۸ پاسخ

عزیزدلم .وقتی بچه میوفتع یا جاییش درد می‌کنه باید بغلشون کنیم و باهاشون همدردی کنیم .مثلا بگیم درد داره؟ درکت میکنم مامانی .یا قربون صدقش بریم .من پسرمو از نوزادی همیشه با درداش هم درد بودم الان الکی بیخود گریه نمیکنه وقتیم جایش درد بگیره اولین نفر میپره تو بغل خودم و تا باهاش آروم حرف میزنم اونم آورم میشه و اشاره می‌کنه به جایی که درد می‌کنه .مثلا امروز خونه بابام اینا از بلندی افتاد پاش زخم شد .بغلش کردم بوسش کردم بعد دیدم پاش خونی شد گفتم مامان پات زخم شد درد داره ؟ گفت آره بعدش دیگه رفت پایین به بازیش ادامه داد .
سعی کن باهاش مدارا کنی .اصلا با حالت دعوایی با نصیحت نباید باهاشون حرف بزنیم

منم اونروز رفته بود تو دکوی آشپزخونه یه لیوان زد زمین طبقه دوم بود من حواسم نبود شوهرم گفت یهو ترسید فرار کرد من اصلا حواسم نبود ها بعد دیده نشکست دیدم صدام زد مامان لیوان نشکست

یخ بزارید روی لبش تا سیاه نشه و باد نکنه
ترسیده برای همین اینجوری میگه دختر منم وقتی یه طوری میشه میگه مامان دعوا نکنی بغلش میکنم تا آروم بشه و حس امنیت پیدا کنه

می‌دونی عزیزم می‌دونه بهش میگی مراقب باش میفتی نگران میشی دلت می‌شکنه اینجوری میگه منم حالا هی میگه بابا تورو. دعوا می‌کنه

عین من
زیاد نکن بشین نکن
من امروز پسرم کار زشتی انجام داد گفتم انجام نده گفت انجام میدم به تو نمیگم چون تنبیه می‌کنی 💔🖤

ما مادر ها از اینکه بچه ها اذبت یا زخمی بشن ناراحت میشیم‌نگرانی میکنیم براشون گاهی ناخوداگاه هی بهشون میگم ک فلان کارو نکن زخمی میشی میوفتی ...
شاید شما هم زیاد این کلمه رو ب زبون اوردی
خودمم ی مدت ب حلما میگفتم بدو بدو نکن زخمی میشی ولی گاهی باید بزاری تجربه کنن

دختر منم. اینجوریه
چند باری بهش گفته. بودم کوچیکتر ک بود
میگفتم
گریه نکنا
گریه نکککککن


جلو گریه شو میگیره

مادر سختگیری هستی !؟منظورم توی همه چیزه ؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
واقعا مادرایی که بچه های آرومی دارن باید سجده ی شکر بکنند من هر چقدر ماهلینم آروم و مظلومه همون قدرم دلوین به شدت لجباز حرف گوش نکن و جیغ جیغو و گریه و نق نق کنه وحشتناک یهنی یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید تازگی ها بیرون خونه و تو خونه هم نداره
عصریه برا اینکه بشینه پای تمرین هاش گفتم انجام بده و بعدش با هم نقاشی می کنیم اومدم یه کم بشینم استراحت کنم به خدا کمردرد دارم گفت مامان نقاشی بیار گفتم باشه یه کمی صبر کن هی نق نق که باید بیای هرچی گفتم یه کمی صبر کن قبول نکرد آخر با همون وضعم بلند شدم رفتم براش بیارم یهو شروع کرد جیغ داد و گریه گفتم چته چرا اینجوری می کمی خوب دارم‌میارم دیگه اعصابمو خورد کرد یکی زدم دره کونش گفتم حالا که صبر نداری جیغ و داد می کنی اصلا برات نمیارم خلاصه شوهرم اومد افتاد به جونم تا خوردم منو زد همه ی مداد رنگی هارو پخش زمین کرد این بچه آخرش منو و شوهرمو به جون هم انداخت تازگی ها گیر هم میده به گوشی من مرتیکه ی پفیوز آشغال اصلا هیچی از من نمیبینه از گرد راه نی رسه میگه تو همش سرت تو گوشیته بابا به خدا صبح تا حالا به کار بودم بهش گفتمم گوه خوریش به تو نیومده منم آدمم انسانم خوب یه کمم تو به این بچه ها برسم از صبح تا شب با منن ان تو بمیری برامن خیلی بهتره تا وقتی بود و نبودت یکیه 😭😭😭من چه گناهی کردم آخه نه از بچه شانس آوردم نه از شوهر به خدا نصف کمرمم گرفته از حرص و جوش نمی تونم از چام تکون بخورم
مامان ابتین مامان ابتین ۴ سالگی
سلام نوزاد من شب ششم تولدش توی بیمارستان بخش زردی بستری بودیم ولی نمیدونم چرا از ساعت فک کنم یک واینا بود تا ساعت پنج صبح هی گریه کرد و بیقرار بود تا یه ذره خوابش میبرد و میزاشتمم تو دستگاه بازم بیدار میشد و گریه میکرد با خودم میگم نکنه کسی بهش اسیب زده من متوجه نشدم 😣 اخه تو اینترنت نوشته یکی از نشانه های ضربه به سر گریه های طولانیه نوزاده .... روز قبلش یکی از هم اتاقی ها خواست دست بچم بزنه و من با لحن تند گفتم نکن دست نزن ولی بعدش معذرت خواهی کردم ولی میگم شاید لج کرده همش میترسم نکنه بعدش اسیبی به بچم زده، همش میگم کاش بخش زردی دوربین داشت تا ببینم کسی به بچم اسیب نزده یه خانم دیگه هم بود همش میگفت من میخا رو مبل بخابم و من گفتم من کمرم درد میکنه و جای منه چون خودشم مبل کناری رو داشت حالا شک کردم شایدم اون بوده به بچم اسیب رسونده ....اخه بچم روز قبلش بش۳۰ سیسی شیر خشک نان دادم بالا اورد و اخرشبم همونطور که گفتم گریه کرد ،فقط اون شب تا صب گریه کرد بعدش هرشب میخابه و عصرا فقط گریه میکنه