۸ پاسخ

دختر من فقط حرفایی که من بهش می زنم و تحویل من میده. شاید اینا رو شنیده که تکرار می کنه. تو نباید گریه می کردی. اقتدارت رو حفظ کن. همیشه هم به درخواستاش جواب مثبت نده. حتی اگه می‌تونستی هم همیشه بهش اره نگو. وقتی هم گفتی تا آخرش وایستا. حرف بدم زد اصلاااا توجه نکن. اصلااااا

کارهای منزل رو بهش بسپار
برو درب مغازه
خودت وایسا
بهش بگو برو بستنی بخر پول بستنی هم پرداخت کن
اینجوری اعتماد به نفسش میره بالا

براش کتاب بخون. تلویزیون کمتر کن باهاش بازی کن
خلاصه حس ارزشمندی رو بهش بده
براش ارزش قائل باش
وقتی میخواد شروع کنه پرخاشگری توی چشماش نگاه کن بعد بغلش کن

ولی اتاقش رو به محیط گریه تبدیل نکن
بگو برو یه گوشه گریه تموم شد بیا
بچه ها باید به اتاق شون علاقه مند باشن

برای شامپو هم یه چیزی براش به که آب توی چشمش نمیره. مث کلاهه
یا بهش یاد بده خودش شامپو بزنه
بعد چشماش ببنده و با کاسه بزرگ آب بریز رو سرش. هم خوش‌ میاد هم سریع با تکرار چن بار تمیز میشه

دختر منم این چیزا و نمیگه اصلا، اگرم لجبازی کنه بگم میخوای مامان رو عصبی کنی یا میگم باشه دیگه پارک اینا نمیبرتم زود میگه باشه ببخشید

نه پسر من اصلا این حرفارو نمیزنه‌.اونم گریه و لجبازی میکنه ها ولی این چیزارو از ما نشنیده ک بخواد بگه فقط گریه میکنه و بعدم میگه مامانی بغلم کن بغلش مبکنم یکم گریه میکنه بعد اروم میشه

دختر منم دیروز میگفت من تورو نمیخام میخام برم ی مامان دیگه برا خودم بگیرم😒

خیلی لجباز و چیزی رو فراموش نمیکنه و تا مدت ها تکرارش میکنه

سوال های مرتبط

مامان آرشا و تودلی مامان آرشا و تودلی ۳ سالگی
خانوماامروز ی روز خیلی بدی داشتم ک نمیدونم چطور بخاطر بچه تو شکمم اروم بشم
دیشب خواب خیلی بدی دیدم معمولا خواب بد ک میبینم صدقه میدم خلاصه خوابم این بود که تو ی خونه متروکه تاریک من جیغ میکشیدم روبروم مادرشوهرو جاریم بودن ک داشتن اذیتم میکردن جلوشونم مار بزرگ بود ک داشتن میخوردنش ازخواب ک پریدم نزدیک صبح بود حس بدی داشتم و طول کشید تاخوابم برد صبح شوهرم رفت حموم و چون ارشا نمیرفت گفتم به بهونه باباش ببرم زود حمومش بدم که بعدش بریم بیرون شوهرم گفت خودم حمومش میدم یکم بعدش صدا جیغ اومد وحشتناک طوریکه من با دو خودمو رسوندم شوهرم داشت حوله تن بچه میکرد ک دستش خورده بود به اب داغ و ریخته بود رو آرشا زود بغلش کردم تمام صورت و دستاش قرمز بود ولی ساکت نمیشد رفتم ارد اوردم حوله رو بزور از تنش دراوردم دیدم بازوش سوخته و تمام پوستش ریخته خیلی حالم بدشد تاحالا واسش اتفاق بدی نیفتاده نه سوخته نه اسیب دیده نه زخم شده فقط جیغ میکشیدم خودمو انداختم کف زمین حس میکردم میخوام ازحال برم زود بردیمش بیمارستان گریه هاش شیما گفتنش ترسش از اب و سرم یادم نمیره استرس بدی کشیدم کلی باهاش گریه کردم وقتی برگشتیم خواستم برم حموم گفت مامان حواست باشه اب داغ نباشه بسوزی😔
مامان جوجه و جوجو مامان جوجه و جوجو ۴ سالگی
سلام مامانای گل 🌸 دخترم وقتی بدنیا اومد تا سه روز شیر نداشتم بچم خیلی گریه میکرد به شوهرم گفتم برو شیرخشک بخر بچه گشنس ،مادرشوهرم آنچنان پرید وسط خلاصه نزاشت ،با اینکه شوهر خودم شیر خشکی بود!!! انقد مادرشوهرم تو گوشش خوند که شیرخشک فلانه بهمانه انگار موادمخدر می‌خواستیم بخریم،شوهرم تا وقتی دخترمو از شیر گرفتم حاضر نشد حتی یه دونه قوطی بخره ،هرچی میگفتم بابا این همه بچه شیرخشک میخورن من و تو خودمون بچه شیرخشکی ایم میگفت نه نه نه!منم نمیتونستم دخترمو حتی چندساعت تنها بزارم برم بیرون چون شیر می‌خورد شیرمم نمیدونم به چه دلیلی هیچ وقت نتونستم بدوشم هرحال اون روزام گذشت الان پسرم دوماهشه چند وقت دیگه امتحانام شروع میشه میدونم بگم شیرخشک بخر عمرا بخره میخوام خودم بگیرم ولی بلد نیستم فقط یه بار دکتر پسرم گفت اگه میخوای بهش کمکی بدی آپتامیل بهترینه ،دیگه نمیدونم ! میشه راهنماییم کنید،بچه دوماهه آپتامیل ۱ بگیرم درسته؟و اینکه اگه الان بهش در حد یک وعده برای روزایی که میرم بیرون بدم بازم شیرخودمو میخوره دیگه؟میترسم شیرخشکی بشه مادرشوهرم سکته کنه😑😑😑
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا یه چیزی می خوام بگم یه چیزی خیلی خیلی مهمه پای آینده ی بچه هاتون وسطه هرکی این تاپیک رو میبینه رد نشه و حداقل بخونه دیروز که بچه هامو بردم گفتار درمانی یکی اونجا دوقلوی ۵ ساله داره یکساله که میاردشون گفتاردرمانی مامانش می گفت حرف زدنشون بهتر شده فقط هردفعه قاطی می کنند یا فعلا رو جابه جامیگن یه کمی هم تلفظشون مشکل داره که همچنان دارن میان کلاس تا خوب بشن بعد می گفت امسال میرن پیش ۲ بعد مدرسشون نزدیک بوده قبولشون نکنند و گفتن باید نامه از آموزش پرورش بیاری ممکنهبچه هاتون مدرسه ی استثنایی برن خلاصه اینان دیگه ناراحت تا اینکه گفتاردرمان بچه ها نامه میده که اینا فقط تلفظشون مشکل داره که اونم مشکلی نداره میگفت حلاصه با هزار بدبختی ثبت نامشون کردم خلاصه به من گفت حتما جدی بگیر اگه حرف زدنشون خوب نباشه قبول نمی کنند می خواستم اینو بگم اگه بچه هاتون تو حرف زدن لکنت دارن یا مشکل دارن حتما پیگیری کنید حتی شده ۶ ماه ببرید تا خوب خوب بشه حرف زدنشون اگر نه واسه مدرسه به مشکل برمی خورن خودتون نی دونید که هیچکدوممون دوست نداریم مدرسه ی استثنایی برن بچه هامون پس همه جدی بگیرید به خصوص مانان امیر علی که من خودمو کشتم برات این بچه رد هرجور شده ببر گفتار درمانی وقت زیادی نمونده تا سال دیگه باید راه بیافتن امیدوارم گوش کنید و جدی بگیرید حرفامو به خدا از خودم نمیگم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
مامانا در جریان دختر من که هستید خیلی شرمندم که دائما تاپیک میزارم اینجا همتون رو اذیت کردم ببخشید😔😔ولی میگم شاید فرجی بشه یکی بتونه کمکم‌کنه دخترمو ۳ ماهه کاردرمانی و گفتاردرمانی می برم حرف زدنش خیلی حیلی بهتر شده مثلا امروز باباش اومد خونه گفت بابا امیر سلام خوبی به خدا قسم دختر من حتی یه ‌کلمه هم حرف نمی زد خداروشکر پیشرفتش خوب بوده درکش خوب بالا رفته امروزم روز ۴ ام که دارم از پوشک میگیرمش ولی ترس داره از جیش کردن چه خودم سرپا بگیرم چه تو قصری بزارم چه تو دستشویی چه تو کمکی توالت فرنگی در هر حالت هر صورت میگه مامان ترسم ترسم دست و پاش می لرزه دیروز گریه هم افتاد 😭ولی همکاریش عالیه دیگه از بس گفتیم‌نباید تو خودت جیش کنی خیلی خودشو نگه میداره صبح که بلند شد تا دوساعت بعدش خودشو نگه داشت تا بالاخره تو شلوارش کرد به شدت از جطش کردن تو دستشویی و اینجور جاها می ترسه تو حمام پر از اسباب بازیه شعر و قصه براش می خونم‌ تشویقش می کنم کلی فیلم از تو گوگل براش گرفتم مرتب براش میزارم ۸ ماهه خواهرش جلو چشنش تو دستشویی جیش می کنه ۳ ماهم هست که روزی یکی دوبار می بردمش تو دستشویی خودم جلوش بارها حیش کرد ولی هیچ کدوم از این کارها موفقیت آمیز نبوده و در نهایت میگه می ترسم صبرمو خیلی دارم بالا می برم به هیچ وجه گفتم تسلیم نمیشم حتی همه جای خونه رو رو فرشی و ملافه و پتو انداختم که کمتر نجس بشه قید همه چی رو زدم واسه بچم بعد امروز فهمیدم که ترس داره و میگه می ترسم به نظرتون کاردرمانش می تونه براش کاری بکنه ؟؟؟می خوام امروز بهش بگه که بچم از جیش کردن تو دستشویی اینا می ترسه به نظرتون فایده داره
فقط توروخدا حلالم کنید خستتون کردم با تاپیک هام به خدا دیگه خجالت می کشم از تاپیک گذاشتن 🤭