۲۰ پاسخ

۱
سه شنبه هفته پیش ۳۸ هفته و ۲ روز رفتم دکترم معاینه تحریکی شدم و خود دکتر کپسول گل مغربی رو برام گذاشت داخل واژنم
دهانه رحمم همون ۱ سانت بود ولی دکترم گفت خیلی بهتر شده
شبش که میخواستم بخوابم یخورده خونابه ازم اومد که دکتر گفت طبیعیه و واژنم خیلی درد میکرد

۸
واسه دوستایی که میخواستن بدونن
من سیدالشهدا زایمان کردم خیلی راضی بودم،خیلی استرس داشتم وقتی رفتم بیمارستان ولی انقدر اخلاق ماما تو تریاژ مامایی خوب بود که کل استرسم تموم شد و با لب خندون سوار ویلچر شدم رفتم برای زایمان
من همراه نداشتم رسیدگیشونم خیلی خوب بود
هیچ وسیله ای هم لازم نیست ببرید جز مدارک چون همه چی خودشون میدن و نمیذارن چیزی با خودتون ببرید
لیوان مسواک قاشق چنگال چاقو دستمال کاغذی دوتا بسته نوار بهداشتی دوتا شورت
لباس بچه و کلاه و پتو دور پیچم خودشون میدن پوشک بچرم خودشون میبرن عوض میکنن چیزی لازم نیست ببرید

۳
تا صبح بیدار بودم ولی دردام همون ۱۰ ،۱۵ دقیقه یبار بود و با تکنیک های تنفسی درداش کاملا قابل تحمل بود برام
از ساعت ۱۰ و ۱۱ پنج شنبه حس کردم که نوار بهداشتیم زیادی از حد داره خیس میشه شک کردم نشتی کیسه آب باشه
تا ظهر صبر کردم چندبار عوض کردم دیدم همونقدر خیس میشه دیگه کم کم حاضر شدم رفتیم سمت بیمارستان
تو این مدتم دردام شدیدتر شده بود و شده بود هر ۴،۵ دقیقه یکبار

۲
چهارشنبه بعدازظهر ترشحات موکوسی دفع کردم و همینجور ترشح ازم میومد واسه همین نوار بهداشتی گذاشتم
از ساعت ۹ و ۱۰ تقریبا انقباض و دردام شروع شد ولی هر ۱۰ ۱۵ دقیقه یکبار میگرفت موقع خواب یدونه قرص گل مغربی گذاشتم داخل واژنم

۷
رو تخت زایمان هرچی میگفتن زور بده نمیتونستم اصلا نمیتونستم تمرکز کنم فقط جیغ میزدم یکم که شد تمرکز کردم نفسمو حبس کردم و بچم با ۴ تا زور محکم دنیا اومد
اصلا باورم نمیشد اون لحظه انقدر سریع زایمان کنم
جفتمم دو سه دقیقه بعدش اومد

۴
تو تریاژ مامایی که شلوارمو در اوردم روی تخت کیسه آبم کامل باز شد
نوار قلب گرفت برام و دو بار معاینه م کرد که ۴ سانت بودم و گفت دردات خیلی خوبه
ساعت ۳ بستری شدم

۶
ساعت ۵ و نیم یه حس فشاری روی واژن و مقعدم بود
دوباره معاینه م کرد و گفت بچت داره دنیا میاد گفت زور بده
گفتم تروخدا راست میگی گفت آره
ولی نمیتونستم زور بدم انقدر دردام وحشتناک بود که تو دردام فقط جیغ میزدم بردنم رو تخت زایمان

۵
تو بخش زایمان معاینه شدم همون ۴ سانت بودم گفت برو رو توپ بشین یخورده رو توپ نشستم اومد برام آمپول فشار زد تو سرمم
رفتم رو تخت یخورده دراز کشیدم استراحت کنم
دردام همچنان با تنفس قابل تحمل بود
ساعت ۵ بود دردام دیگه خیلی غیر قابل تحمل شد اومد معاینه م کرد گفت ایشالله تا فردا زایمان میکنی
اینو که گفت خیلی نا امید شدم
دردامم خیلی وحشتناک بود
فقط تو دردام ناله میکردم دیگه تنفسم جوابگو نبود

وای کاش منم همینقدر زود دردم بگیره بچم بیاد پایین منم یه هفتس ورزش و پیاده روی رو شروع کردم

تو کدوم بیمارستان زایمان کردی و دکترت کی بود

بسلامتی

کدوم بیمارستان

درد هم داره

منم لایک کن مامان فعال و پرانرژی

خوووو

مبارک باشه خداروشکر بع سلامتی فارغ شدی🥰😍

بسلامتی مبارک باشه قدم نو رسیده عزیزم میشه لطف کنی بگی کلاس امادگی زایمان کجا شرکت کردی؟؟من هرجا میپرسم ندارن اکثر باشگاه ها ندارن

شما کلاس های آمادگی زایمان کجا شرکت کردید عزیزم؟

خداروشکر که اذیت نشدی خیلی واست خوشحال شدم
واقعا هم سیدالشهدا ماماهای خوبی داره
خصوصا همون اول ک من گریه میکردم انقدر قشنگ با مهربونی دلداریم داد اون ماما خدا خیرش بده

یعنی تو ۳ روز بچه اومد تو لگن

سوال های مرتبط

مامان کوروش🌓 مامان کوروش🌓 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی و سزارین
پارت یک
سلام مامانا تجربه زایمانمو مینویسم براتون انشالله همتون راحت ترین زایمان رو داشته باشین
پسر من ۳۲ هفته بریچ بود تا ۳۶هفته شد سفالیک
من ورزش پیاده روی رو از ۳۳ هفته شروع کردم روزی نیم ساعت
از ۳۶ هفته شد روزی ۴۵ دقیقه الی یک ساعت و ورزش هامو شروع کردم به صورت کامل از ۳۷ هفته شبی دوتا کپسول گل مغربی شیاف میذاشتم و روزی یک فنجون گل گاو زبون میخوردم و رابطه بدون جلوگیری و دوش آبگرم و…
شنبه ۱۲ آبان ۳۹ هفته و ۱ روز بودم رفتم پیش مامای خصوصیم تا معاینم کنه هفته ی قبلش به حد یک فینگر باز بودم معاینه کرد شده بودم یک سانت و نیم،بعد اون همه تلاش…
معاینه تحریکیم کرد گفت سر بچه هنوز کامل نیومده تو لگن وگرنه تا الان زایمان کرده بودی،یه ان اس تی دادم همه چی خوب‌ بود و بعدش نقاط فشاری رو برام انجام داد،بعدش من حدود نیم ساعت دیگه پیاده روی کردمو اومدم خونه.
رسیدم خونه ازم ترشحات خونی میومد و یه انقباض های خیلی محوی داشتم،چیزی که اصلا قبل معاینه تحریکی نداشتم.دوش آبگرم گرفتمو اومدم بیرون طبق گفته ی مامام کیسه ابگرم گذاشتم زیر دلم و یکم شروع کردم به ورزش و راه رفتن تو خونه باز..انقباضام کم کم شروع شد فاصلشون کم و کمتر شد و مدتشون طولانی تر
مامان فاطمه🥰❤️ مامان فاطمه🥰❤️ ۸ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ۱
سلام به همگی
من از اول بارداری چون دانشجوام دانشگاه میرفتم تا هفته ۳۸ و ۴ روز هم رفتم دانشگاه و فعالیت و اینا داشتم و خداروشکر اصلا استراحت مطلق هم نشدم
از هفته ۲۹، ۳۰ هم کلاسای ورزش رو شرکت میکردم
از هفته۳۶ هم دکترم گفت پیاده روی رو بیشتر کنم و کپسول گل مغربی رو از هفته ۳۷ یکی بخورم یکی هم شیاف بزارم که کپسول گل مغربی رو از ۳۸ هفته و سه روز شروع کردم
هفته ۳۷ معاینه که شدم ۱ سانت بودم هفته ۳۸ دو سانت شده بودم و هیچ دردی نداشتم فقط بعضی وقتا زیر دلم درد پریودی خیلی خیلی ضعیف میگرفت دکترم گفت از اون روز به بعد دوتا گپسول گل مغربی باهم بزارم هردوبار هم معاینه تحریکی کرد که دردش واقعا زیاد نبود
خلاصه گذشت تا رسید به روز پنجشنبه ۳ خرداد صبح که بیدار شدم ترشخ غلیظ زیادی رو نوار دیدم با عرض معذرت
بازم درد نداشتم ساعت ۱۱ صبح با مامانم رفتیم بازار و پیاده روی داشتیم از همون ۱۱ کمرم خیلی خفیف درد میگرفت و ول میکرد و هر ۵ دقیقه بود
حدودا ساعت ۲و نیم، ۳ ظهر بود که برگشتیم خونه باز درد خیلی خفیف داشتم که هر ۵ دقیقه بود به ماما همراهم اطلاع دادم و یه سری ورزش و دوش اب گرم و دود اسپند و اینا گفت انجام بدم تا زمانی که حدود ساعتای ۶ عصر بود که شدت دردام و طولشون یکم زیاد شد و شد هر سه دقیقه یه بار



بقیه تو کامنتا:
مامان شیطون مامان شیطون ۷ ماهگی
خانما میخوام تجربه زایمانم رو بگم
قسمت اول:
خوب من سرکلاژی بودم
تو ۱۵ هفته با طول سرویکس ۲۶ سرکلاژ شدم ،۳۷ هفته و یک روز سرکلاژم رو باز کردم.
از ۱۵ هفته تا ۳۰ هفته روزی دو تا قرص دوفامد ۱۰ میخوردم ، موقع سرکلاژم نزدیک ۱۰ تا شیاف پروژسترون مصرف میکردم
با اینکه دکترم گفته بود ک تا آخر قرص هامو بخورم ولی چون شنیده بودم که پروژسترون روند زایمان رو کند میکنه خیلی استرس داشتم خودم ۳۰ هفته قرصامو قطع کردم
اینم بگم کلی استرس هم میگرفتم با هر دردم که نکنه بچه چیزیش بشه.
خلاصه از ۳۷ هفته هر روز من بیرون بودم ،از ساعت ۶ و ۷ بعدظهر میرفتم بازار دور میزدم.
روز در میون هم نیم ساعت یوگا بارداری انجام می‌دادم
از ۳۷ هفته تا ۳۸ هفته هر روز روزی دو لیوان شربت خاکشیر میخوردم
همشم منتظر بودم که ۳۷ هفته زایمان کنم
چون زایمان دخترم ۳۷ هفته و ۵ روز بود
دیگه گد
ذشت تا ۳۸ هفته و ۵ روز بودم
روز چهارشنبه رفتم معاینه که ببینم چه خبره چرا بچه نمیاد
همین که معاینه ام کرد گفت اووه دختر ۳ و ۴ سانت بازی😍
مامان مهراد مامان مهراد ۴ ماهگی
پارت تکمیلی ( خودم چیکارا کردم برای زایمان😁)
اول بگم که من از ۳۳تا ۳۶ هفته به خاطر انقباض و احتمالا زایمان زود رس شیاف و آمپول می‌زدم که قطع کردم ۳۶هفته
۳۷هفته معاینه لگن شدم و دکترم گفت لگنت عالیه سر بچه فیکس تو لگنه و من بهت پیشنهاد میکنم حتما طبیعی زایمان کنی، بهم شیاف گل مغربی داد صبح و شب میزاشتم ، هرروز خرما می‌خوردم ۵-۶تا ،رابطه بدون جلوگیری یک ساعت پیاده روی ، صبح ها شربت خاکشیر می‌خوردم ، حرکت اسکات و قر کمر و ورزشهای دیگه رو هم شروع کردم( من تو طول بارداری خودم کارای خونه رو می کردم خونم طبقه دوم پله داشت یه روز در میون می رفتم و از اول نمازم رو عادی خوندم (حرکت سجده به اومدن سر بچه تو لگن کمک می‌کنه))
۳۸ هفته دوباره معاینه شدم ، معاینه تحریکی ، ۲ سانت باز بودم ، بعدش به لک بینی و خون‌ریزی افتادم که دکترم گفت نترس و برو خونه رابطه بدون جلوگیری داشته باش و پیادهروی رو دو ساعت کن یه ساعت صبح یه ساعت شب و ورزشارو ادامه بده.
که ۳۸هفته و دو روز زایمان کردم ،
مامانا از لحاظ اعتقادی هم من هرروز قرآن و زیارت عاشورا وسوره انشقاق می خوندم ، وقتی ام رفتم بیمارستان ۷بار دعای نادعلی به آب خوندم و خوردم
خدا واقعا بهم کمک کرد ، امیدوارم همتون صحیح و سالم نی نیاتونو بغل بگیرید❤️