۱۳ پاسخ

ببخشید اینو میگم ولی در کل مامانتم باید قید خواهرش بزنه وقتی کسی سم هس واسه خانواده دیگه مخصوصا واسه شما ک حامله هسی ...چرا رفت وامد دارین

بنظر من که باید یک چیزی هم بهش میگفتی تا نخواد تو جزئی ترین مسائل زندگیت دخالت کنه....هیچ عذاب وجدانی نداره تو خیلی هم جنتلمن رفتار کردی هنوز.

نه بهترین کار رو کردی الان خودت و بچت مهم هستید تامام

😑😑یعنی بدم میاد از اونایی که هم درباره ی خانوادت بد میگن هم گریه میکنن

خیلی ببخشیدابه خالت چه ربطی داره که مامانت چی میخرع مگه خرجش، اون میده که دخالت میکنه 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

عالی خیلی کار خوبی کردی
من می‌بودم یه جوری جوابشو میدادم میریدم بهش نتونه حرف بزنه
بدبودن یاخوب بودن شما هیچ ارتباطی به خاله نداره

شما تو این شرایط به نظر میاد بهترین کاری رو کردید که می‌توانستید شما فقط باید تو این دوران به فکر سلامت خود و فرزندتون باشید و کسی اجازه نداره که حتی بعد از تولد فرزندتون جلو نی نی در مورد مادر یا پدرش بد بگه و شما بهترین کار رو کردید که اومدید بیرون

نه کار خوبی کردی کلا هرکی و هرچی که حالتو بد کرد ازش دوری کن به کسی ربطی نداره کی چیکار کنه و چی بخره مگه پولشو اون میده یا بخواد به شوهرت حرف بزنه به تو بی احترامی کرده

پ خیلی خوبکاری کردی

خوب کردی بهترین کار وقتی نمیتونی جواب بدی ترک محله. چهاربار که همون وسط حرفاش پاشی بری دیگه چیزی نمیگه. باید یادبگیرن

کار خوبی کردی به اون چه مربوطه
تازه باید جوابشو میدادی

اشتباهت اینجاس ک باید درست جوابشو میدادی .تو خودت باید احترام شوهرتو حفظ کنی من کسی جرات نداره تو خانوادم چیزی بگه واس شوهرم..چرا الان دقیقا گریه کرده؟ هم واس شوهرت چیزی گفته هم باز گریع!خدایا حالش خوب نیس البته ببخشید.
بگو چه پدرکشتگی با شوهر من داری خاله
بگو پدرمادرم چیزی هم بدن واس دختر و نوه شونه ن شوهرم .بگو نترس شوهرمم کم نمیزاره ولی تو سرت تو کارت باشه

من ک بودم اول میچلوندمش ک بفهمه فوضولی بقیه رو نکنه بعد خدافظی میکردم...

سوال های مرتبط

مامان طهورا مامان طهورا ۲ ماهگی
من برا زایمانم تصمیم به سزارین دارم ،و تو خونه خودمون ۴ تا پله داریم تا بریم آشپزخونه و دسشویی، مامانمم مریضه پاهاش درد میکنه،اذیت میشه از پله ها..
میگه برا زایمان بیا خونه من،و عروسمونم میگه برو خونه مادرت.. اونجا راحت تره.. و میگه اگه خونه خودت بمونی از پله ها اذیت میشی و مادرشوهرت اینا میگن مادرت و عروستون همش شام و ناهار خونه پسر ماعن..(درصورتی اونا همیشه الانم میگن مامانت بیاد کنارت کمکت باشه ،شوهرمم اصلا حرفی نمیزنه ک چرا مادرت میاد،میگه مامانت باید کنارت باشه جدای از بحث بارداری)
ولی خودم خونه خودم آرامشم بیشتره ،اونجا برم خاله و زندایی فوضولم ب بهانه کمک ب مامانم میان اونجا و هرروز میخوان نظر بدن،تیکه ب شوهرم میگن ک اینو بخر اونو بخر(تو یه هفته استراحت مطلقی ک خونه مامانم بودم اینکارو کردن) و برم خونه مامانم شوهرم میگه مامانت اینا میخرن (حالا چیزای مقوی و چیزایی ک من باید بخورم) پدرمادرمم میگن شوهرت باید بخره،یا خاله ها تیکه بهش میگن.. منم واقعا دیگه کشش ندارم بخوام وسط بحث باشم..
ادامشو تو کامنت میذارم