۱
سه شنبه هفته پیش ۳۸ هفته و ۲ روز رفتم دکترم معاینه تحریکی شدم و خود دکتر کپسول گل مغربی رو برام گذاشت داخل واژنم
دهانه رحمم همون ۱ سانت بود ولی دکترم گفت خیلی بهتر شده
شبش که میخواستم بخوابم یخورده خونابه ازم اومد که دکتر گفت طبیعیه و واژنم خیلی درد میکرد
۸
واسه دوستایی که میخواستن بدونن
من سیدالشهدا زایمان کردم خیلی راضی بودم،خیلی استرس داشتم وقتی رفتم بیمارستان ولی انقدر اخلاق ماما تو تریاژ مامایی خوب بود که کل استرسم تموم شد و با لب خندون سوار ویلچر شدم رفتم برای زایمان
من همراه نداشتم رسیدگیشونم خیلی خوب بود
هیچ وسیله ای هم لازم نیست ببرید جز مدارک چون همه چی خودشون میدن و نمیذارن چیزی با خودتون ببرید
لیوان مسواک قاشق چنگال چاقو دستمال کاغذی دوتا بسته نوار بهداشتی دوتا شورت
لباس بچه و کلاه و پتو دور پیچم خودشون میدن پوشک بچرم خودشون میبرن عوض میکنن چیزی لازم نیست ببرید
۳
تا صبح بیدار بودم ولی دردام همون ۱۰ ،۱۵ دقیقه یبار بود و با تکنیک های تنفسی درداش کاملا قابل تحمل بود برام
از ساعت ۱۰ و ۱۱ پنج شنبه حس کردم که نوار بهداشتیم زیادی از حد داره خیس میشه شک کردم نشتی کیسه آب باشه
تا ظهر صبر کردم چندبار عوض کردم دیدم همونقدر خیس میشه دیگه کم کم حاضر شدم رفتیم سمت بیمارستان
تو این مدتم دردام شدیدتر شده بود و شده بود هر ۴،۵ دقیقه یکبار
۲
چهارشنبه بعدازظهر ترشحات موکوسی دفع کردم و همینجور ترشح ازم میومد واسه همین نوار بهداشتی گذاشتم
از ساعت ۹ و ۱۰ تقریبا انقباض و دردام شروع شد ولی هر ۱۰ ۱۵ دقیقه یکبار میگرفت موقع خواب یدونه قرص گل مغربی گذاشتم داخل واژنم
۷
رو تخت زایمان هرچی میگفتن زور بده نمیتونستم اصلا نمیتونستم تمرکز کنم فقط جیغ میزدم یکم که شد تمرکز کردم نفسمو حبس کردم و بچم با ۴ تا زور محکم دنیا اومد
اصلا باورم نمیشد اون لحظه انقدر سریع زایمان کنم
جفتمم دو سه دقیقه بعدش اومد
۴
تو تریاژ مامایی که شلوارمو در اوردم روی تخت کیسه آبم کامل باز شد
نوار قلب گرفت برام و دو بار معاینه م کرد که ۴ سانت بودم و گفت دردات خیلی خوبه
ساعت ۳ بستری شدم
۶
ساعت ۵ و نیم یه حس فشاری روی واژن و مقعدم بود
دوباره معاینه م کرد و گفت بچت داره دنیا میاد گفت زور بده
گفتم تروخدا راست میگی گفت آره
ولی نمیتونستم زور بدم انقدر دردام وحشتناک بود که تو دردام فقط جیغ میزدم بردنم رو تخت زایمان
۵
تو بخش زایمان معاینه شدم همون ۴ سانت بودم گفت برو رو توپ بشین یخورده رو توپ نشستم اومد برام آمپول فشار زد تو سرمم
رفتم رو تخت یخورده دراز کشیدم استراحت کنم
دردام همچنان با تنفس قابل تحمل بود
ساعت ۵ بود دردام دیگه خیلی غیر قابل تحمل شد اومد معاینه م کرد گفت ایشالله تا فردا زایمان میکنی
اینو که گفت خیلی نا امید شدم
دردامم خیلی وحشتناک بود
فقط تو دردام ناله میکردم دیگه تنفسم جوابگو نبود
وای کاش منم همینقدر زود دردم بگیره بچم بیاد پایین منم یه هفتس ورزش و پیاده روی رو شروع کردم
تو کدوم بیمارستان زایمان کردی و دکترت کی بود
بسلامتی
کدوم بیمارستان
درد هم داره
منم لایک کن مامان فعال و پرانرژی
خوووو
مبارک باشه خداروشکر بع سلامتی فارغ شدی🥰😍
بسلامتی مبارک باشه قدم نو رسیده عزیزم میشه لطف کنی بگی کلاس امادگی زایمان کجا شرکت کردی؟؟من هرجا میپرسم ندارن اکثر باشگاه ها ندارن
شما کلاس های آمادگی زایمان کجا شرکت کردید عزیزم؟
خداروشکر که اذیت نشدی خیلی واست خوشحال شدم
واقعا هم سیدالشهدا ماماهای خوبی داره
خصوصا همون اول ک من گریه میکردم انقدر قشنگ با مهربونی دلداریم داد اون ماما خدا خیرش بده
یعنی تو ۳ روز بچه اومد تو لگن
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.