنم :) با اینکه خیلی زایمانم خوب بود و راضی هستم اما واصعا من به گزینه دیگه فک نکردم
تاریخ زایمان طبیعی من از رو سونوگرافی ۶ خرداد بود و از رو اخرین پریود ۳۱ اردیبهشت، دکترم برای ۲۸ اردیبهشت تاریخ عمل گذاشت با بی حسی اسپاینال
ساعت ۵:۴۵ صبح گفت بیمارستان باش ساعت ۷:۳۰ وقت عمله و قبلش کارهای آماده سازی دارن
یک هفته قبلشم که رفتم بیمارستان تشکیل پرونده دادم و آزمایش خون گرفتن و ریسکهای عمل باهام چک کردن که حساسیت خاصی دارم یا نه
صبح ۲۸ ام بیدار شدیم و آماده شدیم‌رفتیم بیمارستان خداروشکر اصلا استرس نداشتم و خیلی خوشحال بودم که بالاخره قرار دخترم ببینم
اول که فرم رضایت دادن و بعد اتاق تحویل دادن
بعد پرستار اومد لباس اتاق عمل تنم کرد و جوراب واریس پام کرد و بردنم اتاق‌عمل
مامان کوچولویِ‌مَن❤️ مامان کوچولویِ‌مَن❤️ ۲ ماهگی
خلاصه که همین بود دیگه
آها خونریزیمم تا ۵۰ روز بود و بعدش تموم شد و چون شیرخشک میدم پریود هم شدم و نسبتا خوب بود ، نه خیلی سنگین و نه خیلی سبک

دکترم ، خانم دکتر ساناز عمادی تفتی بودن و به نظرم معرکه هستن ، حرف ندارن خدایی 🥲❤️
بیمارستانم ، بیمارستان فاطمه‌الزهرا مهریز بود که با وجود دولتی بودن خیلی از بیمارستانای خصوصی یزد تر و تمیزتر و عالی‌تر بود و من واقعا راضی بودم (دوستان من پول بیمارستان خصوصی رو داشتم ولی رفتم اونجا چون بهتر بود ، خب ؟!🥲😂)
مامای خصوصی من خانم عزت دهقانیزاده بودن که خداوکیلی دستشون سبک بود و من هیچی از زایمانم نفهمیدم و خیلی خوب گذشت ، عین یه مادر بودن حتی کمک میکردن که پاهامو بالا بگیرم و ... ، یه جا سر بچه رو با دست برام چرخوندن و خیلی بهم کمک کردن
ماماهای بیمارستان سر شیفتی که من زایمان کردم (من بین تعویض شیفت زایمان کردم) خانم شه‌مراد‌زاده ، خانم متینه‌سادات حسینی‌تبار ، خانم زهرا امانی ، خانم سعیده عبادی‌فر بودن
البته من همینا رو یادمه فقط
مامان تربچه👶 مامان تربچه👶 ۱۰ ماهگی
🔴 مامانایی که زایمان طبیعی داشتن لطف میکنین راهنمایی کنین، خیلی نگرانم
اول اینکه بابت سوالم ازتون عذرخواهی میکنم و هم اینکه یه مقدار طولانی شد.
راستش در حال حاضر از زایمان طبیعی من حدود دو ماهو نیم میگذره
امشب که با آینه قسمت واژنم رو نگاه کردم دیدم که یه قسمت خیییلی گشادی به وجود اومده، جوری که باورم نشد که اون واژنه ولی وقتی به همسرم گفتم که اونم بررسی کنه اونم گفت اره واژنه
اصن کاملا باز بود، خیلی مجرای گشادی بود
بعد از زایمان اصلا رابطه نداشتم واسه همین درست و حسابی چک نکرده بودم، به جز روزای اول که پمادی که دکتر داده بود میزدم
حس کرده بودم حتی الانا موقع حمام وقتی که این ناحیه رو با شامپو بچه میشورم چقد میسوزه ولی نمیدونستم ایتقد بازه که شامپو داشته وارد واژنم میشده
الان خیلی نگرانم
حالا چندتا سوال دارم:
1️⃣ واسه شماهایی که زایمان طبیعی کردین هم واژنتون به همین صورته و این قدر گشاد شده؟؟؟
2️⃣ ایا درست میشه با توجه به اینکه دوماهو نیم هم گذشته؟
3️⃣ این باز بودن زیاد و گشاد بودن واژن خودش باعث عفونت نمیشه؟
مامان آرین مامان آرین ۳ ماهگی
*تجربه زایمان 🤱۲*

در حینی که من رو تخت بودم هی یکی میومد نگاه می‌کرد میرفت یکی دیگه میومد همش با هم بحث میکردن و زیر چشمی منو نگاه می‌کردن
بین حرفاشون کلمه سزارین رو شنیدم استرس همه وجودمو گرفته بود من که طبیعی بودم چرا دارن درمورد سزارین حرف میزنن نکنه بچه ام کاریش شده😞
آخرش گریه ام گرف به یکیشون التماس کردم که تو رو خدا بهم بگو چیشده چرا هیچکدومتون بهم جواب نمیدین
دلش به حالم سوخت گفت ضربان قلب بچه رفته بالا مجبوریم اورژانسی سزارینت کنیم میخوایم کاراتو بکنیم بری اتاق عمل
من بیشتر استرس گرفته بودم که چرا یهویی این اتفاق افتاده نکنه بلایی سرش بیاد نکنه دکترم نیاد یا دیر برسه و...
بردنم اتاق عمل و به خانواده ام که فقط اومده بودن یه nst ساده بگیرن گفته بودن که اورژانسی بردیمش عمل کنیم حتی فرصت نکردم باهاشون حرف بزنم
برام سریع سوند گذاشتن و بردن اتاق عمل بقیه پرسنل هم تند تند کاراشونو میکردن که دکتر بیاد خداروشکر دکترم هم زود خودشو رسوند بهم گفت شانس آوردی امشب اومدی بیمارستان
منو منتقل کردن روی تخت اتاق عمل بی حسی نخاعی تزریق کردن و دکتر بیهوشی مدام باهام صحبت می‌کرد ((الان اصلا تکون نخور یه سوزن باریک وارد نخاعت میشه...بی حسی داره بهت تزریق میشه...کم کم تو پاهات حس گرما ایجاد میشه...پاهاتو میتونی تکون بدی؟؟))
و منی که بی حس شده بودم مثه یه تیکه گوشت در حالیکه دوتا دستامو به تخت محکم میکردن تنها خواسته ام از خدا این بود که بچه ام رو سالم نگه داره🥲
بقیه 👈 تجربه زایمان🤱۳