خانما من کلا ۹ ماه بارداری استراحت بودم رابطه نداشتم با همسرم
الانم که خداروشکر از چله گذشته فکر می کردم همسرم دیگه نیاز جنسی داشته باشه
ولی من اومدم خونه مادرم اونم اصلا نمی گه بریم خونمون دلم تنگ شده بعد از یکسال و این حرفا
می خوام هم بهش بگه خونه رو درست کنه بریم خونمون خودم این پیشنهاد رو بهش بدم
ولی می ترسم بگم اونوقت بریم خونمون خدایی نکرده یه چیزی بشه به بچه بعد بگه چرا اومدیم خونمون
اصلا نمی دونم چیکار کنم 😔😔
از طرفی واقعا دادم کلافه نی شم دیگه نمی خونه مادرم باشم
بچه ام بی قرار شده همش سروصداس نمی تونه بخوابه از طرفی خودم دو کلام نمی تونم با شوهرم حرفی بزنم
مادرم هم این رو در نظر نمی گیره که برم خونمون ناسلامتی زن و شوهریم
فقط همش می گه من تنهام تو و بچه ات باشین خوبه از تنهایی درمیام
من هرروز انگار دارم آب می شم چون احساس می کنم رابطه ام با شوهرم داره کمرنگ و کمرنگ تر می شه 😔😔😔😔

۷ پاسخ

عزیزم شوهرت از هر چیز دیگه ای باید برات مهم تر باشه،اول موضوع رو با شوهرت در میون بزار بعد به مامانت بگو که شوهرت خواسته که برین خونتون،عزیزم این دور موندن از همسر خدایی نکرده مشکل ساز نشه واست-خجالت نکش وقتی به شوهرت درخواست بدی اون باید با دل و جون قبول کنه،عزیزم تا دیر نشده دست به کار شو.

بچت یک ماه داره دیگه خودت میتونی از پسش بر بیای
البته شوهرت اگر کمک کنه
من ۱۶ روز مامانم پیشم موند رفت دیگه خودم و شوهرم داریم به بچه می‌رسیم
سخته ولی دیگه چاره ای نیست همیشه که نمیتونیم پیش مامان باشیم

۹ مااااه ؟!
الانم بعد زایمان این همه مدت خونه مامانتی؟! عجیبه هااا
دختر برو خونه خودت... یه سرو سامونی بده.. بعضی وقتا تا خونه مامانت در رفت و آمد باش... بعضی وقتا هم شیر بدوش بچه رو بذار خونه مامانت باشوهرت وقت بگذرون.. حتی شده برین دور دور..

زندگی خودت واجب تره
ب مادرت بگو شوهر گفته بریم‌خونمون کافیه دیگ هر از گاهی میایم سر میزنیم

عزیزم ببخشیدا ی سال رابطه نداشته ده روزم روش زودتر از اینا باید به فکر میبودی خب ادم سرد میشه دیگه باید به همسرت حق بدی درسته خودتم ی شرایطی داشتی ک منع رابطه بودی ولی از راه های دیگ میشد عشق رو ابراز کرد یا نیاز جنسی رو برطرف کرد

خب یه مدت برید تنها باشید بعد یکم برگردید پیش مادر،

منو همسرمم تو بارداری
کلا سه بار اونم اوایلش رابطه داشتیم بعد بچم جامون جدا شده داره میشه چهار ماه کلا پنج بار رابطه داشتیم همسرم انگار بی‌میل شده خودش میگه نه دلم نمیاد با وجود خستگی بگم بیا پیش من ولی بچه تغییر میده نگران نباش نهایت دو ساله باید سعی کنی نگه داری رابطه تو

سوال های مرتبط

مامان اِرمیا جونم مامان اِرمیا جونم ۹ ماهگی
نمی رسم به هیچ کاری فقط غذا و درست می کنم و بچه داری
نمی‌ تونم همش خونم بهم ریختس 😭😭😭
شوهرم می گه مهمونی بگیریم هی چن تا از دوستاشو خانواده
بهش می گم خانوادت واجب تره اونو بگیریم اونا بعد عید تازه ناراحت هم می سه این جوری می گم می گه تازه مگه می خای چیکار کنی بهش بر می خوره
خدایا دیگه مخم نمی کشه هر دفعه ناراحت می شم شیرم کم می شه ولی گریه نکنم بدتر می شه حالم همش گریم می گیره درکم نمی کنه
مگه چن ساله همش می گم ای کاش دیر تر ازدواج کردم در حد سن خودم ازم توقع می رفت
اصلا نمی فهمه تازه زایمان کردم بدنم زود خالی می کنه ‌
اینارو که بهش توضیح می دم می گه همش غر غر می کنی
موهای پامو نزدم می گه مثل قبل به خودت نمی رسی با بفهم من بدنم کهیر می زنه جدیدا تیغ بزنم حساس تر می شه الانم مثل قبل نمی تونم لیزر
از همه طرف روانمو تحت فشار می زاره
یکم کارا بچه دیر می کنم یه جوری می گه بیا بچه رو عوض کن یا شیرش بده انگار من هیچ وقت حواسم بهش نی
هر موقعه بچه سرحاله نگهش می داره یا خوابه بعد میگه من کمک می کنم
خدایا خودت کمک کنم افسرده نشم
قبلا هم قول داده بود منو ببره مسافرت الان به رو خودش نمی یاره
فقط حال روحی دیگران بزاش مهمه