۵ پاسخ

ساعتی ۴انقباض تا رسید به ۳تا تو ۲۰دقیقه و شدت دردش هم زیاد بود. رفتم بیمارستان ساعت ۳بود گفت ۳سانتی و دهانه رحمت نازک شده ولی نوار قلب بچه یکم مشکل داشت بردنم بستریم کردند و دوباره نوار گرفتن بهتر شده بود.یکم ورزش کردم حدودای ساعت ۶وربع اومد ماما معاینه کرد و گفت ۵سانتی و برای زودتر شدن پروسه زایمان کیسه آب رو زدن یعنی به ۲دقیقه نرسید من دیگع مردم از درد اینقدر داد زدم انقباض های پردرد و طولانی که تو ۱۰دقیقه ۳بار داشتم. گفتم اپیدورال میخوام دیگه تا دکتر بیهوشی اومد با اینکه مسکن زد بهم دردم هیچی کم نشد ولی اپیدورال خیلی خوب بود وقتی زد انگاری تو خواب و بیداری بودم و فشارمم۹روی۴اومد تو این فاصله از۵سانت رسیدم به ۹سانت که فشارم برگشت و دردام دوباره شروع شد و مجددگفتم شارژ کنن دیگه ۹سانت که شدم ماما معاینه کرد گفت سرش اومده یکم دیگه زور بزن ببرمت تو اتاق زایمان ولی واقعا درد های وحشتناکی داشتم که قابل توصیف نیست بردنم تو اتاق و ماما با دست فشار شکمم میداد منم زور میزدم و ماما مسئول هم منتظر بچه ۸وربع رفتم و ۸و۴۵بچه با زور خودمو و ماما دنیا اومد و حسابی هم بخیه خوردم اگه بیمارستان داره و مبتونید حتما از اپیدورال استفاده کنید واسه من که خیلی خوب بود

مگه اپیدورال نزدی پ چرا گفتی بعدش دردهای وحشتناکی داشتی؟🥺

خیلی خوبه آدم پر دل و جراتی هستید من از الان که وقت برای سزارین هفته دیگه دادن شبا نمی‌خوابم و فقط گریه میکنم اونم پنهانی از همسرم .. همش میگم عجب چیزی شد
نه تاب و تحمل درد طبیعی دارم از لحاظ ذهنی نه تاب و تحمل برش و بخیه شکم و ..
اصلا یه وضعیت بدی که خدا می‌دونه همین یادم می‌افته بغض گلوم میگیره با زور جلو خودمو میگیرم
می‌دونم اونروز میخام همه رو دیوونه کنم

ممنون ازتجربیاتت
خوش قدم وخوش روزی باشه

من اپیدورال هم نمخوام. فقط دردهام شروع شه
زانوهام توان ورزش کردن و پیاده روی نداره واقعا. 😩

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان زینب و حسین مامان زینب و حسین ۳ ماهگی
سلام‌ مامانای مهربون میخواستم تجربه زایمان طبیعیم رو براتون تعریف کنم‌البته من زایمان دومم بود😁

من ۳۸ هفته زایمان کردم بچه ها...۳۶‌هفته که سونو وزن رفته بودم بچه ۳ کیلو بود و دکترم میگفت ۳۷ هفته معاینت میکنم ببینم چطوریه اوضاع تا اون تایم که ۳۷ هفته بشم ورزشای زایمان راحت خانم‌آبادی رو شرکت کرده بودم و انجام می‌دادم بخصوص چن روز مونده به زایمانم مرتبا ورزشا رو انجام می‌دادم ۳۷ هفته رفتم و دکتر گفت یک‌سانت بازی و به گفته خودش خیلی کم معاینه تحریکی انجام داد بعدش که من ورزشارو انجام می‌دادم تا دهانه رحمم بازتر بشه شد ۳۸ هفته و من رفتم دکتر ۲۰ تیر بود...دکتر معاینه کرد و گفت بیشتر از ۲ سانت بازی و معاینه تحریکی حسابی کرد و گفت احتمالا تا فردا زایمان میکنی من اصن‌باور نکردم چونکه سر دخترم بعد معاینه تحریکی ۳ روز طول کشید تا زایمان کنم گفتم اینم حتما همینه...هیچی دیگه دو سه ساعت بعد معاینه که اومدم خونه انقباضام شروع شده بود و من با تنفس ها ردش میکردم و قابل تحمل هم بودن...اسکات قدم چمباتمه...چمباتمه قدم..و یسری حرکات دیگه که تو کلاس یاد گرفته‌بودم به اضافه تکنیک های تنفسی رو انجام میدادم...بعدش گرفتم خوابیدم ساعت ۲ نصفه شب بود تقریبا یک ساعت و نیم بعدش با دردای خیلی بدی بیدار شدم و متوجه شدم که دیگه وقتشه چون هم دردام منظم شده بود هم بچه خودشو سفت میکرد خیلی دردای بدی بود واقعا ولی میشد تحملش کرد شوهرمو بیدار کردم و..بقیه شو پایین میگم