سلام بیاین از تجربتون بگین من و شوهرم درمورد این بچه درگیریم مثلا امروز رفتیم بیرون قهوه بخوریم بعد تو کافه گیر داد کیک میخام آبمیوه میخام بستنی میخام بعد براش کیک و شربت گرفتم آمدیم تو پارک ماشین شارژی سوار شد کلی بازی کرد بعد ی تیکه پیاده آمدیم تاخونه این بچه همش در هر مغازه خودشو کشت گریه کرد ک آبمیوه میخام نوشابه میخام منو شوهرم تحویل نگرفتیم اومدیم گفتیم نمی‌گیریم بعد داشت گریه میکرد دوست شوهرم پرسید چی میخوای عمو گفت آبمیوه و باهاش رفت تو مغازه ک بعد شوهرم بغلش کرد گفت ن آقا تنبیه نباید بگیریم براش حالا خیلی نگرانم واقعا میگم هرکس بگه بیا بریم خوراکی بگیرم باهاش می‌ره .از یکطرف میگم وقتی چیزی میخاد اگه براش نگیریم از کسی دیگه میخاد از ی طرف میگم خب نمیشه هرچی بخواد همونجا براش سریع بگیریم

بچه باید یاد بگیره هرچیزی خواست نباید بهش برسه. اینجوری صبر کردن رو یاد میگیره. وگرنه توی نوجوونی هم پرمدعا میشه

یعنی من موندم مردم چطور چندتا بچه رو نگه نداری میکردن یا من خیلی حساس هستم واقعا انگار روانی شدیم

انقد بدم میاددتووتربیت بچه دخالت میکنن من خونه جاریم بودم لیانادگیر داد اسبابازیای دختر عموشو بیاره حالا من دارم راصییش میکنم قاتعش میکنم که کتر خوبی نیست از خونه کسی چیزز ببری خونه ازاین اسباب بازیا گذاشت تو ملاستیک که ببر اشکال نداره بزار بازی کنه بخدا خونه پر وسایلا ی لیاناس مغازه نمیبرم مگه با خودم بره جایی مجبور شم اونم گفتم فقط میتونه یدونه خوراکی بخره

امروز بچه من ۳ تا دونه پاستیل شکری خورد .تا الان هرچی گفت ۲ تا شکلاتم بده گفتم نه.سهم شیرینجاتت تمومه. فردا نوبت شکلاته دیگه ساکت شد

یعنی مزخرفترین سن همین الاناست

نگو که پسر من پدر مارو در اورده هر دقیقه اینو بخر اونو بخر جراعت نمیکنیم باهاش بیرون بریم بیچارمون کرده منم نمیدونم بخدا چیکار کنیم دیگه

بخدا بد گیر کردم میگه اگه نخریم ی مشکل اگه بخرم مشکل دیگه حالا ما شرایط مالی مون خیلی خوب نیست ک مثلاً دوچرخه میخاد یا اسکوتر براش بگیرم بعد میگم ی ماشین ۵۰تومنی براش میتونم بگیرم خب بگیرم

از صبح که بیدار میشه شروع می‌کنه درخواست کردن مامان اینو بگیر اینو میخام یکسره تا شب ک میخابه

یعنی کلا تربیت بچه خیلی سخته بخدا.نمیدونم چطوری رفتار کنم ی دوستی دارم مشاور هست بهم گفت چون هرروز براش خوراکی گرفتی بد عادت شده از این ب بعد ی روز درمیون بگیر و‌کمترش کن