۱۵ پاسخ

وا این چ حرفیه کیه ک ب شما همچین حرفی میزنه بچه انقد شیرین انقد دوس داشتنی من خودم حاضرم همه سختی هاشو ب جون بکشم ولی ب بچم هیچی نشه این حرفو دیگه نزن عزیزم
خدا مارو لایق دونسته مادر کرده هر روز شکر گذاری کن بخدا خیلی ها هست حسرت اینن بچه دار بشن ایشالله ک بشن من همیشه تو نماز برا اونای ک مادر نشدن دعا میکنم ک هر چ زود تر این تجربه زیبارو تجربه کنن
هر کی ب تو گفته ببخشیدا غلط کرده چرا مگه بچه چیکار داره ک نتونیم یه حموم بریم ..

ن اینکه وقت برای حمام نداری یادنبالت گریه میکنه ک باهات بیاد یا میترسی بیدار بشی اتفاقی براش بیوفته و خب نی نی بیدار بشه کسی کنارش نباشه بیدار میشه گریه میکنه دیگه میتونین وقتی بچتون خواب رفت همون لحظه برید حمام من همیشه حمامم ده دقیقه ای هست و دخترم وقتی نی نی بود اکثرا منتظر میموندم همسرم بیاد خونه بگیرتش من حمام کنم

بنظرم اوایلش چون بی تجربه ایم ممکنه نتونیم قشنگ زمان رو مدیریت کنیم ولی کم کم یاد میگیریم و باید خودمون به زندگیمون نظم بدیم

من دخترمو تو تشت میزاشتم‌با خودم‌میبردم تو دستشویی چون نمیتونستم بزارمش انقدر گریه میکرد تا سیاه میشد

نمیگم دروغه ولی راستم نیست
شاید ازالان خیلیا خیلی حرفامیزنن بقول قدیمیا پیاز داغشو زیادمیکنن..
نگران نباش وقتی بچه دنیابیاد طی همون ۱۰روزاول قلقش میاد دستت جوری که فقط خودت میتونی ارومش کنی میفهمی دردش چیه چیکاره
کاراتم میتونی ب همش برسی ...درسته مث قبل نمیتونی باخیال راحت بری حموم یا باارامش اشپزی کنی و کارای خونتوبکنی بایدیکم سرعتتو ببری بالاتر مثلا واسه حتی گردگیری یا غذادرست کردن اول بچرو سیرکن جاشو عوض کن درازش کن یجا که دید بهش داشته باشی اونم ببینتت به کارات برسی
سخت نیس اتفاقا خیلیم شیرینتر میشه زندگیتون وقتیم خوابید کنارش بخواب تا جون داشته باشی از پسش بربیای بیخوابی کلافت نکنه

وقتی انتخاب میکنی مادر بشی یعنی باید یه آدم دیگه بشی
آدمی که در اوج خستگی مهربونه
در اوج ناراحتی میخنده
در اوج عصبانیت ساکته
چون یه موجود پاک کنارش هر لحظه همه حرکات مامانش رو زیر نظر داره
بچه ها بشدت اذیت میکنن شب بیداریاش بی قراریاش بازیگوشی هاش خرابکاری هاش و حتی خوابش واقعا کنار اومدن باهاشون سخته کنترل کردن خودت در شرایط مختلف سخته تا میای غذا درست کنی گریه میکنه میری دستشویی گریه میکنه تو هیچ وقت آزادی نداری حتی اگه پیش کسی بزاری تا دو دیقه نفس بکشی کل فکر و ذکرت میشه اون بچه سرده اول رو اون پتو میکشی گرمه اول به فکر اونی غذا کمه برا اون بیشتر میکشی لباس میخوای بخری اول برا اون میبینی مادر بودن یه از خود گذشتگیه و تو باید اینو بپذیری هرچند سخت

والا همچین با شرایط وفق پیدا می کنی ک خودت هم باورت نمیشه
بچه میشه قسمتی از وجودت ، قبل از اینکه تو اونو تربیت کنی اون تو رو تربیت می کنه
بزرگ میشی باهاش
شیرینی و لذتش خیلی زیادتر از سختیاشه
نگران نباش
خدا حتماً توی تو تواناییش رو دیده ک روزیت کرده
فکرای خوب کن

بله درسته البته تا حد زيادى به اون بچه بستگى داره كه آروم باشه يا نه و اينكه خودتون كمكى داشته باشيد يا نه…ولى در كل به مرور ياد ميگيرى چطورى زمان رو مديريت كنى و به كارات برسى ولى سعى كن از همون اول از همسرت بخواى كه تو نگهدارى بچه بهت كمك كنه.

اگه بخوای ب این چیزا فکر کنی همه ی لذت باهم بودنو از دست میدی. انقد شیرینی داره ... لطفا ب چیزای منفی فکر نکن. بشین رویا پردازی کن

چرا باید بترسی؟؟ شیرین ترین دورانه درسته سخته اما ارزش داره مگ باز تکرار میشه
ی مادر همه اینا با جون دل می‌پذیره
از وقتی تصمیم گرفتی مادر بشی پس باید شرایط و اینک زندگیت تغییر می‌کنه با اومدن ی کوچولو قبول کنی

اره بخدا راسته

بله عزیزم همینه
خودتو آماده کن
ولی بدون که موقت و گذراست
اگرم کسی رو برای کمک داشته باشی عالیه

کلا بچه داری سخته و مسئولیت فوق العاده بالایی داره چون یه موجود با سیستم دفاعی فوق العاده پایین و بی زبون که فقط با گریه باید حدس بزنی چی میخواد،اگه بچه ات راحت شیر بخوره مشکلی نداره ولی اگه اطرافیان فضول داشته باشی و بچه سینه نگیره پوستت کنده میشه من سر پسرم خیلی خسته شدم پوستم کنده شد،دو ماه اول سخت بود چون تجربه نداشتیم،الان عاشقشم،خیلی دوست داره منو بیشتر باباش

نه عزیزم بعضی از آدما دوست دارن بقیه رو الکی بترسونن

عزیرم ببین من سر پسرم بعد از اینکه مامانم رفت گیج و ویج میزدم نمیتونستم هم ب بچت و ماراش هم ب کارای خونه برسم حم. م اینا هم خب شوهرم باید میومد تا میرفتم دایمم توهم صدای گریه داشتم
اما بعد یک هفته ده روز دستت میاد ک چطور برنامه برژزی و ماراتو منی و رفته رفته میفتی رو غلتک اصلا نگران نباش

سوال های مرتبط

مامان دوقلوهای ناز مامان دوقلوهای ناز هفته سی‌ویکم بارداری