۱۱ پاسخ

عزیزم خدا صبرت بده منم ۷ ماه پسرمو از دست دادم
انشاالله جای کارن بزودی سبز میشه عزیزم

عزیزم خوبی ؟
من دقیقا با شما بودم
وقتی که اومدی گفتی که بچه ی نازت چی شده
چقدر برات ناراحت بودم
اکثر اوقات یادت بودم ‌

اخ من بمیرم واست🥹 خیلی سخته داغ فرزند خدابهت صبر بده ان شالله که دوباره حامله بشی 🤲

خدا بهتون صبر بده انشاالله دوباره یه صفحه جدید واسه زندگیتون باز میشه

وای عزیزدلم،چقد ناراحت شدم
ناراحت نباش قربونت خدا داده،الانم گرفته
تو بازم میتونی مادر شی کارن جاش خوبه،تو بفکر زندگیت باش😘❤🫂

انشالله خدا دامنت رو سبز میکنه 🥺
خداجونم خیلی بزرگ باز دلتو شاد میکنه🤲

😔😔💔💔

قلبم درد گرفت مامان کارن💔

الهی بگردمت عزیزم
یه چی میگم ناراحت نشو شک نکن به صلاحت بوده عزیزم من بچم معلوله خودم سرطان دارم شوهرمم ک گذاشته رفته نمیدونی چه قدر هم خودم هم بچم داریم زجر میکشیم هرماه تشنج میکنه یه بار عمل شده دوباره سرش اب اورده باید عمل بشه ۹ماهشه۶کیلوعه عین یه تیکه گوشته

هوف هوف چقدرمن گریه کردم چرافک کردم این نوشته هامنه حرفامنه دردامنه چرا چرا خدایا اسم کارنو دیدم فک کردم این خودم گذاشتم خدایا منم دیگه کم اوردم بریدم اروزم مرگمه

چرا عزیزم‌ سقط کرده بودی؟ 🥲🖤

سوال های مرتبط

مامان رستا مامان رستا ۱۰ ماهگی
ادامه ماجرا معجزه
بعد ۹ جلسه گفتار درمانی شروع کرد به شیر خوردن از دهان وای چقدر خوشحال بودم اصلا دکتر گفتار درمانش باورش نمیشد ولی من تماممو برای بچم گذاشتم تا یاد گرفت دکتر نامه به جراح داد که این میتونه با شیشه شیر بخوره دکتر جراح اصلا میگفت مگه میشه تو چه جوری تو فقط بیست روز بردی خونه ، وقتی با چشم خودش دید کا پسرم چقدر قشنگ شیر میخوره دستور بستری داد تا شلنگ رو از شکمش دربیارن ، وقتی بستری شدیم دیگه نفرستادن نوزادان چون پسرم دیگه نزدیک ۴ ماهش بود مارو بخش جراحی بستری کردن که سنین مختلف اونجا بودن ، کنار تخت پسرم ی دختر بچه بستری بود که خیلی سرفه میکرد وقتی تست گرفتن فهمیدن کرونا داره و به جای دیگه ای منتقل کردن ولی دیر شده بود ، پسرمو بردن اتاق عمل گفتن نباید بخیش بزنیم خودش باید جوش بخوره آنقدر گریه کردمو گفتم نمیتونم ببینم پسرم شکمش سوراخه ،( اندازه ی سکه شکمش باز بود ) تا قبول کردن ۳ تا بخیه زدن ولی نذاشتن من ببینم گفتن ببرش خونه بعد پانسمان باز کن ماهم خوش و خرم یکشنبه مرخص شدیم خیلی خوشحال بودیم که حداقل شکمش رو بستن ، روی

انقدر به خودم نرسیده بودم که همه فکر میکردن من از دهات اومدم وقتی مرخص شد توراه خیلی بیتاب بود متفکر میکردیم چون معدشو دوختن آنقدر بچه اذیت میشه رسیدم خونه لباسشو که عوض کردم دیدم لباسش کلا خونه مجبور شدم پانسمانشو باز کردم دیدم فقط ۳ تا بخیه زدن که دوتاش باز شده وای خیلی حالم بد شد سریع زنگ زدم دکترش گفت اشکال نداره اون خودش جذب میشه فقط پانسمان کن کم کم بهش شیر بده ی دفعه زیاد نده که از معدش سرریز نشه من هر نیم سات بخش ۱۰ سی سی میدادم کلا شبا بیدار بودم شیر میدادم الان گفتنش راحته ولی